نویسنده‌ی نقد: سهیل قدّوسی تاریخ نقد: ۱۳۹۷/۳/۲۲

شما برای بسیاری از دیدگاه‌های خود به روایات اهل سنّت استناد می‌کنید، در حالی که ما شیعه هستیم و روایات اهل سنّت را قبول نداریم و صرفاً روایاتی را قابل استناد می‌دانیم که در منابع شیعه آمده باشد.

پاسخ به نقد شماره: ۷ تاریخ پاسخ به نقد: ۱۳۹۷/۳/۲۴

لطفاً به نکات زیر توجّه فرمایید:

۱ . اگر شما روایات اهل سنّت را قبول ندارید و صرفاً روایاتی را قابل استناد می‌دانید که در منابع شیعه آمده باشد، محال است که بتوانید مصادیق اهل بیت را بشناسید و حجّیّت آن‌ها را اثبات کنید؛ چراکه شناخت مصادیق اهل بیت و اثبات حجّیّت آن‌ها با استناد به روایات خودشان، دور باطل است. از این رو، شما برای شناخت مصادیق اهل بیت و اثبات حجّیّت آن‌ها، به روایات اهل سنّت استناد می‌کنید و این یعنی شما روایات اهل سنّت را آنجا که به سودتان است قبول دارید، در حالی که روایات آنان یا قابل استناد است که در این صورت، همه جا قابل استناد است و یا قابل استناد نیست که در این صورت، هیچ جا قابل استناد نیست و تبعیض در آن بر پایه‌ی سود و زیان شما معنا ندارد. از اینجا دانسته می‌شود که اگر روایات اهل سنّت قابل استناد نباشد، روایات شما نیز قابل استناد نیست؛ زیرا قابل استناد بودن روایات شما فرع بر شناخته بودن مصادیق اهل بیت و ثابت بودن حجّیّت آن‌هاست و این چیزی است که با روایات اهل سنّت حاصل می‌شود.

۲ . اگر مراد شما از روایات اهل سنّت، روایات واحد است، روایات واحد حجّت نیستند، خواه از شیعه باشند و خواه از اهل سنّت؛ زیرا از آن حیث که روایات واحد هستند، مفید ظنّند و ظن در اسلام حجّت نیست[۱] و اگر مراد شما از روایات اهل سنّت، روایات متواتر است، روایات متواتر حجّت هستند، خواه از شیعه باشند و خواه از اهل سنّت؛ زیرا از آن حیث که روایات متواتر هستند، مفید علمند و علم در اسلام حجّت است[۲]. از این رو، ما به روایات واحد شیعه استناد نمی‌کنیم، ولی به روایات متواتر اهل سنّت استناد می‌کنیم؛ چراکه اعتبار به تواتر روایت است، نه شیعه یا سنّی بودن راویان آن؛ هر چند خوشبختانه روایات متواتر از این مزیّت برخوردارند که در همه‌ی مذاهب انعکاس دارند و تنها به یکی از آن‌ها محدود نمی‌شوند. از این رو، ما در کنار منابع اهل سنّت غالباً به منابع شیعه نیز ارجاع داده‌ایم تا وجود آن‌ها در منابع هر دو مذهب معلوم شود؛ مانند روایات مهدی و روایات پرچم‌های سیاه خراسانی که در هر دو مذهب مشهورند و در کهن‌ترین منابع آن‌ها مشاهده می‌شوند.

۳ . بنا بر فرض حجّیّت روایت واحد، ملاک قبول آن، وثاقت و صدق راوی است، نه مذهب او؛ چراکه ممکن است راوی شیعه کذّاب و جعل کننده باشد و راوی سنّی ثقه و صدوق، در حالی که نمی‌توان روایت کذّاب و جعل کننده را تنها به اعتبار آنکه شیعه است، پذیرفت و روایت ثقه و صدوق را تنها به اعتبار آنکه شیعه نیست، رد کرد. از این رو، بسیاری از راویان روایات شیعه، اهل سنّت یا زیدی یا کیسانی یا فطحی یا واقفی بوده‌اند و با این حال، عالمان شیعه -نظر به وثاقت و صدق آنان- به روایاتشان استناد داشته‌اند؛ همچنانکه بسیاری از راویان روایات اهل سنّت، شیعه بوده‌اند و با این حال، عالمان اهل سنّت -نظر به وثاقت و صدق آنان- به روایاتشان استناد داشته‌اند؛ چراکه اعتبار به وثاقت و صدق راوی است، نه مذهب او. از اینجا دانسته می‌شود که استناد به روایات شیعه یا اهل سنّت هرگاه توسّط راویان ثقه و صدوق رسیده باشند، یکسان است.

