حدیث ۱۱
رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ بَابَوَيْهِ [ت۳۸۱ه] فِي «عُيُونِ أَخْبَارِ الرِّضَا»[۱]، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْحَسَنِ مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ الشَّاهِ الْفَقِيهُ الْمَرْوَزِيُّ بِمَرْوَرُودَ فِي دَارِهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو بَكْرِ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ النَّيْسَابُورِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو الْقَاسِمِ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَحْمَدَ بْنِ عَامِرِ بْنِ سُلَيْمَانَ الطَّائِيُّ بِالْبَصْرَةِ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبِي فِي سَنَةِ سِتِّينَ وَمِائَتَيْنِ، قَالَ: حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُوسَى الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَامُ سَنَةَ أَرْبَعٍ وَتِسْعِينَ وَمِائَةٍ؛
وَحَدَّثَنَا أَبُو مَنْصُورٍ أَحْمَدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ بَكْرٍ الْخُورِيُّ بِنَيْسَابُورَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو إِسْحَاقَ إِبْرَاهِيمُ بْنُ هَارُونَ بْنِ مُحَمَّدٍ الْخُورِيُّ، قَالَ: حَدَّثَنَا جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ زِيَادٍ الْفَقِيهُ الْخُورِيُّ بِنَيْسَابُورَ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ اللَّهِ الْهَرَوِيُّ الشَّيْبَانِيُّ، عَنِ الرِّضَا عَلِيِّ بْنِ مُوسَى عَلَيْهِ السَّلَامُ؛
وَحَدَّثَنِي أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ مُحَمَّدٍ الْأُشْنَانِيُّ الرَّازِيُّ الْعَدْلُ بِبَلْخَ، قَالَ: حَدَّثَنَا عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ مَهْرَوَيْهِ الْقَزْوِينِيُّ، عَنْ دَاوُدَ بْنِ سُلَيْمَانَ الْفَرَّاءِ، عَنْ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي مُوسَى بْنُ جَعْفَرٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيٍّ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ الْحُسَيْنِ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ، قَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ:
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ فِي قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾[۲]، قَالَ: «يُدْعَى كُلُّ قَوْمٍ بِإِمَامِ زَمَانِهِمْ، وَكِتَابِ رَبِّهِمْ، وَسُنَّةِ نَبِيِّهِمْ».
ترجمه:
محمّد بن علیّ بن بابویه [د.۳۸۱ق] در کتاب «عیون أخبار الرضا» روایت کرده، (به این صورت که) گفته است: ابو الحسن محمّد بن علی بن شاه فقيه مروزی در مرو رود در خانهاش ما را حدیث کرد، گفت: ابو بكر بن محمّد بن عبد الله نيشابوری ما را حدیث کرد، گفت: ابو القاسم عبد الله بن احمد بن عامر بن سليمان طائی در بصره ما را حدیث کرد، گفت: پدرم در سال دویست و شصت ما را حدیث کرد، گفت: علیّ بن موسى الرضا عليه السلام در سال صد و نود و چهار من را حدیث کرد؛
همچنین، ابو منصور بن ابراهيم بن بكر خوری در نیشابور ما را حدیث کرد، گفت: ابو اسحاق ابراهيم بن هارون بن محمّد خوری ما را حدیث کرد، گفت: جعفر بن محمّد بن زياد فقيه خوری در نيشابور ما را حدیث کرد، گفت: احمد بن عبد الله هروی شيبانی ما را حدیث کرد، از رضا علیّ بن موسى عليهما السلام؛
همچنین، ابو عبد الله حسين بن محمّد اشنانی رازی عدل در بلخ من را حدیث کرد، گفت: علیّ بن محمّد بن مهرويه قزوينی ما را حدیث کرد، از داود بن سليمان فرّاء، از علیّ بن موسى الرضا عليه السلام که فرمود: پدرم موسی بن جعفر من را حدیث کرد، فرمود: پدرم جعفر بن محمّد من را حدیث کرد، فرمود: پدرم محمّد بن علی من را حدیث کرد، فرمود: پدرم علیّ بن الحسين من را حدیث کرد، فرمود: پدرم حسين بن علی من را حدیث کرد، فرمود: پدرم علیّ بن ابی طالب عليه السلام من را حدیث کرد، فرمود:
رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم دربارهی سخن خداوند عزّ و جلّ که فرموده است: «روزی که هر مردمی را با امامشان فرا میخوانیم» فرمود: «هر قومی با امام زمانشان و کتاب پروردگارشان و سنّت پیامبرشان فرا خوانده میشوند».
