پنج شنبه ۹ فروردین (حمل) ۱۴۰۳ هجری شمسی برابر با ۱۷ رمضان ۱۴۴۵ هجری قمری
منصور هاشمی خراسانی
 نکته‌ی جدید: شعر «آوار خویشتن» سروده‌ی «زینب شریعتی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. پرسش جدید: لطفاً درباره‌ی سفیانی توضیحات کامل و مستندی ارائه فرمایید. در روایات اسلامی، چه ویژگی‌ها و اطلاعاتی درباره‌ی او وارد شده است؟ برای مطالعه و دریافت پاسخ، اینجا را کلیک کنید. گفتار جدید: مناجاتی از آن جناب که در آن راه‌های موجود پیش روی مؤمنان را یاد می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. درس جدید: درس‌هایی از آن جناب درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند؛ احادیث صحیحی از پیامبر که بر این دلالت دارند؛ حدیث ۱۸. برای مطالعه‌ی آن، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید. فیلم جدید: فیلم جدیدی با موضوع «تقلید و اجتهاد (۱)» منتشر شد. برای مشاهده و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. نقد جدید: در روایتی از امام محمّد باقر عليه‌ السلام آمده است که فرمود: «گویا من گروهی را می‌بینم که در مشرق خروج کرده‌اند و حق را می‌طلبند... کشتگانشان شهیدند. آگاه باشید که من اگر آن زمان را درک می‌کردم، جانم را برای صاحب این امر نگاه می‌داشتم». لطفاً بفرمایید که آیا این حدیث معتبر است؟ برخی از کسانی که یاری خراسانی موعود را واجب نمی‌دانند، به این فراز استناد می‌کنند. برای مطالعه و دریافت بررسی، اینجا را کلیک کنید. کتاب جدید: نسخه‌ی سوم کتاب ارزشمند «سبل السّلام؛ مجموعه‌ی نامه‌ها و گفتارهای فارسی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. نامه‌ی جدید: فرازی از نامه‌ی آن جناب که در آن درباره‌ی شدّت گرفتن بلا هشدار می‌دهد و علّت آن و راه جلوگیری از آن را تبیین می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید.
loading
مقاله
 

امروز جهان اسلام دچار آشفتگی‌های فراوان و نابسامانی‌های بی‌سابقه‌ای شده است و اوضاع آن به آشفته‌بازاری می‌ماند که هیچ نظم و سامان مشخصی ندارد؛ چه آنکه از یک سو مدّت مدیدی است امت اسلام از حالت یکپارچگی سیاسی و فرهنگی به درآمده و به جزیره‌هایی مستقل و متخاصم تبدیل شده است و از سوی دیگر این روزها در هر گوشه از جهان اسلام، هر گروهی از مسلمانان برای خود علَمی برافراشته و داعیه‌ی حکومت دارد و برای تصاحب قدرت بیشتر به هر کاری دست می‌زند. اکنون مسلمانان به رقبای سیاسی یکدیگر در منطقه تبدیل شده‌اند و در مسابقه‌ی کثیف قدرت، برای نابودی یکدیگر کوشش می‌کنند، در حالی که کفّار خارجی از یک سو و منافقین داخلی از سوی دیگر، در این آتش تفرقه می‌دمند و اختلافات موجود میان مسلمانان را با ترفندهای گوناگون تشدید می‌نمایند.

در چنین هنگامه‌ی پرآشوبی، سؤال بسیار مهم و تعیین‌کننده آن است که بهترین رویکرد مسلمانان و عاقلانه‌ترین تدبیر آنان برای رهایی از فتنه‌های سهمگین و ویرانگری مانند جنگ، خونریزی، کشتار مردم بی‌گناه، ناآرامی، نزاع، تفرقه و هزاران بلای دیگر که از هر طرف آنان را احاطه کرده و روزشان را تیره و تار ساخته، چیست؟ به عبارت دیگر مسلمانان که در حال حاضر در محاصره‌ی کفار خارجی از یک سو و منافقین داخلی و نزاع‌های فرقه‌ای و درونی از سوی دیگر قرار دارند و امت اسلام هر روز بیش از پیش در آتش این بحران‌های طاقت‌فرسا می‌سوزد، وظیفه‌ی یک مسلمان برای برون رفت از این بحران‌ها و نجات امت اسلام از چالش‌ها و تنش‌های موجود چیست؟ در مقام پاسخ به این سؤال، مسلمانان به دسته‌های گوناگون تقسیم شده‌اند و در میدان عمل به آن پاسخ‌های مختلفی داده‌اند که می توان آن‌ها را با نگاهی گذرا و اجمالی در ۴ دسته طبقه‌بندی کرد:

