پنج شنبه ۶ آذر (قوس) ۱۴۰۴ هجری شمسی برابر با ۶ جمادی الثانی ۱۴۴۷ هجری قمری

منصور هاشمی خراسانی

 درس جدید: درس‌هایی از آن جناب درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند؛ احادیث صحیحی از پیامبر در این باره؛ حدیث ۲۲. برای مطالعه‌ی آن، اینجا را کلیک کنید. پرسش جدید: حکم سوگند به قرآن چیست؟ برای مطالعه و دریافت پاسخ، اینجا را کلیک کنید. گفتار جدید: دو گفتار از آن جناب درباره‌ی احکام ختنه. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. نکته‌ی جدید: شعر «افتاده یوغ ستم بر گردن جهان...» سروده‌ی «مهدی رضوی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید. نقد جدید: حضرت علامه در نامه‌ی شماره‌ی ۶ فرموده‌اند: «هر چیزی غیر خدا که شما را به خود مشغول کند، شیطان است». می‌خواستم منظور ایشان از این جمله را بدانم. مثلاً اگر درگیر شغلی بودیم برای امرار معاش خود و خانواده باز هم شیطان است؟ برای مطالعه و دریافت بررسی، اینجا را کلیک کنید. فیلم جدید: فیلم جدیدی با موضوع «تقلید و اجتهاد (۱)» منتشر شد. برای مشاهده و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. کتاب جدید: نسخه‌ی سوم کتاب ارزشمند «سبل السّلام؛ مجموعه‌ی نامه‌ها و گفتارهای فارسی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. نامه‌ی جدید: فرازی از نامه‌ی آن جناب که در آن درباره‌ی شدّت گرفتن بلا هشدار می‌دهد و علّت آن و راه جلوگیری از آن را تبیین می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید.
loading
جهل به دشمنان اسلام

[مسلمانان] دشمنان اسلام را نمی‌شناسند و از دشمنی‌های آنان با آن آگاهی ندارند؛ چراکه جریان‌های الحادی جدیدی در جهان به راه افتاده و کوشش‌های شیطانی پنهانی بر ضدّ خداوند سازمان یافته است. شیطان‌پرستان، از تاریکخانه‌های خود بیرون آمده‌اند و جادوگران، از دخمه‌های خود سر برآورده‌اند، تا با حمایت قدرتمندان مفسد و ثروتمندان ملحد، حکومت کفر را بر جهان مستولی سازند و در این میان، مسلمانان، بی‌خبر از چیزی که در حال وقوع است، به مسائلی جزئی و بی‌اهمّیت مشغولند و بر سر آن‌ها با یکدیگر نزاع می‌کنند؛ چنانکه به عنوان نمونه، بر سرِ نهادن دست‌ها در زیر ناف یا بالای آن به هنگام نماز می‌جنگند و نهایت همّشان این است که زائران قبور را از نزدیک شدن به آن‌ها بازدارند؛ همچنانکه طالبان علم آنان نیز جز به شناخت مذاهب خود، اعتنایی ندارند و از آشنایی با جهان کفر و آنچه در آن می‌گذرد، فارغ‌اند... به این ترتیب، کافران از ملّت‌های مختلف، برای جنگ با اسلام متّحد شده‌اند، در حالی که مسلمانان با ملّتی واحد، از یکدیگر جدا گردیده‌اند و این پی‌آمدی جز سلطه‌ی کافران بر مسلمانان نداشته است. [بازگشت به اسلام، ص۴۰-۴۱]

جهل به دشمنان اسلام

جای تعجّب است که برخی از مسلمانان، با کافران دوستی و با برادران خود دشمنی می‌کنند، با این توهّم که کافران، خیرخواه آنانند و برادرانشان، شرّشان را می‌خواهند؛ مانند برخی مسلمانان افغانستان که ده‌ها دولت کافر و متعدّی را دوست خود می‌شمارند، ولی دو دولت مسلمان و همسایه را دشمن خود می‌پندارند! وانگهی گروهی از دشمنان اسلام، منافقانی هستند که مسلمان شمرده می‌شوند، در حالی که به آنچه خداوند بر پیامبرش نازل کرده است، کافرند و برای نابودی اسلام و استیلاء کفر بر جهان، با کافران همکاری می‌کنند و این در حالی است که مسلمانان، آنان را نمی‌شناسند و از کفر آنان، آگاهی ندارند... آنان در واقع، شماری از کافرانند که حاکمان مسلمان شمرده می‌شوند و از جانب کافران، برای حکومت بر مسلمانان حمایت می‌شوند، تا منافع کافران را در میان مسلمانان، تأمین کنند. بدون شک، در رأس آنان، حاکمان سعودی هستند که آشکارا دست در دست دشمنان اسلام دارند و در دو جبهه‌ی سیاسی و فرهنگی، برای نابودی اسلام کوشش می‌کنند. از یک سو، در جبهه‌ی سیاسی، با کافران حربی همکاری می‌کنند و از گروه‌های مفسد و محارب در سرزمین‌های اسلامی، حمایت می‌نمایند و از سوی دیگر، در جبهه‌ی فرهنگی، میان مسلمانان تفرقه می‌افکنند و باورهای شرک‌آمیز را با عنوان توحید ترویج می‌دهند، در حالی که بسیاری از مسلمانان، آنان را خادمان حرمین می‌پندارند و مروّجان عقیده‌ی صحیح، می‌شمارند! [بازگشت به اسلام، ص۴۲]

تقلید

یکی دیگر از موانع شناخت، «تقلید» است و آن، پیروی از گفته یا کرده‌ی دیگری بدون دلیل است که در پنج گونه، رواج یافته است:

[تقلید از پیشینیان]

[تقلید از عالمان]

[تقلید از اکثریّت]

[تقلید از ظالمان]

[تقلید از کافران] [بازگشت به اسلام، ص۴۳]

تقلید از پیشینیان

یکی از گونه‌های رایج تقلید، پیروی از گفته و کرده‌ی پیشینیان است... این از آن روست که بسیاری می‌پندارند گفته و کرده‌ی پیشینیان‌شان، لزوماً از گفته و کرده‌ی آنان درست‌تر است؛ در حالی که این پندار، توهّمی بیش نیست و بنیادی بر عقل ندارد؛ چراکه بدون شک، درست‌تر بودن یا نبودن گفته و کرده‌ی آدمی، از زمان تولّد او تبعیّت نمی‌کند، بل تابع مطابقت بیشتر یا کمتر آن با عقل است که ملازمه‌ای با تقدّم یا تأخّر وجود آدمی ندارد؛ همچنانکه بحثی در نادرستی بسیاری از گفته‌ها و کرده‌های پیشینیان نیست... این به آن معناست که پیروی از پیشینیان به اعتبار تقدّم زمانی آنان، بر خلاف اصول اسلام، بلکه ضروریات آن است؛ بنا بر اینکه ضروری اسلام هر چیزی است که از صریح کلام خداوند در کتابش دانسته می‌شود و عدم لزوم پیروی از پیشینیان، بدون شک از قبیل آن است... با این وصف، روشن است که اعتقاد به لزوم پیروی از پیشینیان، اصلی در اسلام ندارد و از عقاید مشرکان است و از این حیث مانع شناخت شمرده می‌شود که اهل آن، حق را در صورتی که بر خلاف گفته‌ها یا کرده‌های پیشینیان باشد، باطل می‌پندارند؛ با توجه به اینکه به زعمشان، آن اگر حق بود، بر پیشینیان پوشیده نمی‌ماند و هر چه بر پیشینیان پوشیده مانده، بدعت است. [بازگشت به اسلام، ص۴۳-۴۴]

