نویسندهی نقد: حسن علی | تاریخ نقد: ۱۳۹۴/۸/۱۰ |
در صفحهی ۱۷۶ کتاب «بازگشت به اسلام»، کلمهی «اذن خدا» تکرار شده است. دقیقاً منظور چیست و از کجا معلوم که جناب منصور و همراهانشان چنین اذنی دارند و دیگرانی مثل آقای ... [یکی از حاکمان ایران] چنین اذنی نداشتهاند؟ لطفاً صریح و قاطع و بدون مسامحه بفرمایید.
همچنین، در صفحات ۲۶۳ و ۲۶۴ کتاب، با استفاده از آیات قرآن استنباط کردهاند که حاکمان فعلی همگی طاغوت هستند و از جمله آقای ...! لطفاً با صغرا و کبرای کامل و روشن و با استدلال صحیح و بیّنهی روشن بفرمایید که چگونه اینان همگی طاغوت هستند و جناب منصور به سوی مهدی دعوت میکند؟
همچنین، در صفحهی ۲۸۳ کتاب، کلمهی «آیتی قطعی» استفاده شده است! آیا میتوانم سؤال کنم که آیت قطعی جناب منصور از طرف حضرت مهدی چیست؟
با تشکّر و امتنان؛ بنده قصد دارم اگر تغییر مسیری دادم همان هجرت الی الله باشد و نمیخواهم که تغییر مسیرم بدون شناخت کافی باشد. لذا عذر بنده را در پرسش این گونه سؤالات بپذیرید و با بضاعت مزجات دانش خودم، ادّعایی هم ندارم که سؤالاتم برخاسته از درک بالایی بوده باشد، بلکه اذعان کامل دارم فهم خودم قاصر است، و گرنه هم جملات کتاب گویا و جامع و هم گوینده تواناست.
پاسخ به نقد شماره: ۴ | تاریخ پاسخ به نقد: ۱۳۹۴/۸/۱۲ |
لطفاً به نکات زیر توجّه فرمایید:
۱ . مراد از «اذن خداوند» نصب اوست که از طریق نصّ پیامبر یا آیتی بیّنه معلوم میشود و مبنای مشروعیّت حکومت در اسلام است و با این وصف، برای کسانی ضرورت دارد که حکومت میکنند یا به سوی حکومت خود فرا میخوانند، مانند حاکمان ایران، نه برای جناب علامه منصور هاشمی خراسانی که نه حکومت میکند و نه به سوی حکومت خود فرا میخواند، بلکه دعوتکنندهای به سوی حکومت مهدی است. روشن است که دعوت به سوی حکومت مهدی، از مصادیق حکومت نیست تا به اذن خاصّ خداوند نیازی داشته باشد، بل از مصادیق امر به معروف و نهی از منکر است که مانند نماز و روزه و حج، با اذن عامّ خداوند انجام میشود و خلط آن دو با یکدیگر، از بزرگترین مغالطات است.
اما پرسش جنابعالی دربارهی اینکه از کجا معلوم فلان حاکم ایران چنین اذنی نداشته، عجیب است؛ زیرا واضح است که اصل بر عدم وجود چنین اذنی است مگر اینکه وجود آن ثابت شود و با این وصف، عدم ثبوت وجود آن، به معنای عدم آن است؛ همچنانکه حاکم مذکور، خود نیز مدّعی وجود آن نبوده است.