۱ . عدّه‌ای از مسلمانان در چنین شرایط بحرانی و بی‌سابقه‌ای وظیفه‌ی خود را عمل‌گرایی و اقدامات میدانی و خشن در حوزه‌ی نظامی و استراتژیک می‌دانند؛ به این معنا که معتقدند بهترین و مؤثّرترین راهکار برای تغییر شرایط در جهان اسلام، پیوستن به گروه‌های مسلّح منطقه و نیز تقویت قدرت آنان به منظور ضربه زدن به کفّار محارب غربی و عقب راندن منافقان و در نهایت به زعم خودشان، اجرای احکام اسلامی است؛ غافل از آنکه از یک سو برخی از همین گروه‌ها و امراء طراز اول آن‌ها در پشت پرده دست در دست کافران و منافقان دارند و با امکانات نظامی کافران و حمایت‌های سیاسی منافقان خائن و ریاکار بر سر کار آمده‌اند؛ همچنانکه مثلاً وابستگی و سرسپردگی گروه تروریستی داعش به ابرقدرت‌های محاربی همچون آمریکا و اسرائیل و حاکمان منافقی مانند آل سعود بر کسی پوشیده نمانده و با افشای اطلاعات سرّی در این حوزه توسط افشاگرانی مانند «ادوارد اسنودن» کارمند سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا و نیز سیاسمت‌مداران بازنشسته و مطّلع در این حوزه مانند «هیلاری کلینتون» که در جریان پشت پرده‌ها بودند، برای همگان برملا شده است. از سوی دیگر برخی دیگر از امراء و سرکردگان این گروه‌های به اصطلاح جهادی، به واسطه‌ی جهل گسترده به احکام اسلامی و عدم آشنایی با مذاق شریعت، صلاحیت و شایستگی اجرای احکام اسلامی و تطبیق آن در میان مسلمانان را ندارند و از همه مهم‌تر آنکه خداوند آنان را برای حکومت بر مسلمانان اختیار نکرده است؛ لذا قدرت‌گیری آنان در حوزه‌ی نظامی و تسلّط آنان در حوزه‌ی سیاسی در گوشه گوشه‌ی جهان اسلام بیش از هر چیز دیگر مایه‌ی گسترش آشوب و ناامنی و نیز وهن شعائر و نمادهای اسلامی شده و طبیعتاً اسباب دین‌گریزی مسلمانان را فراهم نموده است؛ همچنانکه فعالیت‌های افراطی و خشن آنان در برخورد با مردم بی‌گناه و غیر نظامی و نیز موضع‌گیری‌های تنگ‌نظرانه و واپس‌گرایانه‌ی گروه‌های درگیر در منطقه‌ی آسیای میانه مانند طالبان و نیز سایر گروه‌های این‌چنینی مانند القاعده، بر التهاب و فضای تنش آلود ممالک اسلامی افزوده و هرگز فعالیت‌های این گروهک‌های هراس‌افکن، گرهی از مشکلات امت اسلام باز نکرده است. لذا این رویکرد هرگز نمی‌تواند رویکرد صحیحی برای گذار از بحران‌های موجود در جهان اسلام و مدیریت آن‌ها به سوی ثبات، امنیت و عدالت پایدار باشد.

۲ . اما در مقیاسی گسترده‌تر، برخی از مسلمانان در کشورهایی مانند ایران که حاکمانش مدّعی تشکیل حکومت اسلامی هستند و مشروعیت سیاسی حکومت خود را نیز از مفاهیم دینی انتزاع کرده‌اند و اسلام را این‌گونه به نفع خود مصادره نموده‌اند، به این نتیجه رسیده‌اند که حاکمیت در این کشورها به مراتب بهتر از سایر حاکمیت‌های موجود در جهان اسلام است؛ با این برداشت و تصوّر ناقص که سایر کشورهای اسلامی مانند جمهوری‌های منطقه‌ی قفقاز و کشورهای استقلال یافته شوروی سابق و کشورهایی مانند ترکیه سکولار هستند و علَم دموکراسی را برافراشته‌اند و یا مانند اکثر قریب به اتفاق کشورهای عربی منطقه، سلطنت‌های استبدادی و دیکتاتوری‌های خودکامه را تشکیل داده‌اند، لذا دسته‌ای از مردم در کشورهایی مانند ایران به این برآیند رسیده‌اند که بهتر است با حاکمان خود همداستان شوند و از آنان حمایت نمایند، به این امید که از یک سو با این شیوه به عزّت و سربلندی دست یابند و به عاقبت برخی از کشورهای اسلامی دچار نشوند و نیز از سوی دیگر این حاکمان برایشان امنیت، آزادی، رفاه و عدالت پایدار را به ارمغان بیاورند و آرمان‌های اسلامی‌شان را محقّق گردانند. امّا این دسته از مسلمانان نیز از این موضوع غافل هستند که حاکمانشان هر اندازه هم قابل احترام و شایسته باشند، از سوی خداوند برای حاکمیت بر مسلمانان منصوب نشده‌اند و از خلیفه‌ی منصوب خداوند بر روی زمین صالح‌تر نیستند و لذا در مقایسه با او حاکمانی مشروع و مطلوب شمرده نمی‌شوند و شایسته است که منصب حکومت را رها کنند و به وی بسپارند. به علاوه جدا از این موضوع، اینان حاکمیت خود را بر پایه‌ی یک نظریّه‌ی ناممکن و شاذّ فقهی تحت عنوان «ولایت مطلقه‌ی فقیه» مبتنی ساخته‌اند که رویکردی کاملاً انحرافی و بدعت‌آمیز است و گونه‌ای استبداد سیاسی و خودکامگی را در پوشش اسلام فراهم ساخته است و در مقام عمل نیز توانایی برقراری عدالت و انصاف را در میان مردم ندارد و هر روز که می‌گذرد ناتوانی و بضاعت اندک آنان در کنترل اوضاع داخلی ایران و ایفای نقش مفید و تعامل سازنده با جهان اسلام آشکارتر می‌گردد و مهم‌تر آنکه علی‌رغم ادّعاهای گزاف و کاذبی که در این حوزه دارند نخواسته‌اند و یا نتوانسته‌اند زمینه را برای ظهور امام مهدی علیه السلام فراهم نمایند. لذا با توجّه به ناتوانی و عدم اهلیّت و صلاحیّت شرعی و عقلی این‌ها در قیادت مسلمانان و هدایت آنان به سوی سعادت و عدالت، تردیدی نیست که وظیفه‌ی یک مسلمان نمی‌تواند پیروی از این حاکمان و قرار گرفتن در زیر لوای آنان و تأیید حاکمیتشان باشد.

