نویسنده‌ی پرسش: امیر تاریخ پرسش: ۱۳۹۹/۱۲/۹

بنده قصد داشتم نظر جناب آقای هاشمی خراسانی راجع به آزادی در حکومت اسلامی را بدانم؛ اینکه به نظر ایشان، جامعه‌ای که مبنای آن دین اسلام است، باید آزادی مشروط داشته باشد یا آزادی تام؟ البته اینکه قوانین برای هر جامعه‌ای لازم است و هر کسی تا زمانی آزادی دارد که به دیگران آسیبی نرساند، کاملاً درست و مطابق با عقل است، اما در سایر موارد، آیا باید به انسان‌ها آزادی مطلق داد یا مقیّد؟ برای مثال، نوشیدن مشروبات الکلی در اسلام حرام است و در این مورد، نه از جنبه‌ی عقلی و نه از جنبه‌ی دینی، شکّی نیست، اما تا زمانی که فرد با نوشیدن مشروبات الکلی به دیگران آسیبی نرساند، آیا می‌توان به آن اجازه داد؟ با توجّه به اینکه حتّی خداوند هم در زمان هدایت کردن مردمان گذشته، چیزی را با زور به آنان تحمیل نکرد و این عالمان بعد از پیامبران بودند که آزادی را از انسان‌ها گرفتند به این دلیل که افراد به گناه نیفتند. البته بنده با این موافق نیستم که ما برای انسان‌ها اسباب گناه را ایجاد کنیم، اما معتقدم اگر کسی با عقل و منطق خودش، انجام گناه را روا می‌دارد، ما نباید جلوی وی را بگیریم و حتّی او را به این دلیل مجازات کنیم.