۲ . چنانکه بارها «با صغرا و کبرای کامل و روشن و با استدلال صحیح و بیّنهی روشن» توضیح داده شده است، حاکمان فعلی هیچ یک با اذن خداوند حکومت نمیکنند و هر حاکمی که با اذن خداوند حکومت نمیکند طاغوت است و با این وصف، حاکمان فعلی همگی طاغوتاند. دلیل مقدّمهی نخست مشهود و وجدانی است؛ چراکه هیچ یک از حاکمان فعلی دارای نصّی خاص از جانب پیامبر و آیتی بیّنه از جانب خداوند نیستند و با این وصف، منصوب از جانب خداوند شمرده نمیشوند و خود نیز چنین ادّعایی دربارهی خود ندارند و اصل نیز بر عدم انتصاب آنان از جانب خداوند است؛ خصوصاً حاکم مورد اشارهی جنابعالی که علی رغم نداشتن نصّی خاص از جانب پیامبر و آیتی بیّنه از جانب خداوند، مدّعی ولایت مطلقه بوده و اطاعت از خود را مانند اطاعت از خلفاء خداوند واجب میشمرده، بلکه آشکارا حفظ حکومت خود را از حفظ مهدی مهمتر میدانسته؛ چنانکه بدون تعارف و ملاحظه میگفته است: «حفظ جمهوری اسلامی از حفظ یک نفر ولو امام عصر باشد اهمیتش بیشتر است»[۱] و این مستلزم جواز قتل آن حضرت برای حفظ جمهوری اسلامی است که از تعارض آن دو با یکدیگر بر میخیزد؛ همچنانکه عموم طاغوتهای گذشته، همین نظر را میداشتند و حفظ حکومت خود را از حفظ ائمهی اهل بیت مهمتر میدانستند و برای تحصیل آن، به قتل آنان اقدام میکردند و دلیل مقدّمهی دوم در مبحث «اختلاف مسلمانان»، «حاکمیّت غیر خداوند» و «توحید خداوند در تحکیم» با تکیه بر منابع یقینی اسلام تبیین شده است.
اما دعوت جناب منصور به سوی مهدی واقعیّتی عینی بر روی زمین است که در گفتارها و نوشتارهای ایشان مشهود است و محور اقدامات فرهنگی ایشان در خراسان شمرده میشود. با این وصف، بفرمایید که اگر دعوت این بزرگوار به اجتماع شماری کافی از مسلمانان برای حمایت از مهدی و گرفتن بیعت از آنان برای او، دعوت به سوی او شمرده نمیشود، پس دعوت به سوی او چگونه است؟! بلکه به عبارت دقیقتر بفرمایید: اگر دعوت به سوی مهدی دعوت به سوی مهدی نیست، پس دعوت به سوی مهدی چیست؟! بیگمان عدم التزام به معیار شناخت و ابتلا به موانع آن خصوصاً تعصّب، انسان را به بیانصافی و انکار محسوسات سوق میدهد.
۳ . در خطوط مورد اشارهی شما آمده است که مهدی یا خود برای جهاد مسلّحانه به همراه مردم اقدام میفرماید و یا «فرستادهای از جانب خود را با آیتی قطعی به نزد آنان میفرستد». آیا جناب منصور هاشمی خراسانی مدّعی شده فرستادهای از جانب مهدی برای جهاد مسلّحانه به همراه مردم است که جنابعالی میپرسید: «آیت قطعی ایشان از طرف مهدی چیست»؟! از جنابعالی که علاقهی فراوانی به صغرا و کبرا دارید بعید است که این گونه به مغالطات فاحش دست بیالایید! البته اگر زمانی مولایمان مهدی مصلحت دید و جناب منصور را برای جهاد مسلّحانه به همراه مردم برانگیخت، بیگمان برای او آیتی قطعی قرار خواهد داد؛ چراکه او از هر گونه رجس پاکیزه است و تبعاً کار واجب را ترک نمیکند و با این وصف، نگرانی از این بابت بیهوده است.