۳ . اما گروه سوم، مشتمل بر مجموعه‌ی گروه‌ها و افرادی است که به دلایل و انگیزه‌های گوناگون هیچ تلاش مؤثّر و درخور توجّهی برای تغییر اوضاع در جهان اسلام نمی‌کنند و تنها به مثابه‌ی تماشاچیانی از دور نظاره می‌کنند تا ببینند جهان اسلام به همراه مسلمانانش چگونه از بالا و پایین خورده می‌شود و چگونه به سوی نابودی و تباهی در می‌غلطد! عدّه‌ای از آنان با این توجیه که نباید در فتنه‌های آخر الزمان ورود نمود، کنج عزلت و عافیت نشسته‌اند و به عبادت و دعا مشغول هستند و ظاهراً بر روی اخلاق فردی خود و اطرافیانشان تمرکز نموده‌اند که شاید بتوان «انجمن حجّتیه» را در ایران نمونه‌ای از آنان دانست. عده‌ای دیگر از مسلمانان مانند «جماعت تبلیغی‌ها» بر روی تبلیغ کلّیت اسلام و خصوصاً شعائر عبادی آن مانند وضو، نماز، روزه و فراگیری تلاوت سور کوچک قرآن تأکید می‌کنند و اجتماعات بسیار انبوهی را برای این منظور در اقصی نقاط جهان اسلام تشکیل می‌دهند و با تحمّل مشقّت‌های بسیار و با حمل بار و بنه به کشورهای اسلامی دور و نزدیک سفر می‌کنند و به تبلیغ در میان مسلمانان می‌پردازند، همچنانکه عده‌ای دیگر از «تبلیغی‌ها» به منظور گسترش اسلام در میان کافران، سعی در اثبات حقّانیت و اصالت اسلام و قرآن برای آنان دارند تا زمینه را برای انتشار هر چه بیشتر اسلام در میان آنان فراهم آورند. اگرچه تردیدی نیست که این دست فعّالیت‌ها در جای خود مفید و ارزشمند است و برای امّت اسلام ضروری ارزیابی می‌گردد، اما بدون شک، راه حلّ اصلی برای معضلات طراز اوّل و اولویت‌دار مسلمانان و چاره‌ای برای برون رفت از بحران‌های فعلی و تنش‌زای مسلمانان در حوزه‌های سیاسی، فرهنگی و اقتصادی و نیز اقدامی کافی و راهگشا برای آن محسوب نمی‌گردد؛ چراکه به روشنی این دست فعالیت‌ها، جنبه‌ی زیربنایی ندارد و زیرساخت‌های ویران را در جهان اسلام اصلاح نمی‌نماید و صرفاً اقداماتی سطحی و کم‌فایده محسوب می‌شود.

همزمان، گروهی دیگر از مسلمانان در فعالیت‌های حزبی و سیاسی داخل شده‌اند و با طرح شعارهای کلّی و دوپهلو و فعالیت‌های فرهنگی گسترده‌ی تبلیغاتی در سطح جهان اسلام سعی در افزایش طرفداران و حامیان خود دارند. مانند «حزب التحریر» که در برخی از کشورهای اسلامی مانند اندونزی، مالزی، یمن، ترکیه، پاکستان، افغانستان و ... در حال تقلّای بسیار برای توسعه و انتشار شعار خود مبنی بر احیاء خلافت واحد و یکپارچه‌ی اسلامی است، در حالی که هیچ تعریف مشخصی از این خلافت ادّعایی ارائه نمی‌کند و بدتر از همه آنکه ولو در مقام ظاهر برای شخص خلیفه و کیستی او یا شرایط انتخابش، اهمّیتی قائل نیست و به نظر می‌رسد این‌گونه القاء می‌کند که مهم، تحقّق خلافت واحد اسلامی است و خلیفه‌‌ی آن چندان برایشان مهم نیست و البته با نگاهی هوشیارانه‌تر، این احتمال وجود دارد که آنان پشت پرده شخصی غیر موجّه و نااهل را برای خلافت بر مسلمانان در نظر گرفته‌اند، اما نمی‌خواهند نابهنگام و در این برهه او را معرّفی نمایند و منتظر فرصتی هستند تا با حرکتی ناگهانی قدرت بر مسلمانان را به دست بگیرند، تا خلیفه‌ی نام‌نهاد خود را بر سر کار بنشانند!

۴ . گروه چهارم شماری دیگر از مسلمانان هستند که به صورت خاص در کشورهای اهل تشیّع مانند ایران و عراق به دنبال مدّعیان گزافه‌گو و کذّاب به راه افتاده‌اند و با استناد به خرافات و مهملات و بدون کمترین بهره‌گیری از معارف ناب اسلامی و نیز کوچک‌ترین اعتنایی به عقلانیت و واقع‌گرایی اسلامی، مدّعی هستند که آنان، تنها راه یافتگان بر روی زمین و منجی موعود مسلمانان هستند و هر کس طریقی جز طریق آنان برگزیند، نه تنها به بیراهه رفته بلکه شایسته‌ی دوزخ است!! نمونه‌ی معروف و رسوای این گروه، پیروان احمد الحسن بصری هستند که از فرط گزافه‌گویی به دجّال بصره معروف شده است و بدون هیچ حجّت شرعی و عقلی و تنها با تکیه بر اوهام و خواب‌های پریشان و با بهره‌گیری از احساسات تند و عامیانه‌ی شیعی، گروهی کم‌سواد و ساده‌لوح را به گرد خویش جمع کرده و مدّعی شده که یمانی موعود است و همچنین با حرص و زیاده‌خواهی بی‌شرمانه‌ای مدّعی شده که همزمان با یمانی بودن، فرزند امام مهدی علیه السلام و وصیّ آن حضرت بلکه قائم آل محمّد و منجی بشریّت نیز هست!! این مدّعی بی‌پروا و بی‌چشم و رو جدا از آنکه خرافات و لاطائلات را در میان مسلمانان ترویج می‌دهد و آنان را به پیروی از اهواء و اوهام بی‌پایه تشویق می‌کند و بر اختلافات مذهبی در میانشان دامن می‌زند، توجّهی به اوضاع مسلمانان در سراسر جهان اسلام ندارد و جز دعوت به سوی خود کاری نمی‌کند و آرزویی در سر نمی‌پروراند و بدون آنکه هرگونه راهکار و پیشنهاد سازنده‌ای برای برون‌رفت مسلمانان از بحران‌های امروز ارائه دهد و یا اساساً توان تحلیل و اظهار نظر در این حوزه را داشته باشد، خود را امام مسلمین می‌خواند و با فریبکاری و مظلوم‌نمایی و سوء استفاده از احساسات تند و عامیانه‌ی شیعی، درصدد جذب مردم به سوی خود است. این‌ها و بسیاری دیگر از مدّعیان دروغین که بازار آنان در کشورهایی مانند عراق و ایران بسیار داغ است، مکّارانه از جهل و بی‌خبری مردم در حوزه‌ی معارف و اعتقادات اسلامی سوء استفاده می‌کنند و هر روز علَم ادّعایی جدید و فرسنگ‌ها دور از عقل و شرع را بر می‌افرازند و گروهی از مسلمانان ساده‌دل و عامّی را دچار سرگردانی می‌کنند، تبدیل به بلای جانکاه دیگری برای مسلمانان شده‌اند و خون آنان را در شیشه کرده‌اند. واقعیت آن است که این گروه از مسلمانان غافل، متأسفانه با درون‌گرایی مفرط خود، بی‌خبر از شور و شرّ جهان اسلام و فتنه‌های جان‌گداز آن به وادی خرافات و انحرافات مهلک درافتاده‌اند و وظیفه‌ی اسلامی و عقلانی‌شان را فراموش نموده‌اند و به شکلی دیگر از مرزهای اعتدال و میانه‌روی فاصله گرفته‌اند.

