نویسنده‌ی پرسش: مهدی طارمی تاریخ پرسش: ۱۳۹۷/۴/۵

لطفاً توضیح دهید که آیا صرف اطلاق در یک آیه یا حدیث، می‌تواند دلیل شود که بگوییم منظور گوینده هم مطلق بوده؟ مثلاً در آیه گفته شده: «وَمَنْ يُبَدِّلْ نِعْمَةَ اللَّهِ مِنْ بَعْدِ مَا جَاءَتْهُ فَإِنَّ اللَّهَ شَدِيدُ الْعِقَابِ». آیا صرف مطلق آمدن کلمه «نعمت» دلیل می‌شود که قایل شویم مراد «مطلق نعمت» است، یا اینکه لازم یا بهتر است قایل شویم که منظور از نعمت، نعمت دین است؟ این بحث مهمی است؛ چون در نحوه استنباط احکام و مسایل اعتقادی نقش مهمی دارد.

پاسخ به پرسش شماره: ۷ تاریخ پاسخ به پرسش: ۱۳۹۷/۴/۹

متکلّم هرگاه حکیم باشد، کلام خود را موافق با مراد خود قرار می‌دهد و هر کلمه‌ای را در جای خود استعمال می‌کند و از اطلاق نابجا می‌پرهیزد؛ به این معنا که هرگاه قصد تقیید دارد، کلام خود را مطلق نمی‌گذارد، بلکه برای آن قیدی متّصل یا منفصل قرار می‌دهد تا بر آن دلالت کند؛ چراکه در غیر این صورت، إغراء به جهل لازم می‌آید؛ به این معنا که مخاطب گمراه می‌شود و می‌تواند عذر بیاورد که من به ظاهر کلام اخذ کردم و از غیب آگاهی نداشتم و روشن است که خداوند، حکیم‌ترین متکلّمان است و از این رو، اطلاق کلام او حجّت است و تقیید آن جایز نیست، مگر هنگامی که قیدی از جانب او برسد؛ چراکه تقیید آن بدون قیدی از جانب او، نافرمانی او، بلکه دروغ بستن بر او محسوب می‌شود؛ با توجّه به اینکه خارج کردن کلام او از جای خود و نسبت دادن چیزی به او بدون علم است، در حالی که او از این کار نهی کرده و فرموده است: ﴿يُحَرِّفُونَ الْكَلِمَ عَنْ مَوَاضِعِهِ[۱]؛ «کلمات را از جاهای خود خارج می‌کنند» و فرموده است: ﴿إِنْ عِنْدَكُمْ مِنْ سُلْطَانٍ بِهَذَا ۚ أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۲]؛ «شما را هیچ دلیلی بر این نیست، آیا به خداوند چیزی را نسبت می‌دهید که به آن علم ندارید؟!» از این رو، علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی در کتاب «بازگشت به اسلام»[۳] بر «حجّیّت ظواهر و عمومات قرآن» تأکید کرده و فرموده است:

ظاهر عبارات عاقلان در میان آنان حجّت است و نشانگر مراد جدّی آنان شمرده می‌شود و عمومات آن، لغو شمرده نمی‌شود، بلکه تا زمان ورود مخصّص، بر عمومیّت خود حمل می‌شود و روشن است که خداوند نیز یکی از عاقلان، بلکه خالق و رئیس آنان است و با این وصف، ظاهر و عموم عبارات او از این قاعده مستثنا نیست.

بنابراین، مراد از ﴿نِعْمَةَ اللَّهِ در آیه‌ی مذکور، مطلق نعمت است و دلالت دارد بر اینکه تبدیل هر یک از نعمت‌های خداوند با ناسپاسی، مقتضی عقابی درخور است؛ چنانکه در آیه‌ای دیگر فرموده است: ﴿لَئِنْ شَكَرْتُمْ لَأَزِيدَنَّكُمْ ۖ وَلَئِنْ كَفَرْتُمْ إِنَّ عَذَابِي لَشَدِيدٌ[۴]؛ «اگر شکر گزارید برایتان می‌افزایم و اگر ناسپاسی کنید هرآینه عذاب من شدید است».

آری، گاه الف و لام در کلمه‌ای، الف و لام جنس نیست، بلکه الف و لام عهد است و آن هنگامی است که کلمه در فرد خاصّی ظهور دارد که برای مخاطب شناخته شده است؛ مانند کلمه‌ی ﴿الرَّسُولَ در سخن خداوند، آنجا که فرموده است: ﴿أَرْسَلْنَا إِلَى فِرْعَوْنَ رَسُولًا ۝ فَعَصَى فِرْعَوْنُ الرَّسُولَ[۵]؛ «به سوی فرعون پیامبری فرستادیم، پس فرعون پیامبر را نافرمانی کرد»؛ با توجّه به اینکه مراد از آن مطلق پیامبر نیست، بل همان پیامبری است که پیش‌تر از او یاد کرده و برای مخاطب شناخته شده است. بنابراین، باید در مواجهه با کلماتی که الف و لام دارند دقّت کرد تا کلماتی مانند این، مطلق انگاشته نشوند.

↑[۱] . النّساء/ ۴۶
↑[۲] . یونس/ ۶۸
↑[۴] . إبراهیم/ ۷
↑[۵] . المزّمّل/ ۱۵-۱۶