ملاحظه
قَالَ الْمَنْصُورُ حَفِظَهُ اللَّهُ تَعَالَى: الْأَسَانِيدُ الثَّلَاثَةُ يُقَوِّي بَعْضُهَا بَعْضًا وَيُنْزِلُ الْحَدِيثَ مَنْزِلَةَ الصَّحِيحِ، وَهُوَ حَدِيثٌ مَشْهُورٌ، ذَكَرَهُ الثَّعْلَبِيُّ [ت۴۲۷ه][۳] وَالدَّيْلَمِيُّ [ت۵۰۹ه][۴] وَالْقُرْطُبِيُّ [ت۶۷۱ه][۵] وَالسُّيُوطِيُّ [ت۹۱۱ه][۶] وَغَيْرُهُمْ، وَقَدْ جَمَعَ حُجَجَ اللَّهِ عَلَى عِبَادِهِ: كِتَابَ رِبِّهِمْ وَسُنَّةَ نَبِيِّهِمْ وَإِمَامَ زَمَانِهِمْ، وَإِنَّمَا قَدَّمَ إِمَامَ زَمَانِهِمْ لِأَنَّ بِهِ يُعْرَفُ كِتَابُ رَبِّهِمْ وَسُنَّةُ نَبِيِّهِمْ حَقَّ مَعْرِفَتِهِمَا، وَإِنَّمَا يُدْعَوْنَ بِهَذِهِ الثَّلَاثَةِ لِأَنَّ بِهَا هِدَايَتَهُمْ فِي كُلِّ زَمَانٍ، فَمَنْ عَرَفَهَا جَمِيعًا فَهُوَ مِنَ الْمُهْتَدِينَ، وَمَنْ لَمْ يَعْرِفْهَا جَمِيعًا فَهُوَ مِنَ الضَّالِّينَ، وَبِهَذَا يَتَمَايَزُ النَّاسُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ؛ كَمَا قَالَ تَعَالَى: ﴿مَنِ اهْتَدَى فَإِنَّمَا يَهْتَدِي لِنَفْسِهِ ۖ وَمَنْ ضَلَّ فَإِنَّمَا يَضِلُّ عَلَيْهَا﴾[۷]، وقال: ﴿إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنْ ضَلَّ عَنْ سَبِيلِهِ ۖ وَهُوَ أَعْلَمُ بِالْمُهْتَدِينَ﴾[۸]، وَلَا رَيْبَ أَنَّ الظَّاهِرَ مِنْ ﴿إِمَامِهِمْ﴾ فِي الْآيَةِ مَنْ يَأْتَمُّونَ بِهِ فِي زَمَانِهِمْ؛ كَمَا قَالَ الطَّبَرِيُّ [ت۳۱۰ه] بَعْدَ ذِكْرِ أَقْوَالِ الْمُفَسِّرِينَ: «أَوْلَى هَذِهِ الْأَقْوَالِ عِنْدَنَا بِالصَّوَابِ، قَوْلُ مَنْ قَالَ: مَعْنَى ذَلِكَ: يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمُ الَّذِي كَانُوا يَقْتَدُونَ بِهِ وَيَأْتَمُّونَ بِهِ فِي الدُّنْيَا؛ لِأَنَّ الْأَغْلَبَ مِنِ اسْتِعْمَالِ الْعَرَبِ الْإِمَامَ فِيمَا ائْتُمَّ وَاقْتُدِيَ بِهِ، وَتَوْجِيهُ مَعَانِي كَلَامِ اللَّهِ إِلَى الْأَشْهَرِ أَوْلَى مَا لَمْ تَثْبُتْ حُجَّةٌ بِخِلَافِهِ يَجِبُ التَّسْلِيمُ لَهَا»[۹].
ترجمه:
منصور حفظه الله تعالی فرمود: سندهای سهگانه یکدیگر را تقویت میکنند و حدیث را به منزلهی صحیح میگردانند و آن حدیث مشهوری است که ثعلبی [د.۴۲۷ق]، دیلمی [د.۵۰۹ق]، قرطبی [د.۶۷۱ق]، سیوطی [د.۹۱۱ق] و دیگران آن را ذکر کردهاند و همهی حجّتهای خداوند بر بندگانش را گرد آورده است: کتاب پروردگارشان و سنّت پیامبرشان و امام زمانشان و از این رو امام زمانشان را مقدّم ساخت که به وسیلهی او کتاب پروردگارشان و سنّت پیامبرشان چنانکه باید شناخته میشود و از این رو با این سه فرا خوانده میشوند که هدایتشان در هر زمان به وسیلهی این سه است. پس هر کس همهی آنها را بشناسد، او از هدایتیافتگان است و هر کس همهی آنها را نشناسد، او از گمراهان است و بدین سان مردم در روز قیامت از هم تمایز مییابند؛ چنانکه فرموده است: «هر کس هدایت یابد، جز این نیست که به سود خودش هدایت مییابد و هر کس گمراه شود، جز این نیست که به زیان خودش گمراه میشود» و فرموده است: «هرآینه پروردگارت به کسی که از راهش گمراه شده داناتر است و او به هدایتیافتگان داناتر است» و شکّی نیست که ظاهر از «امامشان» در آیه، کسی است که در زمانشان به او اقتدا میکنند؛ چنانکه طبری [د.۳۱۰ق] پس از ذکر اقوال مفسّران گفته است: «درستترین اقوال نزد ما قول کسانی است که گفتهاند: معنای آیه این است: روزی که هر مردمی را با امامشان که در دنیا به او اقتدا و از او پیروی میکردند، فرا میخوانیم؛ زیرا عرب لفظ امام را غالباً در معنای کسی که به او اقتدا و از او پیروی میشود استعمال کرده و برگرداندن معنای سخن خداوند به چیزی که مشهورتر است سزاوارتر است مادامی که دلیلی بر خلاف آن وجود نداشته باشد که لازم باشد آن را پذیرفت».
شاهد ۱
وَرَوَى الْيَعْقُوبِيُّ [ت۲۸۴ه] فِي «تَارِيخِهِ»[۱۰] مُرْسَلًا عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ خَطَبَ يَوْمًا فَقَالَ فِي خُطْبَتِهِ: إِنَّ الْعَبْدَ لَا تَزُولُ قَدَمَاهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ حَتَّى يُسْأَلَ عَنْ عُمْرِهِ فِيمَا أَفْنَاهُ، وَعَنْ شَبَابِهِ فِيمَا أَبْلَاهُ، وَعَنْ مَالِهِ مِمَّا اكْتَسَبَهُ وَفِيمَا أَنْفَقَهُ، وَعَنْ إِمَامِهِ مَنْ هُوَ؟ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَجَلَّ: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾[۱۱] إِلَى آخِرِ الْآيَةِ.