روشن است که هیچ‌یک از این رویکردها و نگرش‌ها نمی‌‌تواند برای مسلمانان راهگشا باشد؛ چراکه از یک سو نه تنها تاکنون گرهی از کار آنان نگشوده، بلکه همواره بر میزان التهاب و تشنّج اوضاع افزوده است و غالب معضلات حاکم بر جهان اسلام ناشی از همین رویکردهاست و از سوی دیگر هیچ‌کدام از این رویکردها، آن چیزی نیست که خداوند، مسلمانان را به سوی آن امر فرموده و به سوی آن دلالت کرده است. لذا می‌بینیم که نه از حیث مبنایی پایه‌ی استواری دارد و نه از حیث کارکردی تاکنون عایدی برای مسلمانان داشته است.

این‌ها رویکردهایی بود که با یک دید گذرا می‌توان در سطح جهان اسلام مشاهده کرد، ولی به تازگی رویکرد دیگری در شرق جهان اسلام ظهور کرده است که به نظر می‌رسد چه از حیث مبنایی و چه از حیث کارکرد، متفاوت و مجزّا با رویکردهای چهارگانه‌ی موجود است و می‌توان آن را رویکردی نوین و در عین حال اصیل دانست که به تازگی در میان امت مسلمان نضج گرفته و مطرح گردیده است. رهبری این جریان اسلامی به عهده‌ی شخصیتی عالم، وارسته، دلسوز و آگاه است که در جایگاهی فرا ملّی و فرا مذهبی قرار دارد و از عقلانی‌ترین و یقینی‌ترین منابع اسلامی مایه می‌گیرد و به سوی آرمانی مشترک و قابل قبول برای همه‌ی مسلمانان دعوت می‌کند. حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی با طرح شعار «بازگشت به اسلام» و دعوت همه‌جانبه و گسترده‌ی همه‌ی مسلمانان جهان به سوی شناختی واحد از اسلام به عنوان مبنایی استوار برای اتّحاد و کنار گذاشتن اختلافات موجود، همه‌ی مسلمانان جهان از همه‌ی مذاهب را مخاطب ساخته و این‌گونه زمینه را برای اقامه‌ی اسلام خالص و کامل در جهان فراهم می‌سازند. ایشان در کتاب متفاوت و تأثیرگذار خود با عنوان «بازگشت به اسلام» به طرح مبانی تعیین‌کننده و بنیادین درباره‌ی اوضاع کنونی جهان اسلام و نیز ریشه‌یابی دقیق و آسیب‌شناسی موشکافانه و عمیقی در حوزه‌ی عقاید و اعمال مسلمانان می‌پردازد. حضرت علامه هاشمی خراسانی بر خلاف همه‌ی کسانی که در این حوزه فعالیت می‌کنند به جای حاشیه‌پردازی و طرح مسائل دسته چندم و بی‌اهمیت که تنها زمان و نیروی مسلمانان را هدر می‌دهد، با صراحت لهجه و شجاعتی ستودنی و رویکردی حکیمانه، سخنی را در این حوزه ناگفته نمی‌گذارد و دقیقاً به هدف می‌زند و ریشه‌ی معضلات کشورهای اسلامی را با بیانی شیوا و قابل فهم برای همگان تبیین می‌کند.

ایشان در بخش سوم کتاب گرانسنگ خود به طرح موانع اصلی بازگشت به اسلام به معنای موانعی که تاکنون مانع اقامه‌ی اسلام شده است می‌پردازد و با استقصائی آگاهانه و واقع‌بینانه که نشان از اشراف و سطح بینش و بصیرت ایشان به مسائل جهان اسلام دارد، این موانع را در هفت عنوان احصاء می‌فرمایند. عامل اولی که ایشان به آن اشاره می‌فرمایند اختلاف مسلمانان بر سر حاکمیت و زعامت سیاسی بعد از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم است که تا همین امروز نیز ادامه دارد و بخش اصلی منازعات و ناآرامی‌ها را در کشورهای اسلامی به خود اختصاص می‌دهد. ایشان اختلافات مسلمانان بر سر حکومت را چه در آن دوران و چه در این دوران بیهوده و نشان از جهل عمیق و فراموشی مسلمانان نسبت به مبنای مشروعیت در اسلام می‌دانند و در راستای تبیین چنین مسأله‌ی خطیری می‌فرمایند:

...چنین اختلافی میان مسلمانان، به غایت عجیب و دور از انتظار است؛ زیرا هیچ تردیدی نیست که حکومت در اسلام، برای خداوند است و به غیر او تعلّق ندارد و این از مبانی واضح و ضروری اسلام شمرده می‌شود؛ چنانکه خداوند با تأکید فرموده است: ﴿إِنِ الْحُكْمُ إِلَّا لِلَّهِ[۱]؛ «حکمرانی جز برای خداوند نیست» و فرموده است: ﴿أَلَا لَهُ الْحُكْمُ[۲]؛ «آگاه باشید که حکمرانی برای اوست» و فرموده است: ﴿لَهُ الْحَمْدُ فِي الْأُولَى وَالْـآخِرَةِ ۖ وَلَهُ الْحُكْمُ[۳]؛ «ستایش در دنیا و آخرت برای اوست و حکمرانی برای اوست» و فرموده است: ﴿فَالْحُكْمُ لِلَّهِ الْعَلِيِّ الْكَبِيرِ[۴]؛ «پس حکمرانی برای خداوند والای بزرگ است» و فرموده است: ﴿لَهُ الْمُلْكُ وَلَهُ الْحَمْدُ ۖ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ[۵]؛ «حکومت برای اوست و ستایش برای اوست و او بر هر چیزی تواناست»...با این وصف، مسلّم است که حقّ حاکمیّت، در انحصار اوست و کسی در آن با او مشارکتی ندارد؛ چنانکه فرموده است: ﴿مَا لَهُمْ مِنْ دُونِهِ مِنْ وَلِيٍّ وَلَا يُشْرِكُ فِي حُكْمِهِ أَحَدًا[۶]؛ «آنان را به جز او هیچ سرپرستی نیست و در حکومت خود کسی را شریک نمی‌کند» و فرموده است: ﴿الَّذِي لَهُ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ وَلَمْ يَتَّخِذْ وَلَدًا وَلَمْ يَكُنْ لَهُ شَرِيكٌ فِي الْمُلْكِ[۷]؛ «کسی که حکومت آسمان‌ها و زمین برای اوست و فرزندی نگرفته است و برای او شریکی در حکومت نیست»...[۸]