عدم لزوم پیروی از پیشینیان

پیروی از پیشینیان، اگر به اعتبار پیروی آنان از عقل است، عقل برای پسینیان نیز وجود دارد و با وجود آن، پیروی از پیشینیان بی‌معناست و اگر به اعتبار پیروی آنان از شرع است، شرع برای پسینیان نیز وجود دارد و با وجود آن، پیروی از آن سزاوارتر از پیشینیان است؛ بلکه پیروی از پیشینیان به اعتبار پیروی آنان از عقل و شرع، کاری متناقض و بی‌معناست؛ چراکه پیروی از پیشینیان در صورت پیروی آنان از عقل و شرع، مستلزم پیروی از عقل و شرع است نه از پیشینیان؛ با توجه به اینکه پیشینیان، بنا بر فرض، از عقل و شرع پیروی کرده‌اند نه از پیشینیان و با این وصف، پیروی از پیشینیان، مقتضی عدم پیروی از پیشینیان است! [بازگشت به اسلام، ص۴۴]

نامه‌ای از آن جناب برای یکی از یارانش که در آن او را پند می‌دهد و از دنیاگرایی بر حذر می‌دارد.

بدان که رستگاری، عاقبت پرهیزکاران است و پرهیزکاری عنوان عبادت خداوند و عبادت خداوند، همان اطاعت اوست و اطاعت او، عمل به واجبات و پرهیز از محرّماتی است که در کتاب خود و سنّت پیامبرش بیان فرموده است. پس بندگان خداوند، پرهیزکارانی هستند که نیکوکارانی راست‌گفتار و پارسایانی خویشتن‌دارند؛ آن‌ها که دل‌هاشان از بیم خداوند لرزیده و به امید او در جای خود قرار یافته؛ آن‌ها که لب‌هاشان از ذکر بسیار خشکیده و شکم‌هاشان از روزه‌ی پیاپی لاغر گردیده؛ آن‌ها که نفس‌هاشان از دام هوس گسسته و بر رخسارشان غبار فروتنی نشسته؛ آن‌ها که یاد مرگ دل‌هاشان را پرداخته و آخرت دنیا را از چشمشان انداخته؛ دغدغه‌ی تکالیف، خواب را از آن‌ها ربوده و پروای حقوق، خوراک را از آن‌ها گرفته است. با آن‌چه مردم گریزانند، مأنوسند و از آن‌چه مردم مأنوسند، گریزانند. می‌دانند که به زودی رهسپار دیار دیگری هستند و باید برای این سفر توشه‌ای برگیرند. می‌دانند که راه درازی در پیش دارند و باید از گردنه‌های صعب العبوری بگذرند؛ راهی که روندگانش هرگز باز نگشتند و گردنه‌هایی که گویی مسافرانش را بلعید. آه که چه امروز به فردا نزدیک است! پس آن‌ها در اندیشه‌ی این سفر می‌گریند و خود را برای آن مهیّا می‌سازند؛ چنانکه گویی نفَس‌های آخر را می‌کشند یا پیش از آنکه بمیرند، مرده‌اند. [نامه‌ی دوم]

نامه‌ای از آن جناب برای یکی از یارانش که در آن او را پند می‌دهد و از دنیاگرایی بر حذر می‌دارد.

دنیا را بشناس؛ زیرا کسی که چاه را می‌شناسد خود را در آن نمی‌اندازد و کسی که از زهر آگاه است آن را نمی‌نوشد... دنیا چون زنی است که کابین او مرگ است یا روسپی بی‌آبرویی است که اجرت او ننگ است. زنهار! او را به همسری نگیر و با او همبستر نشو؛ چرا که این بی‌وفا، شوهرانش را کشته و میراث‌شان را به تاراج برده و عاشقانش را خواب کرده و دارایی‌شان را به سرقت برده است. زنهار! با آرایش خود دلت را نرباید و با عشوه‌هایش تو را نفریبد... دنیا چون چاهی است خشکیده یا به انواع نجاسات آلوده؛ پس دلو خود را در آن نینداز و آن را آبشخور خود قرار نده... دنیا نردبانی است فرسوده که بر آن اعتمادی نیست؛ یا سوراخ مار را ماند که هر کس در آن دست برده، گَزیده؛ یا مرداری که کفتار را می‌خواند و مگس را گرد می‌آورد، ولی شیر را می‌راند و آدمی را نفرت می‌افزاید... دنیا زنی است که نمی‌زاید و درختی است که میوه نمی‌دهد و ابری است که نمی‌بارد و سایه‌ای است که نمی‌پاید. زنهار! آن را تکیه‌گاه خود مگیر؛ چراکه تکیه بر دنیا، تکیه بر باد است و دوستی با آن دوستی با گرگ است و با گرگ چه کسی دوستی تواند کرد؟! [نامه‌ی دوم]

نامه‌ای از آن جناب برای یکی از یارانش که در آن او را پند می‌دهد و از دنیاگرایی بر حذر می‌دارد.

دنیا را دوست ندار؛ زیرا دنیا آن را که بیش از همه دوستش داشته، وا گذاشته است. اگر باورت نمی‌آید به گذشتگانت بنگر؛ آن‌هایی که روزگاری در کنارت بودند و امروز اثری از آن‌ها نیست. پس سرگذشت آن‌ها را مرور کن و از عواقب آن‌ها عبرت بگیر؛ زیرا آن‌ها انسان‌هایی چون تو بودند که مرگ گلوشان را گرفت و قبر، اجسادشان را بلعید و زمان، آثارشان را محو کرد. آیا می‌پنداری که آنچه بر سر آن‌ها آمد بر سر تو نخواهد آمد؟! چگونه؟! در حالی که بسیاری از آن‌ها قدرتمندتر از تو و بسیاری دیگر ثروتمندتر از تو بودند و با این حال، قدرت و ثروت‌شان به آن‌ها سودی نرساند و سرانجام به درون درّه‌ی مرگ سرنگون گردیدند. زنهار! معاشرت با زندگان تو را از مردگان غافل نکند، تا با آن‌ها در تحصیل مال مسابقه دهی و در ساختن خانه‌ها و خریدن ابزارها و گرفتن زن‌ها و فرو رفتن در لذّت‌ها؛ چراکه زندگان، مردگان آینده هستند؛ همچنانکه مردگان، زندگان گذشته‌اند. [نامه‌ی دوم]

نامه‌ای از آن جناب برای یکی از یارانش که در آن او را پند می‌دهد و از دنیاگرایی بر حذر می‌دارد.

چه بسیار خفتگانی که برنخاستند و روندگانی که باز نگشتند و بیمارانی که بهبود نیافتند. همانا هر که زنده است می‌میرد و هر که می‌خورد، خوراک خاک می‌شود... از مرگ غافل نباش؛ چراکه مرگ از تو غافل نیست و خود را برای آن مهیّا کن؛ چراکه نمی‌دانی در کدامین لحظه سر می‌رسد. آرزوهای دراز را رها کن و در پی خواهش‌های نفس نرو. نه به إقبال دنیا شاد شو و نه از إدبار آن غمگین. [نامه‌ی دوم]

نامه‌ای از آن جناب برای یکی از یارانش که در آن او را پند می‌دهد و از دنیاگرایی بر حذر می‌دارد.