ترجمه:
همچنین، یعقوبی [د.۲۸۴ق] در «تاریخ» خود، به صورت مرسل از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت کرده است که روزی خطبهای خواند و در آن فرمود: هرآینه گامهای بنده در روز قیامت برداشته نمیشود تا آن گاه که از او پرسیده شود دربارهی عمرش که آن را در چه سپری کرده و دربارهی جوانیاش که آن را در چه گذرانده و دربارهی مالش که آن را از کجا به دست آورده و در چه مصرف نموده و دربارهی امامش که او چه کسی بوده است؟ خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «روزی که هر مردمی را با امامشان فرا میخوانیم» تا آخر آیه.
ملاحظه
قَالَ الْمَنْصُورُ حَفِظَهُ اللَّهُ تَعَالَى: هَكَذَا رَوَاهُ، وَفِي الْمُسْنَدِ: «عَنْ حُبِّنَا أَهْلَ الْبَيْتِ»، وَهُوَ شِبْهُ تَأْوِيلٍ، أَسْنَدَهُ دَاوُدُ بْنُ سُلَيْمَانَ [ت۲۰۳ه] فِي «مُسْنَدِ الرِّضَا»[۱۲]، وَالْحُسَيْنُ بْنُ سَعِيدٍ [تق۳ه] فِي «الزُّهْدِ»[۱۳]، وَعَلِيُّ بْنُ إِبْرَاهِيمَ [تنحو۳۲۹ه] فِي «تَفْسِيرِهِ»[۱۴]، وَالطَّبَرَانِيُّ [ت۳۶۰ه] فِي «الْمُعْجَمِ الْكَبِيرِ»[۱۵]، وَمُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ بَابَوَيْهِ [ت۳۸۱ه] فِي «الْخِصَالِ»[۱۶]، وَمُحَمَّدُ بْنُ مُحَمَّدِ بْنِ النُّعْمَانِ [ت۴۱۳ه] فِي «أَمَالِيهِ»[۱۷]، وَأَبُو سَعِيدٍ النَّقَّاشُ [ت۴۱۴ه] فِي «فَوَائِدِ الْعِرَاقِيِّينَ»[۱۸]، وَالثَّعْلَبِيُّ [ت۴۲۷ه] فِي «الْكَشْفِ وَالْبَيَانِ»[۱۹]، وَالطُّوسِيُّ [ت۴۶۰ه] فِي «أَمَالِيهِ»[۲۰]، وَابْنُ الْمَغَازِلِيِّ [ت۴۸۳ه] فِي «مَنَاقِبِ عَلِيٍّ»[۲۱]، وَابْنُ عَسَاكِرَ [ت۵۷۱ه] فِي «تَارِيخِ دِمَشْقَ»[۲۲]، وَغَيْرُهُمْ، بِأَسَانِيدَ شَتَّى عَنْ عَلِيٍّ، وَابْنِ عَبَّاسٍ، وَأَبِي ذَرٍّ، وَأَبِي بَرْزَةَ، وَأَبِي بُرْدَةَ، وَأَبِي سَعِيدٍ الْخُدْرِيِّ، وَعَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَسْعُودٍ، عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ.
ترجمه:
منصور حفظه الله تعالی فرمود: او آن را به همین صورت روایت کرده و در (روایت) مُسند (به جای فقرهی آخر) آمده است: «دربارهی حبّ ما اهل بیت» و آن مانند تأویل است و داود بن سلیمان [د.۲۰۳ق] در «مسند الرضا»، حسین بن سعید [د.قرن۳ق] در «الزهد»، علیّ بن ابراهیم [د.حدود۳۲۹ق] در «تفسیر» خود، طبرانی [د.۳۶۰ق] در «المعجم الکبیر»، محمّد بن علیّ بن بابویه [د.۳۸ق] در «الخصال»، محمّد بن محمّد بن نعمان [د.۴۱۳ق] در «أمالی» خود، ابو سعید نقّاش [د.۴۱۴ق] در «فوائد العراقيّين»، ثعلبی [د.۴۲۷ق] در «الكشف والبيان»، طوسی [د.۴۶۰ق] در «أمالی» خود، ابن مغازلی [د.۴۸۳ق] در «مناقب عليّ»، ابن عساکر [د.۵۷۱ق] در «تاریخ دمشق» و دیگران، آن را با اسناد مختلف، از علی، ابن عبّاس، ابو ذر، ابو بَرزة، ابو بُردة، ابو سعید خدری و عبد الله بن مسعود، از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت کردهاند.
شاهد ۲
وَرَوَى مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ الْعَيَّاشِيُّ [ت۳۲۰ه] فِي «تَفْسِيرِهِ»[۲۳]، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ -يَعْنِي جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدٍ الصَّادِقَ- عَلَيْهِ السَّلَامُ أَنَّهُ إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ يُدْعَى كُلٌّ بِإِمَامِهِ الَّذِي مَاتَ فِي عَصْرِهِ، فَإِنْ أَثْبَتَهُ أُعْطِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ، لِقَوْلِهِ: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ ۖ فَمَنْ أُوتِيَ كِتَابَهُ بِيَمِينِهِ فَأُولَئِكَ يَقْرَءُونَ كِتَابَهُمْ﴾[۲۴]، وَمَنْ أَنْكَرَهُ كَانَ مِنْ أَصْحَابِ الشِّمَالِ.
ترجمه:
همچنین، محمّد بن مسعود عیّاشی [د.۳۲۰ق] در «تفسیر» خود، از ابو بصیر، از ابو عبد الله -یعنی جعفر بن محمّد صادق- علیه السلام روایت کرده است که چون روز قیامت فرا رسد، هر کس با امام خود که در عصر او درگذشته است فرا خوانده میشود، پس اگر او را شناخت، کتابش به دست راستش داده میشود؛ چنانکه فرموده است: «روزی که هر مردمی را با امامشان فرا میخوانیم، پس هر کس کتابش به دست راستش داده شود، آنان کتابشان را میخوانند» و هر کس او را نشناخت، از یاران دست چپ است.