این به آن معناست که مسلمانان در طول این سال‌های متمادی بر سر چیزی با یکدیگر می‌جنگیده‌اند که اساساً متعلّق به آنان نبوده و به قول معروف از کیسه‌ی «خلیفه» بوده است. سپس حضرت علامه برای جلوگیری از سوء برداشت‌ها و کج‌فهمی‌ها در این حوزه تبیین می‌فرمایند که انحصار حکومت به خداوند و تعلّق حاکمیت به او دقیقاً به چه معناست و نیز روشن می‌کنند که خداوند چگونه حکومت خود بر مردم را اعمال می‌فرماید. ایشان در این باره می‌فرمایند:

...روشن است که او حاکمیّت خویش را نه از طریق جبر تکوینی یا فرستادن فرشتگان، بل از طریق جعل خلیفه‌ای در زمین، إعمال می‌کند؛ چنانکه فرموده است: ﴿إِنِّي جَاعِلٌ فِي الْأَرْضِ خَلِيفَةً[۹]؛ «من در زمین خلیفه‌ای را قرار دهنده‌ام»؛ چنانکه به عنوان نمونه، داود علیه السلام را خلیفه‌ای در زمین قرار داد و فرمود: ﴿يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُمْ بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَى فَيُضِلَّكَ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ[۱۰]؛ «ای داود! ما تو را خلیفه‌ای در زمین قرار دادیم، پس میان مردم به حق حکومت کن و از هوای خویش پیروی نکن که تو را از راه خدا گمراه می‌کند»! این به آن معناست که خداوند به عنوان حاکم بر هستی، در اقدامی کاملاً معقول، حکومت خویش را از طریق تعیین نایب، إعمال می‌کند؛ چنانکه همه‌ی عقلا، برای إعمال حکومت خویش، همین کار را انجام می‌دهند و روشن است که او خالق عقلا و رئیس آنان است؛ همچنانکه فرموده است: ﴿وَاللَّهُ يُؤْتِي مُلْكَهُ مَنْ يَشَاءُ ۚ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ[۱۱]؛ «و خداوند حکومت خویش را به هر کس که بخواهد می‌دهد و خداوند گشاینده‌ی داناست» و فرموده است: ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ[۱۲]؛ «بگو خداوندا! مالک حکومت تویی! حکومت را به هر کس که بخواهی می‌دهی و از هر کس که بخواهی باز می‌گیری»؛ همچنانکه به عنوان مثال، حکومت خویش را به طالوت داد و این در حالی بود که اصحاب پیامبرش، به حکومت او راضی نبودند و حکومت را شایسته‌ی خود می‌پنداشتند...[۱۳]

بنابراین تردیدی نیست که حکومت خداوند زمانی محقّق خواهد شد که حکومت خلیفه‌ی او در زمین محقّق شود و در غیر این صورت هر حکومتی که در رأس آن فردی غیر از خلیفه‌‌ی منصوب خداوند قرار داشته باشد، بدون تردید طاغوت است و وظیفه‌ی مسلمانان، خلع آن طاغوت و نشاندن خلیفه‌ی خداوند به جای اوست کما اینکه پیامبران خداوند نیز چنین رسالتی بر عهده داشتند و خداوند درباره‌ی آنان می‌فرماید: ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[۱۴].

سپس ایشان در قالب یک یادآوری خطیر و تذکّر بزرگ برای همه‌ی مسلمانان جهان، مصداق این خلیفه‌ی منصوب را معرفی می‌فرمایند و او را کسی جز «مهدی» نمی‌دانند؛ چراکه او تنها کسی است که در منابع معتبر اسلامی به عنوان قیام‌کننده‌ی به حق و برپادارنده‌ی عدالت در آخر الزمان معرّفی شده و مورد تأیید خدا و رسولش قرار گرفته است. حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی، تأکید می‌فرمایند که مهدی تنها کسی است که مسلمانان می‌توانند بر گرد او و در زیر بیرقش به اتّحاد و همگرایی برسند و اختلافات نظری و نزاع‌های عملی خود در حوزه‌ی حکومت را برطرف نمایند؛ چراکه مهدی از یک سو گماشته‌ی الهی است و از سوی دیگر هیچ نسبت و قرابتی با طرف‌های درگیر در جهان اسلام ندارد و بیعت هیچ طاغوتی بر ذمّه‌ی او نیست و این دو عامل اساسی و تعیین‌کننده، «مهدی» را به گزینه‌ای مورد توافق و رضایت همه‌ی مسلمانان جهان تبدیل کرده است.

ایشان در بخشی از روشنگری‌های خود در این کتاب ارزشمند، پس از اثبات تواتر و اتقان آشکار و کم‌نظیر حدیث «مهدی» در منابع معتبر اسلامی و کتب روایی مسلمانان و تأکید بر لزوم اتّحاد مسلمانان بر محور مهدی، به مسأله‌ی فاجعه‌بار و خطیر غیبت امام مهدی به معنای عدم حضور او در جامعه می‌پردازند و با ریشه‌یابی عمیق و تحلیل آسیب شناسانه‌ای ضرورت ظهور مهدی و اوج اضطرار و احتیاج فوری مردم به آن حضرت را یادآوری و تبیین می‌فرمایند.