پاسخ به پرسش شماره: ۲۴ تاریخ پاسخ به پرسش: ۱۳۹۹/۱۲/۱۵

بنا بر جهان‌بینی توحیدی، انسان از قیودی آزاد است که غیر خداوند برای او تعیین کرده است، نه قیودی که خداوند برای او تعیین کرده است؛ زیرا او بدون تقیّد به قیودی که خداوند برایش تعیین کرده است، سر به طغیان بر می‌دارد و خود و جهان را به تباهی می‌کشاند‌. بنا بر جهان‌بینی توحیدی، هیچ کس جز خداوند نمی‌تواند بر انسان حکومت کند یا برای او قانونی وضع نماید؛ چراکه انسان تنها بنده‌ی خداوند است و حق یا تکلیف تسلیم شدن در برابر احدی جز خداوند را ندارد. این معنای «توحید» است و توحید، تنها چیزی است که به انسان کرامت می‌بخشد. از این رو، انسانی که موحّد نیست، فرقی با حیوانات ندارد، بلکه از حیوانات پست‌تر است؛ چنانکه فرموده است: ﴿أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ ۚ إِنْ هُمْ إِلَّا كَالْأَنْعَامِ ۖ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبِيلًا[۱]؛ «یا می‌پنداری که بیشتر آنان گوش می‌سپارند یا تعقّل می‌کنند؟! آنان جز مانند چهارپایان نیستند، بلکه آنان گمراه‌ترند». این به معنای آن است که آزادی انسان، در برابر خداوند تعریف نمی‌شود، بلکه در برابر غیر خداوند تعریف می‌شود. عزّت، شرافت و ارزش انسان در این است که در برابر خداوند بنده و در برابر غیر خداوند آزاد باشد و این عکس قرائت ملحدانی است که ادّعای دفاع از حقوق بشر را دارند؛ چراکه آنان، انسان را در برابر خداوند آزاد و در برابر غیر خداوند بنده ساخته‌اند؛ با توجّه به اینکه از طریق ترویج انسان‌محوری و سکولاریسم، دین خداوند را به حاشیه رانده‌اند و حکومت و قانون‌گذاری را به دست اقلّیّت یا اکثریّتی از مردم سپرده‌اند و با این شیوه، انسان را از بندگی خداوند آزاد کرده‌اند و به بندگی انسان درآورده‌اند! این آزادی که آنان ترویج می‌دهند، «آزادی شیطانی» است؛ زیرا نخستین کسی که خود را از بندگی خداوند آزاد کرد و بنده‌ی خود شد، شیطان بود و با این وصف، هر جامعه‌ای که بر پایه‌ی این نوع از آزادی شکل گرفته است و اداره می‌شود، جامعه‌ای شیطانی است. جامعه‌ی الهی، جامعه‌ای است که بر پایه‌ی بندگی خداوند و آزادی از طاغوت شکل گرفته است و اداره می‌شود؛ چنانکه فرموده است: ﴿وَلَقَدْ بَعَثْنَا فِي كُلِّ أُمَّةٍ رَسُولًا أَنِ اعْبُدُوا اللَّهَ وَاجْتَنِبُوا الطَّاغُوتَ[۲]؛ «و هرآینه در هر امّتی پیامبری فرستادیم که خداوند را بندگی کنید و از (بندگی) طاغوت بپرهیزید» و چنین جامعه‌ای، جامعه‌ی مهدوی است که خلیفه‌ی خداوند در رأس آن قرار دارد و با اذن، هدایت و امداد خداوند، احکام خداوند را در آن اجرا می‌کند. «اجرای احکام خداوند توسّط خلیفه‌ی خداوند»، تنها راه سعادت جامعه است و هر چیزی جز آن، جامعه را -آشکارا یا پنهان- به سوی انحطاط سوق می‌دهد؛ خواه عدم اجرای احکام خداوند باشد و خواه اجرای احکام خداوند توسّط کسی جز خلیفه‌ی خداوند؛ با توجّه به اینکه کسی جز خلیفه‌ی خداوند، نمی‌تواند احکام خداوند را به صورت صحیح و کامل اجرا نماید و اجرای احکام خداوند جز به صورت صحیح و کامل، کارآمد نیست، بلکه گاه نتایج بدتری دارد[۳]. از این رو، «بندگان خداوند»، خواهان «اجرای احکام خداوند توسّط خلیفه‌ی خداوند» هستند و برای آن تلاش می‌کنند، در حالی که «خودپرستان»، خواهان «اجرای احکام خود توسّط نماینده‌ی خود» هستند و برای آن تلاش می‌کنند و این فرق میان اهل حق و اهل باطل است.

البته مقیّد بودن آزادی فرد به کاری که برای جامعه زیانی ندارد، یک قاعده‌ی عقلایی و قابل قبول است، ولی باید توجّه داشت که در جهان‌بینی توحیدی، هر گناهی برای جامعه زیان دارد، هر چند ظاهراً فردی و پنهان باشد؛ زیرا چنین گناهی، از یک سو به صورت غیر مستقیم بر جامعه اثر می‌گذارد و از سوی دیگر، آثاری وضعی دارد و به نظام طبیعت آسیب می‌رساند و این دو از چشم خداوند پنهان نیست، هر چند از چشم کسانی که خود را به جای خداوند قرار داده‌اند، پنهان است. به همین دلیل، احکام خداوند تنها ناظر به «حقّ الناس» نیست، بلکه به «حقّ الله» هم نظر دارد و خلیفه‌ی خداوند در زمین موظّف است که هر دو را اجرا نماید، تا جامعه و فرد هر دو با هم به کمال خود برسند. علّت تشریع مجازات‌هایی برای زنا و شرب خمر که غالباً حالت فردی و پنهان دارند همین است، هر چند این مجازات‌ها تنها هنگامی اجرا می‌شوند که مرتکب آن‌ها با اختیار خود نزد خلیفه‌ی خداوند اقرار کند یا شاهدانی نزد او بر ارتکاب آن‌ها شهادت دهند، وگرنه تجسّس درباره‌ی کارهای فردی و پنهان مردم روا نیست.

↑[۱] . الفرقان/ ۴۴
↑[۲] . النّحل/ ۳۶
↑[۳] . در این باره، بنگرید به: کتاب «بازگشت به اسلام»، ص۱۰۲ تا ۱۱۰.