چهار شنبه ۹ مهر (میزان) ۱۴۰۴ هجری شمسی برابر با ۹ ربیع الثانی ۱۴۴۷ هجری قمری

منصور هاشمی خراسانی

 درس جدید: درس‌هایی از آن جناب درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند؛ آیاتی از قرآن در این باره؛ آیه‌ی ۱۹. برای مطالعه‌ی آن، اینجا را کلیک کنید. پرسش جدید: آیا قضاء حاجت به سمت قبله حرام است؟ من در کار ساخت و ساز هستم و گاهی چاره‌ای نمی‌بینم جز اینکه در ساخت مستراح جهت آن را مراعات نکنم. تکلیف چیست؟ برای مطالعه و دریافت پاسخ، اینجا را کلیک کنید. گفتار جدید: چهار گفتار از آن جناب در بیان اینکه علم حروف و حساب جمّل، اعتباری ندارد، بلکه کهانت محسوب می‌شود. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. نکته‌ی جدید: شعر «افتاده یوغ ستم بر گردن جهان...» سروده‌ی «مهدی رضوی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید. نقد جدید: حضرت علامه در نامه‌ی شماره‌ی ۶ فرموده‌اند: «هر چیزی غیر خدا که شما را به خود مشغول کند، شیطان است». می‌خواستم منظور ایشان از این جمله را بدانم. مثلاً اگر درگیر شغلی بودیم برای امرار معاش خود و خانواده باز هم شیطان است؟ برای مطالعه و دریافت بررسی، اینجا را کلیک کنید. فیلم جدید: فیلم جدیدی با موضوع «تقلید و اجتهاد (۱)» منتشر شد. برای مشاهده و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. کتاب جدید: نسخه‌ی سوم کتاب ارزشمند «سبل السّلام؛ مجموعه‌ی نامه‌ها و گفتارهای فارسی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. نامه‌ی جدید: فرازی از نامه‌ی آن جناب که در آن درباره‌ی شدّت گرفتن بلا هشدار می‌دهد و علّت آن و راه جلوگیری از آن را تبیین می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید.
loading
تبعات دنیاگرایی

این یک واقعیّت مهم است که بر خلاف ذهنیّت رایج، پی‌آمد دنیاگرایی، بهبود وضعیت دنیا نیست؛ چراکه دنیاگرایی، پشت کردن به آخرت است و پشت کردن به آخرت، پشت کردن به عدالت و ارزش‌های اخلاقی است و این نه تنها به بهبود وضعیت دنیا نمی‌انجامد که در معادله‌ای معکوس، به افزایش شکاف طبقاتی و در نتیجه جنگ منجر می‌شود؛ در حالی که جنگ، به تنهایی قادر است همه‌ی دست‌آوردهای دنیایی را به نابودی بکشاند. از این رو، مشهود است که دنیاگرایی جدید، نتوانسته است مشکلات دنیایی را برطرف کند؛ چراکه هر چند زندگی دنیا را برای اقلّیتی از مردم، آسان ساخته، برای اکثریّت آنان، به مصیبتی غیر قابل تحمّل تبدیل نموده است؛ همچنانکه بنا بر آمارهای رسمی، نیمی از ثروت جهان، در اختیار یک صدم ساکنان آن قرار گرفته است و در هر دقیقه ده کودک در جهان، از گرسنگی می‌میرند و این خبر خداوند است که فرموده است: ﴿وَمَنْ أَعْرَضَ عَنْ ذِكْرِي فَإِنَّ لَهُ مَعِيشَةً ضَنْكًا؛ «و هر کس از یاد من روی بگیرد، برای او معیشت تنگی خواهد بود»! [بازگشت به اسلام، ص۷۶]

تبعات دنیاگرایی

شکّی نیست که دنیاگرایی، پی‌آمدهای مصیبت‌باری دارد، ولی به طور حتم، مهم‌ترین پی‌آمد آن، کاهش توان دنیاگرایان برای شناخت حق است؛ چراکه از یک سو، مایه‌ی اشتغال آنان به کارهای دنیوی و تبعاً باز ماندن از تحصیل علم می‌شود و از سوی دیگر، باعث نگرانی بابت زوال داشته‌های دنیوی در صورت شناخت حق و پیروی از آن می‌شود که تبعاً از شناخت حق و پیروی از آن، باز می‌دارد؛ زیرا دنیاگرایان، هنگامی که چیزی لازم برای زندگی دنیا، به اقتضای تعارض دنیا و آخرت، با چیزی لازم برای زندگی آخرت، تعارض می‌یابد، تحصیل آن را بر تحصیل دیگری ترجیح می‌دهند و این بر شناخت آن‌ها از حق، تأثیر می‌گذارد... به بیان دیگر، اولویّت دادن به زندگی دنیا، هنگامی که شناخت حق، مستلزم از دست دادن چیزی در زندگی دنیاست، آدمی را از شناخت حق باز می‌دارد و به انکار آن وا می‌دارد؛ چراکه حق، به مقتضای کمال خود و نقصان آدمی، غالباً بر خلاف امیال آدمی ظهور می‌کند، به نحوی که قبول آن، داشته‌های دنیوی او را به خطر می‌اندازد و این عاملی بازدارنده برای قبول آن است. [بازگشت به اسلام، ص۷۶-۷۷]

تبعات دنیاگرایی

تعلّق‌های به دنیا، هر چه بیشتر باشند، شناخت حق را دشوارتر و هر چه کمتر باشند، شناخت آن را آسان‌تر می‌کنند و این واقعیّتی محسوس و مجرّب است؛ زیرا هنگامی که حق ظهور می‌کند، عادتاً ثروت‌مندان برای ثروت خود و قدرت‌مندان برای قدرت خود و قوم‌مندان برای قوم خود و شهیران برای شهرت خود و وابستگان برای ارباب خود نگران می‌شوند و بدین سان، هر یک با تعلّقی، از شناخت حق، باز می‌مانند... از این رو، غالباً فقیران، ضعیفان، بی‌کسان، گمنامان و آزادگان هستند که حق را می‌شناسند و از آن پیروی می‌کنند؛ زیرا آنان را ثروت یا قدرت یا قوم یا شهرت یا اربابی نیست که نگرانشان کند و از این جهات، طبقات پایین جامعه شمرده می‌شوند... با این وصف، عجیب نیست که وقتی اسلام ظهور کرد، فقیران مکّه آن را پذیرفتند و ثروت‌مندان مکّه آن را انکار نمودند، ضعیفان مکّه آن را یاری کردند و قدرت‌مندان مکّه با آن دشمنی ورزیدند، غریبان مکّه به آن پیوستند و قبیله‌داران مکّه در برابرش ایستادند، گمنامان مکّه به آن روی آوردند و مشاهیر مکّه از آن روی گرفتند، آزادگان مکّه از آن پیروی کردند و وابستگان مکّه از بزرگانشان پیروی نمودند. [بازگشت به اسلام، ص۷۷-۷۸]

