نامهی بیست و سوم
فرازی از نامهی آن جناب که در آن دربارهی شدّت گرفتن بلا هشدار میدهد و علّت آن و راه جلوگیری از آن را تبیین میکند.
جهان در آتش بلا میسوزد و مردم در غفلت خود بازی میکنند! میگویند: علّت این بیماری همهگیر چیست؟! و این خشکسالی و گرمای مهلک؟! و این سیلها و زلزلههای پی در پی؟! و این تنگدستی و گرانی ارزاق؟! و این ترس و ناآرامی عمومی؟! آیا سهوی از کسی سر زده، یا مکری در کار بوده، یا رویدادی طبیعی است؟! ای جاهلان! آن چیزی است که دستهای خودتان پیش فرستاده و از باورها و کارهای خودتان نشأت گرفته است!
آیا پنداشتهاید که اگر کافر شوید و به خداوند و خلیفهاش در زمین پشت کنید و حاکمانی دیگر اختیار نمایید، به شما آسیبی نخواهد رسید؟! یا پنداشتهاید که اگر ظلم کنید و خون مردم را به ناحق بریزید و اموال آنان را به باطل بخورید و در رباخواری و شهوترانی غرق شوید و گناه بر گناه بیفزایید، پیآمدی نخواهد داشت؟! چنین نیست! میبینید که چنین نیست! بلکه کفر شما آتشی خواهد شد و شما را خواهد سوخت و گناهانتان گردبادی و شما را خواهد برد، تا آن گاه که از شما جز اندکی در غارها و شکاف صخرهها و جاهای دورافتاده باقی نمانند! آیا این را بعید میدانید یا میپندارید که ممکن نیست؟! مانند اقوامی در گذشته که انذارهای پیامبران را باور نکردند و جدّی نگرفتند و گفتند: ﴿مَا نَحْنُ بِمُعَذَّبِينَ﴾؛ «ما هرگز عذاب نخواهیم شد»، تا آن گاه که عذاب بر آنان فرود آمد و همهیشان را هلاک کرد؛ پس از برخی نشانی نماند و از برخی ویرانهای ماند که خانهی بوم و دد است! بیگمان هنگامی که برقش را دیدند و رعدش را شنیدند دریافتند که انذارهای پیامبران راست بود، ولی چه سود که دیگر فرصتی برای توبه و اصلاح نبود؟!