اما فرمایش پایانی جنابعالی، نشان از حسن نیّت شما و تواضعتان در برابر حقّ است و این توفیق بزرگی است که خداوند به شما ارزانی داشته است و امید میرود که شما را با آن هدایت کند؛ زیرا او کسانی را به حق هدایت میکند که حسن نیّت و تواضع دارند و متکبّران را در گمراهی وا میگذارد؛ چنانکه فرموده است: ﴿سَأَصْرِفُ عَنْ آيَاتِيَ الَّذِينَ يَتَكَبَّرُونَ فِي الْأَرْضِ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَإِنْ يَرَوْا كُلَّ آيَةٍ لَا يُؤْمِنُوا بِهَا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الرُّشْدِ لَا يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا وَإِنْ يَرَوْا سَبِيلَ الْغَيِّ يَتَّخِذُوهُ سَبِيلًا ۚ ذَلِكَ بِأَنَّهُمْ كَذَّبُوا بِآيَاتِنَا وَكَانُوا عَنْهَا غَافِلِينَ﴾[۲]؛ «آیات خود را از کسانی که در زمین به غیر حق تکبّر میورزند باز خواهم داشت و اگر هر آیتی ببینند به آن ایمان نیاورند و اگر راه رشد را ببینند آن را راه خود نگیرند و اگر طریق گمراهی را ببینند آن را طریق خود بگیرند، آن به این سبب است که آیات ما را تکذیب کردند و از آن غافل بودند».
باری تواضع شما در برابر حق، توفیقی است که خداوند به شما داده است و اگر بخواهد شما را با آن هدایت میکند و خوشا به حال آنان که به حق هدایت پیدا میکنند.
تعلیق شماره: ۱ | نویسندهی تعلیق: علی راضی | تاریخ تعلیق: ۱۳۹۴/۸/۱۲ |
علامه خراسانی در ص۲۶۴ کتاب «بازگشت به اسلام» فرمودهاند: «و من اگر در زمین تمکّن یابم، آنان [حاکمان محارب و مفسد] را به سزای عملشان خواهم رساند؛ چراکه برداشتن آنان از سر راه مهدی، بر هر مسلمانی که متمکّن از آن باشد، واجب است». سؤال این است که آیا ایشان برای انجام این کار از حضرت مهدی اذن دارند و یا به رأی و اجتهاد یقینی خود عمل میکنند؟ منظور از تمکّن تشکیل حکومت است؟ در این صورت فرق این حکومت با سایر حکومتهای اسلامی چیست؟
همچنین، در یکی از نامهها ایشان خود را با حضرت مسلم تشبیه نمودهاند. حضرت مسلم از امام زمان خود اذن داشتند. آیا ایشان از حضرت مهدی اذن دارند؟ برخی از علما مثل امام خمینی نیز حرکت انقلابی خود را برگرفته از قیام امام حسین میدانستند، با این حال مدّعی اذن از حضرت مهدی نبودند و به رأی و اجتهاد خود عمل مینمودند که البته طبق نظر علامه رأی و اجتهاد به تنهایی یقین ایجاد نمیکند.
پاسخ به تعلیق: ۱ | تاریخ پاسخ به تعلیق: ۱۳۹۴/۸/۱۴ |
مراد علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی از «تمکّن در زمین»، لزوماً دستیابی به حکومت نیست، بل برخورداری از امکانات لازم برای دفع فتنهی حاکمان ظالم و کنار زدن آنها از سر راه مهدی است که اعمّ از دستیابی به حکومت است و چه بسا با حمایت شماری کافی از مسلمانان میسّر میشود؛ چنانکه خود صریحاً فرموده است: «برداشتن آنان از سر راه مهدی، بر هر مسلمانی که متمکّن از آن باشد، واجب است»، در حالی که روشن است دستیابی به حکومت، بر هر مسلمانی که متمکّن از آن باشد، واجب نیست، بلکه جز با اذن قطعی خداوند مشروعیّت نمییابد و با این وصف، تمکّن در زمین برای «رساندن آنان به سزای عملشان»، اعمّ از دستیابی به حکومت است. به هر حال، تردیدی نیست که هر کس بدون اذن خداوند که از طریق نصّ قطعی خلیفهاش در زمین یا آیتی بیّنه شناخته میشود، به حکومت بر مسلمانان دست یازد، طاغوت است، اگرچه منصور هاشمی خراسانی باشد.