تبعات دنیاگرایی

آنان به دنبال سلطه یافتن امویان، قرائتی از اسلام را به رسمیت شناختند که تأمین‌کننده‌ی منافع قدرت‌مندان بود و قرائتی دیگر از آن که تأمین‌کننده‌ی منافع مستضعفان بود را بدعت شمردند. قرائت آنان از اسلام که به زودی عقیده‌ی اهل سنّت و جماعت اعلام شد، بیش از هر چیز مبتنی بر عقل‌گریزی، خبر‌محوری، جبرگرایی، اهل‌بیت‌ستیزی و ظلم‌پذیری بود که از هر لحاظ، مورد حمایت طبقه‌ی حاکم قرار داشت و حقوق طبقات محروم را به خطر می‌انداخت. پی‌آمد این رویکرد در قرن‌های نخستین اسلامی، انحرافی بزرگ در مسیر حرکت مسلمانان بود که تا به امروز ادامه یافته و آنان را از اسلام دور ساخته است؛ تا جایی که امروز بیشتر آنان، خصوصاً در کشورهای عربی، به مصرف‌کنندگان بزرگی تبدیل شده‌اند که تولیدکنندگان کافر را به ثروت‌های عظیم رسانده‌اند؛ ثروت‌های عظیمی که مستقیم یا از طریق مالیات، در خدمت قدرت‌مندان کافر قرار می‌گیرد، تا به پشتوانه‌ی آن، با اسلام بجنگند و کفر را بر جهان مستولی سازند. [بازگشت به اسلام، ص۷۸]

تبعات دنیاگرایی

هیچ شکّی نیست که امروز، مهم‌ترین منابع درآمد کافران برای جنگ با مسلمانان، خود مسلمانانند؛ چراکه مهم‌ترین بازار فروش تولیدات کافران، کشورهای اسلامی است و اگر مسلمانان، از خرید تولیدات کافران، خودداری کنند، چرخ اقتصاد آنان به سرعت از حرکت باز می‌ایستد. ولی واقعیّت آن است که مسلمانان، از خرید تولیدات کافران خودداری نخواهند کرد؛ چراکه قوّت تبلیغات کافران برای فروش تولیدات‌شان از یک سو و ضعف تبلیغات مسلمانان برای تعلّق به آخرت از سوی دیگر، علاوه بر فقدان استقلال اقتصادی در کشورهای اسلامی، زمینه‌ای برای این کار، باقی نگذاشته است. در نتیجه، دنیاگرایی مانند سمّی مهلک، در گوشت و استخوان مسلمانان نفوذ کرده و عقل آنان را به سوی مرگ کشانده است. [بازگشت به اسلام، ص۷۸-۷۹]

فرازی از نامه‌ی آن جناب که در آن مسلمانان را از ناآگاهی بر حذر می‌دارد و به سوی کسب علم و شناخت حقّ و باطل فرا می‌خواند.

به شما راست می‌گویم: ندانستن، در این روزگار گناهی نابخشودنی و خطایی بسیار بزرگ است. در این روزگار اگر حقیقت را نشناسید فریب می‌خورید و اگر هدایت را تشخیص ندهید سرتان کلاه می‌رود! شیطان‌های جنّی باطل را برایتان جایِ حق می‌زنند و شیطان‌های انسی گمراهی را با نام هدایت به خوردتان می‌دهند! همیشه هستند فرصت‌جویانی که از نادانی شما سوء استفاده کنند و بی‌خبری شما را مغتنم بشمارند، تا به واسطه‌ی شما به قدرت و ثروت دست یابند و اموال و انفس شما را بخورند! در حالی که اگر شما آگاه بودید، اینان بر شما سلطه نمی‌یافتند و اگر شما دانا بودید، اینان بر شما چیره نمی‌شدند! آیا در تاریکی شب نیست که دزد به خانه می‌آید و در آبِ گل‌آلود نیست که ماهی به تور می‌افتد؟! هوشیار باشید و بیش از این در نادانی و بی‌خبری نمانید! هر چه زودتر- پیش از آن‌که دیر شود- برای شناختِ حقّ از باطل به پا خیزید و برای تشخیص هدایت از گمراهی تلاش کنید. هر چند من بیمِ آن دارم که دیر شده باشد... آیا مرد خردمندی در میان شما نیست که حکمتم را فرا گیرد و زن دانایی در لابه‌لاتان یافت نمی‌شود که نصیحتم را بپذیرد؟! زیرکان شما کجایند که کلامم را فهم کنند و هوشیارانتان کیانند که دعوتم را پاسخ گویند؟! خوشا به حال کسانی که معرفت را فرا می‌گیرند؛ چراکه آنان رستگاری خواهند یافت و بدا به حال کسانی که در جهالت فرو می‌مانند؛ چراکه آنان بدبخت خواهند شد. [نامه‌ی سوم]

فرازی دیگر از نامه‌ی آن جناب که در آن بر ضرورت شناخت حق و باطل پای می‌فشارد.

امّا ایمان، اعتقاد به حق و عدم اعتقاد به باطل است و این تنها با شناختِ حق و باطل حاصل می‌آید و امّا عمل صالح، چیزی جز عمل به لوازم حق و پرهیز از لوازم باطل نیست و این نیز تنها با شناختِ حق و باطل حاصل می‌آید. پس، شناختِ حقّ و باطل، پایه‌ی ایمان و عمل صالح است و این دو با شناخت آغاز می‌شوند. مَثَل شناخت نسبت به این دو، مثَلِ پی نسبت به ساختمان یا سر نسبت به بدن یا نماز نسبت به سایر اعمال است. آیا اگر ساختمانی پی نداشته باشد، بر جای خود استوار می‌ماند؟! یا اگر کسی سر نداشته باشد، سایر اعضای بدنش به او سود می‌رساند؟! یا اگر کسی نماز نخواند، حجّ و روزه‌ی او پذیرفته می‌شود؟! به همین سان، اگر کسی معرفت نداشته باشد، مؤمن نیست و عمل صالحش به او سود نمی‌رساند. [نامه‌ی چهارم]

فرازی دیگر از نامه‌ی آن جناب که در آن بر ضرورت شناخت حق و باطل پای می‌فشارد.

به شما راست می‌گویم: اگر کسی میان صفا و مروه یا آویخته به پرده‌های کعبه، با عملِ صالحِ همه‌ی جنّ و انس بمیرد در حالی که حق و اهل آن را از باطل و اهل آن نشناخته، همانا به مرگِ جاهلیّت مرده و به دوزخ در آمده است. پس، از این‌جا واجب می‌شود بر شما که حق و اهل آن را از باطل و اهل آن بشناسید و این شناخت را بر هر عمل صالحی مقدّم بدانید و آگاه باشید که بدون این «معرفت»، هیچ ایمانی برای شما نیست و هیچ نماز و روزه و حجّ و زکاتی به شما سود نمی‌رساند و شما از زیان‌کاران خواهید بود. [نامه‌ی چهارم]

نامه‌ای از آن جناب که در آن یاران خود را پند می‌دهد.

نعمت‌های خدا را به یاد آورید و با دست و دل و زبان سپاس بگزارید، باشد که شما را صالحانی قرار دهد و از میانتان شهیدانی برگزیند... به سرگذشت پیشینیان نظر کنید و از فرجام آنان عبرت بگیرید؛ همانان که روزهای خدا را از یاد بردند و نعمت‌های او را کفران نمودند، پس تیغ بدبختی بر گردنشان فرود آمد و تیر تباهی بر جناغ سینه‌ی‌شان نشست، پس چنان نابود شدند که گویی هیچ گاه در جهان نبودند! اینک شما در زمین‌های آنان ساکن شده‌اید و بر ویرانه‌هاشان خانه ساخته‌اید، پس به راه آنان نروید و به رسمشان نکنید که آنچه بر آنان رسید، بر شما نیز خواهد رسید، تا عبرتی برای آیندگان شوید، چونانکه آنان عبرتی برای شما شدند! [نامه‌ی ششم]

نامه‌ای از آن جناب که در آن یاران خود را پند می‌دهد.