مهار خود را از شیطان بگیر و به خلیفه‌ی خداوند در زمین بسپار؛ چرا که شیطان تو را به سوی آتش می‌راند و خلیفه‌ی خداوند در زمین، تو را به سوی بهشت می‌خواند... یاران مهدی کسانی نیستند که معصیت خداوند می‌کنند؛ یاران او کسانی هستند که از گناهان کوچک و بزرگ می‌پرهیزند؛ شب‌ها را به نماز بر می‌خیزند و روزها را به تحصیل علم و تعلیم آن به دیگران می‌پردازند. به وعده‌های خداوند ایمان دارند و از روز جزا می‌هراسند؛ روزی که در پیش‌گاه پروردگار می‌ایستند و کردار خویش را حاضر می‌بینند. [نامه‌ی دوم]

درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده است، خالی نمی‌ماند.

ترجمه‌ی گفتار: یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت: از منصور درباره‌ی سخن خداوند بلندمرتبه پرسیدم که می‌فرماید: «بگو راه من این است که با بصیرت به سوی خداوند دعوت می‌کنم، من و کسی که از من پیروی می‌کند»، پس فرمود: زمین از کسی که در همه چیز از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم پیروی می‌کند خالی نمی‌ماند و او دعوت‌کننده‌ی به سوی خداوند با بصیرت پس از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم است. [فقره‌ی ۲۴ از گفتار ششم]

درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده است، خالی نمی‌ماند.

ترجمه‌ی گفتار: یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت: از منصور درباره‌ی سخن خداوند بلندمرتبه پرسیدم که می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آوردید! از خداوند اطاعت کنید و از پیامبر اطاعت کنید و از صاحبان امر از شما»، پس فرمود: همواره در میان کسانی که ایمان آوردند کسی هست که اطاعتش بر آنان مانند اطاعت خداوند و پیامبر واجب است، هر کس او را اطاعت کند، خداوند و پیامبر را اطاعت کرده و هر کس او را نافرمانی کند، خداوند و پیامبر را نافرمانی کرده و او کسی است که خداوند و پیامبر گماشته‌اند و کسی که مردم با اهواء خود گماشته‌اند نیست، گفتم: آنان می‌گویند هر کسی از مؤمنان که امر آنان را به دست می‌گیرد از صاحبان امر از آنان است، فرمود: راست می‌گویند! گفتم: چگونه راست می‌گویند، در حالی که فرمودی چیزی را که فرمودی؟! پاسخ داد: هر کسی که امر آنان را به دست می‌گیرد جز کسی که خداوند و پیامبر گماشته‌اند، از مؤمنان نیست، بلکه از فاسقان است و خداوند به اطاعت صاحبان امر از مؤمنان امر کرده و به اطاعت صاحبان امر از فاسقان امر نکرده است! «آیا پس کسی که مؤمن است مانند کسی است که فاسق است؟! مانند هم نیستند»! سپس فرمود: آیا برایت بیفزایم؟ گفتم: آری، فرمود: صاحبان امر، مالکان آن هستند و آنان کسانی هستند که خداوند و پیامبر گماشته‌اند و هر کس جز آنان که آن را به دست می‌گیرد، غاصب آن است و غاصب از مالکان محسوب نمی‌شود، «اگر فهم می‌کردند»! گفتم: خداوند به تو پاداش نیکو دهد؛ زیرا به من دو حکمت رسا بخشیدی که هیچ گاه تاکنون نشنیده بودم! فرمود: «آن‌ها دو برهان از پروردگارت هستند»! سپس چند ماه دیگر بر او وارد شدم، پس گفتم: من دو حکمت تو را به مردی در ایران گفتم، پس گفت: خداوند او را لعنت کند! چقدر به کتاب خداوند عالم است! فرمود: ای فلانی! آیا نمی‌دانی که من نزد اهل ایران، مانند علیّ بن ابی طالب نزد اهل شام هستم؟! بنی امیّه آنان را با بهتان فریفتند، تا جایی که نزدیک به شصت سال او را بدون گناهی لعنت کردند! [فقره‌ی ۲۵ از گفتار ششم]

درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده است، خالی نمی‌ماند.

ترجمه‌ی گفتار: یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت: از منصور درباره‌ی سخن خداوند بلندمرتبه پرسیدم که می‌فرماید: «ای کسانی که ایمان آوردید! از خداوند پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید تا شما را دو بهره از رحمتش ارزانی دارد و برایتان نوری قرار دهد که در آن گام بردارید»، پس فرمود: دو بهره از رحمتش، کتاب و سنّت هستند و نور، امامی است که آن دو را برایشان روشن می‌کند تا آن گاه که قیامت فرا رسد. پس از خداوند پروا کنید و به پیامبرش ایمان آورید تا شما را کتاب و سنّت ارزانی دارد و برایتان امامی قرار دهد که آن دو را برایتان روشن کند تا آن گاه که قیامت فرا رسد. [فقره‌ی ۲۶ از گفتار ششم]

درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده است، خالی نمی‌ماند.

ترجمه‌ی گفتار: یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت: از منصور درباره‌ی سخن خداوند بلندمرتبه پرسیدم که فرموده: «خداوند نور آسمان‌ها و زمین است»، پس فرمود: هادی آن‌هاست و نور خداوند هدایت اوست و آن «در بیت‌هایی است که خداوند اذن داده است تا رفعت یابند و نامش در آن‌ها برده شود» و آن‌ها بیت‌های پیامبرانند، «در آن‌ها صبح و شام تسبیح او می‌گویند مردانی که تجارت یا کسب و کاری آنان را از یاد خداوند غافل نمی‌کند» و آنان اهل بیت‌های پیامبران هستند، آیا نمی‌بینی که می‌فرماید صبح و شام در آن‌ها تسبیح او می‌گویند؟ پس اهل آن‌ها هستند و هدایت خداوند از بیت‌های پیامبران خارج نمی‌شود تا آن گاه که قیامت فرا رسد، پس آن را نزد اهل بیت پیامبر بجویید و نزد دیگران نجویید که گمراه خواهید شد! [فقره‌ی ۲۷ از گفتار ششم]

درباره‌ی ضرورت شناخت خلیفه‌ی خداوند در زمین

ترجمه‌ی گفتار: یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت: شنیدم منصور هاشمی خراسانی می‌فرماید: مردم را از امامی عادل از ذرّیّه‌ی ابراهیم علیه السلام که خداوند او را قرار داده است، چاره‌ای نیست و این عهدی است که خداوند با او بسته است هنگامی که او را با کلماتی آزمود، پس آن‌ها را به پایان رساند: «فرمود: هرآینه من تو را امامی برای مردم قرار دهنده‌ام، گفت: و از ذرّیّه‌ام نیز، فرمود: عهد من به ستمکاران نمی‌رسد»، پس هر کس بمیرد در حالی که این امام را نمی‌شناسد، به مرگ جاهلیّت مرده است! آگاه باشید که او ابو بکر بغدادی یا محمّد عمر قندهاری یا فلانی یا فلانی -پس هیچ یک از امامان قوم را باقی نگذاشت مگر اینکه نام برد- نیست، بلکه او مهدی است! سپس به سروده‌ی دعبل بن علی خزاعی تمثّل جست و فرمود: خروج امامی که ناچار خارج خواهد شد/ با نام خدا و برکات او قیام خواهد کرد/ در میان ما هر حقّ و باطلی را از هم جدا خواهد ساخت/ و خوبی‌ها و بدی‌ها را جزا خواهد داد/ پس ای نفس! دل‌آرام و شادمان باش/ زیرا هر چیزی که آمدنی است دور نیست! [فقره‌ی ۱ از گفتار هفتم]

درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند.