ایشان در ادامه صرفاً به طرح مبانی نظری قضیه و روایت دردها بسنده نمی‌کنند، بلکه در مقام اصلاح و نجات امت از بن‌بست‌های موجود، جدا از آنکه علت غیبت مهدی را آشکار می‌کنند، به افشای این حقیقت بزرگ و کتمان شده در طول تاریخ می‌پردازند که ظهور مهدی رابطه‌ی مستقیم با اختیار مردم دارد و در واقع به دست مردم است. به عبارت دیگر می‌توان گفت ظهور مهدی، تابعی از اراده‌ی جدّی و عزم واقعی مردم محسوب می‌شود؛ اراده‌ای که تاکنون محقّق نشده و عزمی که تاکنون شکل نگرفته است. ایشان در جهت تبیین علت غیبت در بخشی از کتاب خود می‌فرمایند:

...روشن است که تحقّق عدالت در زمین، با ظاهر بودن مهدی در آن ممکن است و با این وصف، ظاهر نبودن مهدی در آن، به خداوند نسبت داده نمی‌شود؛ چراکه در تناقض با غرض اوست و تناقض در اغراض او محال است؛ چنانکه فرموده است: ﴿مَا يُبَدَّلُ الْقَوْلُ لَدَيَّ وَمَا أَنَا بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ[۱۵]؛ «سخن در نزد من دو گونه نمی‌شود و من به بندگان ظلم کننده نیستم»! به علاوه، ظاهر نبودن مهدی در زمین، مانع از تحقّق عدالت در آن است، در حالی که ایجاد مانع از تحقّق عدالت در آن، ظلم است و ظلم به خداوند نسبت داده نمی‌شود. توضیح آنکه ظاهر نبودن مهدی در زمین، به سبب عدم وجود مقتضی برای آن نیست؛ چراکه مقتضی برای آن، لزوم تحقّق عدالت در زمین و توقّف آن بر ظهور مهدی است که وجود دارد و با این وصف، ظاهر نبودن او در زمین، به سبب وجود مانعی برای ظهور اوست و این مانع، هر چه هست، نمی‌تواند برآمده از اراده و اقدام ابتدایی خداوند باشد؛ چراکه اراده و اقدام ابتدایی به آن، جلوگیری از تحقّق عدالت است و اراده و اقدام ابتدایی به ظلم شمرده می‌شود و چنین کاری، از خداوند نشأت نمی‌گیرد؛ چنانکه فرموده است: ﴿وَمَا رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ[۱۶]؛ «و پروردگارت به بندگان ظلم کننده نیست»... همچنانکه چنین کاری، نمی‌تواند برآمده از اراده و اقدام ابتدایی مهدی در صورت وجود او باشد؛ چراکه مهدی، بنا بر خبر متواتر پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم، از اهل بیت آن حضرت است و خداوند اهل بیت آن حضرت را از هر گونه رجس پاک کرده و روشن است که جلوگیری از تحقّق عدالت در زمین، رجس است. به علاوه، اراده و اقدام ابتدایی مهدی، به اراده و اقدام ابتدایی خداوند باز می‌گردد؛ چراکه مهدی خلیفه‌ی خداوند در زمین است و به خلافت از جانب او، اراده و اقدام می‌کند و با این وصف، اراده و اقدام ابتدایی مهدی به چنین کاری، در ضمن اراده و اقدام ابتدایی خداوند به آن محال است.[۱۷]

بنابراین معلوم می‌گردد که عامل اصلی غیبت به عنوان یک پدیده‌ی شوم، تقصیر و کوتاهی مردم و سوء اراده‌ی آن‌هاست و غیبت حجت خداوند بر روی زمین هیچ ارتباطی به اراده‌ی ابتدایی خداوند ندارد و نسبت دادن آن به خدا و خلیفه‌اش سفاهت و افتراء بر آن‌ها محسوب می‌شود. ایشان در ادامه با بیانی مستدل و در عین حال انقلابی راه حلّ این معضل عمیق و بزرگ برای جهان اسلام را تبیین می‌فرمایند و آن را تنها و تنها در اختیار مردم می‌شمارند. ایشان می‌فرمایند:

...روشن است که رفع مانع ظهور مهدی برای آنان [مردم] ممکن است؛ چراکه هر کس به انجام کاری قادر است، به ترک آن نیز قدرت دارد و آنان به ایجاد مانع برای ظهور مهدی قادر بوده‌اند و با این وصف، روشن است که رفع مانع ظهور مهدی بر آنان واجب است؛ چراکه رستگاری آنان از هلاک، به اقتضای وجودشان بر آنان واجب است، در حالی که بدون اقامه‌ی اسلام به صورت کامل و خالص، ممکن نیست و اقامه‌ی اسلام به صورت کامل و خالص، در گرو ظهور مهدی است و ظهور مهدی، در گرو عدم وجود مانع برای آن است و مانع برای آن چیزی است که مردم آن را ایجاد کرده‌اند و تبعاً به رفع آن قادرند و با این وصف، بحثی در وجوب رفع آن بر آنان نیست و مراد از مانع ظهور مهدی، هر چیزی است که با استیلاء او بر زمین منافات دارد، مانند فقدان نفر، مال و سلاح کافی و جامع آن، عدم حمایت کافی مردم از اوست که منبع تأمین نفر، مال و سلاح شمرده می‌شوند؛ با توجّه به اینکه نفر، مال و سلاح کافی برای تأسیس حکومت او، بلکه تأمین امنیّت او لازم است؛ چراکه به گواهی حسّ و تجربه، استیلاء کسی بر زمین بدون حمایت کافی مردم از او با تأمین نفر، مال و سلاح کافی برایش، امکان ندارد و روشن است که مهدی از این قاعده‌ی محسوس و مجرّب، مستثنا نیست. بنابراین، ظهور مهدی، در گرو حمایت کافی مردم از اوست و هر زمانی که این حمایت کافی مردم از او محقّق شود، همان زمان ظهور اوست و روشن است که حمایت کافی مردم از او، کاری در حوزه‌ی اختیار آنان است و برای آنان متعارف و میسور شمرده می‌شود و فوق العاده و متعذّر نیست؛ همچنانکه بارها نظیر آن را برای غیر مهدی انجام داده‌اند و به وسیله‌ی آن، حکومت‌های دیگران را روی کار آورده‌اند.[۱۸]

این همان رویکرد و ساز و کاری است که همه‌ی مسلمانان جهان باید در جهت اصلاح امور خویش به کار بگیرند و به جای نزاع‌های خونین و بی‌حاصل با یکدیگر بر سر قدرت، دست به دست یکدیگر بدهند و برای ظهور مهدی زمینه‌سازی نمایند؛ چراکه به نصّ رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم مهدی، تنها کسی است که می‌تواند زمین را از عدل و داد پر کند؛ همچنانکه از ظلم و جور پر شده است.