آیا کسانی از شما که ندای ما به آنان رسید و مدّعی شدند که آن را پذیرفتند، پنداشتند که به صرف ادّعاشان وا گذاشته می‌شوند و هرگز آزموده نمی‌شوند؟! چنین نیست، بلکه آنان را می‌آزمایند تا راستگوی آنان را از دروغگو معلوم کنند؛ چراکه بسیار لاف‌ها زده شده و اندکی عمل شده است. زنهار پندارنده‌ای نپندارد که خدا را فریب تواند داد؛ چراکه او فریباترین حیله‌گرها را فریفته و استهزاء نموده؛ هنگامی که پنداشتند از نیّات آنان بی‌خبر است و از اغراض آنان آگاه نیست!... زنهار به سبب یاری خداوند بر او منّتی نگذارید؛ چراکه او به یاری شما نیازی ندارد، بل این شما هستید که به یاری او نیازمندید. آیا نمی‌دانید که اگر بخواهد از ریگ‌ها و سنگریزه‌ها برای خود یارانی می‌آفریند؟! پس با او راست بگویید و اخلاص ورزید؛ زیرا کسانی که در آسمانند از هیبت او در هراسند! [نامه‌ی ششم]

درباره‌ی اینکه ولایت تنها برای مهدی است و گرفتن اولیائی جز او جایز نیست، بلکه شرک شمرده می‌شود.

ترجمه‌ی گفتار: یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت: شنیدم منصور می‌فرماید: مردم به شناخت مهدی و ارجاع به او و واگذاردن به او امر شده‌اند، پس اگر نماز بگزارند و روزه بگیرند ولی بنا را بر این نگذارند که به مهدی واگذار کنند، با این کار مشرک می‌شوند! سپس سکوت نمود تا اینکه من از نزد او برخاستم، پس من را آواز داد: ای فلانی! هرآینه این سخن راست آمد که هر کس این گفتمان من را بشنود و آن را اجابت نکند، خداوند او را با بینی‌اش به آتش می‌اندازد، هر کس که می‌خواهد باشد! [فقره‌ی ۸ از گفتار بیست و دوم]

درباره‌ی اینکه بهترین حدیث، کتاب خداوند است و هر حدیثی که با کتاب خداوند منافات دارد، مزخرف است.

ترجمه‌ی گفتار: یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت: به منصور گفتم: مردم می‌گویند چرا منصور بسیار به قرآن تمسّک می‌جوید و بسیار به حدیث تمسّک نمی‌جوید؟! فرمود: چرا آنان بسیار به حدیث تمسّک می‌جویند و بسیار به قرآن تمسّک نمی‌جویند؟! آیا سخن رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به آنان نرسیده است که فرمود: «یکی از آن دو (یعنی قرآن) بزرگ‌تر از دیگری است»؟! آگاه باشید که بهترین حدیث قرآن است و هر حدیثی که با قرآن سازگار نیست همانا مزخرف است «تا دل‌های کسانی که به آخرت باور ندارند به آن گرایش یابد و تا به آن راضی شوند و تا هر چه انجام دهنده‌اند را انجام دهند»! سپس مصحفی را به دست گرفت و فرمود: هرآینه این قرآن با شما به حق سخن می‌گوید پس از او سخن بخواهید! گفتم: آیا به راستی سخن می‌گوید فدایت شوم؟! فرمود: آری، خدایی که هر چیزی را به سخن می‌آورد آن را به سخن می‌آورد! گفتم: چگونه آن را به سخن می‌آورد؟! فرمود: آن را بر زبان خلیفه‌اش به سخن می‌آورد! آیا سخن رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به شما نرسیده است که فرمود: «هرآینه آن دو از هم جدایی نمی‌پذیرند تا آن گاه که نزد حوض بر من وارد شوند»؟! گفتم: پس من را از خلیفه‌ی او خبر بده که چه هنگام با قرآن سخن می‌گوید؟! فرمود: هنگامی که کف دستانتان و میوه‌ی دل‌هاتان را به او بدهید! [فقره‌ی ۱ از گفتار بیست و سوم]

درباره‌ی اینکه معیار شناخت، عقل است و کتاب و سنّت با آن شناخته می‌شوند.

ترجمه‌ی گفتار: یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت: شنیدم منصور هاشمی خراسانی می‌فرماید: عقل بازگشت‌گاه معرفت است و هر معرفتی که به عقل باز نمی‌گردد، جهلی بر روی جهلی دیگر است. گفتم: نزد ما کسانی هستند که از عقل بیزاری می‌جویند! فرمود: و آیا از عقل جز دیوانه بیزاری می‌جوید؟! گفتم: آن‌ها می‌گویند که بازگشت‌گاه معرفت، کتاب و سنّت است! فرمود: و آیا کتاب و سنّت جز با عقل شناخته می‌شوند؟! عقل ریشه‌ی معرفت و کتاب و سنّت ساقه‌ی آن و خلفاء در زمین شاخه‌های آن هستند؛ پس هر کس عقل را وانهد، ریشه‌ی معرفت را بریده و هر کس کتاب و سنّت را وانهد، ساقه‌ی آن را بریده و هر کس خلفاء در زمین را وانهد، شاخه‌های آن را بریده است و همگی از حاصل و میوه‌ی آن محروم هستند. [گفتار بیست و پنجم]

خطبه‌ای از آن جناب که مردم را در آن پند می‌دهد و از دلبستگی به دنیا و فراموشی آخرت بر حذر می‌دارد.

ای بندگان خدا که به گرد آوردن اموال سرگرم شده‌اید و برای تحصیل قدرت مسابقه گذاشته‌اید! بدانید که زندگی شما ناپایدار و مرگ شما نزدیک است. گورها را برای شما کنده‌اند و کفن‌ها را برای شما بریده‌اند. به زودی دنیایی که برای آن رنج‌ها کشیده‌اید و ستم‌ها کرده‌اید و دروغ‌ها گفته‌اید و آبروها برده‌اید، به شما پشت می‌کند و شما را وا می‌گذارد. نه از سکون شما بعد از حرکت متأسّف می‌شود و نه از سردی شما بعد از حرارت اندوهگین. بر یتیمی کودکانتان غصّه نمی‌خورد و بر بیوه‌گی همسرانتان دریغ نمی‌ورزد؛ چراکه در جبلّت آن رحمی نهاده نشده و در سرشت آن عطوفتی نیست. کودکان شیرخوار را پا بر گلو فشرده و نوعروسان ناکام را خاک بر سر کرده و از جوانان آرزومند و پیران نیازمند در نگذشته است. چه بسیار مظلومانی که دادشان را نستانده و افتادگانی که دستشان را نگرفته است! آه از فریادهایی که از آن به آسمان است و آه از اشک‌هایی که از آن بر زمین! [گفتار بیست و ششم]

خطبه‌ای از آن جناب که مردم را در آن پند می‌دهد و از دلبستگی به دنیا و فراموشی آخرت بر حذر می‌دارد.

