گفتار بیست و ششم
سفارشی از آن جناب برای یارانش هنگامی که چیزی ناخوشایند دربارهیشان شنید.
شما و هر کس که پشت شماست را به ترس از خداوند سفارش میکنم. هنگامی که خود را تنها میپندارید با شماست و از چیزی که در سر میگردانید آگاه است و کاری که میکنید را میبیند؛ همچنانکه فرشتگانش پیرامونتان هستند و با چشمهایی خیره به شما مینگرند که چه میکنید و گوشهای خود را فراز میآورند که چه میگویید تا همه را بنویسند و چیزی را فرو نگذارند. سپس در روز داوری بر شما شهادت خواهند داد که خود دیدیم چنین کرد و خود شنیدیم چنان گفت، پس شما را رسوا خواهند ساخت، تا از شرمساری سر به زیر اندازید و از پشیمانی لب به دندان گزید و از نگرانی عرق سرد کنید. از اینجا واجب میشود بر شما که از خداوند بترسید و زبان خود را نگاه دارید تا ناروا نگوید و چشم خود را نگاه دارید تا ناروا نبیند و گوش خود را نگاه دارید تا ناروا نشنود و دست خود را نگاه دارید تا ناروا نگیرد، مبادا در روز داوری رسوا شوید و به آتش درآیید؛ آتشی که پوست را میکَند و گوشت را میپزد و استخوان را نرم میکند.
چنین میبینم که هشدارم را جدّی نمیگیرید و پندم را به کار نمیبندید؛ چنانکه گویی برای غیر شما سخن میگویم! آیا میپندارید که ایمانتان کافی است و شما را به عمل صالح نیازی نیست؟! یا میپندارید که چون حق را شناختهاید، از احکام خداوند معاف گشتهاید و از حساب او رهایی یافتهاید، پس گناهی به شما زیان نمیرساند؟! این پندار را از سر بیرون کنید، پیش از آنکه شما را در طاعت سست کند و بر معصیت جری گرداند، تا آن گاه که ایمانتان را از دست بدهید و پس از شناخت، منکر شوید؛ مانند کسانی که به فتنه افتادند یا روزگار بر آنان درازی یافت، پس شبههها دامانشان را گرفت و تردیدها بر زمینشان زد.