یک شنبه ۷ دی (جدی) ۱۴۰۴ هجری شمسی برابر با ۸ رجب ۱۴۴۷ هجری قمری

منصور هاشمی خراسانی

 پرسش جدید: استدعا می‌کنم که پایان وقت فضیلت نماز مغرب را به ما تعلیم دهید. برای مطالعه و دریافت پاسخ، اینجا را کلیک کنید. درس جدید: درس‌هایی از آن جناب درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند؛ احادیث صحیحی از پیامبر در این باره؛ حدیث ۲۲. برای مطالعه‌ی آن، اینجا را کلیک کنید. گفتار جدید: دو گفتار از آن جناب درباره‌ی احکام ختنه. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. نکته‌ی جدید: شعر «افتاده یوغ ستم بر گردن جهان...» سروده‌ی «مهدی رضوی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید. نقد جدید: حضرت علامه در نامه‌ی شماره‌ی ۶ فرموده‌اند: «هر چیزی غیر خدا که شما را به خود مشغول کند، شیطان است». می‌خواستم منظور ایشان از این جمله را بدانم. مثلاً اگر درگیر شغلی بودیم برای امرار معاش خود و خانواده باز هم شیطان است؟ برای مطالعه و دریافت بررسی، اینجا را کلیک کنید. فیلم جدید: فیلم جدیدی با موضوع «تقلید و اجتهاد (۱)» منتشر شد. برای مشاهده و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. کتاب جدید: نسخه‌ی سوم کتاب ارزشمند «سبل السّلام؛ مجموعه‌ی نامه‌ها و گفتارهای فارسی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. نامه‌ی جدید: فرازی از نامه‌ی آن جناب که در آن درباره‌ی شدّت گرفتن بلا هشدار می‌دهد و علّت آن و راه جلوگیری از آن را تبیین می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید.
loading
موانع بازگشت به اسلام؛ اختلاف مسلمانان

وظیفه‌ی رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، پیشگیری از اختلاف میان مسلمانان و ایجاد امکان برای حلّ آن بوده است؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَيْكَ الْكِتَابَ إِلَّا لِتُبَيِّنَ لَهُمُ الَّذِي اخْتَلَفُوا فِيهِ ۙ وَهُدًى وَرَحْمَةً لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ؛ «و کتاب را بر تو نازل نکردیم مگر برای اینکه هر چه در آن اختلاف کنند را برایشان تبیین نمایی و هدایت و رحمتی برای گروهی باشد که ایمان می‌آورند». بر این اساس، روشن است که آن حضرت، بر خلاف پندار بدگمانان به او، این وظیفه‌ی خود را با تبیین چگونگی حکومت بعد از خود و تعلّق یا عدم تعلّقش به خاندانش که اصل و محور اختلاف امّتش بوده، انجام داده؛ چنانکه به عنوان نمونه، پیش از درگذشت خود، در مواطن و به انحاء مختلف فرموده است: «أَيُّهَا النَّاسُ! إِنِّي أُوْشَكُ أَنْ أُدْعَى فَأُجِيبَ، وَإِنِّي مَسْؤُولٌ وَأَنْتُمْ مَسْؤُولُونَ، فَإِنِّي تَارِكٌ فِيكُمُ الثَّقَلَيْنِ خَلِيفَتَيْنِ: كِتَابَ اللَّهِ وَعِتْرَتِي أَهْلَ بَيْتِي، إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِمَا لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي، فَانْظُرُوا كَيْفَ تَخْلُفُونِي فِيهِمَا، وَإِنَّهُمَا لَنْ يَفْتَرِقَا حَتَّى يَرِدَا عَلَيَّ الْحَوْضَ، نَبَّأَنِي بِذَلِكَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ»؛ «ای مردم! من نزدیک شده است که فرا خوانده شوم پس اجابت کنم، در حالی که من مسئولم و شما نیز مسئول هستید؛ پس من در میان شما دو گرانمایه را به عنوان خلیفه باقی می‌گذارم: کتاب خدا و عترتم که اهل بیتم هستند، هرگاه به آن دو تمسّک جویید هرگز پس از من گمراه نخواهید شد، پس بنگرید که پس از من با آن دو چه می‌کنید و آن دو هرگز از هم جدا نمی‌شوند تا آن گاه که نزد حوض بر من وارد شوند، باریک‌بین آگاه من را به این خبر داده است». [بازگشت به اسلام، ص۱۲۳-۱۲۴]

موانع بازگشت به اسلام؛ اختلاف مسلمانان

این حدیث بسیار مهم و بنیادین که به «حدیث ثقلین» معروف است و بر وجوب تمسّک به عترت و اهل بیت آن حضرت در کنار قرآن و خلافت و تبعاً حاکمیّت آنان بعد آن حضرت از جانب خداوند، دلالت دارد، با مضامین مشابه، توسّط بیش از سی تن از اصحاب آن حضرت... برای ده‌ها تن از تابعان... برای شمار فراوانی از اتباع تابعان، برای اعاظم مسلمانان که در میان آنان مشاهیری چون سلیمان بن مهران (د.۱۴۸ق)، زهیر بن حرب (د.۲۳۴ق)، ابو بکر بن ابی شیبه (د.۲۳۵ق)، اسحاق بن راهویه (د.۲۳۸ق)، احمد بن حنبل (د.۲۴۱ق)، سفیان بن وکیع (د.۲۴۷ق)، عبد الله دارمی (د.۲۵۵ق) و نیز صاحبان صحاح معتمد در میان مسلمانان، مانند مسلم (د.۲۶۱ق)، ترمذی (د.۲۷۹ق) و نسائی (د.۳۰۳ق)، دیده می‌شوند، روایت شده است و بسیاری از ائمه‌ی حدیث مانند طبری (د.۳۱۰ق)، محاملی (د.۳۳۰ق)، حاکم (د.۴۰۵ق)، ذهبی (د.۷۴۸ق)، ابن کثیر (د.۷۷۴ق)، هیثمی (د.۸۰۷ق)، سیوطی (د.۹۱۱ق)، مناوی (د.۱۰۳۱ق) و معاصرانی مانند البانی (د.۱۴۲۰ق)، به صحّت آن تصریح کرده‌اند، بلکه از برخی‌شان اجماع بر صحّت آن نقل شده و با این اوصاف، صحّت آن از یقینیات است. [بازگشت به اسلام، ص۱۲۴-۱۲۵]

موانع بازگشت به اسلام؛ اختلاف مسلمانان

خداوند در کتاب خود، به روشنی اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم را یاد کرده و از اراده‌ی خود برای تطهیر آنان از هر گونه ناپاکی که لازمه‌ی وساطت آنان در تعلیم عین و کلّ اسلام است، پرده برداشته و فرموده است: ﴿إِنَّمَا يُرِيدُ اللَّهُ لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ أَهْلَ الْبَيْتِ وَيُطَهِّرَكُمْ تَطْهِيرًا؛ «جز این نیست که خداوند اراده دارد تا هر ناپاکی را از شما اهل بیت بزداید و شما را کاملاً پاک گرداند». روشن است که وصیّت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم به پیروی از آنان در کنار قرآن، از ملزومات همین تطهیر الهی است؛ زیرا پیروی از کسانی که خداوند آنان را پاکیزه نکرده و از پاکیزگی آنان خبر نداده، ممکن است به آلودگی و نقض پیروی از خداوند بینجامد و با این وصف، وصیّت به آن، معقول نیست؛ در حالی که وصیّت به پیروی از کسانی که خداوند آنان را پاکیزه کرده و از پاکیزگی آنان خبر داده، به غایت سنجیده و سودمند است... همچنانکه خداوند، مودّت آنان را در اسلام واجب ساخته و به روشنی فرموده است: ﴿قُلْ لَا أَسْأَلُكُمْ عَلَيْهِ أَجْرًا إِلَّا الْمَوَدَّةَ فِي الْقُرْبَى ۗ وَمَنْ يَقْتَرِفْ حَسَنَةً نَزِدْ لَهُ فِيهَا حُسْنًا ۚ إِنَّ اللَّهَ غَفُورٌ شَكُورٌ؛ «بگو من از شما مزدی نمی‌طلبم مگر مودّت به نزدیکانم را و هر کس کار خوبی پیش گیرد، برای او در آن خوبی می‌افزاییم؛ هرآینه خداوند آمرزنده‌ای سپاسگزار است». این در حالی است که مسلّماً وجوب مودّت آنان، که مورد اجماع مسلمانان است، ناشی از طهارت آنان از هر ناپاکی است؛ با توجه به اینکه خداوند از مودّت دشمنان خود و دشمنان مسلمانان بازداشته و فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَتَّخِذُوا عَدُوِّي وَعَدُوَّكُمْ أَوْلِيَاءَ تُلْقُونَ إِلَيْهِمْ بِالْمَوَدَّةِ؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! دشمن من و دشمن خود را سرپرستانی نگیرید که به آنان مودّت ورزید». [بازگشت به اسلام، ص۱۲۶-۱۲۷]