شما میراث‌خوار گذشتگانید و آیندگان میراث‌خوار شما خواهند بود. در خانه‌های کسانی ساکن شده‌اید که اکنون ساکنان گورها هستند و به مناصب کسانی نائل شده‌اید که اکنون گوشت بر استخوانشان نیست. چه صورت‌های زیبایی که باد کرد و منفجر شد و چه بدن‌های ورزیده‌ای که پوسید و مضمحل شد! پس به چه چیز این دنیا دل بسته‌اید و به کجای آن چشم دوخته‌اید؟! در حالی که آنچه گرد آورده‌اید، پراکنده خواهد شد و آنچه ساخته‌اید، ویران. بدن‌های خود را برای کرم‌ها فربه کرده‌اید و اموال خود را برای موریانه‌ها هزینه نموده‌اید. جان‌های شما به جرعه‌ای آویخته و نفَس‌هاتان به لقمه‌ای وابسته است. اندام شما ناتوان و آفات دنیا در کمین است. هر جایی که بروید گریبان شما در دست مرگ است و شما را از آن گریزی نیست. نه در قلّه‌های کوه‌ها از آن در امان خواهید بود و نه در زوایای درّه‌ها از آن پنهان. اکنون که فرصتی دارید و می‌توانید، برای آخرت توشه‌ای برگیرید و خود را به کاری وادارید که برایتان سودمند است. [گفتار بیست و ششم]

درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند.

ترجمه: احمد بن حنبل [د.۲۴۱ق] در «مسند» خود روایت کرده، (به این صورت که) گفته است: ابو کامل و عفّان ما را حدیث کردند، گفتند: حمّاد بن سلمة ما را حدیث کرد، از قتادة، از مطرّف بن عبد الله بن شِخّیر، از عمران بن حُصین که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: همواره شماری از امّتم بر حق خواهند جنگید و بر کسانی که با آنان دشمنی کنند چیره خواهند بود تا آن گاه که آخرینِ آنان با مسیح دجّال بجنگد. منصور حفظه الله تعالی فرمود: شماری که همواره بر حق خواهند بود، امامان هدایت از اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم هستند، به دلیل سخن او در حدیث ثقلین که آنان از قرآن جدا نخواهند شد تا آن گاه که در حوض بر او وارد شوند و آخرینِ آنان که با مسیح دجّال می‌جنگد، مهدی است که عیسی بن مریم بر او نازل می‌شود؛ چنانکه در حدیث جابر گذشت. [باب ۱، درس ۳۸]

درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند.

ترجمه: منصور حفظه الله تعالی فرمود: سخن او که «بر کسانی که با آنان دشمنی می‌کنند چیره خواهند بود» یعنی با حجّت بر آنان غالب خواهند بود، اگرچه مغلوب زور آنان باشند و دلیل (این تأویل) آن است که اهل حق اکثراً مستضعفین در زمین بوده‌اند و راست نیست اگر گفته شود که آنان همواره بر کسانی که با آنان دشمنی کرده‌اند غالب بوده‌اند، مگر اینکه مقصود غالب بودنشان با حجّت باشد و این مانند سخن خداوند است که فرموده است: «خداوند مقرّر داشته است که من و پیامبرانم حتماً غالب می‌شویم»، با اینکه بسیاری از پیامبرانش به ناحق کشته شدند و سخن او که فرموده است: «پس بی‌گمان حزب خداوند آنان هستند که غالبند»، با اینکه گاهی در دنیا مغلوب بوده‌اند؛ چنانکه نوح علیه السلام فرمود: «من مغلوب هستم، پس انتقام بگیر» و بر این حمل شده سخن خداوند که فرموده است: «خداوند هیچ گاه برای کافران سلطه‌ای بر مؤمنان قرار نخواهد داد» و بعید نیست که عبارت «بر کسانی که با آنان دشمنی می‌کنند چیره خواهند بود»، غلط یا تحریفی از جانب راویان باشد؛ چراکه در برخی روایات آمده است: «بر حق استوار خواهند بود» و نیامده است: «بر کسانی که با آنان دشمنی می‌کنند چیره خواهند بود» و در برخی روایات آمده است که آنان «بر حق جهاد -یا جنگ- خواهند کرد» و نیامده است که آنان همیشه چیره خواهند بود و در برخی روایات تنها آمده است که آنان «بر حق خواهند بود» و این قدر متیقّنی است که با لفظ یا معنا در همه‌ی روایات وارد شده است. [باب ۱، درس ۳۸]

درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند.

ترجمه: محمّد بن علیّ بن بابویه [د.۳۸۱ق] در کتاب «عیون أخبار الرضا» روایت کرده... از رضا علیّ بن موسى عليهما السلام... فرمود: رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم درباره‌ی سخن خداوند عزّ و جلّ که فرموده است: «روزی که هر مردمی را با امامشان فرا می‌خوانیم» فرمود: هر قومی با امام زمانشان و کتاب پروردگارشان و سنّت پیامبرشان فرا خوانده می‌شوند. منصور حفظه الله تعالی فرمود: آن حدیث مشهوری است که ثعلبی [د.۴۲۷ق]، دیلمی [د.۵۰۹ق]، قرطبی [د.۶۷۱ق]، سیوطی [د.۹۱۱ق] و دیگران آن را ذکر کرده‌اند و همه‌ی حجّت‌های خداوند بر بندگانش را گرد آورده است: کتاب پروردگارشان و سنّت پیامبرشان و امام زمانشان و از این رو امام زمانشان را مقدّم ساخت که به وسیله‌ی او کتاب پروردگارشان و سنّت پیامبرشان چنانکه باید شناخته می‌شود و از این رو با این سه فرا خوانده می‌شوند که هدایتشان در هر زمان به وسیله‌ی این سه است. پس هر کس همه‌ی آن‌ها را بشناسد، او از هدایت‌یافتگان است و هر کس همه‌ی آن‌ها را نشناسد، او از گمراهان است و بدین سان مردم در روز قیامت از هم تمایز می‌یابند. [باب ۱، درس ۴۶]

درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند.

