گفتار هفدهم
خطبهای از آن جناب خطاب به عالمان ریاکار که در برابر دعوت او به سوی مهدی سکوت پیشه کردهاند.
هان ای عالمان ریاکار که از بادهی قدرت سرمست و با ستمکاران همدستید! (۱) پشتهای خود را به من کردهاید یعنی که نمیشنویم و در برابرم سکوت پیشه ساختهاید یعنی که اعتنا نمیکنیم! (۲) زود باشد که همهی روی خود را به من کنید، در حالی که فریاد میزنید، فریاد زدنِ زنان در وقت زاییدن! (۳) آیا مردم را نمیبینید که شما را به جای خداوند میپرستند و به جای خلیفهی او فرمان میبرند؟! (۴) آری، به خدا سوگند که میبینید، ولی آن را خوش داشتهاید، چونانکه فاحشه دستاندازیِ فاسق را خوش میدارد، پس خود را پس نمیکشد و از اینجا دانسته میشود که فاحشه است! (۵) آیا به راستی پنداشتهاید که ولایت خداوند به شما تفویض شده و مردم را حقّ چون و چرا در کار شما نیست، پس هر کس در کار شما چون و چرا کند، گمراه و فتنهگر است؟! (۶) یا پنداشتهاید که حکم شما در میان آنان چونان حکم خداوند و پیامبر اوست، تا حدّی که نیازی به آوردن دلیل ندارید؟! (۷) یا پنداشتهاید که اموال خداوند و خلیفهاش در زمین به شما واگذار شده است، پس به میل خود در آن تصرّف میکنید و کسی را حقّ نظارت بر شما نیست؟! (۸) یا پنداشتهاید که هر کس با شما دوستی دارد، دوست خداوند است و هر کس با شما دشمنی دارد، دشمن خداوند است و مال و جان و آبرویش را حرمتی نیست؟! (۹) یا پنداشتهاید که شما اولیاء خداوند جز مردم هستید و او را نمیرسد که کسی جز شما را به رحمت خود مخصوص کند، پس بر بندهاش حسد میورزید؟! (۱۰) یا پنداشتهاید که از علم به بام آن و از هدایت به قلّهی آن و از حقّانیّت به آسمان آن رسیدهاید و بهتر از چیزی که شما به آن رسیدهاید چیزی نیست تا دیگری به آن برسد؟! (۱۱)