ترجمه: محمّد بن عیسی ترمذی [د.۲۷۹ق] در سنن خود روایت کرده، (به این صورت که) گفته است: قُتیبة بن سعید ما را حدیث کرد، گفت: حمّاد بن زید ما را حدیث کرد، از ایّوب، از ابو قِلابة، از ابو اسماء رَحَبی، از ثوبان که گفت: رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: «من بر امّتم از امامان گمراه‌کننده می‌ترسم» و فرمود: «همواره شماری از امّتم بر حق استوار خواهند بود و کسی که آنان را یاری نمی‌کند به آنان زیانی نمی‌رساند، تا آن گاه که کار خداوند فرا رسد». منصور حفظه الله تعالی فرمود: این حدیثی متواتر از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم است؛ چراکه آن را بیست تن از او روایت کرده‌اند و آنان ثوبان، جابر بن عبد الله، عمران بن حُصین، سعد بن أبي وقّاص، عمر بن خطاب، عقبة بن عامر، أنس بن مالك، عبد الله بن عمر، جابر بن سَمُرة، زید بن أرقم، مغیرة بن شعبة، نُعمان بن بشیر، ابو هریرة، ابو اُمامة، ابو درداء، معاویة، قُرّة بن إیاس مُزَنی، شُرَحبیل بن سِمط کِندی، کعب بن مُرّة بَهزی و سلمة بن نُفیل حَضرمی هستند و کسانی که نمی‌فهمند گفته‌اند: مراد از شماری که همواره بر حق خواهند بود، اهل شام هستند و برخی از آنان این را در حدیث نیز داخل کرده‌اند و من نمی‌دانم که اهل شام کِی بر حق بوده‌اند؟! آیا زمانی که بر علی خروج کردند و یارانش را به فتنه انداختند، یا زمانی که حسین را کشتند و سرش را در شهرها گرداندند، یا زمانی که به مدینه هجوم آوردند و مهاجرین و انصار را از لب تیغ گذراندند؟! چنین نیست، بلکه آنان تا بوده‌اند بر باطل بوده‌اند و در آخر الزمان نیز یاران سفیانی خواهند بود و هر حدیثی در فضیلت آنان ساختگی است و اصلی ندارد و پیروان بنی امیّه در زمان معاویه و مروان و خاندانشان آن را ساخته‌اند؛ چراکه آن دروغ است و رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم دروغی نمی‌گوید. [باب ۱، درس ۲۶]

درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند.

ترجمه: کسانی از اهل حدیث گفته‌اند: مراد از شماری که همواره بر حق خواهند بود، اهل حدیث هستند، «هر گروهی به چیزی که دارد، دلخوش است» و گفته شده است که مراد از آنان، اهل غرب هستند؛ به دلیل روایت سعد بن ابی وقّاص از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم که در آن آمده است: «اهل غرب همواره بر حق استوار خواهند بود تا آن گاه که قیامت فرا رسد» و شاید آن تصحیف باشد؛ چراکه در برخی نسخه‌ها آمده است: «عرب همواره بر حق استوار خواهند بود تا آن گاه که قیامت فرا رسد» یعنی شماری از عرب و گفته شده: مراد از غرب دلو بزرگی است که از پوست گاو ساخته می‌شود و آن از اثاث عرب است و گفته شده: مراد از آن، اهل مقاومت و جنگ هستند و غرب هر چیز، لبه‌ی تیز آن است و درست این است که شماری که همواره بر حق خواهند بود، امامان هدایت هستند. آیا نمی‌بینی که آنان را پس از بیم دادن از امامان گمراه‌کننده ذکر فرموده است؟ و این بر آن دلالت دارد که امّت هیچ گاه از امامی هدایت‌کننده خالی نخواهد بود، تا آن گاه که قیامت فرا رسد. [باب ۱، درس ۲۶]

درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند.

ترجمه: ابو داوود طیالسی [د.۲۰۴ق] در «مسند» خود روایت کرده، (به این صورت که) گفته است: همّام ما را حدیث کرد، از قتادة، از عبد الله بن بُریدة، از سلیمان بن ربیع عَدَوی که گفت: با عمر دیدار کردیم، پس به او گفتیم که عبد الله بن عمرو به ما این طور گفت، پس عمر گفت: عبد الله بن عمرو به چیزی که می‌گوید داناتر است، سه بار این را گفت، سپس برای نماز ندا داده شد، پس مردم نزد او گرد آمدند، پس عمر برایشان خطبه خواند، پس گفت: شنیدم رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم می‌فرماید: همواره شماری از امّتم بر حق خواهند بود تا آن گاه که امر خداوند عزّ و جلّ بیاید. منصور حفظه الله تعالی فرمود: شاید حدیث همین بود تا آن گاه که اهل شام چیره شدند، پس بر آن افزودند: «بر کسانی که با آنان دشمنی کنند چیره خواهند بود» یا «بر مردم چیره خواهند بود» و اگر این از حدیث بوده باشد نیز معنای آن چیزی است که گفتیم مبنی بر چیرگی آنان با حجّت و امّا سخن عبد الله بن عمرو را ابو داوود برای اختصار حذف کرده است و دیگران آن را ذکر کرده‌اند. [باب ۱، درس ۲۸]

درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند.

ترجمه: احمد بن حنبل [د.۲۴۱ق] در «مسند» خود روایت کرده، ... از معاویة بن قُرّة، از پدرش، از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم که فرمود: هرگاه اهل شام فاسد شوند، خیری در شما نیست و همواره شماری از امّتم منصور خواهند بود، کسی که آنان را یاری نکند به آنان زیانی نخواهد رساند، تا آن گاه که قیامت بر پا شود. منصور حفظه الله تعالی فرمود: این سخن که «هرگاه اهل شام فاسد شوند، خیری در شما نیست»، زیادتی است که ابن جعد آن را ذکر نکرده و همین طور سعید بن منصور و ابن ماجه و آن زیادتی نادرست است؛ چراکه اهل شام در زمان معاویة فاسد شدند، در حالی که همه‌ی خیر در مدینه و کوفه بود به خاطر وجود علی و پیروانش در آن دو، بل آن در تناقض با حدیث است؛ چراکه بقاء طائفه‌ی منصوره در امّت تا روز قیامت، به معنای بقاء خیر در آنان است، اگرچه همه‌ی اهل زمین فاسد شوند و خداوند می‌داند که چه کسی آن را به حدیث افزوده؛ چراکه بزار گفته است: «کسی را نمی‌شناسیم که این حدیث را با این لفظ از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت کرده باشد مگر قرّة بن إیاس» و او مردی است که اکثر (اهل علم) او را از صحابه دانسته‌اند... ولی شعبة گفته است: «به معاویة بن قرّة گفتم: آیا پدرت با پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم مصاحبت کرد؟ گفت: نه، ولی در زمان او شیر می‌دوشید و نگاه می‌داشت»، یعنی پسر کوچکی بود که به اهل خانه‌اش خدمت می‌کرد، پس شاید به خاطر کمی سنّش در حدیث اشتباه کرده باشد. [باب ۱، درس ۲۹]

درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند.

