حدیث ۲۲
پس از پیامبر صاحبان امری هستند که علم قرآن نزد آنان است.
رَوَى الْحَاكِمُ النَّيْسَابُورِيُّ [ت۴۰۵هـ] فِي «الْمُسْتَدْرَكِ عَلَى الصَّحِيحَيْنِ»[۱]، قَالَ: أَخْبَرَنَا بَكْرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، حَدَّثَنَا عَبْدُ الصَّمَدِ بْنُ الْفَضْلِ، حَدَّثَنَا مَكِّيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ، حَدَّثَنَا عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي حُمَيْدٍ، عَنْ أَبِي الْمَلِيحِ، عَنْ مَعْقِلِ بْنِ يَسَارٍ، قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ:
اعْمَلُوا بِالْقُرْآنِ، وَأَحِلُّوا حَلَالَهُ، وَحَرِّمُوا حَرَامَهُ، وَاقْتَدُوا بِهِ، وَلَا تَكْفُرُوا بِشَيْءٍ مِنْهُ، وَمَا تَشَابَهَ عَلَيْكُمْ مِنْهُ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْ بَعْدِي كَيْمَا يُخْبِرُوكُمْ.
ترجمه:
حاکم نیشابوری [د.۴۰۵ق] در کتاب «المستدرک علی الصحیحین» روایت کرده، (به این صورت که) گفته است: بکر بن محمّد ما را خبر داد، (گفت:) عبد الصمد بن فضل ما را حدیث کرد، (گفت:) مکّی بن ابراهیم ما را حدیث کرد، (گفت:) عبید الله بن ابی حُمید ما را حدیث کرد، از ابو ملیح، از معقل بن یسار که گفت: رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود:
به قرآن عمل کنید و حلالش را حلال و حرامش را حرام شمارید و به آن اقتدا نمایید و به چیزی از آن کافر نشوید و هر چیز متشابهی از آن را به خداوند و صاحبان امر پس از من ارجاع دهید تا شما را آگاه سازند.
ملاحظه
قَالَ الْمَنْصُورُ حَفِظَهُ اللَّهُ تَعَالَى: أُولُو الْأَمْرِ مِنْ بَعْدِهِ هُمُ الْخُلَفَاءُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِيُّونَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ، وَقَدْ جَاءَ فِي رِوَايَةٍ أُخْرَى: «فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَإِلَى أُولِي الْعِلْمِ مِنْ بَعْدِي كَيْمَا يُخْبِرُوكُمْ»[۲]، وَالْمَعْنَى وَاحِدٌ؛ لِأَنَّ أُولِي الْعِلْمِ مِنْ بَعْدِهِ هُمُ الْخُلَفَاءُ الرَّاشِدُونَ الْمَهْدِيُّونَ مِنْ أَهْلِ بَيْتِهِ، الَّذِينَ تَلَقَّوْا مِنْهُ الْعِلْمَ سَمَاعًا، ثُمَّ تَوَارَثُوهُ، دُونَ الَّذِينَ يَتَكَلَّفُونَهُ بِالْقِيَاسِ وَخَبَرِ الْوَاحِدِ، ثُمَّ يَزْعُمُونَ أَنَّهُمْ عَالِمُونَ؛ كَمَا رُوِيَ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ أَنَّهُ قَالَ: «يَظُنُّ هَؤُلَاءِ الَّذِينَ يَدَّعُونَ أَنَّهُمْ عُلَمَاءُ أَنَّهُمْ قَدْ أَثْبَتُوا جَمِيعَ الْفِقْهِ وَالدِّينِ مِمَّا تَحْتَاجُ إِلَيْهِ الْأُمَّةُ، وَلَيْسَ كُلُّ عِلْمِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ عَلِمُوهُ، وَلَا صَارَ إِلَيْهِمْ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ وَلَا عَرَفُوهُ، وَذَلِكَ أَنَّ الشَّيْءَ مِنَ الْحَلَالِ وَالْحَرَامِ وَالْأَحْكَامِ يَرِدُ عَلَيْهِمْ، فَيُسْأَلُونَ عَنْهُ، وَلَا يَكُونُ عِنْدَهُمْ فِيهِ أَثَرٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، وَيَسْتَحْيُونَ أَنْ يَنْسِبَهُمُ النَّاسُ إِلَى الْجَهْلِ، وَيَكْرَهُونَ أَنْ يُسْأَلُوا فَلَا يُجِيبُوا، فَيَطْلُبَ النَّاسُ الْعِلْمَ مِنْ مَعْدِنِهِ، فَلِذَلِكَ اسْتَعْمَلُوا الرَّأْيَ وَالْقِيَاسَ فِي دِينِ اللَّهِ، وَتَرَكُوا الْآثَارَ، وَدَانُوا بِالْبِدَعِ، وَقَدْ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: ”كُلُّ بِدْعَةٍ ضَلَالَةٌ“، فَلَوْ أَنَّهُمْ إِذَا سُئِلُوا عَنْ شَيْءٍ مِنْ دِينِ اللَّهِ فَلَمْ يَكُنْ عِنْدَهُمْ فِيهِ أَثَرٌ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، رَدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَإِلَى الرَّسُولِ وَإِلَى أُولِي الْأَمْرِ مِنْهُمْ، لَعَلِمَهُ الَّذِينَ يَسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ»[۳]، وَهَذَا قَوْلُ الْحَقِّ الَّذِي فِيهِ يَمْتَرُونَ، وَالدَّلِيلُ عَلَيْهِ مَا تَوَاتَرَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ: «إِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ: كِتَابَ اللَّهِ وَأَهْلَ بَيْتِي، إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي، وَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ».