ترجمه: یعقوبی [د.۲۸۴ق] در «تاریخ» خود، به صورت مرسل از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت کرده است که روزی خطبه‌ای خواند و در آن فرمود: هرآینه گام‌های بنده در روز قیامت برداشته نمی‌شود تا آن گاه که از او پرسیده شود درباره‌ی عمرش که آن را در چه سپری کرده و درباره‌ی جوانی‌اش که آن را در چه گذرانده و درباره‌ی مالش که آن را از کجا به دست آورده و در چه مصرف نموده و درباره‌ی امامش که او چه کسی بوده است؟ خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «روزی که هر مردمی را با امامشان فرا می‌خوانیم» تا آخر آیه. منصور حفظه الله تعالی فرمود: او آن را به همین صورت روایت کرده و در (روایت) مُسند (به جای فقره‌ی آخر) آمده است: «درباره‌ی حبّ ما اهل بیت» و آن مانند تأویل است و داود بن سلیمان [د.۲۰۳ق] در «مسند الرضا»، حسین بن سعید [د.‌قرن۳ق] در «الزهد»، علیّ بن ابراهیم [د.حدود۳۲۹ق] در «تفسیر» خود، طبرانی [د.۳۶۰ق] در «المعجم الکبیر»، محمّد بن علیّ بن بابویه [د.۳۸ق] در «الخصال»، محمّد بن محمّد بن نعمان [د.۴۱۳ق] در «أمالی» خود، ابو سعید نقّاش [د.۴۱۴ق] در «فوائد العراقيّين»، ثعلبی [د.۴۲۷ق] در «الكشف والبيان»، طوسی [د.۴۶۰ق] در «أمالی» خود، ابن مغازلی [د.۴۸۳ق] در «مناقب عليّ»، ابن عساکر [د.۵۷۱ق] در «تاریخ دمشق» و دیگران، آن را با اسناد مختلف، از علی، ابن عبّاس، ابو ذر، ابو بَرزة، ابو بُردة، ابو سعید خدری و عبد الله بن مسعود، از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت کرده‌اند. [باب ۱، درس ۴۶]

درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند.

ترجمه: محمّد بن یعقوب کلینی [د.۳۲۹ق] در کتاب «الکافي» روایت کرده، گفته است: علیّ بن محمّد من را حدیث کرد، از سهل بن زياد، از محمّد بن حسن بن شمّون، از عبد الله بن عبد الرّحمن، از عبد الله بن قاسم بطل، از عبد الله بن سنان که گفت: به ابو عبد الله علیه السلام گفتم: «روزی که هر مردمی را با امامشان فرا می‌خوانیم» (به چه معناست؟) فرمود: یعنی با امامشان که در میانشان است و او قائم اهل زمان خود است. منصور حفظه الله تعالی فرمود: این گونه از علی علیه السلام رسیده و آن تفسیر آیه به این است که همه‌ی مردم با امام حقّ زمانشان فرا خوانده می‌شوند تا کسانی که به او اقتدا کرده‌اند از کسانی که به او اقتدا نکرده‌اند جدا شوند و تفسیر دیگر این است که آیه، امام حق و امام باطل را شامل می‌شود؛ چنانکه از ابن عبّاس روایت شده است: «یعنی با امام زمانشان که آنان را در دنیا به سوی گمراهی یا هدایت دعوت می‌کرد؛ چنانکه خداوند بلندمرتبه فرموده است: <و آنان را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می‌کردند> و فرموده است: <و آنان را امامانی قرار دادیم که به سوی آتش دعوت می‌کردند>» و گواه این، سخن خداوند بلندمرتبه است که درباره‌ی فرعون فرموده است: «در روز قیامت جلودار قوم خویش است، پس آنان را به آتش وارد می‌کند که بد جایی برای ورود است»؛ زیرا آن دلالت دارد بر اینکه امامان مردم در دنیا، جلودار آنان در روز قیامت هستند، پس آنان را به دوزخ یا بهشت می‌رسانند و این روایتی دیگر از اهل بیت است. [باب ۱، درس ۴۶]

روش مهدی در معرّفی اسلام به جهانیان، روش جدّش رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم است و روش جدّش رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، دعوت آنان به یکی از سه چیز است: پذیرش اسلام راستین و ترک ادیان باطل، پذیرش حاکمیّت اسلام راستین با وجود بقاء بر ادیان خود و در نهایت جنگ. البته روشن است که آن حضرت به اقتضای عالم بودنش به کلّ اسلام و مطهّر بودنش از هر رجسی، همه‌ی احکام خداوند درباره‌ی جنگ، صلح، جزیه، امان، اسرا و غنائم را رعایت می‌کند و در هیچ یک از آن‌ها ظلمی را روا نمی‌دارد. [پرسش و پاسخ ۷۸]

وجود نایب یا فرستاده یا فرزند برای امام مهدی علیه السلام، عقلاً یا شرعاً محال نیست؛ چراکه امام مهدی علیه السلام، بنا بر قول به وجودش در حال حاضر، بشری مانند سایر مردم است و تبعاً می‌تواند مانند هر یک از آنان، برای انجام برخی کارهای خود، نایبی بگیرد یا کسی را بفرستد یا همسری اختیار کند که برایش فرزندی بیاورد، ولی با توجّه به اینکه نایب بودن یا فرستاده بودن یا فرزند بودن کسی برای دیگری، بر خلاف اصل است، مدّعی آن باید آن را با دلیل معتبر شرعی اثبات کند و روشن است که خواب یا خبر واحد، دلیل معتبر شرعی محسوب نمی‌شود؛ زیرا در قرآن و سنّت، چیزی دالّ بر جواز اخذ به خواب برای قبول دعاوی مردم هنگامی که بیّنه‌ای ندارند یا بیّنه علیه آنان است، وجود ندارد و از قاضی پذیرفته نمی‌شود که بدون بیّنه یا بر خلاف آن حکم کند، با این عذر که خواب دیده است. بدین سان کسی نمی‌تواند به چیزی که حجّتی از عقل و شرع برای آن وجود ندارد معتقد شود یا عمل کند با این استدلال که در خواب چیزی دالّ بر آن دیده است و این چیزی است که به صراحت در روایات اهل بیت علیهم السلام آمده است؛ چنانکه فرموده‌اند: «هرآینه دین خداوند استوارتر از این است که در خواب دیده شود». تنها مستثنا برای آن، چیزی است که معصوم می‌بیند؛ مانند چیزی که ابراهیم علیه السلام دید... و چیزی که غیر معصوم می‌بیند ولی معصوم تعبیر می‌کند؛ مانند چیزی که فرعون دید و یوسف علیه السلام تعبیر کرد... بنابراین، خواب‌های دیگر که مردم می‌بینند یا تعبیر می‌کنند اعتباری ندارند و حداکثر موجب ظن می‌شوند؛ همچنانکه اخبار واحد نیز ظنّيّ الصدورند و از این رو، اخذ به آن‌ها در چیزی که به دین مربوط می‌شود، جایز نیست؛ به دلیل سخن خداوند که فرموده است: «هرآینه ظن چیزی را از حق بی‌نیاز نمی‌کند». [پرسش و پاسخ ۴]

مدّعیانی که در حال حاضر، خود را با استناد به برخی خواب‌ها و اخبار واحد، فرزند، نایب و فرستاده‌ی امام مهدی علیه السلام می‌شمارند، ادّعایی می‌کنند که تصدیق آن شرعاً ممکن نیست. این در صورتی است که سایر سخنان و کارهاشان مشتمل بر چیزی نباشد که بطلان آن عقلاً و شرعاً معلوم است، ولی اگر سایر سخنان و کارهاشان مشتمل بر چیزی باشد که بطلان آن عقلاً و شرعاً معلوم است، جایی برای بحث درباره‌ی وجوب تکذیب آنان نیست؛ زیرا محال است که امام مهدی علیه السلام چنین گمراهانی را نایب یا فرستاده‌ی خود قرار دهد تا مردم را با سخنان و کارهای باطل خود گمراه کنند و اگر آنان به راستی فرزند او بودند، مانند فرزند نوح علیه السلام بودند که خداوند درباره‌اش فرموده است: ﴿يَا نُوحُ إِنَّهُ لَيْسَ مِنْ أَهْلِكَ ۖ إِنَّهُ عَمَلٌ غَيْرُ صَالِحٍ؛ «ای نوح! او از خانواده‌ی تو نیست؛ چراکه کاری ناشایست کرده است». [پرسش و پاسخ ۴]