همچنین، تشبیه کسی به دیگری، لزوماً به معنای تشابه آن دو در همهی جهات نیست؛ چنانکه خداوند عیسی علیه السلام را به آدم علیه السّلام تشبیه کرده و فرموده است: ﴿إِنَّ مَثَلَ عِيسَى عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ ۖ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ﴾[۱]؛ «هرآینه مثل عیسی نزد خداوند چونان مثل آدم است که او را از خاک آفرید، سپس به او فرمود باش پس شد»، در حالی که روشن است عیسی علیه السلام مادر داشت و آدم علیه السّلام مادر نداشت و با این وصف، تشابه آن دو در همهی جهات نبود. از اینجا دانسته میشود که تشبیه منصور به مسلم بن عقیل لزوماً به معنای برخورداری منصور از اذن مهدی مانند برخورداری مسلم از اذن حسین نیست، اگرچه امکان آن وجود دارد و با این وصف، برای آگاهی از آن، باید به چیزی جز تشبیه مذکور مراجعه کرد. قدر متیقّن این است که زمینهسازی منصور برای آمدن مهدی از طریق گرفتن بیعت برای او و آمادهسازی شماری کافی برای حمایت از او، شبیه کار مسلم برای حسین است و همین برای صحّت تشبیه آن دو به یکدیگر کافی است.
توفیق شما را از درگاه خداوند مهربان مسئلت داریم.
تعلیق شماره: ۲ | نویسندهی تعلیق: مشتاق امام مهدی | تاریخ تعلیق: ۱۳۹۴/۱۱/۲۳ |
این جانب در دعوت شرعی و عقلی حضرت علامه به سوی خلیفهی خدا و تنها ولیّ امر مسلمینِ باقی مانده شکّی ندارم و با ایشان همراه و هم صدا هستم، اما ایشان در جایی فرمودهاند که همان طور که مسلم برای حسین (ع) بیعت جمع کردند من هم در خراسان برای مهدی (عج) بیعت میگیرم. با اینکه شک ندارم و یقین دارم که این بیعت گرفتن و بیعت دادن حکم شرع و عقل است، اما سؤال اینجا است که مسلم اذن بیعت گرفتن داشت. آیا قیاس ایشان در همین رابطه است؟
پاسخ به تعلیق: ۲ | تاریخ پاسخ به تعلیق: ۱۳۹۴/۱۱/۲۷ |
برادر مؤمن و اهل بصیرت
در اینکه علامه منصور هاشمی خراسانی أیّده الله تعالی از امام مهدی علیه السّلام برای فراهم ساختن زمینهی ظهور آن حضرت «اذن عام» دارد، شکّی نیست؛ چراکه فراهم ساختن زمینهی ظهور آن حضرت مصداق بارز نیکوکاری و تقوا است و اذن عامّ آن حضرت به نیکوکاری و تقوا یقینی است؛ چنانکه اذن عامّ آن حضرت به نمازهای یومیّه و روزهی ماه رمضان یقینی است، بلکه خودداریاش از چنین اذنی معصیت و کفر شمرده میشود و این معنای گفتار قاطع و تکان دهندهای است که یکی از یارانمان ما را از آن خبر داد، گفت:
«قَالَ رَجُلٌ لِلْمَنْصُورِ: هَلْ أَذِنَ لَكُمُ الْمَهْدِيُّ أَنْ تُمَهِّدُوا لَهُ سُلْطَانَهُ؟! قَالَ: الْأَمْرُ أَعْظَمُ مِنْ ذَلِكَ يَا لُكَعُ! لَوْ نَهَانَا عَنْ ذَلِكَ ﴿لَأَخَذْنَا مِنْهُ بِالْيَمِينِ ثُمَّ لَقَطَعْنَا مِنْهُ الْوَتِينَ فَمَا مِنْكُمْ مِنْ أَحَدٍ عَنْهُ حَاجِزِينَ﴾[۱]! أَمَا بَلَغَكُمْ قَوْلُ عَلِيٍّ: ”وَاللَّهِ لَوْ لَمْ يَخْرُجْ لَضُرِبَ عُنُقُهُ“؟! فَقَامَ الرَّجُلُ وَهُوَ يَقُولُ: اللَّهُمَّ لَوْ كَانَ أَحَدٌ يُخْرِجُ الْمَهْدِيَّ لَكَانَ هَذَا! فَسَيُخْرِجَنَّهُ وَلَوْ كَانَ بِالْعُطَارِدِ»؛ «مردی به منصور گفت: آیا مهدی به شما اذن داده است که برای حکومت او زمینهسازی کنید؟! فرمود: کار فراتر از این است ای نادان! اگر ما را از آن باز دارد (سخن خداوند بر او جاری میشود که فرموده است:) ”هرآینه او را با قدرت میگیریم و سپس رگ قلبش را قطع میکنیم و آن گاه هیچ یک از شما او را نگاهدارنده نیست“! آیا سخن علی به شما نرسیده است که فرمود: ”به خدا سوگند اگر خروج نکند هرآینه گردنش زده خواهد شد“؟! پس مرد در حالی که بر میخاست گفت: خدایا! اگر احدی باشد که مهدی را بیرون آورد، همین است! هرآینه او را بیرون خواهد آورد اگرچه در عطارد باشد!»