ترجمه: منصور حفظه الله تعالی فرمود: ... عبد الله بن عمرو بن عاص مردم را به چیزهایی حدیث می‌کرد که نمی‌شناختند؛ پس شایسته است که از هر چه او به تنهایی روایت کرده است اعراض شود، خصوصاً هرگاه آن را به پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم نسبت نداده باشد و سخن او که قیامت بر بدترینِ مردم بر پا می‌شود، از چیزهایی نیست که تنها او گفته است و «جنگیدن برای امر خداوند» در حدیث پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم، جنگیدن برای آن است که امر تنها برای خداوند باشد و این گونه نخواهد بود مگر هنگامی که امیر، خلیفه‌ی او در زمین باشد، نه سایر مردم و گروه حق را نمی‌یابی مگر در حال جنگ یا آمادگی برای جنگ و هر کس در حال جنگ یا آمادگی برای جنگ نباشد، از آنان نیست و کسی که برای جنگ آماده می‌شود، مانند کسی است که می‌جنگد. [باب ۱، درس ۳۳]

مراد از تقلید عمل به گفته یا کرده‌ی دیگری بدون دلیل است و با این وصف، عمل به گفته یا کرده‌ی دیگری با دلیل، تقلید شمرده نمی‌شود، بلکه اتّباع از دلیل است. بنابراین، عمل به فتوای عالمان در صورتی که دلایل قانع‌کننده‌ای برای آن از کتاب خدا یا سنّت متواتر پیامبر یا عقل سلیم اقامه کنند، جایز است، بلکه واجب شمرده می‌شود؛ چراکه عمل به آن در چنین صورتی، عمل به کتاب خدا یا سنّت متواتر پیامبر یا عقل سلیم است. آری، در صورتی که دلایل عالمان برای فتوای‌شان، غیر یقینی و از قبیل خبر واحد یا اجماع یا شهرت باشد، عمل به آن جایز نیست؛ چراکه ظن در اسلام کافی شمرده نمی‌شود و با این وصف، رجوع مستقیم به کتاب خدا و سنّت متواتر پیامبر یا عقل سلیم به منظور فحص از دلایل یقینی در صورتی که احتمال آن وجود داشته باشد، واجب است و در صورتی که احتمال آن وجود نداشته باشد یا فحص از دلایل یقینی به نتیجه‌ای نینجامد، رجوع به اصول اوّلی مانند اصل اباحه و حظر یا اصول عملی مانند برائت و احتیاط و تخییر و استصحاب، متعیّن است؛ مشروط به اینکه اقدام لازم برای دسترسی به خلیفه‌ی خداوند در زمین انجام شده باشد؛ چراکه رجوع به اصول اوّلی یا عملی در صورتی که چنین اقدامی انجام نشده باشد، مانند رجوع به آن‌ها در موارد وجود دلیل است که کافی شمرده نمی‌شود و اقدام لازم برای دسترسی به خلیفه‌ی خداوند در زمین، اجابت و یاری منصور هاشمی خراسانی است که دعوت‌کننده‌ی به سوی مهدی و زمینه‌ساز ظهور او از طرق معقول و مشروع است و خداوند تنها از پرهیزکاران می‌پذیرد. این صراط مستقیمی است که هر کس به آن گام نهاده، کامیاب شده و هر کس از آن روی گرفته، در گمراهی است. [پرسش و پاسخ ۵۲]

نماز جمعه فریضه‌ای مهم از فرائض اسلام است که خداوند در کتاب خود به آن امر کرده... و آن بنا بر روایات متواتر اسلامی، مشتمل بر دو خطبه و دو رکعت است و خصوصیّت آن که ظاهراً موجب سفارش به آن در کتاب خداوند شده، وجود دو خطبه برای آن است و از این رو، نماز جمعه بدون دو خطبه و تبعاً بدون کسی که دو خطبه را بخواند، منعقد نمی‌شود... همچنانکه این دو خطبه باید مشتمل بر یاد خداوند و صلوات بر پیامبرش و خواندن کتابش و دعوت به سوی خیر و امر به معروف و نهی از منکر باشد تا برای مسلمانان بهتر از لهو و بهتر از تجارت باشد؛ چنانکه خداوند فرموده است: «و چون تجارت یا لهوی را بینند به سوی آن پراکنده شوند و تو را در حالت ایستاده واگذارند، بگو چیزی که نزد خداوند است از لهو و از تجارت بهتر است و خداوند بهترین روزی دهندگان است» و با این وصف، هرگاه دو خطبه مشتمل بر سخنی باطل مانند ستایش طاغوت و دعوت به سوی شر و امر به منکر و نهی از معروف باشد، کفایت نمی‌کند، بلکه حضور نزد آن برای استماعش حرام است؛ چنانکه خداوند فرموده است: «و کسانی که دروغ را شاهد نمی‌شوند و چون بر لغو می‌گذرند با بزرگواری می‌گذرند» و فرموده است: «و کسانی که آنان از لغو رویگردانند»... خصوصاً با توجّه به اینکه اقتداء در نماز به ظالمان و فاسقان جز از باب تقیّه جایز نیست و با این اوصاف، شرکت در نماز جمعه‌ای که با امامت حاکم جائر یا امامی منصوب از جانب او یا امامی فاسق برگزار می‌شود، حرام است. [پرسش و پاسخ ۶۵]

نیمی از خمس برای یتیمان، مسکینان و در راه ماندگان هاشمی است و پرداخت آن به آنان اشکالی ندارد، ولی نیمی دیگر از خمس برای مهدی است و پرداختش به او واجب شمرده می‌شود و با این وصف، کسی که آن را به او نمی‌پردازد گناه‌کار است، اگرچه در زمان غیبت او باشد؛ چراکه غیبت او ناشی از اقدام و تسبیب مردم است و با این وصف، عذری برای آنان در عدم پرداخت خمس به او شمرده نمی‌شود؛ مگر کسانی از آنان که به زمینه‌سازی برای ظهور او قیام کرده‌اند؛ چراکه چنین کسانی در عدم پرداخت خمس به او گناه‌کار نیستند و روایات متواتری که درباره‌ی بخشودگی خمس بر پیروان خلیفه‌ی خداوند رسیده، ناظر به آنان است و آنان کسانی هستند که به زمینه‌ساز ظهور مهدی می‌پیوندند و یاری می‌رسانند، بلکه سهم مهدی از خمس را به او می‌پردازند تا در راه زمینه‌سازی برای ظهور آن حضرت هزینه کند؛ با توجه به اینکه اگر در این زمان به آن حضرت می‌پرداختند نیز مسلماً در راه زمینه‌سازی برای ظهور خود هزینه می‌کرد و با این وصف، بعید نیست که پرداختن خمس به غیر آن بزرگوار، مانند ریختن آن به دریا باشد... حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، از کسی خمس نمی‌طلبد، ولی اگر کسی با خواست خود آن را به او بپردازد، آن را در راه زمینه‌سازی برای ظهور مهدی هزینه می‌کند. [پرسش و پاسخ ۶۱]