موانع بازگشت به اسلام؛ اختلاف مسلمانان

روشن است که وجوب مودّت اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم، با امکان خروج آنان از اهلیّت مودّت منافات دارد. خصوصاً با توجه به اینکه خداوند پیامبر خود را به تعلیم آنان پیش از دیگران یا بیش از آن‌ها، امر کرده و فرموده است: ﴿وَأَنْذِرْ عَشِيرَتَكَ الْأَقْرَبِينَ؛ «و خویشاوندان نزدیک‌ترت را بیم بده»... همچنانکه بر هر مسلمانی، بازداشتن اهل بیتش از آتش را مانند بازداشتن خود، واجب کرده و فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا قُوا أَنْفُسَكُمْ وَأَهْلِيكُمْ نَارًا؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! خودتان و اهل‌تان را از آتش باز دارید» و روشن است که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از این حکم مستثنا نبوده و تبعاً آن را امتثال کرده و اهل بیت خود را مانند خود از آتش و تبعاً موجبات آن باز داشته است. این به آن معناست که اهل بیت آن حضرت، بر پایه‌ی قرآن، سنّت قطعی و حکم عقل، به عین و کلّ اسلام عالم و عامل‌اند؛ چراکه پیراستگی از هر گونه ناپاکی، به معنای پیراستگی از هر عقیده و عمل خلاف اسلام است و روشن است که پیراستگی از هر عقیده و عمل خلاف اسلام، بدون علم به عین و کلّ اسلام ممکن نیست. از اینجا دانسته می‌شود که اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم سزاوارترین مسلمانان به حکومت بر آنان هستند؛ چراکه چنین پیراستگی و علمی، برای کسی جز آنان ادّعا نشده و به اثبات نرسیده است و تردیدی نیست که هر کس پیراسته‌تر و عالم‌تر است، به حکومت بر دیگران سزاوارتر است؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿أَفَمَنْ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لَا يَهِدِّي إِلَّا أَنْ يُهْدَى ۖ فَمَا لَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمُونَ؛ «آیا کسی که به حق راه می‌نماید سزاوارتر است که پیروی شود یا کسی که راه نمی‌نماید مگر آنکه راهنمایی شود؟! شما را چه می‌شود چگونه حکم می‌کنید؟!» [بازگشت به اسلام، ص۱۲۸]

موانع بازگشت به اسلام؛ اختلاف مسلمانان

انصاف آن است که برگزیدگی خاندان پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم برای خلافت خداوند در زمین و تعلیم مسلمانان، از واضح‌ترین مبانی اسلام است و به هیچ روی چیز غریب یا جدیدی نیست؛ چراکه بنای خداوند همواره بر گزینش خاندان پیامبرانش و فرزندان آنان بوده و این به منزله‌ی سنّت او در امّت‌های گذشته است؛ چنانکه از آن خبر داده و فرموده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ اصْطَفَى آدَمَ وَنُوحًا وَآلَ إِبْرَاهِيمَ وَآلَ عِمْرَانَ عَلَى الْعَالَمِينَ ۝ ذُرِّيَّةً بَعْضُهَا مِنْ بَعْضٍ ۗ وَاللَّهُ سَمِيعٌ عَلِيمٌ؛ «هرآینه خداوند آدم و نوح و خاندان ابراهیم و خاندان عمران را بر جهانیان برگزیده است؛ فرزندانی که برخی از برخی دیگرند و خداوند شنوایی داناست»... روشن است که تفضّل خداوند بر آل انبیا، یک قاعده‌ی عام و ثابت است؛ همچنانکه به عنوان نمونه، علاوه بر آل ابراهیم که با عنوان «اهل بیت»، رحمت و برکات خود را بر آنان قرار داده و فرموده است: ﴿رَحْمَتُ اللَّهِ وَبَرَكَاتُهُ عَلَيْكُمْ أَهْلَ الْبَيْتِ ۚ إِنَّهُ حَمِيدٌ مَجِيدٌ؛ «رحمت خدا و برکات او بر شما اهل بیت باد؛ چراکه او ستوده‌ای بزرگوار است»، از تفضّل خود بر آل یعقوب، آل لوط، آل عمران، آل موسی، آل هارون و آل داود، یاد کرده و با این وصف، تفضّل او بر آل محمّد که بهترین انبیاء اوست، طبیعی بلکه اولی است؛ جدای از آنکه آل محمّد، در اصل جزئی از آل ابراهیم هستند و خداوند از بقاء حکومت خود در آنان به عنوان اعقاب و ذریّه‌ی پاک آن حضرت، خبر داده و فرموده است: ﴿وَجَعَلَهَا كَلِمَةً بَاقِيَةً فِي عَقِبِهِ لَعَلَّهُمْ يَرْجِعُونَ؛ «و آن را کلمه‌ای ماندگار در میان فرزندانش قرار داد، باشد که آنان رجوع کنند». [بازگشت به اسلام، ص۱۲۹]

فرازی از نامه‌ی آن جناب که در آن از روز رستاخیز یاد می‌کند و از فرجام دنیاگرایی بیم می‌دهد.

این قوم را ببین که چگونه در هم آویخته‌اند و برای دست یافتن به برتری پا بر سر هم می‌گذارند؛ با دروغ‌ها و نیرنگ‌ها، با غیبت‌ها و تهمت‌ها، با دشنام‌ها و تحقیرها، با چاپلوسی‌ها و دورویی‌ها، با حسادت‌ها و خیانت‌ها، با خودخواهی‌ها و تنگ‌نظری‌ها، با عیب‌جویی‌ها و لجبازی‌ها، با سخن‌چینی‌ها و پرده‌دری‌ها، با کینه‌توزی‌ها و بریدن پیوندها؛ مانند مگس‌هایی که برای نشستن بر مدفوعی با هم می‌ستیزند! آیا می‌پندارند که فرصت دارند تا به هر آنچه می‌خواهند دست یابند؟! می‌گویند که امسال چنین خواهیم کرد و سال دیگر چنان، در حالی که نمی‌دانند فردا زنده خواهند بود یا مرده و تندرست خواهند بود یا بیمار و بی‌نیاز خواهند بود یا تهی‌دست و آزاد خواهند بود یا گرفتار و در امان خواهند بود یا هراسان! [نامه‌ی بیستم]

فرازی از نامه‌ی آن جناب که در آن از روز رستاخیز یاد می‌کند و از فرجام دنیاگرایی بیم می‌دهد.

عمرهاشان کوتاه‌تر از آرزوهاشان است و مرگ‌هاشان نزدیک‌تر از چیزی است که می‌جویند؛ هنگامی که حادثه آنان را غافلگیر می‌کند و جان را از پیکرشان بیرون می‌کشد، چونان که سیخ را از کباب؛ پس بر دست‌ها برداشته می‌شوند و در گورها گذاشته می‌شوند و در تنگ تاریک تنها می‌مانند، در حالی که بسته شدن روزن‌ها را می‌بینند و ریزش سنگریزه‌ها را می‌شنوند و حرکت مورها را احساس می‌کنند و نمی‌دانند که آیا بر آنچه پشت سر نهاده‌اند اندوهگین باشند، از زنان درمانده و فرزندان خردسال و طلبکاران نابردبار و اموال پراکنده و املاک بی‌سامان و کارهای ناتمام، یا از آنچه پیش رو دارند نگران باشند، از جهان ناشناخته و موجودات بیگانه و حقوق دامن‌گیر و تکالیف ناکرده و حساب دشوار و عقاب جانکاه و دهشت روزی که آسمان در آن بر می‌آشوبد و زمین در آن زیر و رو می‌شود و خورشید در آن تاریک می‌گردد و ستارگان در آن فرو می‌ریزند و کوه‌ها در آن فرو می‌پاشند و دریاها در آن به جوش می‌آیند و اموال در آن رها می‌شوند و مردگان در آن بر می‌خیزند و زندگان در آن می‌گریزند و دل‌ها در آن به حلقوم می‌رسند، نه بیرون می‌آیند تا یکسره کنند و نه به جای خود باز می‌گردند تا آسوده؛ روزی که جهان پس از پیدایش، مانند آن را ندیده؛ روزی مانند روز پیدایش، بلکه سهمگین‌تر از آن! [نامه‌ی بیستم]

فرازی از نامه‌ی آن جناب که در آن از روز رستاخیز یاد می‌کند و از فرجام دنیاگرایی بیم می‌دهد.