امّا آیا ممکن است که این انسان بزرگ برای انجام این عمل واجب از آن حضرت «اذن خاص» داشته باشد؟ ممکن است؛ چراکه پس از امکان وجود آن حضرت در زمین و ضرورت اذن آن حضرت به اعمال واجب و سبقت این انسان بزرگ در زمینهسازی برای ظهور آن حضرت که عملی واجب شمرده میشود، مانعی از دادن «اذن خاص» به او وجود ندارد، ولی اعلان این «اذن خاص» در صورتی که وجود داشته باشد، پس از وجود «اذن عام» که قدر متیقّن است، ضروری نیست و تنها باریکبینان در مییابند.
تعلیق شماره: ۳ | نویسندهی تعلیق: عرفان | تاریخ تعلیق: ۱۳۹۸/۷/۱۵ |
لطفاً در مورد بیعت و حدود و ثغور آن روشنگری بفرمایید. برخی به بیعتی که حضرت منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی برای امام مهدی علیه السلام میگیرند ایراد وارد میکنند و میگویند بدون اذن خاص امکان گرفتن بیعت وجود ندارد. پاسخ شما به این مساله چیست؟ از طرفی حضرت علامه و شما بزرگواران، بیعت را تضمینی برای ظهور و تحقق حاکمیت امام مهدی علیه السلام معرفی نمودهاید. به علاوه، برخی میگویند که بیعت جناب مسلم بن عقیل علی رغم اینکه اذن خاصش برای گرفتن بیعت بر همگان مبرهن بود موجب تضمین یاری بیعتکنندگان نشد. از کجا معلوم که بیعت علامه منصور هاشمی خراسانی موجب تضمین بشود؟ بابت اینکه عالمانه و خیرخواهانه پاسخ ما را میدهید از شما سپاسگزارم و از شما اولیاء خداوند التماس دعا دارم.