علم به آغاز هر ماه با علم به هلال آن حاصل می‌شود و علم به هلال آن به معنای علم به خروج ماه از محاق است که طبیعتاً با دیدن نخستین ظهور آن پس از غیبتش حاصل می‌شود، خواه با چشم مسلّح باشد و خواه با چشم غیر مسلّح؛ چراکه دیدن آن در اسلام طریقیّت دارد، نه موضوعیّت و با این وصف، به هر وسیله‌ای که انجام شود علم‌آور است؛ همچنانکه «صُومُوا لِرُؤْيَتِهِ وَأَفْطِرُوا لِرُؤْيَتِهِ»؛ «با دیدن آن روزه بگیرید و با دیدن آن افطار کنید» در سخن پیامبر و اهل بیتش، مطلق است و به وضوح شامل دیدن آن با چشم مسلّح نیز می‌شود؛ زیرا کسی که با دوربین و تلسکوپ آن را می‌بیند، به هر حال آن را دیده است و بنا بر سخن پیامبر و اهل بیتش، باید با دیدن آن روزه بگیرد و با دیدن آن افطار کند. این نکته‌ی بسیار ساده و روشنی است. از این رو، علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی از پرسیدن درباره‌ی آن تعجّب کرده و فرموده است: «أَلَسْتُمْ تَرَوْنَهُ؟!»؛ «آیا نه این است که آن را می‌بینید؟!». [پرسش و پاسخ ۶۶]

وقت افطار، وقت غروب خورشید است که آغاز شب و وقت نماز مغرب است؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿ثُمَّ أَتِمُّوا الصِّيَامَ إِلَى اللَّيْلِ؛ «سپس روزه را تا شب کامل کنید» و با این وصف، تأخیر آن تا زوال سرخی مشرق وجهی ندارد، بلکه به برخی غالیان شیعه مانند خطّابیه نسبت داده شده است... و از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت شده است که فرمود: «لَا يَزَالُ النَّاسُ بِخَيْرٍ مَا عَجَّلُوا الْفِطْرَ»؛ «مردم همواره بر خیر هستند تا هنگامی که در افطار تعجیل می‌کنند» و در روایت دیگری آمده است: «عَجِّلُوا الْفِطْرَ فَإِنَّ الْيَهُودَ يُؤَخِّرُونَ»؛ «در افطار تعجیل کنید؛ چراکه یهودیان تأخیر می‌کنند». [پرسش و پاسخ ۶۳]

بارها گفته‌ایم که نام، تصویر و سوابق علمی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، موضوعیّت و اهمّیّت ندارد؛ زیرا چیزی که معرّف و مبیّن حقّانیّت اوست، مبانی، دیدگاه‌ها و اهداف معقول و مشروع اوست، نه نام، تصویر و سوابق علمی‌اش و با این وصف، مجادله درباره‌ی نام، تصویر و سوابق علمی‌اش، کار بیهوده‌ای است و تنها به کمرنگ شدن مبانی، دیدگاه‌ها و اهداف او از یک سو و به خطر افتادن امنیّتش از سوی دیگر می‌انجامد و این هر دو مفسده‌ای آشکار است که هر مؤمن عاقل، بصیر و خیرخواهی را از همراهی با مجادله‌کنندگان باز می‌دارد. فرض کنید که این عالم بزرگ، چوپانی فاقد هر گونه مدرک تحصیلی در دهی بالای کوه است که مردم او را با نام «غضنفر ده بالا» می‌شناسند! این موضوع کدام واقعیّت را بر روی زمین تغییر می‌دهد؟! آیا دعوت او به سوی حق را باطل می‌کند، یا استدلال درستش به قرآن و سنّت و عقل را غلط می‌گرداند، یا از ارزش آموزه‌های ارزشمند علمی و اخلاقی‌اش می‌کاهد، یا شأن والای معنوی‌اش را نفی می‌نماید؟! آیا ممکن نیست که خداوند چوپانی فاقد هر گونه مدرک تحصیلی را مورد عنایت خویش قرار دهد و به وسیله‌ای برای هدایت بندگانش تبدیل کند؟! آیا پیامبر خاتم، چوپانی فاقد هر گونه مدرک تحصیلی نبود که خداوند او را بر نام‌آوران زمانش ترجیح داد و به وسیله‌ای برای هدایت جهانیان تبدیل کرد؟! آیا «غضنفر ده بالا» نمی‌تواند ایمان و تقوایی بیشتر از «آیت الله فلانی» داشته باشد و در پیشگاه خداوند مقرّب‌تر و آبرومندتر باشد؟! در حالی که خداوند خود فرموده است: ﴿يَخْتَصُّ بِرَحْمَتِهِ مَنْ يَشَاءُ ۗ وَاللَّهُ ذُو الْفَضْلِ الْعَظِيمِ؛ «هر کس را بخواهد به رحمت خود مخصوص می‌گرداند و خداوند دارای فضل عظیم است» و فرموده است: ﴿اللَّهُ أَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسَالَتَهُ؛ «خداوند بهتر می‌داند که رسالتش را در کجا قرار دهد». [نقد و بررسی ۸]

یک بار دیگر به کسانی که نمی‌خواهند به فتنه بیفتند می‌گوییم که دست از کنجکاوی درباره‌ی نام، تصویر و سوابق علمی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی بردارید و بدون پیش‌ذهنیّت‌های القاء شده توسّط دشمنان او، به بررسی مبانی، آراء و اهدافش بر بنیاد عقل و شرع بپردازید؛ چراکه این کنجکاوی بیهوده، دیر یا زود به فتنه‌ای برای شما و دستاویزی برای شبهه‌افکنان تبدیل خواهد شد؛ همان شیاطین انسی و جنّی که می‌کوشند شما را از متن به حاشیه و از محکمات به متشابهات مشغول سازند تا بدین حیله، ذهن‌تان را مغشوش و قلب‌تان را بیمار گردانند تا در هجوم بدبینی‌ها و بدگمانی‌ها، سپر عقلانیّت را بر زمین بیندازید. آنان می‌دانند که در مصاف حجّت‌ها و براهین قاطع علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، مانند طفلی عاجز و درمانده‌اند. از این رو، برای مقابله با او، چاره‌ای جز جوسازی و حاشیه‌پردازی ندارند و چیزی که به آنان مجال این شرارت و شیطنت را می‌دهد، حسّاسیّت و اهتمام شما به نام، تصویر و سوابق علمی این بزرگوار است؛ زیرا اگر شما به این قبیل حواشی و فروع، اهمّیّت چندانی نمی‌دادید، اینان تا این اندازه بر روی آن تأکید نمی‌کردند، ولی واقع آن است که شما به این قبیل حواشی و فروع، اهمّیت فراوانی می‌دهید و این فرصتی برای این دشمنان خدا و دشمنان خلیفه‌ی او در زمین محسوب می‌شود. اینان مانند سایر شیاطین انسی و جنّی، از نقطه‌ی ضعف شما سوء استفاده می‌کنند و نقطه‌ی ضعف شما، اهمّیّت دادن به ظواهر اشخاص به جای اندیشه‌ها، آموزه‌ها و آرمان‌های آنان است. [نقد و بررسی ۸]