آگاه باشید که رستاخیز نزدیک شده و آژیر آن به صدا درآمده است! زود باشد که به بالا بنگرید و آسمان را نبینید و به پایین بنگرید و زمین را نشناسید؛ هنگامی که چونان تخته‌ای بر موج، بالا و پایین شوید و چونان پری در باد، چپ و راست گردید و ندانید که شب است یا روز و خوابید یا بیدار و مرده‌اید یا زنده؛ هنگامی که زنان باردار، بار خود را بیندازند و مادران شیرده، شیرخوار خود را واگذارند و کودکان خردسال، موی سپید گردانند و دلیران بی‌باک، قالب تهی نمایند و هر چیز به اصل خود بازگردد و هر کس جز به خود نیندیشد؛ آن گاه از کاری که کرده‌اید آگاه خواهید شد و سزای آن را بتمامی خواهید دید؛ اگر به گماشته‌ی خداوند گرویده‌اید و او را با دست و زبان یاری رسانده‌اید، امان خواهید یافت؛ چراکه بهترین کار را انجام داده‌اید و اگر به گماشته‌ی دیگران گرویده‌اید و او را با دست و زبان یاری رسانده‌اید، وای به حالتان خواهد بود؛ چراکه بدترین کار را انجام داده‌اید؛ تا کسانی از شما که پشتیبان ستمگرانند بدانند که آنان روز سختی خواهند داشت و به درّه‌ای پر از دود و آتش پرتاب خواهند شد؛ درّه‌ای که ژرفنای آن از آسمان تا زمین است و در آن آب جوشان و سنگ گدازان. [نامه‌ی بیستم]

فرازی از نامه‌ی آن جناب برای مردم که در آن احوالشان را وصف می‌کند و از عاقبت کارشان بیم می‌دهد.

آخرت را از یاد برده‌اید و در دریای پر تلاطم دنیا غرق شده‌اید. دغدغه‌های زندگی، شما را مشغول کرده و افسونِ عصر جدید، شما را مسخ نموده است. دیگر به چیزی جز شکم‌هاتان نمی‌اندیشید و برای دینِ خود غصّه نمی‌خورید؛ دینی که عقاید آن را نمی‌شناسید و از احکام آن آگاه نیستید. همنشینان جهل‌اید و همسایگان بی‌خبری! از بزرگانتان تقلید می‌کنید و عقلِ خود را به کار نمی‌اندازید! هر روز در پیِ کسی می‌روید و خود را با چیزی سرگرم می‌سازید! مسلمان هستید و نیستید و ایمان دارید و ندارید! دیگر مشتاق بهشت نیستید و از دوزخ نمی‌هراسید! آرزوهاتان دراز شده، در حالی که عمرهاتان کوتاه گردیده است! ایمان شما سست و تقواتان اندک شده است. اخلاق شما پست گردیده و گناهانتان فزونی گرفته است. دل‌هاتان سنگ و سینه‌هاتان تنگ شده است. راستی از زندگی‌هاتان رفته و دروغ به جای آن آمده است. محبّت از میان شما برخاسته و نفرت به جای آن نشسته است. کوچک شما به بزرگتان احترام نمی‌گذارد و بزرگ شما با کوچکتان مهر نمی‌ورزد... پس اینک با آواز من هنگامی که فریاد می‌زنم بیدار شوید و با عصای من هنگامی که بر پهلوتان می‌نوازم به خود آیید؛ و گرنه این غفلت و ناآگاهی مانند آتشی سوزان که زبانه‌های ترسناکش غرش می‌کند و دود غلیظش، راه نفس را بر شما می‌بندد، زندگی‌تان را فرا می‌گیرد و روزتان را به شبی تاریک مبدّل می‌سازد! [نامه‌ی بیست و دوم]

فرازی از نامه‌ی آن جناب برای یکی از یارانش که در آن او را پند می‌دهد و از خداوند می‌ترساند.

برای خداوند شریکی نگیر؛ چراکه ظلمی بزرگ‌تر از این نیست. او آفریننده و روزی دهنده است و چرخه‌ی حیات را می‌چرخاند. او قانون‌گذار و حکمران است و کسی جز او این گونه نیست. تنها از او حاجت بخواه و تنها به نام او سوگند بخور. به غایب استغاثه نکن و به قبر دخیل نبند. به درخت متوسّل نشو و به سنگ پناه نبر. تنها از خداوند اطاعت کن، یعنی از کسی که او نام برده است. خداوند برای تو کافی است و تو را به دیگری نیازی نیست. از او بر حذر باش و احتیاط کن؛ چراکه قادر است تو را نابود کند. در برابرش به نیکی سلوک کن، مبادا بر تو خشم گیرد و تو را بزند، پس به قعر جهنّم پرتاب شوی. خشنودی‌اش را بجوی تا تو را بنوازد و به چیزی که می‌خواهی برساند؛ چراکه هرگاه با کسی دوستی کند، او را دو دنیا می‌دهد و هرگاه با کسی دشمن شود، نمی‌دانی که با او چه می‌کند! [نامه‌ی بیست و سوم]

درباره‌ی اینکه معیار شناخت، عقل است و کتاب و سنّت با آن شناخته می‌شوند.

ترجمه‌ی گفتار: یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت: شنیدم منصور هاشمی خراسانی می‌فرماید: عقل بازگشت‌گاه معرفت است و هر معرفتی که به عقل باز نمی‌گردد، جهلی بر روی جهلی دیگر است. گفتم: نزد ما کسانی هستند که از عقل بیزاری می‌جویند! فرمود: و آیا از عقل جز دیوانه بیزاری می‌جوید؟! گفتم: آن‌ها می‌گویند که بازگشت‌گاه معرفت، کتاب و سنّت است! فرمود: و آیا کتاب و سنّت جز با عقل شناخته می‌شوند؟! عقل ریشه‌ی معرفت و کتاب و سنّت ساقه‌ی آن و خلفاء در زمین شاخه‌های آن هستند؛ پس هر کس عقل را وانهد، ریشه‌ی معرفت را بریده و هر کس کتاب و سنّت را وانهد، ساقه‌ی آن را بریده و هر کس خلفاء در زمین را وانهد، شاخه‌های آن را بریده است و همگی از حاصل و میوه‌ی آن محروم هستند. [گفتار بیست و پنجم]

خطبه‌ای از آن جناب که مردم را در آن پند می‌دهد و از دلبستگی به دنیا و فراموشی آخرت بر حذر می‌دارد.

ای بندگان خدا که به گرد آوردن اموال سرگرم شده‌اید و برای تحصیل قدرت مسابقه گذاشته‌اید! بدانید که زندگی شما ناپایدار و مرگ شما نزدیک است. گورها را برای شما کنده‌اند و کفن‌ها را برای شما بریده‌اند. به زودی دنیایی که برای آن رنج‌ها کشیده‌اید و ستم‌ها کرده‌اید و دروغ‌ها گفته‌اید و آبروها برده‌اید، به شما پشت می‌کند و شما را وا می‌گذارد. نه از سکون شما بعد از حرکت متأسّف می‌شود و نه از سردی شما بعد از حرارت اندوهگین. بر یتیمی کودکانتان غصّه نمی‌خورد و بر بیوه‌گی همسرانتان دریغ نمی‌ورزد؛ چراکه در جبلّت آن رحمی نهاده نشده و در سرشت آن عطوفتی نیست. کودکان شیرخوار را پا بر گلو فشرده و نوعروسان ناکام را خاک بر سر کرده و از جوانان آرزومند و پیران نیازمند در نگذشته است. چه بسیار مظلومانی که دادشان را نستانده و افتادگانی که دستشان را نگرفته است! آه از فریادهایی که از آن به آسمان است و آه از اشک‌هایی که از آن بر زمین! [گفتار بیست و ششم]

خطبه‌ای از آن جناب که مردم را در آن پند می‌دهد و از دلبستگی به دنیا و فراموشی آخرت بر حذر می‌دارد.