ثُمَّ رَجَعَ الْمَنْصُورُ حَفِظَهُ اللَّهُ تَعَالَى إِلَى الْحَدِيثِ، فَقَالَ: عُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي حُمَيْدٍ مَتْرُوكٌ، لَكِنَّ الْحَدِيثَ قَدْ جَاءَ مِنْ غَيْرِ طَرِيقِهِ، وَلَهُ شَوَاهِدُ كَثِيرَةٌ.
ترجمه:
منصور حفظه الله تعالی فرمود: صاحبان امر پس از او همان خلفاء راشد و هدایتیافته از اهل بیتش هستند و در روایت دیگری آمده است: «آن را به خداوند و صاحبان علم پس از من ارجاع دهید تا شما را آگاه سازند» و معنای هر دو یکی است؛ چراکه صاحبان علم پس از او نیز همان خلفاء راشد و هدایتیافته از اهل بیتش هستند که علم را با شنیدن از او فرا گرفتند، سپس آن را از هم ارث بردند، نه کسانی که با قیاس و خبر واحد ادّعای آن را میکنند، سپس میپندارند که عالمند؛ چنانکه از جعفر بن محمّد روایت شده است که فرمود: «اینان که ادّعا میکنند عالم هستند، گمان میکنند به همهی آنچه از فقه و دین که امّت به آن نیاز دارد آگاهی یافتهاند، در حالی که همهی علم رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم را ندانستهاند؛ نه از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به آنها رسیده است و نه از آن آگاهی یافتهاند. این به خاطر آن است که چیزی از حلال و حرام و احکام به آنان ارجاع میشود و دربارهاش سؤال میشوند، در حالی که اثری از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم دربارهی آن نزدشان نیست و شرم دارند از اینکه مردم آنان را جاهل انگارند و دوست نمیدارند وقتی از آنان سؤال میشود پاسخ نداشته باشند، تا مبادا مردم علم را از معدنش بجویند. از این رو، رأی و قیاس را در دین خدا به کار بستند و آثار را ترک کردند و با بدعتها دینداری نمودند، در حالی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرموده است: ”هر بدعتی ضلالتی است“، پس اگر هنگامی که از آنان دربارهی چیزی از دین خدا سؤال میشود که دربارهاش اثری از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نزدشان نیست، آن را به خداوند و پیامبر و صاحبان امر از میانشان ارجاع میدادند، کسانی از میانشان از خاندان محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم که آن را استنباط میکنند، آن را میدانستند» و این سخن حقّی است که در آن تردید دارند و دلیل آن چیزی است که به تواتر از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم رسیده است که فرمود: «من در میان شما دو چیز گرانمایه را به جا میگذارم: کتاب خداوند و اهل بیتم، اگر به آن دو متمسّک شوید هرگز پس از من گمراه نخواهید شد و آن دو هیچ گاه از هم جدا نمیشوند تا آن گاه که نزد حوض بر من وارد شوند».
سپس منصور حفظه الله تعالی به حدیث بازگشت و فرمود: عبید الله بن ابی حمید روایتش متروک است، ولی حدیث از غیر طریق او نیز رسیده و برای آن شواهد بسیاری است.