شاهد ۳
وَرَوَى مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ الْعَيَّاشِيُّ [ت۳۲۰ه] فِي «تَفْسِيرِهِ»[۲۵]، عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِيِّ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: لَا تُتْرَكُ الْأَرْضُ بِغَيْرِ إِمَامٍ يُحِلُّ حَلَالَ اللَّهِ وَيُحَرِّمُ حَرَامَهُ، وَهُوَ قَوْلُ اللَّهِ: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾[۲۶]، ثُمَّ قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: مَنْ مَاتَ بِغَيْرِ إِمَامٍ مَاتَ مِيتَةً جَاهِلِيَّةً.
ترجمه:
همچنین، محمّد بن مسعود عیّاشی [د.۳۲۰ق] در «تفسیر» خود، از عمّار ساباطی، از ابو عبد الله علیه السلام روایت کرده است که فرمود: زمین بدون امامی که حلال خداوند را حلال و حرام او را حرام گرداند رها نمیشود و این سخن خداوند است که فرموده است: «روزی که هر مردمی را با امامشان فرا میخوانیم»، سپس فرمود: رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: هر کس بدون (شناخت) امام (زمان خود) بمیرد، به مرگ جاهلیّت مرده است.
شاهد ۴
وَرَوَى مُحَمَّدُ بْنُ يَعْقُوبَ الْكُلَيْنِيُّ [ت۳۲۹ه] فِي «الْكَافِي»[۲۷]، قَالَ: حَدَّثَنِي عَلِيُّ بْنُ مُحَمَّدٍ، عَنْ سَهْلِ بْنِ زِيَادٍ، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ شَمُّونٍ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ عَبْدِ الرَّحْمَنِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ الْبَطَلِ، عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ، قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾[۲۸]، قَالَ: إِمَامِهِمُ الَّذِي بَيْنَ أَظْهُرِهِمْ، وَهُوَ قَائِمُ أَهْلِ زَمَانِهِ.
ترجمه:
همچنین، محمّد بن یعقوب کلینی [د.۳۲۹ق] در کتاب «الکافي» روایت کرده، گفته است: علیّ بن محمّد من را حدیث کرد، از سهل بن زياد، از محمّد بن حسن بن شمّون، از عبد الله بن عبد الرّحمن، از عبد الله بن قاسم بطل، از عبد الله بن سنان که گفت: به ابو عبد الله علیه السلام گفتم: «روزی که هر مردمی را با امامشان فرا میخوانیم» (به چه معناست؟) فرمود: یعنی با امامشان که در میانشان است و او قائم اهل زمان خود است.
ملاحظه
قَالَ الْمَنْصُورُ حَفِظَهُ اللَّهُ تَعَالَى: هَكَذَا جَاءَ عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ[۲۹]، وَهُوَ تَفْسِيرُ الْآيَةِ بِأَنَّ النَّاسَ كُلَّهُمْ يُدْعَوْنَ بِإِمَامِ الْحَقِّ فِي زَمَانِهِمْ لِيَمْتَازَ مَنِ ائْتَمَّ بِهِ عَمَّنْ لَمْ يَأْتَمَّ بِهِ، وَالْتَّفْسِيرُ الْآخَرُ أَنَّهَا تَعُمُّ إِمَامَ الْحَقِّ وَإِمَامَ الْبَاطِلِ؛ كَمَا رُوِيَ عَنِ ابْنِ عَبَّاسٍ: «بِإِمَامِ زَمَانِهِمُ الَّذِي دَعَاهُمْ فِي الدُّنْيَا إِلَى ضَلَالَةٍ أَوْ هُدًى، قَالَ اللَّهُ تَعَالَى: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَهْدُونَ بِأَمْرِنَا﴾[۳۰] وَقَالَ: ﴿وَجَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ﴾[۳۱]»[۳۲]، وَالشَّاهِدُ عَلَى هَذَا قَوْلُ اللَّهِ تَعَالَى فِي فَرْعَوْنَ: ﴿يَقْدُمُ قَوْمَهُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ فَأَوْرَدَهُمُ النَّارَ ۖ وَبِئْسَ الْوِرْدُ الْمَوْرُودُ﴾[۳۳]؛ لِأَنَّهُ يَدُلُّ عَلَى أَنَّ أَئِمَّةَ النَّاسِ فِي الدُّنْيَا يَقْدُمُونَهُمْ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، فَيُورِدُونَهُمُ النَّارَ أَوِ الْجَنَّةَ، وَهَذَا رِوَايَةٌ أُخْرَى عَنْ أَهْلِ الْبَيْتِ:
ترجمه:
منصور حفظه الله تعالی فرمود: این گونه از علی علیه السلام رسیده و آن تفسیر آیه به این است که همهی مردم با امام حقّ زمانشان فرا خوانده میشوند تا کسانی که به او اقتدا کردهاند از کسانی که به او اقتدا نکردهاند جدا شوند و تفسیر دیگر این است که آیه، امام حق و امام باطل را شامل میشود؛ چنانکه از ابن عبّاس روایت شده است: «یعنی با امام زمانشان که آنان را در دنیا به سوی گمراهی یا هدایت دعوت میکرد؛ چنانکه خداوند بلندمرتبه فرموده است: <و آنان را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت میکردند> و فرموده است: <و آنان را امامانی قرار دادیم که به سوی آتش دعوت میکردند>» و گواه این، سخن خداوند بلندمرتبه است که دربارهی فرعون فرموده است: «در روز قیامت جلودار قوم خویش است، پس آنان را به آتش وارد میکند که بد جایی برای ورود است»؛ زیرا آن دلالت دارد بر اینکه امامان مردم در دنیا، جلودار آنان در روز قیامت هستند، پس آنان را به دوزخ یا بهشت میرسانند و این روایتی دیگر از اهل بیت است:
شاهد ۵
رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ بَابَوَيْهِ [ت۳۸۱ه] فِي «أَمَالِيهِ»[۳۴]، قَالَ: حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عُمَرَ الْبَغْدَادِيُّ الْحَافِظُ رَحِمَهُ اللَّهُ، قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو سَعِيدٍ الْحَسَنُ بْنُ عُثْمَانَ بْنِ زِيَادٍ التُّسْتَرِيُّ مِنْ كِتَابِهِ، قَالَ: حَدَّثَنَا إِبْرَاهِيمُ بْنُ عُبَيْدِ اللَّهِ بْنِ مُوسَى بْنِ يُونُسَ بْنِ أَبِي إِسْحَاقَ السَّبِيعِيُّ قَاضِي بَلْخَ، قَالَ: حَدَّثَتْنِي مُرَيْسَةُ بِنْتُ مُوسَى بْنِ يُونُسَ بْنِ أَبِي إِسْحَاقَ، وَكَانَتْ عَمَّتِي، قَالَتْ: حَدَّثَتْنِي صَفِيَّةُ بِنْتُ يُونُسَ بْنِ أَبِي إِسْحَاقَ الْهَمْدَانِيَّةُ، وَكَانَتْ عَمَّتِي، قَالَتْ: حَدَّثَتْنِي بَهْجَةُ بِنْتُ الْحَارِثِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ التَّغْلِبِيُّ، عَنْ خَالِهَا عَبْدِ اللَّهِ بْنِ مَنْصُورٍ، وَكَانَ رَضِيعًا لِبَعْضِ وُلْدِ زَيْدِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ، قَالَ: سَأَلْتُ جَعْفَرَ بْنَ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ، فَقُلْتُ: حَدِّثْنِي عَنْ مَقْتَلِ ابْنِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: حَدَّثَنِي أَبِي، عَنْ أَبِيهِ، -فَذَكَرَ الْحَدِيثَ إِلَى أَنْ قَالَ:- فَسَارَ الْحُسَيْنُ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَأَصْحَابُهُ، فَلَمَّا نَزَلُوا ثَعْلَبِيَّةَ وَرَدَ عَلَيْهِ رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ بِشْرُ بْنُ غَالِبٍ، فَقَالَ: يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ! أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَجَلَّ: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾[۳۵]، قَالَ: إِمَامٌ دَعَا إِلَى هُدًى فَأَجَابُوهُ إِلَيْهِ، وَإِمَامٌ دَعَا إِلَى ضَلَالَةٍ فَأَجَابُوهُ إِلَيْهَا، هَؤُلَاءِ فِي الْجَنَّةِ وَهَؤُلَاءِ فِي النَّارِ، وَهُوَ قَوْلُهُ عَزَّ وَجَلَّ: ﴿فَرِيقٌ فِي الْجَنَّةِ وَفَرِيقٌ فِي السَّعِيرِ﴾[۳۶].
ترجمه:
محمّد بن علیّ بن بابویه [د.۳۸۱ق] در «أمالی» خود روایت کرده، گفته است: محمّد بن عمر بغدادی حافظ رحمه الله ما را حدیث کرد، گفت: ابو سعید حسن بن عثمان بن زیاد تستری از کتاب خود ما را حدیث کرد، گفت: ابراهیم بن عبید الله بن موسى بن یونس بن ابی اسحاق سبیعی قاضی بلخ ما را حدیث کرد، گفت: مریسة بنت موسى بن یونس بن ابی اسحاق که عمّهی من بود من را حدیث کرد، گفت: صفیّة بنت یونس بن ابی اسحاق همدانی که عمّهی من بود من را حدیث کرد، گفت: بهجة بنت حارث بن عبد الله تغلبی من را حدیث کرد، از دایی خود عبد الله بن منصور که برادر رضاعی برخی از فرزندان زید بن علی علیه السلام بود، گفت: از جعفر بن محمّد بن علیّ بن الحسین علیهم السلام پرسیدم، گفتم: من را از چگونگی شهادت پسر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم خبر بده، پس فرمود: پدرم من را حدیث کرد، از پدرش، -پس حدیث را ذکر کرد تا جایی که فرمود:- پس حسین علیه السلام و یارانش به سفر خود ادامه دادند، پس چون به منطقهی ثعلبیّة رسیدند، مردی به نام بِشر بن غالب به نزد او آمد و گفت: ای پسر رسول خدا! من را از سخن خداوند عزّ و جلّ خبر بده که فرموده است: «روزی که هر مردمی را با امامشان فرا میخوانیم»، پس فرمود: امامی که به سوی هدایت دعوت کرد و اجابتش کردند و امامی که به سوی ضلالت دعوت کرد و اجابتش کردند، آنان در بهشت هستند و اینان در دوزخ و این سخن خداوند عزّ و جلّ است که فرموده است: «دستهای در بهشت هستند و دستهای در دوزخ».
شاهد ۶
وَرَوَى مُحَمَّدُ بْنُ مَسْعُودٍ الْعَيَّاشِيُّ [ت۳۲۰ه] فِي «تَفْسِيرِهِ»[۳۷]، عَنْ إِسْمَاعِيلَ بْنِ هَمَّامٍ، قَالَ: قَالَ الرِّضَا عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي قَوْلِ اللَّهِ: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾[۳۸]، فَقَالَ: إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ قَالَ اللَّهُ: أَلَيْسَ عَدْلٌ مِنْ رَبِّكُمْ أَنْ نُوَلِّيَ كُلَّ قَوْمٍ مَنْ تَوَلَّوْا؟ قَالُوا: بَلَى، قَالَ: فَيَقُولُ: تَمَيَّزُوا، فَيَتَمَيَّزُونَ.