شما میراث‌خوار گذشتگانید و آیندگان میراث‌خوار شما خواهند بود. در خانه‌های کسانی ساکن شده‌اید که اکنون ساکنان گورها هستند و به مناصب کسانی نائل شده‌اید که اکنون گوشت بر استخوانشان نیست. چه صورت‌های زیبایی که باد کرد و منفجر شد و چه بدن‌های ورزیده‌ای که پوسید و مضمحل شد! پس به چه چیز این دنیا دل بسته‌اید و به کجای آن چشم دوخته‌اید؟! در حالی که آنچه گرد آورده‌اید، پراکنده خواهد شد و آنچه ساخته‌اید، ویران. بدن‌های خود را برای کرم‌ها فربه کرده‌اید و اموال خود را برای موریانه‌ها هزینه نموده‌اید. جان‌های شما به جرعه‌ای آویخته و نفَس‌هاتان به لقمه‌ای وابسته است. اندام شما ناتوان و آفات دنیا در کمین است. هر جایی که بروید گریبان شما در دست مرگ است و شما را از آن گریزی نیست. نه در قلّه‌های کوه‌ها از آن در امان خواهید بود و نه در زوایای درّه‌ها از آن پنهان. اکنون که فرصتی دارید و می‌توانید، برای آخرت توشه‌ای برگیرید و خود را به کاری وادارید که برایتان سودمند است. [گفتار بیست و ششم]

خطبه‌ای از آن جناب که مردم را در آن پند می‌دهد و از دلبستگی به دنیا و فراموشی آخرت بر حذر می‌دارد.

بهترین توشه برای آخرت پرهیزکاری است و سودمندترین کار برای شما یاری خلیفه‌ی خداوند؛ چراکه پرهیز از بدی بر انجام خوبی مقدّم است و یاری خلیفه‌ی خداوند از یاری دیگران اولی. زنهار به یاری ستمگران نپردازید تا خون ستمدیدگان را بریزید و جانب فرمان‌روایان را نگیرید تا جانب مهدی را فرو گذارید! چه کسی بدبخت‌تر از کسی است که آخرت خود را به دنیای دیگران می‌فروشد و چه کسی گمراه‌تر از کسی است که گماشته‌ی خود را بر گماشته‌ی خداوند مقدّم می‌سازد؟! حسرت مانند خون، به همه‌ی اجزائش خواهد رسید و پشیمانی مانند پوست، سر تا پایش را فرا خواهد گرفت، هنگامی که مرگ مانند عقاب بر سر او فرود می‌آید و چنگال‌هایش را مانند تیر در جان او فرو می‌برد، تا او را با خود به جهانی ببرد که بس هولناک و محنت‌انگیز است و بازگشتی از آن متصوّر نیست. [گفتار بیست و ششم]

خطبه‌ای از آن جناب که مردم را در آن پند می‌دهد و از دلبستگی به دنیا و فراموشی آخرت بر حذر می‌دارد.

هان ای مردم! از دنیا روی بگیرید پیش از آنکه از شما روی بگیرد و به آخرت روی آورید پیش از آنکه به شما روی آورد. نفس‌های خود را به پرهیز وادارید و به خوشی عادت ندهید. دنیا را بر خود سخت بگیرید تا آخرت بر شما آسان شود؛ چراکه به خدا سوگند سختی دنیا پایان می‌پذیرد، اما سختی آخرت همیشگی است؛ همچنانکه آسایش دنیا دیری نمی‌پاید و آسایش آخرت جاودان است. آگاه باشید! بهشت جاودان برای کسانی است که بهای آن را پرداخته‌اند و چه سود کرده‌اند کسانی که فانی را به باقی فروخته‌اند! آفرین بر آنان و خوشا به حالشان! گوارایشان باد خشنودی خداوند و پاداش‌های او! [گفتار بیست و ششم]

درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند.

ترجمه: منصور حفظه الله تعالی فرمود: سخن او که «بر کسانی که با آنان دشمنی می‌کنند چیره خواهند بود» یعنی با حجّت بر آنان غالب خواهند بود، اگرچه مغلوب زور آنان باشند و دلیل (این تأویل) آن است که اهل حق اکثراً مستضعفین در زمین بوده‌اند و راست نیست اگر گفته شود که آنان همواره بر کسانی که با آنان دشمنی کرده‌اند غالب بوده‌اند، مگر اینکه مقصود غالب بودنشان با حجّت باشد و این مانند سخن خداوند است که فرموده است: «خداوند مقرّر داشته است که من و پیامبرانم حتماً غالب می‌شویم»، با اینکه بسیاری از پیامبرانش به ناحق کشته شدند و سخن او که فرموده است: «پس بی‌گمان حزب خداوند آنان هستند که غالبند»، با اینکه گاهی در دنیا مغلوب بوده‌اند؛ چنانکه نوح علیه السلام فرمود: «من مغلوب هستم، پس انتقام بگیر» و بر این حمل شده سخن خداوند که فرموده است: «خداوند هیچ گاه برای کافران سلطه‌ای بر مؤمنان قرار نخواهد داد» و بعید نیست که عبارت «بر کسانی که با آنان دشمنی می‌کنند چیره خواهند بود»، غلط یا تحریفی از جانب راویان باشد؛ چراکه در برخی روایات آمده است: «بر حق استوار خواهند بود» و نیامده است: «بر کسانی که با آنان دشمنی می‌کنند چیره خواهند بود» و در برخی روایات آمده است که آنان «بر حق جهاد -یا جنگ- خواهند کرد» و نیامده است که آنان همیشه چیره خواهند بود و در برخی روایات تنها آمده است که آنان «بر حق خواهند بود» و این قدر متیقّنی است که با لفظ یا معنا در همه‌ی روایات وارد شده است. [باب ۱، درس ۳۸]

درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند.

ترجمه: محمّد بن علیّ بن بابویه [د.۳۸۱ق] در کتاب «عیون أخبار الرضا» روایت کرده... از رضا علیّ بن موسى عليهما السلام... فرمود: رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم درباره‌ی سخن خداوند عزّ و جلّ که فرموده است: «روزی که هر مردمی را با امامشان فرا می‌خوانیم» فرمود: هر قومی با امام زمانشان و کتاب پروردگارشان و سنّت پیامبرشان فرا خوانده می‌شوند. منصور حفظه الله تعالی فرمود: آن حدیث مشهوری است که ثعلبی [د.۴۲۷ق]، دیلمی [د.۵۰۹ق]، قرطبی [د.۶۷۱ق]، سیوطی [د.۹۱۱ق] و دیگران آن را ذکر کرده‌اند و همه‌ی حجّت‌های خداوند بر بندگانش را گرد آورده است: کتاب پروردگارشان و سنّت پیامبرشان و امام زمانشان و از این رو امام زمانشان را مقدّم ساخت که به وسیله‌ی او کتاب پروردگارشان و سنّت پیامبرشان چنانکه باید شناخته می‌شود و از این رو با این سه فرا خوانده می‌شوند که هدایتشان در هر زمان به وسیله‌ی این سه است. پس هر کس همه‌ی آن‌ها را بشناسد، او از هدایت‌یافتگان است و هر کس همه‌ی آن‌ها را نشناسد، او از گمراهان است و بدین سان مردم در روز قیامت از هم تمایز می‌یابند. [باب ۱، درس ۴۶]

درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند.

ترجمه: یعقوبی [د.۲۸۴ق] در «تاریخ» خود، به صورت مرسل از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت کرده است که روزی خطبه‌ای خواند و در آن فرمود: هرآینه گام‌های بنده در روز قیامت برداشته نمی‌شود تا آن گاه که از او پرسیده شود درباره‌ی عمرش که آن را در چه سپری کرده و درباره‌ی جوانی‌اش که آن را در چه گذرانده و درباره‌ی مالش که آن را از کجا به دست آورده و در چه مصرف نموده و درباره‌ی امامش که او چه کسی بوده است؟ خداوند عزّ و جلّ فرموده است: «روزی که هر مردمی را با امامشان فرا می‌خوانیم» تا آخر آیه. منصور حفظه الله تعالی فرمود: او آن را به همین صورت روایت کرده و در (روایت) مُسند (به جای فقره‌ی آخر) آمده است: «درباره‌ی حبّ ما اهل بیت» و آن مانند تأویل است و داود بن سلیمان [د.۲۰۳ق] در «مسند الرضا»، حسین بن سعید [د.‌قرن۳ق] در «الزهد»، علیّ بن ابراهیم [د.حدود۳۲۹ق] در «تفسیر» خود، طبرانی [د.۳۶۰ق] در «المعجم الکبیر»، محمّد بن علیّ بن بابویه [د.۳۸ق] در «الخصال»، محمّد بن محمّد بن نعمان [د.۴۱۳ق] در «أمالی» خود، ابو سعید نقّاش [د.۴۱۴ق] در «فوائد العراقيّين»، ثعلبی [د.۴۲۷ق] در «الكشف والبيان»، طوسی [د.۴۶۰ق] در «أمالی» خود، ابن مغازلی [د.۴۸۳ق] در «مناقب عليّ»، ابن عساکر [د.۵۷۱ق] در «تاریخ دمشق» و دیگران، آن را با اسناد مختلف، از علی، ابن عبّاس، ابو ذر، ابو بَرزة، ابو بُردة، ابو سعید خدری و عبد الله بن مسعود، از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت کرده‌اند. [باب ۱، درس ۴۶]

درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند.