برخی توقّع دارند که علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، دارای ظاهری خاص و فوق العاده باشد و از این رو، هنگامی که او را بشری مانند خود می‌یابند، اندیشه‌ها، آموزه‌ها و آرمان‌های او را فراموش می‌کنند و از او روی بر می‌گردانند؛ غافل از آنکه پیامبران نیز بشری مانند آنان بودند، جز آنکه خداوند با توفیق علم و عمل صالح، بر آنان منّت نهاده بود... این است که اغواگرانِ شیطان‌صفت می‌کوشند که چونان کشفی مهم یا افشای گناهی بزرگ، علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی را از حیث نام، تصویر و سوابق علمی، مانند دیگران معرّفی کنند تا به زعم خود، عدم حقّانیّت او را به اثبات رسانند؛ غافل از آنکه حقّانیّت این بزرگوار، به نام، تصویر و سوابق علمی او نیست، بلکه به اندیشه‌ها، آموزه‌ها و آرمان‌های خالص و کامل اوست و همین‌هاست که او را از دیگران متمایز می‌سازد؛ وگرنه این بزرگوار مدّعی نیست که فرشته است و مدّعی نیست که با دیگران تفاوت دارد، بلکه تنها دعوت‌کننده‌ای به سوی آل محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم و زمینه‌سازی برای ظهور امام مهدی علیه السلام است و اگر کسی از او پیروی می‌کند باید با نظر به این واقعیّت باشد، نه با نظر به نام، تصویر و سوابق علمی او. [نقد و بررسی ۸]

اگر شما منصور هاشمی خراسانی را نمی‌بینید، مهدی علیه السلام را نیز نمی‌بینید، ولی این شما را از «هم‌نوا شدن» با آن حضرت باز نمی‌دارد؛ همچنانکه پیامبر خداوند صلّی الله علیه و آله و سلّم را نیز نمی‌بینید، ولی با این حال بر دین او زندگی می‌کنید و ان شاء الله بر دین او می‌میرید؛ چراکه کتاب او در دسترس شماست و آموزه‌های او به شما رسیده است و همین برای پیروی شما از او کفایت می‌کند. آگاه باشید که اختفای منصور هاشمی خراسانی، نتیجه‌ی شرایط نامساعدی است که در حال حاضر وجود دارد و با تغییر این شرایط قابل تغییر است إن شاء الله. [نقد و بررسی ۱۷]

منصور هاشمی خراسانی صرفاً عالمی مسلمان است که با هدف ظاهر ساختن مهدی علیه السلام و رساندن او به قدرت، قیام کرده است و مسلمانان را به بیعت با آن حضرت به جای بیعت با این و آن فرا می‌خواند و بدین سان برای اقامه‌ی اسلام خالص و کامل در جهان زمینه‌سازی می‌کند و به همین جهت، حمایت از ایشان بر هر مسلمانی واجب است. حال اگر برای جناب‌عالی و برخی دیگر از مسلمانان، به هر دلیل معلوم شده که ایشان علاوه بر این ماهیّت عینی و مشهود، موعود نیز است، حمایت از ایشان بر شما واجب‌تر خواهد بود؛ همچنانکه حمایت از ایشان بر مسلمانانی که چنین چیزی برایشان معلوم نشده نیز واجب است؛ چراکه این عالم مسلمان به صورت عینی و مشهود، به سوی مهدی علیه السلام فرا می‌خواند و برای ظهور آن حضرت زمینه‌سازی می‌کند و همین برای حمایت از ایشان توسّط هر مسلمانی کافی است؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى؛ «و به یکدیگر در نیکی و پرهیزکاری یاری رسانید». [نقد و بررسی ۲۴]

پاسخ به ۳۳ شبهه‌ی رایج درباره‌ی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی
دکتر ذاکر معروف

۷ . آیا منصور هاشمی خراسانی، با شخص احمد الحسن یمانی یا جریان او ارتباطی دارد؟

علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، با این شخص یا جریان او هیچ ارتباطی ندارد. علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، این شخص را یک مدّعی دروغین و جریان او را یک جریان انحرافی می‌داند که مشغول تلویث و تخریب گفتمان مهدویّت هستند.[۷] [مقاله‌ی ۱۱۷]

پاسخ به ۳۳ شبهه‌ی رایج درباره‌ی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی
دکتر ذاکر معروف

۸ . آیا منصور هاشمی خراسانی، به وهابیّت گرایش دارد؟

علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی از اساس با وهابیّت مخالف است؛ چراکه وهابیّت مبتنی بر «سلفی‌گری» و «اخباری‌گری» است و او با هر دو مخالف است.[۸] مخالفت او با وهّابیان تا حدّی است که آنان را به ترویج شرک با نام توحید متّهم کرده و به خاطر ترویج عقل‌گریزی، در خدمت شیطان دانسته است. مخالفت او با وهّابیان تا حدّی است که آنان را به ترویج شرک با نام توحید متّهم کرده و به خاطر ترویج عقل‌گریزی، در خدمت شیطان دانسته است.[۹] [مقاله‌ی ۱۱۷]

پاسخ به ۳۳ شبهه‌ی رایج درباره‌ی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی
دکتر ذاکر معروف

۹ . آیا منصور هاشمی خراسانی، تفسیر بنی اسرائیلی از ماجرای داود علیه السلام و اوریا را تأیید و تکرار کرده است؟

درباره‌ی علّت استغفار داود علیه السلام که در آیه‌ی ۲۴ سوره‌ی ص یاد شده، دو تفسیر مشهور وجود دارد: یکی تفسیر بنی اسرائیلی که مدّعی است داود علیه السلام نماز خود را رها کرده و به دنبال کبوتری به پشت بام رفته و زن اوریا را در خانه‌ی همسایه دیده و عاشقش شده و از این رو، اوریا را به جنگ فرستاده و در جلوی سپاه قرار داده است تا کشته شود و زنش را به دست آورد! علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، این تفسیر زشت و بی‌اساس را رد کرده و آن را «به دور از حقیقت و ناروا» دانسته است. تفسیر دیگر، تفسیر شیعی است که مدّعی است داود علیه السلام در قضاوت میان دو شریک که با هم نزاع داشتند، عجله کرده و پیش از شنیدن دفاعیات متّهم، او را محکوم نموده است. علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، این تفسیر را نیز رد کرده؛ زیرا آن ظلمی آشکار در حقّ مردم است که از یک قاضی ساده سر نمی‌زند، چه رسد به پیامبری معصوم که خداوند او را به قضاوت عادلانه ستوده است! از این رو، علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، تفسیر سومی را ارائه فرموده و آن این است که داود علیه السلام، شاید با نظر به برخی مصالح سیاسی که در گذشته وجود داشته، از دوستش خواسته است که همسرش را طلاق دهد تا پس از اتمام عدّه با او ازدواج کند. روشن است که این تفسیر، از دو تفسیر دیگر بهتر است؛ چراکه نه مانند تفسیر اول، مستلزم چشم‌چرانی و به کشتن دادن کسی توسّط داود علیه السلام است و نه مانند تفسیر دوم، مستلزم ظلمی آشکار در قضاوت توسّط او، بل تنها مستلزم درخواست طلاق توسّط اوست که کاری حلال محسوب می‌شود، هر چند مکروه است و از این رو، موجب استغفار او شده است. از اینجا دانسته می‌شود که تفسیر علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، بهترین تفسیر موجود در این باره محسوب می‌شود و بیشتر از تفسیر شیعی، احترام داود علیه السلام را حفظ کرده است![۱۰] [مقاله‌ی ۱۱۷]