بنابراین حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی، با طرح شعار بازگشت به اسلام راستین و کنار گذاشتن اختلافات و تنش‌های موجود میان مسلمانان از طریق بسنده نمودن به یقینیات و مسلّمات اسلامی و پافشاری بر روی اشتراکات مذهبی و نیز با برافراشتن بیرق «البیعة لله» به معنای دعوت به سوی خلیفه‌ی خداوند حضرت مهدی و عدم پذیرش هر حکومتی غیر از حکومت او، بر کنار از هرگونه ادّعا و خودمحوری، رویکرد پنجمی را در جهان اسلام به شکل بی‌سابقه‌ای طرح نموده است که از پشتوانه‌ی عقلی و شرعی بی‌نظیری برخوردار است و تفاوت‌های مبنایی عمده و تمایزی جوهری با سایر رویکردها دارد و با نگرشی منصفانه و واقع‌بینانه باید گفت که اساساً قابل مقایسه با نگرش‌ها و رویکردهای چهارگانه‌ای که ذکر شد، نیست؛ چراکه از یک سو تأکید ویژه‌ی این مکتب اسلامی بر التزام و بازگشت همه‌ی امور در اسلام به اذن و امر خداوند است همچنانکه حضرت علامه در جایی می‌فرمایند:

به عبارت دیگر، بازگشت حاکمیّت در اسلام، به اذن خداوند است، بلکه هیچ امری از امور، جز با منتهی شدن به اذن او مشروعیت ندارد و این از مهم‌ترین قواعد بنیادین در اسلام است؛ چنانکه بارها و با تأکید فرموده است: ﴿أَلَا إِلَى اللَّهِ تَصِيرُ الْأُمُورُ[۱۹]؛ «آگاه باشید که همه‌ی کارها به خداوند باز می‌گردند» و فرموده است: ﴿وَإِلَى اللَّهِ تُرْجَعُ الْأُمُورُ[۲۰]؛ «و همه‌ی کارها به خداوند بازگشت داده می‌شوند» و فرموده است: ﴿وَإِلَى اللَّهِ عَاقِبَةُ الْأُمُورِ[۲۱]؛ «و همه‌ی کارها به خداوند سرانجام می‌یابند» و فرموده است: ﴿وَلِلَّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالْأَرْضِ ۖ وَإِلَى اللَّهِ الْمَصِيرُ[۲۲]؛ «حکومت آسمان‌ها و زمین برای خداوند است و به خداوند بازگشت داده می‌شود»! این به آن معناست که مبنای مشروعیت در اسلام، اذن خداوند است و هر کاری که به اذن خداوند باز نمی‌گردد، اسلامی شمرده نمی‌شود.[۲۳]

و این مبنای بسیار استوار و تعیین‌کننده‌ای است که این مکتب را به حیث مبنایی از سایر مکاتب و جریان‌های موجود جدا می‌نماید. به عنوان مثال در مسأله‌ی خطیر حکومت اسلامی، برخلاف مبنای سایر جریان‌ها که مبتنی بر آن، فردی از میان خود را برای حکومت برمی‌گزینند و اطاعت از او را بر خود واجب می‌شمارند، در این مکتب و نظام فکری تنها مهدی شایسته‌ی حکومت بر مردم و مطاع شمرده می‌شود و سایر حاکمان از آنجا که منصوب از ناحیه‌ی خداوند و مورد تأیید او نیستند، مشروع دانسته نمی‌شوند. این مبنایی است که بدون تردید باب انحراف و فساد را در امر حکومت بر مسلمانان خواهد بست و به نزاع‌های هزارساله‌ی آنان در این حوزه پایان خواهد داد؛ چراکه همه‌ی آنان در شایستگی و برتری مهدی بر سایر حاکمان اتّفاق نظر دارند و کسی از آنان نیست که حاکمان خود را از مهدی برتر بداند. از سوی دیگر دلیل برتری این مکتب، نسبت به سایر مکاتب و رویکردها آن است که با واکاوی عمیق و حلّاجی موشکافانه و نیز بدون لغوگویی، حاشیه‌روی و اتلاف وقت مسلمانان، علت العلل مشکلات آنان را بیان می‌کند و برای اولین بار عدم تحقّق حاکمیت خلیفه‌ی خداوند بر روی زمین را به عنوان تنها ریشه‌‌ی تمامی معضلات جهان اسلام مطرح می‌کند و تلاش برای تحقّق حاکمیت او از طریق جلب حمایت‌های مردمی و دعوت به سوی زمینه‌سازی برای ظهور مهدی را به عنوان معقول‌ترین و واقع‌بینانه‌ترین گزینه‌ی موجود در معادلات جهان اسلام طرح می‌کند و مردم را به سوی این راه نجات و دریچه‌ی امید فرا می‌خواند و از این خواب هزار ساله بیدار می‌کند تا این‌گونه هسته‌ی اولیه‌ی جریانی عظیم و فراگیر برای طلب مهدی، حمایت و حفاظت از او به راه افتد و تکیه‌گاهی استوار و مطمئن از جنس عزم عمومی و اراده‌ی مردم مهیّا گردد تا مهدی بتواند با اتّکاء بر آن قیام کند و طواغیت مستکبر و قدرت‌طلبان منافق را از مسند امور در اقصی نقاط جهان به زیر کشاند.

تردیدی نیست که این قیام و خیزش عمومی، بزرگ‌ترین، مبارک‌ترین و تاریخ‌سازترین اقدام انقلابی مسلمانان پس از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم خواهد بود؛ چراکه بدون تردید به ظهور مهدی علیه السلام خواهد انجامید و ظهور مهدی نیز به تصریح رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به عدالت جهانی و انتشار اسلام در اقصی نقاط جهان خواهد انجامید و این‌گونه وعده‌ی خداوند مبنی بر استخلاف صالحان و به میراث بردن زمین توسط آنان محقّق خواهد شد.

