نامهی سوم
فرازی از نامهی آن جناب که در آن مسلمانان را از ناآگاهی بر حذر میدارد و به سوی کسب علم و شناخت حقّ و باطل فرا میخواند.
بسم الله الرّحمن الرّحیم
ای خداوند من و خداوند پدران من که در گذشتهاند! و خداوند آسمانهای برافراشته با ستونهایی که دیده نمیشوند! و خداوند خورشید فروزان و ماه تابان و ستارگان فراوان! و خداوند زمینهای فراخ که برخی بر روی برخی دیگر قرار گرفتهاند و با میخهایی به هم پیوستهاند! و خداوند اقیانوسهای ژرف و گسترده و آنچه بر آنها و در آنها شناور است! و خداوند دریاهای بزرگ با موجهای خروشان و جزایر زیبا و سواحل ماسهای و رودهایی که در آنها میریزند! و خداوند کوهستانهای بلند با قلّههای برفگیر و دامنههای پرشیب و درّههای تاریک و پرتگاههای خطرناک و صخرههای سترگی که بر کرانهی آنها آویختهاند! و خداوند جنگلهای سرسبز با درختان انبوه و اعماق تاریک و هر جنبندهای که در آنها جنبان است! و خداوند بیابانهای پهناور با گسترهای خشک و خاکی فرسوده و بوتههایی بیخته و شنبادهایی که بر آنها میوزند! و خداوند ابرهای بارانزا و ابرهای غیربارانزا که از آفاق دور میآیند و بر زمین سایه میافکنند! و خداوند بهار که زایش طبیعت است و تابستان که بلوغ طبیعت است و پاییز که پیری طبیعت است و زمستان که مرگ طبیعت است! و خداوند آنچه بود و آنچه هست و آنچه خواهد بود!