ترجمه:
همچنین، محمّد بن مسعود عیّاشی [د.۳۲۰ق] در «تفسیر» خود، از اسماعیل بن همّام روایت کرده است که گفت: رضا علیه السلام دربارهی سخن خداوند: «روزی که هر مردمی را با امامشان فرا میخوانیم»، فرمود: هنگامی که روز قیامت فرا میرسد، خداوند میفرماید: آیا این از پروردگارتان عادلانه نیست که هر قومی را با کسی همراه کنیم که از او پیروی میکرد؟ میگویند: چرا، میفرماید: پس (بر همین اساس) از یکدیگر جدا شوید! پس جدا میشوند.
ملاحظه
قَالَ الْمَنْصُورُ حَفِظَهُ اللَّهُ تَعَالَى: هَذَا تَفْسِيرُ قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى: ﴿وَكَذَلِكَ نُوَلِّي بَعْضَ الظَّالِمِينَ بَعْضًا بِمَا كَانُوا يَكْسِبُونَ﴾[۳۹]، وَقَدْ وَقَعَ فِي رِوَايَةِ ابْنِ مَسْعُودٍ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ أَنَّهُ قَالَ: «يَجْمَعُ اللَّهُ النَّاسَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ، فَيُنَادِي مُنَادٍ: أَيُّهَا النَّاسُ! أَلَيْسَ عَدْلٌ مِنْ رَبِّكُمُ الَّذِي خَلَقَكُمْ وَصَوَّرَكُمْ وَرَزَقَكُمْ أَنْ يُوَلِّيَ كُلَّ إِنْسَانٍ مِنْكُمْ مَا كَانَ يَتَوَلَّى فِي الدُّنْيَا؟ قَالَ: فَيَقُولُونَ: بَلَى، قَالَ: فَيَقُولُ: فَلْيَنْطَلِقْ كُلُّ إِنْسَانٍ مِنْكُمْ إِلَى مَا كَانَ يَتَوَلَّى فِي الدُّنْيَا، فَيَنْطَلِقُ كُلُّ إِنْسَانٍ مِنْكُمْ إِلَى مَا كَانَ يَتَوَلَّى فِي الدُّنْيَا»[۴۰].
ترجمه:
منصور حفظه الله تعالی فرمود: این تفسیر سخن خداوند است که فرموده است: «و بدین سان برخی ظالمان را به برخی دیگر میگذاریم به سبب چیزی که کسب میکردند» و در روایت ابن مسعود از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم نیز آمده است که فرمود: «خداوند در روز قیامت مردم را گرد میآورد، پس ندا دهندهای ندا میدهد: ای مردم! آیا این از پروردگارتان، که شما را آفرید و صورت بخشید و روزی داد، عادلانه نیست که هر انسانی را با کسی همراه کند که در دنیا از او پیروی میکرد؟ میگویند: چرا، پس میگوید: بنابراین، هر انسانی با کسی همراه شود که در دنیا از او پیروی میکرد، پس هر انسانی با کسی همراه میشود که در دنیا از او پیروی میکرد».
شاهد ۷
وَرَوَى عَلَاءُ بْنُ رَزِينٍ فِي «كِتَابِهِ»[۴۱]، عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ، قَالَ: سَأَلْتُهُ -يَعْنِي أَبَا جَعْفَرٍ أَوْ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ- عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَى: ﴿يَوْمَ نَدْعُو كُلَّ أُنَاسٍ بِإِمَامِهِمْ﴾[۴۲]، قَالَ: بِمَا كَانُوا يَأْتَمُّونَ بِهِ فِي الدُّنْيَا، فَيُؤْتَى بِالشَّمْسِ وَالْقَمَرِ، فَيُقْذَفَانِ فِي جَهَنَّمَ وَمَنْ يَعْبُدُهُمَا.
ترجمه:
همچنین، علاء بن رزین در کتاب خود، از محمّد بن مسلم روایت کرده است که گفت: از آن حضرت -یعنی ابو جعفر یا ابو عبد الله علیهما السلام- دربارهی سخن خداوند بلندمرتبه پرسیدم که میفرماید: «هر مردمی را با امامشان فرا میخوانیم»، فرمود: با چیزی که در دنیا به او اقتدا میکردند، پس خورشید و ماه را میآورند و به همراه کسانی که آن دو را میپرستیدند، در دوزخ میاندازند.