تصدیق این قبیل مدّعیان و تبعیّت از آنان وجهی ندارد، بلکه دفع شرّشان بر هر مسلمانی که متمکّن از آن باشد واجب است؛ چراکه این قبیل مدّعیان، خواه دروغ‌گویانی حیله‌گر و خواه بیمارانی روانی باشند، با دعاوی بی‌اساس و تعالیم باطل خود، شعائر اسلام را لوث می‌کنند و مایه‌ی وهن دین می‌شوند و مسلمانان را به شبهه و سوء ظن می‌اندازند، تا جایی که حق را بعد از ظهور آن، از باطل تشخیص نمی‌دهند و معجزه را بعد از مشاهده‌ی آن، از سحر در نمی‌یابند و به حدّی از بدبینی و پیش‌داوری می‌رسند که مهدی را نیز بعد از خروج او، دروغ‌گویی دیگر از دروغ‌گویان می‌پندارند و این نخواهد بود مگر به سبب فتنه‌ای که این فرزندان شیطان برانگیخته‌اند؛ زیرا آنان هیچ آیت و حدیثی را باقی نگذاشته‌اند مگر آنکه بر خود تطبیق داده‌اند و هیچ معجزه و علامتی را باقی نگذاشته‌اند مگر آنکه به خود نسبت داده‌اند، پس گوش مسلمانان را از همه‌ی آن‌ها پر ساخته‌اند تا دیگر رغبتی در شنیدن مانند آن‌ها نداشته باشند و هر چیزی از سنخ آن‌ها را بدون تأمّل و بررسی انکار کنند و بدین سان از شناخت مهدی بعد از ظهورش باز مانند و چه بسا از روی جهل و بی‌خبری در برابرش بایستند! بی‌گمان این نقشه‌ی شیطان برای پیشگیری از شناخت مهدی بوده است که در حال حاضر، از طریق فرزندان شومش در برخی ممالک اسلامی مانند ایران و عراق، اجرا می‌شود. [پرسش و پاسخ ۴]

آنان که بانگ طبل ادّعاهاشان گوش فلک را کر کرده است، در عمل برای ظهور آن حضرت زمینه‌ای نمی‌سازند و تنها معرکه‌گیران دوره‌گردی هستند که گروهی بی‌دانش و خرافاتی را به گرد خود فراهم می‌آورند و عمر و مال و آبروی آنان را صرف هیچ و پوچ خود می‌سازند؛ بلکه آنان با دعاوی بی‌پایه و القاب عجیب و کرامات موهوم و خواب‌های تلقین‌شده و روایات ساختگی‌شان، کمر مهدی علیه السلام را شکسته‌اند و روز منصور هاشمی خراسانی را به شبی سرد و تاریک تبدیل کرده‌اند... در این میان، منصور هاشمی خراسانی برکنار از ادّعاها و مدّعیان، راه خود را در پیش گرفته است و می‌پیماید و وظیفه‌ی عقلی و شرعی خود را انجام می‌دهد و با تکیه بر کتاب خداوند و سنّت متواتر پیامبرش و مقتضیات روشن عقلی، برای ظهور مهدی علیه السلام زمینه‌سازی می‌کند و این کار را در عمل و بدون هیچ ادّعایی انجام می‌دهد؛ چراکه با وجود عمل، نیازی به ادّعا ندارد و ادّعا را برای بی‌عملان می‌گذارد، هر چند به فضل خداوند درباره‌ی خویش امیدوار است و از اینکه مورد رحمت او قرار گرفته باشد ناامید نیست؛ چراکه او فضلی عظیم دارد و هر کس از بندگانش را که بخواهد مشمول رحمتش می‌گرداند و جز گمراهان و ناسپاسان از درگاهش ناامید نیستند. [پرسش و پاسخ ۱۲]

قیاس نهضت منصور هاشمی خراسانی با نهضت‌های گذشتگان، قیاسی مع الفارق و نابجاست؛ چراکه این نهضت بر خلاف نهضت‌های گذشتگان، در بنیادی‌ترین زیرساخت خود، مبتنی بر توحید خداوند در تحکیم به معنای اختصاص حاکمیّت به اوست، بلکه ماهیّتی جز دعوت به سوی حاکمیّت خلیفه‌ی خداوند در زمین ندارد و با این وصف، اجتماع آن با حاکمیّت غیر خداوند، مانند اجتماع چیزی با ضدّ خود است که محال است؛ همچنانکه انجامیدن آن به حاکمیّت غیر خلیفه‌ی خداوند در زمین، انجامیدن آن به چیزی است که مقتضی آن نیست و با این وصف، یا این نهضت به تحقّق حاکمیّت خلیفه‌ی خداوند در زمین می‌انجامد و یا کلّاً نابود می‌شود و در هر حال، انجامیدن آن به حاکمیّت غیر خلیفه‌ی خداوند در زمین ممکن نیست. این به آن معناست که منصور هاشمی خراسانی و یاران او، یا به آرمان مقدّس خود با تحقّق حاکمیّت مهدی دست می‌یابند و یا مانند حسین بن علی و یارانش در کربلا، تا آخرین نفر خود به شهادت می‌رسند. [نقد و بررسی ۱۷]

شکّی نیست که نهضت اسلامی منصور هاشمی خراسانی، حق‌ترین جریان در جهان اسلام است؛ زیرا هنگامی که همه‌ی جریان‌ها در جهان اسلام به سوی حاکمیّت خود فرا می‌خوانند، این نهضت به سوی حاکمیّت خداوند دعوت می‌کند و هنگامی که همه‌ی آن‌ها برای خلافت زید و عمرو و ابو بکر بغدادی زمینه‌سازی می‌کنند، این نهضت برای خلافت مهدی زمینه‌سازی می‌کند و با این وصف، أحقّیّت آن مانند آفتاب در پهنه‌ی آسمان آشکار است، هر چند منافقان و ظالمان اقرار ندارند... مشهود است که این نهضت، با آنکه حق‌ترین جریان در جهان اسلام است، کمترین حامیان در آن را دارد، ولی این «خیلی عجیب» نیست؛ چراکه حق‌ترین جریان در جهان‌، همیشه تنهاترین جریان در آن بوده و این در امتداد تاریخ، مجرّب است؛ چنانکه خداوند فرموده است: «پس چرا از قرن‌های پیش از شما بازماندگانی نبودند که از فساد در زمین نهی نمایند مگر اندکی از کسانی که از میانشان نجات دادیم؟!»؛ مانند نوح علیه السّلام که نهصد و پنجاه سال تبلیغ کرد، ولی شمار اندکی با او همراه شدند؛ چنانکه خداوند خبر داده و فرموده است: «و با او ایمان نیاوردند مگر اندکی». اسلام با چنین غربتی آغاز شد و هم‌اکنون به غربت آغازین خویش باز گشته است؛ چراکه نهضت منصور هاشمی خراسانی، نهضت «بازگشت به اسلام» است. وانگهی غربت او، انعکاس غربت کسی است که او به سویش دعوت می‌کند؛ چراکه اگر او مانند دیگران به سوی کسی جز وی دعوت می‌کرد، تا این اندازه غریب نمی‌بود، ولی او به سوی وی دعوت می‌کند و وی غریب‌ترین مرد جهان است و خوشا به حال این غریبان! [نقد و بررسی ۲۳]