ترجمه: محمّد بن یعقوب کلینی [د.۳۲۹ق] در کتاب «الکافي» روایت کرده، گفته است: علیّ بن محمّد من را حدیث کرد، از سهل بن زياد، از محمّد بن حسن بن شمّون، از عبد الله بن عبد الرّحمن، از عبد الله بن قاسم بطل، از عبد الله بن سنان که گفت: به ابو عبد الله علیه السلام گفتم: «روزی که هر مردمی را با امامشان فرا می‌خوانیم» (به چه معناست؟) فرمود: یعنی با امامشان که در میانشان است و او قائم اهل زمان خود است. منصور حفظه الله تعالی فرمود: این گونه از علی علیه السلام رسیده و آن تفسیر آیه به این است که همه‌ی مردم با امام حقّ زمانشان فرا خوانده می‌شوند تا کسانی که به او اقتدا کرده‌اند از کسانی که به او اقتدا نکرده‌اند جدا شوند و تفسیر دیگر این است که آیه، امام حق و امام باطل را شامل می‌شود؛ چنانکه از ابن عبّاس روایت شده است: «یعنی با امام زمانشان که آنان را در دنیا به سوی گمراهی یا هدایت دعوت می‌کرد؛ چنانکه خداوند بلندمرتبه فرموده است: <و آنان را امامانی قرار دادیم که به امر ما هدایت می‌کردند> و فرموده است: <و آنان را امامانی قرار دادیم که به سوی آتش دعوت می‌کردند>» و گواه این، سخن خداوند بلندمرتبه است که درباره‌ی فرعون فرموده است: «در روز قیامت جلودار قوم خویش است، پس آنان را به آتش وارد می‌کند که بد جایی برای ورود است»؛ زیرا آن دلالت دارد بر اینکه امامان مردم در دنیا، جلودار آنان در روز قیامت هستند، پس آنان را به دوزخ یا بهشت می‌رسانند و این روایتی دیگر از اهل بیت است. [باب ۱، درس ۴۶]

درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند.

ترجمه: محمّد بن حسن صفّار [د.۲۹۰ق] در کتاب «بصائر الدرجات» روایت کرده، گفته است: احمد بن محمّد ما را حدیث کرد، از صفوان، از ابن مسکان، از حُجر، از حُمران، از ابو جعفر -یعنی محمّد بن علیّ باقر- علیه السلام که درباره‌ی سخن خداوند تبارک و تعالی: «و از کسانی که آفریده‌ایم گروهی هستند که به حق رهبری می‌کنند و به آن عدالت می‌ورزند» فرمود: آنان امامان هستند. منصور حفظه الله تعالی فرمود: این حدیث صحیحی است؛ چراکه وصف مذکور، مناسب امامان است؛ با توجّه به اینکه رهبری مردم و اجرای عدالت در میان آنان به حق، از شأن آنان است و آیه دلالت دارد بر اینکه امام در کتاب خداوند دارای دو شأن است: یکم هدایت مردم به حق و آن تعلیم قرآن و سنّت به آنان بدون خطایی است؛ چراکه آن به حق نخواهد بود مگر آن گاه که این گونه باشد و دوم عدالت میان مردم به حق و آن حکومت میان آنان بر طبق چیزی است که خداوند نازل کرده است بدون خطایی؛ چراکه آن به حق نخواهد بود مگر آن گاه که این گونه باشد و این دو تحقّق نمی‌یابند مگر در کسی که از اهل بیتی باشد که خداوند هر آلایشی را از آنان زدوده و آنان را کاملاً پاکیزه ساخته است و آیه دلالت دارد بر اینکه زمین از امامی هادی و عادل به حق خالی نمی‌ماند؛ چنانکه عاقلان قوم از قدیم و جدید به آن اعتراف کرده‌اند. [باب ۱، درس ۶۵]

علامه منصور هاشمی خراسانی، خود یکی از علمای مسلمان است و تبعاً همان نقشی را برای آنان قائل است که برای خود قائل است و آن زمینه‌سازی برای اقامه‌ی اسلام خالص و کامل در جهان از طریق ایجاد و حفظ حاکمیّت خلیفه‌ی خداوند در زمین به ترتیبی است که در کتاب شریف «بازگشت به اسلام» تبیین فرموده است. بنابراین، از نظر ایشان علمای مسلمان موظف‌اند که به جای دعوت به سوی خود، به سوی خلیفه‌ی خداوند در زمین دعوت کنند و به جای ایجاد و حفظ حاکمیّت خود، به ایجاد و حفظ حاکمیّت او بپردازند؛ چراکه این کار در صورتی که مقدّمات آن توسّط مسلمانان تأمین شود، ممکن است و مقدّمات آن کمابیش مانند مقدّمات ایجاد و حفظ سایر حکومت‌هاست. به این ترتیب، هر عالم مسلمانی که مسلمانان را به بیعت با مهدی امر و از بیعت با غیر او نهی می‌کند، وظیفه‌ی اسلامی خود را انجام می‌دهد و بر مسلمانان واجب است که دعوت او را بپذیرند و او را در این کار یاری کنند، ولی عالمان مسلمانی که مسلمانان را به بیعت با مهدی امر و از بیعت با غیر او نهی نمی‌کنند، وظیفه‌ی اسلامی خود را انجام نمی‌دهند و بر مسلمانان واجب است که از آنان بر حذر باشند. [پرسش و پاسخ ۷]

حضرت منصور هاشمی خراسانی، عالمان مسلمان را مراجع تقلید مسلمانان نمی‌شناسد و معتقد است که عمل به فتاوی آنان بدون علم به ادلّه‌ی‌شان مجزی نیست؛ همچنانکه در صورت ظنّی بودن ادلّه‌ی‌شان کفایت نمی‌کند. بنابراین، مسلمانان موظّف‌اند که فتاوی عالمان مسلمان را با ادلّه‌ی‌شان جویا شوند و عالمان مسلمان نیز وظیفه دارند که آنان را از ادلّه‌ی فتاوی خود تفصیلاً آگاهی دهند و مثلاً اعلام نمایند که دلیل فلان فتوای آنان، فلان آیه‌ی قرآن یا فلان حدیث متواتر یا فلان استماع حضوری از خلیفه‌ی خداوند در زمین است و در این صورت، مسلمانان می‌توانند به فتاوی آنان عمل کنند؛ چراکه این تقلید از آنان شمرده نمی‌شود، بلکه تبعیّت از ادلّه‌ی یقینی آنان و در واقع قرآن و سنّت است. اما در صورتی که آنان ادلّه‌ی فتاوی خود را تفصیلاً اعلام نکنند یا ادلّه‌ی فتاوی آنان مفید ظن و از قبیل شهرت یا اجماع یا خبر واحد باشد، عمل به فتاوی آنان مجزی نیست و جستجو برای یافتن ادلّه‌ی یقینی و سپس احتیاط در صورتی که ممکن باشد و سپس توقّف تا زمان دسترسی به خلیفه‌ی خداوند در زمین، واجب است و البته زمینه‌سازی برای دسترسی به خلیفه‌ی خداوند در زمین، مانند زمینه‌سازی برای دسترسی به مسجد الحرام برای کسی که حج بر او فرض شده، ضروری است و این حقیقتی است که حضرت منصور هاشمی خراسانی با آواز بلند فریاد می‌زند، باشد که صاحبان گوش‌های شنوا در شرق و غرب جهان بشنوند و پذیرا شوند. [پرسش و پاسخ ۷]

رکود و انحطاط علمی در حوزه‌های علمیّه‌ی شیعه و خصوصاً ایران، واقعیّتی تلخ و اسفبار است و نتیجه‌ی آن، مرجعیّتِ کم‌بضاعت‌ترین و وابسته‌ترین روحانیون قم با ملاحظات سیاسی و پر کردن حوزه‌های علمیّه از اساتید کم‌سواد و مجیزگو و خانه‌نشین کردن عالمان مستقل و ژرف‌اندیش در چهار دهه‌ی اخیر است که به نفرت مردم از روحانیّت و گریز آنان از دین و ابتذال فرهنگی شیعه انجامیده و ظهور را برای امام مهدی علیه السلام به غایت دشوار کرده است. خداوند لعنت کند مسبّبان این وضع را که شوم‌ترین حاکمان در تاریخ اسلام بعد از بنی امیّه بوده‌اند. [پرسش و پاسخ ۶۶]