ملاحظه
قَالَ الْمَنْصُورُ حَفِظَهُ اللَّهُ تَعَالَى: لَهُمْ فِي هَذَا الْحَدِيثِ مَقَالٌ؛ رَوَى مُقَاتِلُ بْنُ حَيَّانَ، عَنْ عِكْرِمَةَ قَالَ: «بَيْنَا ابْنِ عَبَّاسٍ ذَاتَ يَوْمٍ جَالِسٌ إِذْ جَاءَهُ رَجُلٌ فَقَالَ: يَا ابْنَ عَبَّاسٍ! سَمِعْتُ الْعَجَبَ مِنْ كَعْبٍ الْحَبْرِ يَذْكُرُ فِي الشَّمْسِ وَالْقَمَرِ! قَالَ: وَكَانَ مُتَّكِئًا فَاحْتَفَزَ، ثُمَّ قَالَ: وَمَا ذَاكَ؟ قَالَ: زَعَمَ أَنَّهُ يُجَاءُ بِالشَّمْسِ وَالْقَمَرِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ كَأَنَّهُمَا ثَوْرَانِ عَقِيرَانِ، فَيُقْذَفَانِ فِي جَهَنَّمَ! قَالَ عِكْرِمَةُ: فَطَارَتْ مِنَ ابْنِ عَبَّاسٍ شِقَّةٌ وَوَقَعَتْ أُخْرَى غَضَبًا، ثُمَّ قَالَ: كَذَبَ كَعْبٌ! كَذَبَ كَعْبٌ! كَذَبَ كَعْبٌ! ثَلَاثَ مَرَّاتٍ، بَلْ هَذِهِ يَهُودِيَّةٌ يُرِيدُ إِدْخَالَهَا فِي الْإِسْلَامِ، اللَّهُ أَجَلُّ وَأَكْرَمُ مِنْ أَنْ يُعَذِّبَ عَلَى طَاعَتِهِ، أَلَمْ تَسْمَعْ لِقَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَتَعَالَى: ﴿سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ دَائِبَيْنِ﴾[۴۳]، إِنَّمَا يَعْنِي دُءُوبَهُمَا فِي الطَّاعَةِ، فَكَيْفَ يُعَذِّبُ عَبْدَيْنِ يُثْنِي عَلَيْهِمَا أَنَّهُمَا دَائِبَانِ فِي طَاعَتِهِ! قَاتَلَ اللَّهُ هَذَا الْحَبْرَ وَقَبَّحَ حَبْرِيَّتَهُ! مَا أَجْرَأَهُ عَلَى اللَّهِ وَأَعْظَمَ فِرْيَتَهُ عَلَى هَذَيْنِ الْعَبْدَيْنِ الْمُطِيعَيْنِ لِلَّهِ»[۴۴]. قَالَ الْمَنْصُورُ حَفِظَهُ اللَّهُ تَعَالَى: رَحِمَ اللَّهُ ابْنَ عَبَّاسٍ! فَإِنَّهُ أَخْطَأَ فِي هَذَا الْقَوْلِ، وَذَلِكَ لِأَنَّ كَعْبًا وَإِنْ كَانَ كَمَا قَالَ، إِلَّا أَنَّ الْحَدِيثَ الَّذِي رَوَاهُ فِي الشَّمْسِ وَالْقَمَرِ مُوَافِقٌ لِكِتَابِ اللَّهِ حَيْثُ يَقُولُ: ﴿إِنَّكُمْ وَمَا تَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ حَصَبُ جَهَنَّمَ أَنْتُمْ لَهَا وَارِدُونَ﴾[۴۵]، وَلَا رَيْبَ أَنَّ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ كَانَا مِمَّا يَعْبُدُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ، وَهُمَا جَمَادَانِ لَا يُعَذَّبَانِ بِوُرُودِ النَّارِ، وَإِنَّمَا يَرِدَانِهَا لِيَكُونَ ذَلِكَ خِزْيًا لِعَبَدَتِهِمَا، لَا لِأَنَّهُمَا آثِمَانِ؛ كَمَا قَالَ سُبْحَانَهُ: ﴿لَوْ كَانَ هَؤُلَاءِ آلِهَةً مَا وَرَدُوهَا ۖ وَكُلٌّ فِيهَا خَالِدُونَ﴾[۴۶]، وَهَذِهِ هِيَ الْحَالُ فِي الْحِجَارَةِ الَّتِي جَعَلَهَا اللَّهُ وَقُودَ النَّارِ إِذْ قَالَ: ﴿وَقُودُهَا النَّاسُ وَالْحِجَارَةُ﴾[۴۷]؛ لِأَنَّهُ مَعْلُومٌ أَنَّ الْحِجَارَةَ لَا إِثْمَ عَلَيْهَا، وَقَدْ وَقَعَ الْحَسَنُ الْبَصْرِيُّ فِي مِثْلِ هَذَا الْخَطَأِ؛ كَمَا رَوَى عَبْدُ اللَّهِ الدَّانَاجُ، قَالَ: «سَمِعْتُ أَبَا سَلَمَةَ بْنَ عَبْدِ الرَّحْمَنِ زَمَنَ خَالِدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ الْقَسْرِيِّ فِي هَذَا الْمَسْجِدِ -يَعْنِي مَسْجِدَ الْبَصْرَةِ- وَجَاءَ الْحَسَنُ فَجَلَسَ إِلَيْهِ، فَحَدَّثَ قَالَ: حَدَّثَنَا أَبُو هُرَيْرَةَ أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ قَالَ: <إِنَّ الشَّمْسَ وَالْقَمَرَ ثَوْرَانِ فِي النَّارِ يَوْمَ الْقِيَامَةِ>، فَقَالَ الْحَسَنُ: وَمَا ذَنْبُهُمَا؟ فَقَالَ: أُحَدِّثُكَ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ وَتَقُولُ وَمَا ذَنْبُهُمَا؟!»[۴۸]، وَفِي هَذَا عِبْرَةٌ لِمَنْ يَتَعَجَّلُ فِي رَدِّ الْأَحَادِيثِ وَيَتَجَرَّأُ عَلَى الْإِجْتِهَادِ فِي مُقَابِلِ النَّصِّ؛ لِأَنَّهُ قَدْ يَلْتَفِتُ إِلَى وَجْهٍ وَلَا يَلْتَفِتُ إِلَى وَجْهٍ آخَرَ، وَقَدْ رَوَى مُحَمَّدُ بْنُ عَلِيِّ بْنِ بَابَوَيْهِ [ت۳۸۱ه] فِي «عِلَلِ الشَّرَائِعِ»[۴۹]، عَنْ أَبِيهِ، عَنْ سَعْدِ بْنِ عَبْدِ اللَّهِ، عَنْ إِبْرَاهِيمَ بْنِ مَهْزِيَارَ، عَنْ أَخِيهِ، عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ، عَنْ حَمَّادِ بْنِ عُثْمَانَ، عَنْ أَبِي بَصِيرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ أَنَّهُ قَالَ: «إِذَا كَانَ يَوْمُ الْقِيَامَةِ أُتِيَ بِالشَّمْسِ وَالْقَمَرِ فِي صُورَةِ ثَوْرَيْنِ عَقِيرَيْنِ، فَيُقْذَفَانِ بِهِمَا وَبِمَنْ يَعْبُدُهُمَا فِي النَّارِ، وَذَلِكَ أَنَّهُمَا عُبِدَا فَرَضِيَا»، وَهَذَا التَّعْلِيلُ زِيَادَةٌ مِنَ الرُّوَاةِ؛ لِأَنَّهُ تَعْلِيلٌ بَاطِلٌ يُخَالِفُ كِتَابَ اللَّهِ إِذْ يَحْكِي عَنْ كُلِّ جَمَادٍ يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَنَّهُ يَقُولُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ: ﴿إِنْ كُنَّا عَنْ عِبَادَتِكُمْ لَغَافِلِينَ﴾[۵۰]، وَلَا يُوجَدُ فِي رِوَايَةِ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ.