کسانی که به درستی راه منصور هاشمی خراسانی پی برده‌اند، باید با ایشان همراه شوند و اگر التفات دارند که کس دیگری با ایشان همراه نیست، همراه شدنشان با ایشان ضروری‌تر است؛ خصوصاً با توجّه به اینکه اگر هر کس همراهی با ایشان را موقوف به همراهی کسی دیگر سازد، هرگز کسی با ایشان همراه نخواهد شد و این بر خلاف مقصود کسانی است که به درستی راه ایشان پی برده‌اند. پس باید بی اعتنا به کسان دیگر، با ایشان همراه شوند و نباید در انتظار آینده بنشینند تا اگر کار ایشان بالا گرفت به سوی ایشان بشتابند و اگر کار ایشان بالا نگرفت به سوی دیگران بروند؛ چراکه این کار، منافی با ایمان آنان به راه ایشان است و از کارهای منافقان شمرده می‌شود؛ همانان که خداوند درباره‌ی آنان فرموده است: «کسانی که برای شما انتظار می‌برند، پس اگر برایتان پیروزی از جانب خداوند حاصل شد می‌گویند آیا ما با شما نبودیم؟! و اگر برای کافران بهره‌ای پدید آمد می‌گویند آیا ما پیرامون شما نبودیم و شما را از مؤمنان باز نداشتیم؟!»... اکنون کسانی هستند که به درستی راه منصور هاشمی خراسانی پی برده‌اند، ولی در همراهی با او تعلّل می‌کنند و در انتظار تغییر شرایطند، در حالی که تغییر شرایط موقوف به همراهی آن‌هاست و بدون همراهی آن‌ها شرایط تغییر نمی‌کند؛ چنانکه خداوند فرموده است: «هرآینه خداوند چیزی که در قومی هست را تغییر نمی‌دهد تا آن گاه که آنان چیزی که در آنان هست را تغییر دهند». پس باید در خیرات از دیگران پیشی بگیرند و به سوی مغفرت با یکدیگر مسابقه بدهند، نه اینکه هر یک در انتظار دیگری بنشینند و کار را بر گردن دیگری بیندازند؛ چنانکه خداوند از آنان چنین خواسته و فرموده است: «به سوی مغفرتی از پروردگارتان و بهشتی که وسعت آن چون وسعت آسمان و زمین است مسابقه بدهید» و فرموده است: «پس در خیرات از یکدیگر پیشی بگیرید». [نقد و بررسی ۲۳]

به پیرامون خود بنگرید؛ چه بسیار کسانی را می‌بینید که بهترین سال‌های جوانی خود را برای حمایت از بازی‌های سیاسی احمقانه یا ادّعاهای دروغین مالیخولیایی تلف می‌کنند، ولی ساعتی را برای شناخت نهضت عقلانی و قرآنی «بازگشت به اسلام» و حمایت از رهبر عالم و بی‌ادّعای آن اختصاص نمی‌دهند! بار دیگر به پیرامون خود بنگرید؛ چه بسیار کسانی را می‌بینید که اموال هنگفتی را به امید کسب ثواب و خدمت به اسلام، در دریای اوهام و آرزوهای خود می‌ریزند، ولی یک پول سیاه را در راه حمایت از زمینه‌سازی برای تحقّق حاکمیّت مهدی علیه السّلام و پر شدن زمین از عدالت هزینه نمی‌کنند! آنان کسانی هستند که تلاششان در زندگی دنیا بر گمراهی است، در حالی که می‌پندارند کار خوبی انجام می‌دهند و آنان بی‌گمان از زیان‌کارترین‌ها هستند؛ چنانکه خداوند از آنان خبر داده و فرموده است: «بگو آیا شما را از زیان‌کارترین‌ها خبر بدهیم؟! آنان کسانی هستند که تلاششان در زندگی دنیا بر گمراهی بود در حالی که می‌پنداشتند به درستی عمل می‌کنند». البته شکّی نیست که این دفتر برای ادامه‌ی رسالت عقلی و شرعی خود، به حمایت هیچ کس در جهان جز پروردگارش وابسته نیست و با هر مشقّت و صعوبت متصوّر، به صراط مستقیم خود تا رسیدن به آرمان مقدّسش که ظاهر ساختن مهدی علیه السّلام و رساندن او به حاکمیّت است، ادامه خواهد داد. بگذار کسانی که قدرت و ثروت جهان را در اختیار دارند ولی در راه خداوند هزینه نمی‌کنند، به قدرت و ثروت خود مغرور باشند؛ چراکه ما را به آنان حاجتی نیست و قدرت و ثروتشان در نظرمان از مردار سگ بی‌ارزش‌تر است و عاقبت برای پرهیزکاران خواهد بود، نه برای قدرتمندان و ثروتمندان. [نقد و بررسی ۲۱]

کتاب «بازگشت به اسلام» نوشته‌ی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی دعوت به اسلام خالص و کامل بر کنار از ظنون و اوهام است و در آن چیزی که بر خلاف قرآن کریم و سنّت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و منهج اهل بیت طاهرین و سلف صالحین باشد نیست و چنین کتابی نمی‌تواند به «اسلامی‌ترین نظام جهان» ضربه بزند! با این حساب، اگر شما خیلی برای این نظام دل می‌سوزانید، بهتر است از بازگشت آن به اسلام خالص و کامل و اصلاح اندیشه و روشش بر پایه‌ی یقینیّات و مسلّمات اسلامی استقبال کنید؛ زیرا این نظام حتّی اگر «اسلامی‌ترین نظام جهان» باشد بدون عیب نیست و با این وصف، دوست حقیقی آن عالمی است که عیوب آن را برایش تبیین می‌کند، نه سفیهی که با چاپلوسی و تملّق خود، عیوبش را در نظرش زینت می‌دهد! بی‌گمان بزرگ‌ترین دشمنان این نظام، دوستان جاهل آنند که می‌کوشند هر انتقادی را از آن دشمنی با آن جلوه دهند و ضعفش را قوّت و نقصش را کمال معرّفی کنند و در برابر مصلحان دانا و دلسوزش بایستند! آنان بی‌گمان در ضلالتی آشکارند! [نقد و بررسی ۵]

پاسخ به ۳۳ شبهه‌ی رایج درباره‌ی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی
دکتر ذاکر معروف

۱۹ . چرا منصور هاشمی خراسانی تنها از نظام ایران انتقاد کرده و از سایر حکومت‌های منطقه و از حکومت‌های غربی انتقاد نکرده است؟