لذا شایسته است که مسلمانان جهان هوشیار باشند و به جای اتّخاذ رویکردهای چهارگانه که وقت، انرژی و سرمایه‌های مادی و معنوی آنان را بر باد می‌دهد، با اراده‌ای پولادین و نیز با غیرت‌مندی و احساس مسئولیتی که از هر مسلمان آگاه انتظار می‌رود، به سوی هدف و آرمان اصلی اسلام یعنی برپایی خلافت اسلامی به رهبری مهدی علیه السلام بشتابند و بیش از این خود را قربانی مطامع و اهواء قدرت‌طلبان و مدّعیان کذّاب و طمّاع نگردانند و نیز بیش از این نیروها و سرمایه‌های خود را صرف تلاش‌های بی‌حاصل و بی‌اثر ننمایند، بلکه استطاعت، تجهیزات، ارتباطات، امکانات، منابع و در مجموع عِدّه و عُدّه‌ی خود را در راستای رسیدن به این هدف مبارک صرف نمایند.

امید است که همه‌ی مسلمانان جهان با درک شرایط بحرانی، بی‌سابقه و وخیم خود و نیز با بصیرت و هوشیاری نسبت به معضلات پیچیده و اسف‌باری که آنان را از هر سو احاطه کرده است، بهترین و نتیجه‌بخش‌ترین رویکرد را برگزینند و مراقب باشند تا بیش از پیش تجربه‌های تلخ و خسارت‌بار گذشته را تکرار نکنند و به جای پافشاری بر روی اتّخاذ رویکردهای آزموده شده و ناکارآمد، راهی را برگزینند که تضمینی برای موفقیت آن وجود داشته باشد و در ایصال آنان به مطلوب و حصول غرضشان تردیدی وجود نداشته باشد. به عقیده‌ی ما یقینی‌ترین مسیر و بهترین رویکرد در حال حاضر، کوچ همگانی مردم به سوی مهدی و توبه‌ی نصوح از راه‌هایی است که تا امروز پیموده‌اند. تردیدی نیست که خداوند ضامن موفقیت و حسن عاقبت چنین رویکردی است و خودش به پیروزی مستضعفین و پیروان مهدی در آخر الزمان خبر داده است؛ ﴿وَعْدَ اللَّهِ حَقًّا ۚ وَمَنْ أَصْدَقُ مِنَ اللَّهِ قِيلًا[۲۴].

↑[۱] . الأنعام/ ۵۷
↑[۲] . الأنعام/ ۶۲
↑[۳] . القصص/ ۷۰
↑[۴] . غافر/ ۱۲
↑[۵] . التّغابن/ ۱
↑[۶] . الکهف/ ۲۶
↑[۷] . الفرقان/ ۲
↑[۹] . البقرة/ ۳۰
↑[۱۰] . ص/ ۲۶
↑[۱۱] . البقرة/ ۲۴۷
↑[۱۲] . آل عمران/ ۲۶
↑[۱۴] . النّحل/ ۳۶
↑[۱۵] . ق/ ۲۹
↑[۱۶] . فصّلت/ ۴۶
↑[۱۹] . الشّوری/ ۵۳
↑[۲۰] . آل عمران/ ۱۰۹
↑[۲۱] . لقمان/ ۲۲
↑[۲۲] . النّور/ ۴۲
↑[۲۴] . النّساء/ ۱۲۲
هم‌رسانی
این مطلب را با دوستان خود به اشتراک گذارید، تا به گسترش علم و معرفت دینی کمک کنید. شکرانه‌ی یاد گرفتن یک نکته‌ی جدید، یاد دادن آن به دیگران است‌.
رایانامه
تلگرام
فیسبوک
توییتر
می‌توانید این مطلب را به زبان‌های زیر نیز مطالعه کنید:
اگر با زبان دیگری آشنایی دارید، می‌توانید این مطلب را به آن ترجمه کنید. [فرم ترجمه]
نوشتن مقاله یا نکته
کاربر گرامی! شما می‌توانید مقالات، نظرات، خاطرات و دل‌نوشته‌های خود را در فرم زیر بنویسید و برای ما ارسال کنید تا پس از ارزیابی و ویرایش، در این بخش منتشر شود.
توجّه: ممکن است که نام شما به عنوان نویسنده‌ی مقاله یا نکته، در پایگاه نمایش داده شود.
توجّه: از آنجا که پاسخ ما به پست الکترونیک شما ارسال می‌شود و لزوماً بر روی پایگاه قرار نمی‌گیرد، لازم است که آدرس خود را به درستی وارد کنید.
توجّه: شرایط لازم برای انتشار مقاله یا نکته در این پایگاه به قرار زیر است:
۱ . عدم انتشار در فضای مجازی یا حقیقی پیش از انتشار در این پایگاه
۲ . داشتن موضوع مرتبط با معارف اسلامی یا رویدادهای مهم و معضلات جهان اسلام
۳ . سازگاری با مبانی فکری علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی و انعکاس دیدگاه‌های آن جناب درباره‌ی موضوع
۴ . خالی بودن از توهین یا حملات لفظی تند به شخصیت‌های علمی یا مذهبی یا سیاسی مورد احترام مردم
۵ . داشتن تحلیل منطقی، قابل فهم و شخصی از موضوع
۶ . داشتن یک پیام یا نتیجه‌ی علمی یا تربیتی مشخّص و درخور توجّه
۷ . بخش‌بندی مقاله یا نکته‌ی طولانی با رعایت یکپارچگی و انسجام مطلب
۸ . داشتن استنادات ضروری و عدم کپی‌برداری از مطالب دیگران بدون ارجاع صریح و دقیق به آن‌ها
۹ . معتبر و معروف بودن منابع در مواردی که به منابعی استناد شده است.
۱۰ . خالی بودن از نقل قول‌های متعدّد، طولانی و غیر ضروری از دیگران به نحوی که بیشتر حجم مقاله یا نکته را به خود اختصاص داشته باشد.
۱۱ . داشتن حجم مناسب و کمتر از ۶۰۰۰ کلمه
* در صورت تمایل، می‌توانید فایل Word مقاله یا نکته‌ی خود را به پست الکترونیکinfo@alkhorasani.com ارسال کنید.