۴ . سخن شما مبنی بر اینکه روایات اهل سنّت را قبول ندارید و صرفاً روایاتی را قابل استناد می‌دانید که در منابع شیعه آمده، سخنی متناقض است؛ زیرا بسیاری از روایاتی که در منابع شیعه آمده، توسّط راویانی روایت شده است که اهل سنّت بوده‌اند و با این وصف، استناد به روایاتی که در منابع شیعه آمده، به معنای استناد به روایات اهل سنّت است. وانگهی بسیاری از روایاتی که در منابع اهل سنّت آمده، توسّط راویانی روایت شده است که شیعه بوده‌اند؛ چنانکه طبسی در کتاب «رجال الشیعة في أسانید السنّة» ۱۴۰ تن از آنان را نام برده است و با این وصف، عدم استناد به روایاتی که در منابع اهل سنّت آمده، مستلزم عدم استناد به بسیاری از روایات شیعه است. به علاوه، بسیاری از روایات شیعه بر صحّت روایات اهل سنّت از پیامبر و اهل بیت، تأکید دارند؛ مانند روایت منصور بن حازم از امام صادق علیه السلام که در آن آمده است: «قُلْتُ: أَخْبِرْنِي عَنْ أَصْحَابِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ صَدَقُوا عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ أَمْ كَذَبُوا؟ قَالَ: بَلْ صَدَقُوا»[۳]؛ «گفتم: من را از اصحاب رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم خبر بده که آیا از محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم از روی صدق روایت کرده‌اند یا بر او دروغ بسته‌اند؟ فرمود: بلکه از روی صدق روایت کرده‌اند» و روایت هشام بن سالم که در آن آمده است: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ: جُعِلْتُ فِدَاكَ، عِنْدَ الْعَامَّةِ مِنْ أَحَادِيثِ رَسُولِ اللَّهِ شَيْءٌ يَصِحُّ؟ فَقَالَ: نَعَمْ، إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ أَنَالَ وَأَنَالَ وَأَنَالَ وَعِنْدَنَا مَعَاقِلُ الْعِلْمِ وَفَصْلُ مَا بَيْنَ النَّاسِ»[۴]؛ «به امام صادق علیه السلام گفتم: فدایت شوم، آیا نزد اهل سنّت از احادیث رسول خدا چیزی هست که صحیح باشد؟ فرمود: آری، هرآینه رسول خدا بهره‌مند ساخت و بهره‌مند ساخت و بهره‌مند ساخت و نزد ما پشتوانه‌های دانش و فیصله‌ی میان مردم است» و روایت محمد بن مسلم که در آن آمده است: «قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ: إِنَّا نَجِدُ الشَّيْءَ مِنْ أَحَادِيثِنَا فِي أَيْدِي النَّاسِ، قَالَ: فَقَالَ لِي: لَعَلَّكَ لَا تَرَى أَنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ أَنَالَ وَأَنَالَ ثُمَّ أَوْمَئَ بِيَدِهِ عَنْ يَمِينِهِ وَعَنْ شِمَالِهِ وَمِنْ بَيْنِ يَدَيْهِ وَمِنْ خَلْفِهِ وَإِنَّا أَهْلَ الْبَيْتِ عِنْدَنَا مَعَاقِلُ الْعِلْمِ وَضِيَاءُ الْأَمْرِ وَفَصْلُ مَا بَيْنَ النَّاسِ»[۵]؛ «به امام صادق علیه السلام گفتم: ما بخشی از احادیثمان را در دستان اهل سنّت می‌یابیم، پس به من فرمود: شاید تو گمان نمی‌کنی که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم مردم را بهره‌مند ساخت و بهره‌مند ساخت -سپس با دست خود به راست و چپ و پیش و پس اشاره کرد (یعنی از هر سو)- و نزد ما اهل بیت پشتوانه‌های دانش و روشنی کار و فیصله‌ی میان مردم است» و روایت أبو بصیر از امام باقر یا امام صادق علیهما السلام که در آن آمده است: «لَا تُكَذِّبُوا الْحَدِيثَ إِذَا أَتَاكُمْ بِهِ مُرْجِئٌ وَلَا قَدَرِيٌّ وَلَا حَرُورِيٌّ يَنْسِبُهُ إِلَيْنَا فَإِنَّكُمْ لَا تَدْرُونَ لَعَلَّهُ شَيْءٌ مِنَ الْحَقِّ فَيُكَذَّبُ اللَّهُ فَوْقَ عَرْشِهِ»[۶]؛ «حدیث را هرگاه کسی از مرجئه یا قدریّه یا خوارج برایتان آورد و به ما نسبت داد دروغ نشمارید؛ چراکه شما نمی‌دانید شاید آن چیزی از حق باشد، پس خداوند در بالای عرشش تکذیب شود» و روایت ابو جعفر طوسی از امام صادق علیه السلام که در آن آمده است: «إِذَا نَزَلَتْ بِكُمْ حَادِثَةٌ لَا تَجِدُونَ حُكْمَهَا فِيمَا رُوِيَ عَنَّا فَانْظُرُوا إِلَى مَا رَوَوْا عَنْ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَاعْمَلُوا بِهِ»[۷]؛ «هرگاه حادثه‌ای برایتان پیش آمد که حکم آن را در چیزی که از ما روایت شده است نمی‌یابید، پس به چیزی که (اهل سنّت) از علی علیه السلام روایت کرده‌اند بنگرید و به آن عمل کنید». بنابراین، سخن شما مبنی بر اینکه تنها به روایات شیعه استناد می‌کنید، بر خلاف روایات شیعه است!

۵ . عموم روایات اهل سنّت که مورد استناد ما قرار گرفته‌اند، با کتاب خداوند و قواعد عقلی سازگارند و از این رو، نمی‌توان آن‌ها را روایاتی سنّی دانست؛ زیرا معلوم است که کتاب خداوند مخصوص به اهل سنّت نیست و قواعد عقلی برای همه‌ی مذاهب یکسان است.

↑[۱] . در این باره بنگرید به: نقد و بررسی ۵۴.
↑[۲] . در این باره بنگرید به: پرسش و پاسخ ۳۰۰.
↑[۳] . الكافي للكليني، ج۱، ص۶۵
↑[۴] . بصائر الدرجات للصفار، ص۳۸۳؛ الإختصاص للمفيد، ص۳۰۸
↑[۵] . بصائر الدرجات للصفار، ص۳۸۵
↑[۶] . المحاسن للبرقي، ج۱، ص۲۳۰
↑[۷] . عدّة الأصول للطوسي [طبع جدید]، ج۱، ص۱۴۹