پاسخ به ۳۳ شبهه‌ی رایج درباره‌ی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی
دکتر ذاکر معروف

۱۰ . آیا منصور هاشمی خراسانی، احترام به کسانی مانند ابو بکر و عمر و عثمان را واجب می‌داند؟

علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، احترام به همه‌ی صحابه خصوصاً مهاجرین و انصار را واجب می‌داند؛ چراکه اولاً آنان با وجود همه‌ی خطاها‌ی‌شان، نقش مهمّی در پیروزی اسلام بر کفر و انتشار قرآن در جهان داشته‌اند و این برای آنان حقّی ایجاد می‌کند که قابل انکار نیست؛ ثانیاً اهل بیت به همه‌ی صحابه خصوصاً مهاجرین و انصار احترام می‌گذاشتند و از بی‌احترامی به ابو بکر، عمر و عثمان نهی می‌کردند و تبعاً کسی که خود را شیعه‌ی آنان می‌داند، باید در این زمینه پیرو آنان باشد و از آنان جلو نزند؛ ثالثاً بی‌احترامی به صحابه خصوصاً ابو بکر، عمر و عثمان، به وضوح باعث فتنه و دشمنی میان مسلمانان و سوء استفاده‌ی کافران و منافقان می‌شود، در حالی که احترام به آنان، باعث اتّحاد و مودّت میان مسلمانان می‌شود و بسیاری از توطئه‌های کافران و منافقان را خنثی می‌کند و از این رو، هر عالم دلسوز و خیرخواهی، احترام به آنان را واجب می‌داند.[۱۱] [مقاله‌ی ۱۱۷]

پاسخ به ۳۳ شبهه‌ی رایج درباره‌ی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی
دکتر ذاکر معروف

۱۱ . آیا منصور هاشمی خراسانی، مخالف زیارت قبور اهل بیت و توسعه‌ی حرم آنان است و معتقد است که حرم آنان باید تخریب شود؟

علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، نه تنها مخالف زیارت قبور اهل بیت نیست، که خود به زیارت قبور آنان رفته و یارانش را به زیارت قبور آنان امر کرده است.[۱۲] او هیچ گاه تخریب حرم اهل بیت را جایز ندانسته، بلکه صرفاً توسعه و تزیین آن با طلا و جواهر در حالی که بسیاری از مسلمانان گرسنه و نیازمند هستند را کاری ناپسند و بر خلاف خواست و دستور اهل بیت دانسته است، بی‌آنکه این را مجوّزی برای تخریب حرم آنان دانسته باشد. او هیچ گاه تخریب حرم اهل بیت را جایز ندانسته، بلکه صرفاً توسعه و تزیین آن با طلا و جواهر در حالی که بسیاری از مسلمانان گرسنه و نیازمند هستند را کاری ناپسند و بر خلاف خواست و دستور اهل بیت دانسته است، بی‌آنکه این را مجوّزی برای تخریب حرم آنان دانسته باشد.[۱۳] [مقاله‌ی ۱۱۷]

یادداشت روز

پرسش:

لطفاً درباره‌ی آیه‌ی شریفه‌ی «بَقِيَّتُ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ ۚ وَمَا أَنَا عَلَيْكُمْ بِحَفِيظٍ» (هود/ ۸۶) توضیح بفرمایید. آیا «بقیت اللّه» نام قرآنی امام مهدی علیه السلام است؟

پاسخ:

مراد از «بقیّت الله» در آیه‌ی ۸۶ سوره‌ی هود، امام مهدی علیه السلام نیست، بل سود حلالی است که خداوند برای مردم باقی گذاشته است و این از آیه‌ی قبل و بعد دانسته می‌شود، ولی از آنجا که امام مهدی علیه السلام خلیفه‌ای است که خداوند برای مردم باقی گذاشته است، می‌توان او را مَجازاً «بقیّت الله» لقب داد و این از باب استعاره و تشبیه است، نه از باب تفسیر آیه؛ مگر آنکه بگوییم مراد از «بقیّت الله» در آیه، تنها سود حلال نیست، بل هر چیزی است که خداوند برای مردم باقی گذاشته است؛ چراکه در این صورت، عموم آیه شامل امام مهدی علیه السلام نیز می‌شود؛ زیرا او نیز چیزی است که خداوند برای مردم باقی گذاشته است و با این وصف، او یکی از مصادیق آیه است، نه تنها مصداق آیه و این مراد روایات رسیده از اهل بیت در این باره[۱] و مراد علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی از گفتاری است که یکی از یارانمان ما را از آن خبر داد، گفت: «قُلْتُ: وَمَنْ أُولُوا الْأَمْرِ مِنَّا؟ قَالَ: رِجَالٌ وَلَّاهُمُ اللَّهُ أَمْرَ هَذِهِ الْأُمَّةِ بَعْدَ الرَّسُولِ، يُطِيعُونَ اللَّهَ وَالرَّسُولَ! قُلْتُ: مَنْ هُمْ؟ قَالَ: لَا تَسْأَلُونِي عَمَّنْ مَضَى مِنْهُمْ، وَلَكِنْ سَلُونِي عَمَّنْ بَقِيَ، فَإِنَّ بَقِيَّةَ اللَّهِ خَيْرٌ لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ! قُلْتُ: وَمَنْ بَقِيَّةُ اللَّهِ؟ قَالَ: الْمَهْدِيُّ، فَإِذَا لَقِيتُمُوهُ فَقُولُوا: السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا بَقِيَّةَ اللَّهِ»[۲]؛ «گفتم: صاحبان امر از ما کیانند؟ فرمود: مردانی هستند که خداوند امر این امّت را پس از پیامبر به آنان سپرده است، از خداوند و پیامبر اطاعت می‌کنند! گفتم: آنان چه کسانی هستند؟ فرمود: از من درباره‌ی کسانی از آنان که درگذشتند نپرسید، ولی درباره‌ی کسی بپرسید که باقی مانده است؛ چراکه باقی مانده‌ی خداوند برای شما بهتر است اگر ایمان داشته باشید! گفتم: باقی مانده‌ی خداوند کیست؟ فرمود: مهدی، پس چون او را ملاقات کردید بگویید: سلام بر تو ای باقی مانده‌ی خداوند».

↑[۱] . تفسير العيّاشي، ج۱، ص۲۷۶؛ الكافي للكليني، ج۱، ص۴۱۱؛ تفسير فرات الكوفي، ص۱۹۳؛ كمال الدين وتمام النعمة لابن بابويه، ص۳۳۱؛ بشارة المصطفى لمحمّد بن أبي القاسم الطبري، ص۴۲۹
↑[۲] . گفتار ۸، فقره‌ی ۴