مراد از تقلید عمل به گفته یا کرده‌ی دیگری بدون دلیل است و با این وصف، عمل به گفته یا کرده‌ی دیگری با دلیل، تقلید شمرده نمی‌شود، بلکه اتّباع از دلیل است. بنابراین، عمل به فتوای عالمان در صورتی که دلایل قانع‌کننده‌ای برای آن از کتاب خدا یا سنّت متواتر پیامبر یا عقل سلیم اقامه کنند، جایز است، بلکه واجب شمرده می‌شود؛ چراکه عمل به آن در چنین صورتی، عمل به کتاب خدا یا سنّت متواتر پیامبر یا عقل سلیم است. آری، در صورتی که دلایل عالمان برای فتوای‌شان، غیر یقینی و از قبیل خبر واحد یا اجماع یا شهرت باشد، عمل به آن جایز نیست؛ چراکه ظن در اسلام کافی شمرده نمی‌شود و با این وصف، رجوع مستقیم به کتاب خدا و سنّت متواتر پیامبر یا عقل سلیم به منظور فحص از دلایل یقینی در صورتی که احتمال آن وجود داشته باشد، واجب است و در صورتی که احتمال آن وجود نداشته باشد یا فحص از دلایل یقینی به نتیجه‌ای نینجامد، رجوع به اصول اوّلی مانند اصل اباحه و حظر یا اصول عملی مانند برائت و احتیاط و تخییر و استصحاب، متعیّن است؛ مشروط به اینکه اقدام لازم برای دسترسی به خلیفه‌ی خداوند در زمین انجام شده باشد؛ چراکه رجوع به اصول اوّلی یا عملی در صورتی که چنین اقدامی انجام نشده باشد، مانند رجوع به آن‌ها در موارد وجود دلیل است که کافی شمرده نمی‌شود و اقدام لازم برای دسترسی به خلیفه‌ی خداوند در زمین، اجابت و یاری منصور هاشمی خراسانی است که دعوت‌کننده‌ی به سوی مهدی و زمینه‌ساز ظهور او از طرق معقول و مشروع است و خداوند تنها از پرهیزکاران می‌پذیرد. این صراط مستقیمی است که هر کس به آن گام نهاده، کامیاب شده و هر کس از آن روی گرفته، در گمراهی است. [پرسش و پاسخ ۵۲]

نماز جمعه فریضه‌ای مهم از فرائض اسلام است که خداوند در کتاب خود به آن امر کرده... و آن بنا بر روایات متواتر اسلامی، مشتمل بر دو خطبه و دو رکعت است و خصوصیّت آن که ظاهراً موجب سفارش به آن در کتاب خداوند شده، وجود دو خطبه برای آن است و از این رو، نماز جمعه بدون دو خطبه و تبعاً بدون کسی که دو خطبه را بخواند، منعقد نمی‌شود... همچنانکه این دو خطبه باید مشتمل بر یاد خداوند و صلوات بر پیامبرش و خواندن کتابش و دعوت به سوی خیر و امر به معروف و نهی از منکر باشد تا برای مسلمانان بهتر از لهو و بهتر از تجارت باشد؛ چنانکه خداوند فرموده است: «و چون تجارت یا لهوی را بینند به سوی آن پراکنده شوند و تو را در حالت ایستاده واگذارند، بگو چیزی که نزد خداوند است از لهو و از تجارت بهتر است و خداوند بهترین روزی دهندگان است» و با این وصف، هرگاه دو خطبه مشتمل بر سخنی باطل مانند ستایش طاغوت و دعوت به سوی شر و امر به منکر و نهی از معروف باشد، کفایت نمی‌کند، بلکه حضور نزد آن برای استماعش حرام است؛ چنانکه خداوند فرموده است: «و کسانی که دروغ را شاهد نمی‌شوند و چون بر لغو می‌گذرند با بزرگواری می‌گذرند» و فرموده است: «و کسانی که آنان از لغو رویگردانند»... خصوصاً با توجّه به اینکه اقتداء در نماز به ظالمان و فاسقان جز از باب تقیّه جایز نیست و با این اوصاف، شرکت در نماز جمعه‌ای که با امامت حاکم جائر یا امامی منصوب از جانب او یا امامی فاسق برگزار می‌شود، حرام است. [پرسش و پاسخ ۶۵]

ظنّی بودن احادیث به استثنای احادیث متواتر، صرفاً «اندیشه‌ی منصور هاشمی خراسانی» نیست، بلکه اندیشه‌ی عموم عالمان مسلمان از همه‌ی مذاهب اسلامی به استثنای گروهی از سلفیان است و واقعیّتی واضح و وجدانی است، تا جایی که به تعبیر برخی عالمان مسلمان مانند نووی (د.۶۷۶ق) در شرح صحیح مسلم، «انکار آن چیزی جز خیره‌سری در برابر محسوس نیست»؛ چراکه احادیث واحد طبیعتاً به نحوی هستند که احتمال غلط، تحریف و کذب در آن‌ها وجود دارد و با وجود این احتمال، یقین به صدور آن‌ها حاصل نمی‌شود... عدم حجّیت ظن، «اندیشه‌ی منصور هاشمی خراسانی» نیست، بلکه صریح سخن خداوند در قرآن کریم است که بارها و با تأکید فرموده است: ﴿إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا؛ «بی‌گمان ظن چیزی را از حق کفایت نمی‌کند» و روشن است که این سخن صریح خداوند، ارشاد به یک حکم عقلی است؛ چراکه عقل نیز تنها یقین را معیار شناخت حق می‌داند و ظن و شکّ و وهم را با توجّه به وجود احتمال خلاف در آن‌ها، برای شناخت حق کافی نمی‌داند و روشن است که احکام عقلی، قابل تخصیص نیستند؛ همچنانکه سخن صریح خداوند، آبی از تخصیص است؛ به این معنا که با توجّه به لحن و سیاق قاطع و صریح خود و دلالتی که بر طبیعت ظن دارد، تحمّل تخصیص را ندارد... و این گناه حضرت منصور هاشمی خراسانی محسوب نمی‌شود! [نقد و بررسی ۱]

خبر منسوب به پیامبر خداوند صلّی الله علیه و آله و سلّم درباره‌ی پیدایش ۷۳ فرقه پس از او که یکی از آن‌ها «ناجیه» و باقی اهل آتشند، خبری واحد و غیر یقینی است و حضرت منصور هاشمی خراسانی عدم حجّیّت چنین اخباری را در مواضعی از کتاب خود مانند مبحث «رواج حدیث‌گرایی»، به تفصیل تبیین فرموده است. فارغ از آنکه بیشتر اسناد این حدیث، در نظر اهل حدیث ضعیف شمرده می‌شود و تتمّه‌ی مشهور آن مبنی بر تعریف فرقه‌ی ناجیه به «جماعت» و تعریف جماعت به چیزی که «پیامبر و اصحاب او» بر آن بوده‌اند، با توجّه به اختلاف شدید اقوال و افعال اصحاب آن حضرت، قابل التزام نیست، بلکه بوی جعل می‌دهد. افزون بر اینکه صدر آن با واقعیّت محسوس و بیرونی سازگاری ندارد؛ چراکه پیدایش ۷۳ فرقه پس از پیامبر خداوند صلّی الله علیه و آله و سلّم در میان مسلمانان ثابت نیست، بلکه چه بسا خلاف آن ثابت باشد؛ با توجّه به اینکه فرقه‌های مسلمان نام برده شده در کتب فرقه‌شناسی، بسیار بیشتر یا کمتر از این تعدادند و حذف برخی و افزودن برخی دیگر برای تطبیق آن‌ها بر این تعداد، بدون تکلّف فراوان ممکن نیست، بلکه نوعاً ترجیح بلا مرجّح است. [نقد و بررسی ۱۲]