این ادّعا کذب محض است؛ چراکه علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، از همه‌ی حکومت‌ها انتقاد کرده و انتقادش از حکومت‌های غربی و برخی حکومت‌های منطقه، به مراتب شدیدتر است؛ چنانکه به عنوان نمونه، درباره‌ی حکومت سعودی فرموده است: «گروهی از دشمنان اسلام، منافقانی هستند که مسلمان شمرده می‌شوند، در حالی که به آنچه خداوند بر پیامبرش نازل کرده است، کافرند و برای نابودی اسلام و استیلاء کفر بر جهان، با کافران همکاری می‌کنند... بدون شک، در رأس آنان، حاکمان سعودی هستند که آشکارا دست در دست دشمنان اسلام دارند و در دو جبهه‌ی سیاسی و فرهنگی، برای نابودی اسلام کوشش می‌کنند»[۲۱] و درباره‌ی کافران غربی فرموده است: «بیشتر کافران خصوصاً در سرزمین‌های غربی، به سبب دور ماندن از مراکز تمدّن، از لحاظ فرهنگی در وضعیّتی نزدیک به توحّش قرار دارند و از حیث انسانی، رشد کافی نکرده‌اند... تا جایی که امروز فرهنگ حاکم بر جهان کفر، خصوصاً در اروپا و آمریکای شمالی، نمونه‌ی کاملی از یک بربریّت نوین است که بر پایه‌ی غرایز افسارگسیخته‌ی حیوانی و در تضاد با قوانین فطری و انسانی شکل گرفته و با فرهنگ وحشی برخی قبایل بدوی، قابل مقایسه است»[۲۲]. [مقاله‌ی ۱۱۷]

پاسخ به ۳۳ شبهه‌ی رایج درباره‌ی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی
دکتر ذاکر معروف

۲۰ . آیا منصور هاشمی خراسانی، مخالف ولایت فقیه است؟

علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، ثبوت ولایت معصوم برای غیر معصوم را عقلاً محال می‌داند؛ زیرا اثبات اختیارات معصوم برای کسی که معصوم نیست و خواسته یا ناخواسته به خطا و لغزش دچار می‌شود، قبیح است و به تناقض در امر خداوند می‌انجامد. این سخن حقّی است که تنها علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی آن را بیان نکرده است، بلکه بسیاری از عالمان بزرگ و مشهور شیعه نیز آن را بیان کرده‌اند و با این وصف، دشمنی با علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی به خاطر آن، وجهی ندارد.[۲۳] [مقاله‌ی ۱۱۷]

پاسخ به ۳۳ شبهه‌ی رایج درباره‌ی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی
دکتر ذاکر معروف

۲۱ . آیا منصور هاشمی خراسانی، مخالف علما و مراجع تقلید است؟

علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، خود یکی از علما است و تبعاً نمی‌تواند مخالف علما باشد. او صرفاً با علمای فاسد مخالف است که وابسته و سرسپرده‌ی حاکمانند و برای برخورداری از حمایت‌های مالی آنان، چشم خود را به روی ظلمشان بسته‌اند و بر ضد مردم مظلوم و عالمان مستقلّی که به انتقاد از ظلم می‌پردازند سخن می‌گویند. همچنین، او با تقلید کورکورانه از علما به معنای تقلید از آنان بدون اطلاع از دلایلشان مخالف است؛ چراکه این کار، بر خلاف آموزه‌های اسلام است و بیخ علم و تحقیق را می‌خشکاند.[۲۴] [مقاله‌ی ۱۱۷]

پاسخ به ۳۳ شبهه‌ی رایج درباره‌ی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی
دکتر ذاکر معروف

۲۲ . چرا هیچ یک از علمای معروف، منصور هاشمی خراسانی را تأیید نکرده است؟

علمای معروف، معصوم نیستند و از این رو، تأیید یا عدم تأییدشان دلیل محسوب نمی‌شود؛ خصوصاً هرگاه تحت نظارت و سیطره‌ی حاکمان ظالم باشند و در صورت تأیید کسی که مخالف آنان است، با مؤاخذه و آزار آنان مواجه شوند؛ چراکه در این صورت، ممکن است عدم تأییدشان، به دلیل ترس از آنان باشد. [مقاله‌ی ۱۱۷]

پاسخ به ۳۳ شبهه‌ی رایج درباره‌ی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی
دکتر ذاکر معروف

۲۳ . آیا منصور هاشمی خراسانی، عدم حمایت از خودش را مانع ظهور امام مهدی علیه السلام دانسته است؟

علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، عدم حمایت از خودش را مانع ظهور امام مهدی علیه السلام ندانسته، بلکه عدم حمایت از دعوتش را مانع ظهور امام مهدی علیه السلام دانسته؛ چراکه دعوتش به سوی امام مهدی علیه السلام است و طبیعتاً عدم حمایت از دعوت به سوی امام مهدی علیه السلام، ظهور امام مهدی علیه السلام را به تأخیر می‌اندازد؛ همچنانکه هر گناه و کار نادرست دیگری به اندازه‌ی خود، ظهور آن حضرت را به تأخیر می‌اندازد. [مقاله‌ی ۱۱۷]

یادداشت روز
فرازی از نامه‌ی آن جناب که در آن از فرجام گذشتگان یاد می‌کند و به حاکمان زمین هشدار می‌دهد.

هان ای حاکمان زمین که به اقتدار خویش می‌بالید و به ارتش‌ها و سلاح‌هایتان مغرورید و می‌پندارید که تا ابد حکم خواهید راند! بترسید از خداوندی که حکومت شایسته‌ی اوست و اقتدارش جهان را بر پا داشته و ارتش‌ها و سلاح‌هایش آسمان و زمین را پر کرده است؛ چراکه اگر بخواهد شما را در زمین فرو می‌برد، چونان که هزار هزار سال بعد فسیل‌تان از آن بیرون آورده شود، پس از فسیل خزندگان تمییز داده نشود!

هرآینه او پیش از شما امّت‌های بسیاری را در خاک فرو کرده یا به زیر آب فرو برده، بلکه تمدّن‌هایی را نابود ساخته و قارّه‌هایی را ناپدید نموده است! کجاست تمدّن بین النهرین که خاستگاه اساطیر است و کجاست پادشاهی شکوهمند ایران و روم؟! کجا هستند بنا کنندگان اهرام مصر و کسانی که سنگ‌های عظیم را چون خشت‌های کوچک بر هم می‌نهادند؟! کجاست آتلانتیس آن قارّه‌ی گم شده که می‌پندارند زمانی وجود داشته است؟! کجایند اقوام گم شده که کسی جز او از سرنوشت آن‌ها آگاه نیست؟! آیا او نمرود را هلاک نکرد و فرعونیان را به دریا نریخت و عاد و ثمود را از زمین برنداشت و آنانی را که هفت پادشاه در برابرشان سجده می‌کردند و پانصد برده تخت‌هاشان را بر می‌کشیدند، در حالی که هر یک گردن‌های افراشته و سینه‌های ستبر داشتند و طلا و جواهر می‌بخشیدند و لشکریان عظیم می‌آراستند و بر روی زمین می‌خرامیدند و می‌سرودند: «ما زورآورتر و برتریم و چه کسی ما را شکست تواند داد؟!» پس آنان را شکست داد و بینی‌هاشان را بر خاک مالید، چونان که سوسک‌ها در گوشت‌هاشان می‌لولیدند و سگ‌ها بر استخوان‌هاشان شاشه می‌کردند!

پس اکنون چه چیزی شما را بر او جرأت داده است که در برابرش سر فرود نمی‌آورید، هنگامی که شما را به سویش فرا می‌خوانم تا حکومتش را بپذیرید، پس به سوی من سر بر نمی‌کنید و دهان‌هاتان بر من خندان است؟!...