ترجمه:
منصور حفظه الله تعالی فرمود: آنان را دربارهی این حدیث سخنی است. مقاتل بن حیّان از عکرمه روایت کرده است که گفت: «هنگامی که ابن عبّاس نشسته بود، مردی به نزد او آمد و گفت: ای ابن عبّاس! از کعب الأحبار چیز عجیبی دربارهی خورشید و ماه شنیدم! ابن عبّاس که تکیه کرده بود، راست نشست و گفت: چه شنیدی؟ گفت: گمان میکرد که در روز قیامت خورشید و ماه را مانند دو گاو سربریده میآورند و در جهنّم میاندازند! عکرمه گفت: پس ابن عبّاس به غایت خشمگین شد و گفت: کعب دروغ گفته است! کعب دروغ گفته است! کعب دروغ گفته است! سه مرتبه، بل این یهودیّتی است که میخواهد آن را به اسلام داخل کند! خداوند بزرگتر و گرامیتر از آن است که کسی را به خاطر اطاعتش عذاب کند! آیا سخن خداوند را نشنیدهای که میفرماید: <خورشید و ماه را در حالی که کوشا هستند برایتان مسخّر کرد>؟ منظورش این است که آن دو در اطاعت از او کوشا هستند. پس چطور ممکن است که دو بندهی خود را که به کوشا بودن در اطاعت از خود ستوده است، عذاب کند؟! خداوند این کاهن را بکشد و یهودیگراییاش را زشت گرداند! چه اندازه بر خداوند جرأت دارد و چه اندازه افترایش بر این بندهی مطیع خداوند بزرگ است»! منصور حفظه الله تعالی فرمود: خداوند ابن عبّاس را بیامرزد! چراکه او در این سخن خطا کرده و آن از این روست که هر چند کعب چنین بوده که او وصف نموده، ولی حدیثی که دربارهی خورشید و ماه روایت کرده است با کتاب خداوند مطابقت دارد، آنجا که فرموده است: «هرآینه شما و هر چیزی جز خداوند که میپرستید هیزم دوزخ خواهید بود و همگی به آن وارد خواهید شد» و شکّی نیست که خورشید و ماه نیز از چیزهایی بودهاند که مردم به جای خداوند میپرستیدهاند، هر چند آن دو جماد هستند و با ورود به آتش معذّب نمیشوند و ورودشان به آن تنها برای این است که پرستندگانشان خوار شوند، نه برای اینکه آن دو گناهکار هستند؛ چنانکه فرموده است: «اگر آنها خدایان بودند به آتش وارد نمیشدند و همگی در آن جاودان خواهند بود» و برای سنگهایی که خداوند آنها را هیزم دوزخ قرار داده است نیز همین سخن صدق میکند؛ چنانکه فرموده است: «هیزم آن مردم و سنگها هستند»؛ زیرا معلوم است که سنگها گناهی ندارند. همچنین، حسن بصری نیز مرتکب خطای مشابهی شده؛ چنانکه عبد الله داناج روایت کرده است: «شنیدم ابو سلمة بن عبد الرحمن در زمان خالد بن عبد الله قسری در این مسجد -یعنی مسجد بصره-، پس از اینکه حسن آمد و نزد او نشست، حدیث کرد، گفت: ابو هریره ما را حدیث کرد که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: <هرآینه خورشید و ماه در روز قیامت مانند دو گاو در میان آتش خواهند بود>، پس حسن گفت: گناه آن دو چیست؟! (ابو سلمة) گفت: تو را از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم حدیث میکنم و تو میگویی گناه آن دو چیست؟!» در این عبرتی برای کسانی است که در ردّ احادیث عجله میکنند و به اجتهاد در برابر نص جرأت میورزند؛ زیرا چه بسا آنان به یک جنبه توجّه دارند و به جنبهی دیگر توجّه ندارند. محمّد بن علیّ بن بابویه [د.۳۸۱ه] نیز در کتاب «علل الشرائع» روایت کرده است، از پدرش، از سعد بن عبد الله، از ابراهیم بن مهزیار، از برادرش، از احمد بن محمّد، از حمّاد بن عثمان، از ابو بصیر، از ابو عبد الله جعفر بن محمّد علیهما السلام که فرمود: «هنگامی که روز قیامت فرا میرسد، خورشید و ماه را به صورت دو گاو سربریده میآورند و به همراه کسانی که آن دو را میپرستیدند در آتش میافکنند و آن از این روست که آن دو به پرستش خود راضی بودند» و این علّتی که (در آخر حدیث) آمده، افزودهای از راویان است؛ زیرا علّت نادرستی است که با کتاب خداوند منافات دارد، آنجا که از هر جمادی که به جای خداوند عبادت میشود حکایت میکند که در روز قیامت میگوید: «ما از عبادت شما بیخبر بودیم» و (این افزوده) در روایت محمّد بن مسلم وجود ندارد.