خداوند تکلیف انسان نسبت به حق را در یک سوره از کتاب خود، به طور کامل روشن کرده و فرموده است: ﴿بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ ۝ وَالْعَصْرِ ۝ إِنَّ الْإِنْسَانَ لَفِي خُسْرٍ ۝ إِلَّا الَّذِينَ آمَنُوا وَعَمِلُوا الصَّالِحَاتِ وَتَوَاصَوْا بِالْحَقِّ وَتَوَاصَوْا بِالصَّبْرِ؛ «به نام خداوند بخشاینده‌ی مهربان؛ سوگند به عصر؛ هرآینه انسان در زیان است؛ مگر کسانی که ایمان آورند و عمل صالح کنند و به حق توصیه نمایند و به صبر توصیه نمایند». این به آن معناست که هر انسانی نسبت به حق، چهار تکلیف دارد: یکی آنکه از حیث نظری، آن را بشناسد و پذیرا گردد و این «ایمان» شمرده می‌شود که تکلیفی فردی است؛ دو دیگر آنکه از حیث عملی، به آن پایبند گردد و عینیّت بخشد و این «عمل صالح» شمرده می‌شود که تکلیفی فردی است؛ سه دیگر آنکه از حیث نظری دیگران را به «ایمان» یعنی شناخت حق و پذیرش آن دعوت کند و این «تواصی به حق» شمرده می‌شود که تکلیفی اجتماعی است؛ چهار دیگر آنکه از حیث عملی دیگران را به «عمل صالح» یعنی پایبندی به حق و عینیّت بخشیدن به آن دعوت کند و این «تواصی به صبر» شمرده می‌شود که تکلیفی اجتماعی است. به این ترتیب، تکلیف فردی و اجتماعی جناب‌عالی و سایر مسلمانان جهان بنا بر کتاب خداوند این است که دعوت حقّ منصور هاشمی خراسانی به «اسلام خالص و کامل» و «تحقّق حاکمیّت خداوند بر زمین» را نخست با تلمّذ در مکتب این عالم مصلح و مبارز بشناسید و از روی بصیرت و اخلاص بپذیرید و سپس در زندگی شخصی خود پیاده کنید و به اطّلاع دیگران برسانید، تا رفته رفته به اندیشه، دغدغه و آرمان مسلمانان جهان تبدیل شود و جهان‌بینی طاغوتیان را تحت الشّعاع قرار دهد و به تدریج زمینه‌ی ظهور خلیفه‌ی خداوند در زمین و برتری کلمة الله بر کلمه‌ی دیگران را فراهم سازد. [نقد و بررسی ۱۷]

اجتهاد به معنای تحصیل علم به احکام شرع، یک شغل یا رشته‌ی علمی از قبیل مهندسی و پزشکی نیست که هر کس دوست داشت آن را اختیار کند و هر کس دوست نداشت آن را واگذارد، بل یک تکلیف شرعی مانند نماز و روزه است که بر هر مسلمانی فریضه است؛ چراکه انسان برای خوردن و خوابیدن آفریده نشده، بلکه برای بندگی خداوند آفریده شده؛ چنانکه در کتاب خداوند آمده است: «و جن و انس را نیافریدم مگر برای اینکه من را بندگی کنند» و بندگی خداوند به معنای فرمان‌برداری از اوست، هر چند مستلزم مشقّت باشد و یکی از فرمان‌های او، تحصیل علم و عدم اکتفا به ظنّ است؛ چنانکه فرموده است: «و از چیزی که به آن علمی نداری پیروی نکن» و فرموده است: «و آنان را به آن علمی نیست، آنان جز از ظن پیروی نمی‌کنند، در حالی که ظن چیزی را از حق کفایت نمی‌کند». با این وصف، بر هر مسلمانی واجب است که علم به احکام شرع را تحصیل کند و به ظن درباره‌ی آن‌ها اکتفا نکند و این با مراجعه‌ی مستقیم او به کتاب خداوند و سنّت پیامبرش ممکن است؛ چراکه مراجعه‌ی غیر مستقیم او به معنای تقلیدش از مجتهدان، موجب علم او به احکام شرع نمی‌شود و تنها برای او ظن پدید می‌آورد؛ با توجّه به اینکه مطابقت فتوای مجتهدان با احکام شرع، قطعی نیست، بلکه ظنّی است و با این وصف، چاره‌ای جز مراجعه‌ی مستقیم او به کتاب خداوند و سنّت پیامبرش وجود ندارد، اگرچه از آن کراهت داشته باشد؛ زیرا چه بسیار چیزی که کسی از آن کراهت دارد، ولی برای او ضروری است؛ مانند دارو که بیمار آن را دوست نمی‌دارد، ولی از استعمال آن ناگزیر است؛ چنانکه خداوند فرموده است: «و چه بسا چیزی را دوست ندارید، در حالی که آن خیری برای شماست» و فرموده است: «پس شاید چیزی را دوست نداشته باشید و خداوند در آن خیر بسیاری قرار داده باشد». [نقد و بررسی ۲۶]

در نظر این بزرگوار، «اجتهاد» به معنای «شناخت یقینی از عقاید و احکام اسلام» بر هر مسلمانی واجب است، نه به معنای «شناخت ظنّی از آن‌ها ولو با اتکاء به اخبار آحاد و موهوماتی نظیر اجماع» و روشن است که «شناخت یقینی از عقاید و احکام اسلام» تنها با مراجعه‌ی مستقیم به منابعی حاصل می‌شود که تعلّق آن‌ها به اسلام یقینی است و آ‌ن‌ها کتاب خداوند، روایات متواتر پیامبر او و خلیفه‌ی زنده‌ی او در زمین هستند که مراجعه‌ی مستقیم به آن‌ها از مراجعه‌ی مستقیم به روایات واحد و متناقض در کتاب‌های پراکنده، آسان‌تر است؛ چراکه کتاب خداوند در دسترس همگان قرار دارد و روایات متواتر پیامبر او معدود و مشهورند و خلیفه‌ی زنده‌ی او در زمین، انسانی مانند سایر انسان‌هاست که قاعدتاً می‌توان به نزد او رفت و از او احکام شرع را اخذ کرد، هر چند این کار به سبب تقصیر مردم در محافظت او، در حال حاضر عملی نیست و نیاز به تأمین امنیّت او توسّط آنان دارد. حاصل آنکه مراجعه به کتاب خداوند، روایات متواتر پیامبر و خلیفه‌ی او در زمین، بر مسلمانان واجب است و تقلید از مجتهدان برای آن‌ها کافی نیست. [نقد و بررسی ۲۶]

پاسخ به ۳۳ شبهه‌ی رایج درباره‌ی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی
دکتر ذاکر معروف

۹ . آیا منصور هاشمی خراسانی، تفسیر بنی اسرائیلی از ماجرای داود علیه السلام و اوریا را تأیید و تکرار کرده است؟

درباره‌ی علّت استغفار داود علیه السلام که در آیه‌ی ۲۴ سوره‌ی ص یاد شده، دو تفسیر مشهور وجود دارد: یکی تفسیر بنی اسرائیلی که مدّعی است داود علیه السلام نماز خود را رها کرده و به دنبال کبوتری به پشت بام رفته و زن اوریا را در خانه‌ی همسایه دیده و عاشقش شده و از این رو، اوریا را به جنگ فرستاده و در جلوی سپاه قرار داده است تا کشته شود و زنش را به دست آورد! علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، این تفسیر زشت و بی‌اساس را رد کرده و آن را «به دور از حقیقت و ناروا» دانسته است. تفسیر دیگر، تفسیر شیعی است که مدّعی است داود علیه السلام در قضاوت میان دو شریک که با هم نزاع داشتند، عجله کرده و پیش از شنیدن دفاعیات متّهم، او را محکوم نموده است. علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، این تفسیر را نیز رد کرده؛ زیرا آن ظلمی آشکار در حقّ مردم است که از یک قاضی ساده سر نمی‌زند، چه رسد به پیامبری معصوم که خداوند او را به قضاوت عادلانه ستوده است! از این رو، علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، تفسیر سومی را ارائه فرموده و آن این است که داود علیه السلام، شاید با نظر به برخی مصالح سیاسی که در گذشته وجود داشته، از دوستش خواسته است که همسرش را طلاق دهد تا پس از اتمام عدّه با او ازدواج کند. روشن است که این تفسیر، از دو تفسیر دیگر بهتر است؛ چراکه نه مانند تفسیر اول، مستلزم چشم‌چرانی و به کشتن دادن کسی توسّط داود علیه السلام است و نه مانند تفسیر دوم، مستلزم ظلمی آشکار در قضاوت توسّط او، بل تنها مستلزم درخواست طلاق توسّط اوست که کاری حلال محسوب می‌شود، هر چند مکروه است و از این رو، موجب استغفار او شده است. از اینجا دانسته می‌شود که تفسیر علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، بهترین تفسیر موجود در این باره محسوب می‌شود و بیشتر از تفسیر شیعی، احترام داود علیه السلام را حفظ کرده است![۱۰] [مقاله‌ی ۱۱۷]