پاسخ به تعلیق: ۳ | تاریخ پاسخ به تعلیق: ۱۳۹۸/۷/۲۰ |
بیعت با امام مهدی علیه السلام به معنای إعلام اطاعت و حمایت از او به جای دیگران، مصداق بارز خیر و معروف است و با این وصف، دعوت کردن و امر کردن به آن، مصداق بارز دعوت به خیر و امر به معروف است که با اذن عامّ خداوند انجام میشود و نیازی به اذن خاصّ او ندارد؛ مانند دعوت کردن و امر کردن به نماز، روزه، حج و زکات؛ چنانکه فرموده است: ﴿وَلْتَكُنْ مِنْكُمْ أُمَّةٌ يَدْعُونَ إِلَى الْخَيْرِ وَيَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ ۚ وَأُولَئِكَ هُمُ الْمُفْلِحُونَ﴾[۱]؛ «و باید از شما گروهی باشند که به خیر دعوت کنند و به معروف امر نمایند و از منکر باز دارند و آنان همانا رستگارانند». بر همین اساس، مؤمن آل فرعون به بیعت با موسی علیه السلام دعوت میکرد و از قوم خود توقّع داشت که دعوتش را اجابت کنند؛ چنانکه خداوند ضمن ستایش او فرموده است: ﴿وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ﴾[۲]؛ «و کسی که ایمان آورده بود گفت: ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه درست هدایت کنم»، در حالی که برای این کار اذن خاصّی نداشت و بر همین اساس، مؤمن سورهی یاسین به بیعت با سه پیامبر دعوت میکرد و از قوم خود توقّع داشت که دعوتش را اجابت کنند؛ چنانکه خداوند ضمن ستایش او فرموده است: ﴿وَجَاءَ مِنْ أَقْصَى الْمَدِينَةِ رَجُلٌ يَسْعَى قَالَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُوا الْمُرْسَلِينَ اتَّبِعُوا مَنْ لَا يَسْأَلُكُمْ أَجْرًا وَهُمْ مُهْتَدُونَ وَمَا لِيَ لَا أَعْبُدُ الَّذِي فَطَرَنِي وَإِلَيْهِ تُرْجَعُونَ أَأَتَّخِذُ مِنْ دُونِهِ آلِهَةً إِنْ يُرِدْنِ الرَّحْمَنُ بِضُرٍّ لَا تُغْنِ عَنِّي شَفَاعَتُهُمْ شَيْئًا وَلَا يُنْقِذُونِ إِنِّي إِذًا لَفِي ضَلَالٍ مُبِينٍ إِنِّي آمَنْتُ بِرَبِّكُمْ فَاسْمَعُونِ قِيلَ ادْخُلِ الْجَنَّةَ ۖ قَالَ يَا لَيْتَ قَوْمِي يَعْلَمُونَ بِمَا غَفَرَ لِي رَبِّي وَجَعَلَنِي مِنَ الْمُكْرَمِينَ وَمَا أَنْزَلْنَا عَلَى قَوْمِهِ مِنْ بَعْدِهِ مِنْ جُنْدٍ مِنَ السَّمَاءِ وَمَا كُنَّا مُنْزِلِينَ إِنْ كَانَتْ إِلَّا صَيْحَةً وَاحِدَةً فَإِذَا هُمْ خَامِدُونَ﴾[۳]؛ «و مردی از آن سوی شهر آمد در حالی که میشتافت، گفت: ای قوم من! از پیامبران پیروی کنید؛ از کسانی که از شما مزدی نمیطلبند و بر هدایت هستند پیروی کنید و من چرا کسی را نپرستم که من را آفریده است و به سوی او بازگردانده میشوید؟ آیا جز او خدایانی بگیرم که اگر خداوند بخشنده ضرری برای من بخواهد، وساطت آنان به کارم نمیآید و به فریادم نمیرسند؟ من آن گاه در گمراهی آشکاری خواهم بود. من به پروردگارتان ایمان آوردم، پس از من بشنوید. گفته شد که به بهشت داخل شو، گفت: ای کاش قومم میدانستند که پروردگارم من را آمرزید و از گرامیداشتگان قرار داد و ما پس از او بر قومش لشکری از آسمان نفرستادیم و نازل کنندگان نبودیم. آن تنها بانگی بود (که بر آنان زده شد)، پس ناگاه خاموش گردیدند»، در حالی که برای این کار اذن خاصّی نداشت و بر همین اساس، شماری از جنّیان به بیعت با پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم دعوت میکردند و از قوم خود توقّع داشتند که دعوتشان را اجابت کنند؛ چنانکه خداوند ضمن ستایش آنان فرموده است: ﴿وَإِذْ صَرَفْنَا إِلَيْكَ نَفَرًا مِنَ الْجِنِّ يَسْتَمِعُونَ الْقُرْآنَ فَلَمَّا حَضَرُوهُ قَالُوا أَنْصِتُوا ۖ فَلَمَّا قُضِيَ وَلَّوْا إِلَى قَوْمِهِمْ مُنْذِرِينَ قَالُوا يَا قَوْمَنَا إِنَّا سَمِعْنَا كِتَابًا أُنْزِلَ مِنْ بَعْدِ مُوسَى مُصَدِّقًا لِمَا بَيْنَ يَدَيْهِ يَهْدِي إِلَى الْحَقِّ وَإِلَى طَرِيقٍ مُسْتَقِيمٍ يَا قَوْمَنَا أَجِيبُوا دَاعِيَ اللَّهِ وَآمِنُوا بِهِ يَغْفِرْ لَكُمْ مِنْ ذُنُوبِكُمْ وَيُجِرْكُمْ مِنْ عَذَابٍ أَلِيمٍ وَمَنْ لَا يُجِبْ دَاعِيَ اللَّهِ فَلَيْسَ بِمُعْجِزٍ فِي الْأَرْضِ وَلَيْسَ لَهُ مِنْ دُونِهِ أَوْلِيَاءُ ۚ أُولَئِكَ فِي ضَلَالٍ مُبِينٍ﴾[۴]؛ «و چون شماری از جنّیان را متوجّه تو ساختیم تا قرآن را بشنوند، پس چون نزدش حاضر شدند گفتند: سکوت کنید، پس چون به انجام رسید برای انذار به سوی قومشان بازگشتند. گفتند: ای قوم ما! ما کتابی را شنیدیم که پس از موسی نازل شده و چیزی که پیش از آن بوده است را تصدیق میکند و به حق و به راهی راست هدایت مینماید. ای قوم ما! دعوتکنندهی خداوند را اجابت کنید و به او ایمان آورید تا گناهانتان را بیامرزد و شما را از عذابی دردناک پناه دهد و هر کس دعوتکنندهی خداوند را اجابت نکند، عاجز کنندهی در زمین نیست و برایش جز خداوند یاوری وجود ندارد، آنان در گمراهی آشکاری هستند»، در حالی که از وجود اذن خاصّی برای آنان سخنی به میان نیاورده است. از اینجا دانسته میشود که دعوت مردم به بیعت با خلیفهی خداوند، نیازی به اذن خاص ندارد، بر خلاف دعوت آنان به بیعت با خود که بدون اذن خاص جایز نیست. بنابراین، هرگاه عالمی پیشقدم شود و مردم را به بیعت با امام مهدی علیه السلام دعوت کند، بر آنان واجب است که دعوت او را اجابت کنند؛ خصوصاً هرگاه عالمی بزرگ و بیهمتا مانند جناب منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی باشد که نشانههای زمینهساز موعود ظهور امام مهدی علیه السلام را دارد؛ چراکه در این صورت، وجود اذن خاص هم برای او محتمل است[۵].
اما آیا بیعت مردم با امام مهدی علیه السلام به معنای إعلام اطاعت و حمایتشان از او به جای دیگران، ظهور و حاکمیّت او را تضمین میکند؟ آری، مشروط به اینکه از روی معرفت و آمادگی باشد و معرفت و آمادگی آنان بر او پوشیده نخواهد ماند، بلکه با توجّه به بروز آن در کنشها و واکنشهای آنان، برای عامّهی عقلا قابل تشخیص خواهد بود. از این رو، جناب منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی به گرفتن بیعت از مردم برای امام مهدی علیه السلام بسنده نمیکند، بلکه آنان را علاوه بر این کار برای اطاعت و حمایت از او تربیت میکند، تا آن گاه که به معرفت و آمادگی لازم برسند؛ چنانکه خود در این باره فرموده است:
ای گروه یاران من! به سخنم گوش فرا دهید تا معرفت یابید و در آن بیندیشید تا حکمت اندوزید؛ چراکه شما را با آن پرورش میدهم همان طور که باغبان درخت میوه را؛ تا از شما گروهی بسازم کفایت کننده برای آنکه خلیفهی خدا را در زمین کفایت کنند.[۶]
و فرموده است:
«أَيُّهَا النَّاسُ! إِنَّكُمْ تُرِيدُونَ أَنْ تَقْتُلُونِي كَمَا قَتَلْتُمُ الصَّالِحِينَ مِنْ قَبْلِي، فَلَا تَفْعَلُوا، فَإِنِّي وَاللَّهِ لَوْ بَقِيتُ فِيكُمْ لَأَشْحَذَنَّ رِجَالًا مِنْكُمْ شَحْذَ الْقَيْنِ النَّصْلَ، أَجْلِي بِالتَّنْزِيلِ أَبْصَارَهُمْ، وَأَرْمِي بِالتَّفْسِيرِ فِي مَسَامِعِهِمْ، وَأَسْقِيهِمْ كَأْسَ الْحِكْمَةِ حَتَّى يَمْتَلِئُوا! أَلَا إِنِّي أَخْتَارُ خِيَارَكُمْ لِلْمَهْدِيِّ كَمَا يَخْتَارُ النَّحْلُ لِيَعْسُوبِهَا خِيَارَ الْأَزَاهِيرِ»[۷]؛ «ای مردم! هرآینه شما میخواهید من را بکشید همان طور که صالحان پیش از من را کشتید، پس این کار را نکنید؛ چراکه به خدا سوگند اگر من در میان شما بمانم هرآینه مردانی از شما را آبدیده میکنم همان طور که آهنگر تیغه را آبدیده میکند! با تنزیل (قرآن) دیدگانشان را جلا میدهم و تفسیر (آن) را در گوشهاشان میریزم و به آنان از پیمانهی حکمت مینوشانم تا پر شوند! آگاه باشید که من بهترینهای شما را برای مهدی بر میگزینم همان طور که زنبور عسل بهترین گلها را برای ملکهی خود گزینش میکند».
این پاسخی به کسانی است که طرح نهضت «بازگشت به اسلام» توسّط این بزرگوار را غیر ضروری میدانند و میگویند که اقدام او به اصلاح عقاید و اعمال مسلمانان بر روی دعوت او به بیعت با امام مهدی علیه السلام سایه انداخته است و پیشنهاد میدهند که او از نقد مذاهب دست بردارد و تنها بر روی دعوت به بیعت با امام مهدی علیه السلام متمرکز شود، تا پیروان مذاهب از او فاصله نگیرند، در حالی که دیدگاه آنان درست نیست؛ زیرا صرف بیعت مردم با امام مهدی علیه السلام به معنای إعلام اطاعت و حمایت آنان از او، زمینه را برای ظهور و حاکمیّتش فراهم نمیکند، بلکه باید به موازات این کار معرفت و آمادگی لازم در آنان پدید آید و آن هنگامی در آنان پدید میآید که برخی انحرافات بزرگ در عقاید و اعمالشان اصلاح شود. به عنوان نمونه، شیوع و رسوخ تقلید در میان آنان، میتواند آنان را از اطاعت و حمایت امام مهدی علیه السلام پس از ظهورش باز دارد؛ چراکه مخالفت فقیهان و مراجع تقلید آنان با آن حضرت ممکن است و با این وصف، شیوع و رسوخ تقلید در میان آنان، خطری بالقوّه برای آن حضرت محسوب میشود و از این رو، باید پیش از ظهور آن حضرت اصلاح شود. سایر انحرافات بنیادین در عقاید و اعمال مردم نیز همین گونهاند و هر یک به نحوی امنیّت و موفّقیت آن حضرت را به خطر میاندازند و از این رو، باید تا حدّ ممکن پیش از ظهور آن حضرت اصلاح شوند. این چیزی است که جناب منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی را به مقابله با انحرافات بنیادین در عقاید و اعمال مردم واداشته است، با علم به آنکه این کار بسیاری از آنان را با او دشمن میکند و از اجابت دعوتش به بیعت با امام مهدی علیه السلام باز میدارد؛ چراکه چارهای از این کار نیست و بیعت نکردن، بهتر از بیعت شکستن است.