پاسخ به ۳۳ شبهه‌ی رایج درباره‌ی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی
دکتر ذاکر معروف

۱۰ . آیا منصور هاشمی خراسانی، احترام به کسانی مانند ابو بکر و عمر و عثمان را واجب می‌داند؟

علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، احترام به همه‌ی صحابه خصوصاً مهاجرین و انصار را واجب می‌داند؛ چراکه اولاً آنان با وجود همه‌ی خطاها‌ی‌شان، نقش مهمّی در پیروزی اسلام بر کفر و انتشار قرآن در جهان داشته‌اند و این برای آنان حقّی ایجاد می‌کند که قابل انکار نیست؛ ثانیاً اهل بیت به همه‌ی صحابه خصوصاً مهاجرین و انصار احترام می‌گذاشتند و از بی‌احترامی به ابو بکر، عمر و عثمان نهی می‌کردند و تبعاً کسی که خود را شیعه‌ی آنان می‌داند، باید در این زمینه پیرو آنان باشد و از آنان جلو نزند؛ ثالثاً بی‌احترامی به صحابه خصوصاً ابو بکر، عمر و عثمان، به وضوح باعث فتنه و دشمنی میان مسلمانان و سوء استفاده‌ی کافران و منافقان می‌شود، در حالی که احترام به آنان، باعث اتّحاد و مودّت میان مسلمانان می‌شود و بسیاری از توطئه‌های کافران و منافقان را خنثی می‌کند و از این رو، هر عالم دلسوز و خیرخواهی، احترام به آنان را واجب می‌داند.[۱۱] [مقاله‌ی ۱۱۷]

پاسخ به ۳۳ شبهه‌ی رایج درباره‌ی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی
دکتر ذاکر معروف

۱۱ . آیا منصور هاشمی خراسانی، مخالف زیارت قبور اهل بیت و توسعه‌ی حرم آنان است و معتقد است که حرم آنان باید تخریب شود؟

علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، نه تنها مخالف زیارت قبور اهل بیت نیست، که خود به زیارت قبور آنان رفته و یارانش را به زیارت قبور آنان امر کرده است.[۱۲] او هیچ گاه تخریب حرم اهل بیت را جایز ندانسته، بلکه صرفاً توسعه و تزیین آن با طلا و جواهر در حالی که بسیاری از مسلمانان گرسنه و نیازمند هستند را کاری ناپسند و بر خلاف خواست و دستور اهل بیت دانسته است، بی‌آنکه این را مجوّزی برای تخریب حرم آنان دانسته باشد. او هیچ گاه تخریب حرم اهل بیت را جایز ندانسته، بلکه صرفاً توسعه و تزیین آن با طلا و جواهر در حالی که بسیاری از مسلمانان گرسنه و نیازمند هستند را کاری ناپسند و بر خلاف خواست و دستور اهل بیت دانسته است، بی‌آنکه این را مجوّزی برای تخریب حرم آنان دانسته باشد.[۱۳] [مقاله‌ی ۱۱۷]

پاسخ به ۳۳ شبهه‌ی رایج درباره‌ی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی
دکتر ذاکر معروف

۱۲ . آیا منصور هاشمی خراسانی، مخالف توسّل به اهل بیت است؟

علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، نه تنها مخالف توسّل به اهل بیت نیست، که توسّل به آنان را واجب می‌داند، ولی معتقد است که توسّل به آنان، به معنای نشستن در جایی دور و حاجت خواستن از آنان نیست، بلکه به معنای رفتن به نزد آنان و درخواست دعا و استغفار از آنان است؛ با توجّه به اینکه همواره یکی از آنان در زمین وجود دارد و مردم موظف به شناخت او و مراجعه به او هستند. هر چند در کنار این کار، می‌توانند از خداوند بخواهند که به حرمت و منزلت اهل بیت، آنان را ببخشاید و حاجاتشان را برآورده سازد.[۱۴] [مقاله‌ی ۱۱۷]

پاسخ به ۳۳ شبهه‌ی رایج درباره‌ی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی
دکتر ذاکر معروف

۱۳ . آیا منصور هاشمی خراسانی، معجزات اهل بیت و علم غیب آنان را انکار کرده است؟

«معجزه»، به معنای خرق عادت همراه با تحدّی و احتجاج به آن است و اهل بیت چنین کاری انجام نداده‌اند؛ نه به این معنا که کاری خارق العاده انجام نداده‌اند، بل به این معنا که تحدّی و احتجاج به آن انجام نداده‌اند؛ چراکه نیازی به این کار نداشته‌اند؛ با توجّه به اینکه خلافت آنان با نصّ پیامبر و خلیفه‌ی پیش از آنان ثابت بوده و چیزی که ثابت است نیازی به اثبات ندارد. از این رو، کار خارق العاده‌ی آنان، «کرامت» محسوب می‌شود و اطلاق «معجزه» بر آن، تسامح در تعبیر است.[۱۵] همچنین، «علم غیب» علم به ناپیدا به صورت مستقیم و بدون شنیدن از دیگری است، در حالی که علم اهل بیت به ناپیدا، به صورت غیر مستقیم و با شنیدن از پیامبر بوده است و از این رو، علم غیب محسوب نمی‌شود. علم غیب تنها برای خداوند است که پیامبر و اهل بیت را از برخی امور ناپیدا آگاه کرده است. همچنین، «علم غیب» علم به ناپیدا به صورت مستقیم و بدون شنیدن از دیگری است، در حالی که علم اهل بیت به ناپیدا، به صورت غیر مستقیم و با شنیدن از پیامبر بوده است و از این رو، علم غیب محسوب نمی‌شود. علم غیب تنها برای خداوند است که پیامبر و اهل بیت را از برخی امور ناپیدا آگاه کرده است.[۱۶] [مقاله‌ی ۱۱۷]

یادداشت روز

نقد:

اگر تنها دلیل امام برای عدم ظهور ترس از قتل است، حتی با وجود یاران هم این ترس وجود خواهد داشت! در دوره‌ای زندگی می‌کنیم که یک پهپاد یا موشک هسته‌ای به راحتی فعال می‌شود و هر چه در مسیرش است را نابود می‌کند. حالا هیچ فرقی ندارد که یک دسته انسان هم اطراف امام را گرفته باشند یا نه! زمان قدیم بود که با داشتن نفرات و بستن مرزها، مانع از ورود دشمن برای ترور می‌شدی!

بررسی:

برداشت شما بسیار سطحی و ظاهربینانه است؛ چراکه حمایت مردم از امام، تنها به معنای ایستادن آنان پیرامون او برای اینکه گلوله (مرمی) به او نخورد نیست، بلکه معنایی بسیار گسترده‌تر دارد و شامل حمایت سیاسی و تبلیغاتی از او هم می‌شود. حمایت سیاسی و تبلیغاتی از او، مجموعه‌ای از اقدامات غیر نظامی در سطح جهان است که افکار عمومی را به سود او مدیریت می‌کند و هزینه‌ی کشتن او را برای دولت‌ها بسیار بالا می‌برد و این به منزله‌ی عاملی بازدارنده است که از عوامل دفاعی مؤثرتر است. تردیدی نیست که مردم نمی‌توانند با ایستادن پیرامون امام، جلوی اصابت موشک به او را بگیرند، ولی می‌توانند با حمایت سیاسی و تبلیغاتی کافی از او در سراسر جهان، مانع از شلیک موشک به سوی او شوند و این در دوره‌ای که ما در آن زندگی می‌کنیم، کاملاً عملی است؛ چنانکه اکنون کشوری با امکانات نظامی فراوان، به کشوری بسیار ضعیف‌تر در منطقه حمله نمی‌کند یا با یک موشک رهبر آن را از بین نمی‌برد؛ نه به این دلیل که قدرت این کار را ندارد، بل به این دلیل که از پیامدهای سیاسی و تبلیغاتی آن نگران است و قادر به توجیه افکار عمومی نیست. از اینجا دانسته می‌شود که حمایت مردم، از هر پهپاد و موشکی نیرومندتر است و هرگاه به اندازه‌ی کافی باشد، می‌تواند همه‌ی امکانات نظامی دولت‌ها را غیر قابل استفاده کند.

وانگهی حمایت مردم از امام، عامل دیگری را نیز فعّال می‌سازد که از این معادلات سطحی و ظاهربینانه بسیار بالاتر است و آن همانا یاری خداوند با امدادهای غیبی است که پیشرفته‌ترین امکانات نظامی دولت‌ها در برابر آن هیچ محسوب می‌شود؛ چنانکه علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی با اشاره به این عامل فرموده است:...