نویسندهی نقد: علی اکبر صفایی | تاریخ نقد: ۱۳۹۷/۲/۲۴ |
من اشکال خاصّی در نظرات آقای منصور هاشمی خراسانی نمیبینم، ولی دو سؤال از شما دارم که امیدوارم جواب قانعکنندهای برایشان داشته باشید.
شما بارها و به صراحت اعلام کردهاید که ایشان مدّعی نیست همان منصور خراسانی موعود است. سؤال اول این است که در این صورت، چرا صریحاً اعلام نمیکنند که همان شخص نیستند تا متّهم به داشتن چنین ادّعایی نشوند؟!
و سؤال دوم اینکه اگر ایشان همان شخص موعود نیستند، پس به چه دلیلی ما باید دعوتشان را اجابت کنیم و با مال و جان یاریشان کنیم؟! آیا داشتن توقّع اجابت و یاری از مردم با نداشتن ادّعا متناقض نیست؟!
امیدوارم برای این دو سؤال من جواب قانعکنندهای داشته باشید!
پاسخ به نقد شماره: ۶ | تاریخ پاسخ به نقد: ۱۳۹۷/۲/۳۱ |
ما برای این دو سؤال شما، جواب قانعکنندهای داریم، مشروط به اینکه شما قانع شونده باشید؛ زیرا بسیاری از مردم در حالی سؤال میکنند که به دنبال جواب نیستند، بلکه به دنبال چیز دیگری هستند و از این رو، با هیچ جوابی قانع نمیشوند، اگرچه بسیار صحیح و مستدل باشد. آنان بندیان زندان «تکبّر» و غلامان دیو «اهواء نفسانی» هستند که سؤال را برای دانستن نمیپرسند؛ چراکه از پیش خود را دانا و پرسش شونده را نادان پنداشتهاند و حکم نهایی را صادر کردهاند، بلکه تنها از باب عیبجویی و اشکالتراشی میپرسند تا پرسش شونده را مغلوب سازند یا دست کم به مشقّت اندازند. آنان کسانی هستند که خداوند دربارهیشان فرموده است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ يُجَادِلُونَ فِي آيَاتِ اللَّهِ بِغَيْرِ سُلْطَانٍ أَتَاهُمْ ۙ إِنْ فِي صُدُورِهِمْ إِلَّا كِبْرٌ مَا هُمْ بِبَالِغِيهِ ۚ فَاسْتَعِذْ بِاللَّهِ ۖ إِنَّهُ هُوَ السَّمِيعُ الْبَصِيرُ﴾[۱]؛ «هرآینه کسانی که دربارهی آیات خداوند بدون حجّتی که آنان را آمده باشد مجادله میکنند، در سینههاشان جز کبری که بدان نمیرسند نیست، پس به خداوند پناه ببر که او شنوای بیناست» و فرموده است: ﴿وَالَّذِينَ يَسْعَوْنَ فِي آيَاتِنَا مُعَاجِزِينَ أُولَئِكَ فِي الْعَذَابِ مُحْضَرُونَ﴾[۲]؛ «و کسانی که دربارهی آیات ما (به عیبجویی و اشکالتراشی) میکوشند تا عاجز سازند، آنان در عذاب حاضر خواهند شد».
با این مقدّمه، توجّه شما را به نکات زیر جلب میکنیم:
۱ . بارها و به صراحت اعلام کردهایم که منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، به رغم مطابقت نهضت و مشابهت نشانههایش با نهضت و نشانههای منصور خراسانی موعود، مدّعی نیست که همان شخص است و از این رو، همّ خود را معطوف به اثبات چنین ادّعایی نمیفرماید؛ بر خلاف مدّعیان دروغین و گزافهگو که به رغم تفاوت فاحش نشانهها و مخالفت آشکار نهضتشان با نشانهها و نهضت اشخاص موعود، ادّعا میکنند که همان اشخاص هستند و از این رو، همّ خود را معطوف به اثبات چنین ادّعایی میکنند، در حالی که هر چه بیشتر برای اثبات آن میکوشند، بیشتر کذب آن را به اثبات میرسانند! با این حال، باید توجّه داشت که «عدم ادّعا»، به معنای «ادّعای عدم» نیست؛ چراکه «ادّعای عدم» نیز یک ادّعا محسوب میشود. بنابراین، ادّعای «موعود نبودن» منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی نیز مانند ادّعای «موعود بودن» آن جناب، نیاز به دلیل دارد؛ با توجّه به اینکه موعود بودن آن جناب بالبداهه محال نیست تا نفی آن بینیاز از دلیل باشد، بلکه عقلاً و شرعاً محتمل است و اصل نیز مثبِت موعود نبودن آن جناب نیست، بلکه تنها موعود بودن آن جناب را نیازمند دلیل میشمارد و با این وصف، ادّعای آنکه «او همان شخص موعود نیست» مانند ادّعای اینکه «او همان شخص موعود است» بدون دلیل جایز نیست. از این رو، او همّ خود را معطوف به نفی آن نمیفرماید، همان طور که معطوف به اثباتش نمیفرماید؛ چراکه نفی آن مانند اثباتش نیازمند دلیل است، بلکه چه بسا نفی آن از اثباتش دشوارتر است؛ چراکه مطابقت نهضت و مشابهت نشانههای او با نهضت و نشانههای منصور خراسانی موعود، محسوس است و انکار آن، انکار محسوس شمرده میشود که در شأن عاقلان نیست؛ با توجّه به اینکه قدر متیقّن از روایات متواتر و مشهور، ظهور مردی از شرق خراسان بزرگ با پرچمهای سیاه است که در بحبوحهی درگیریها بر سر حاکمیّت، به سوی اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم فرا میخواند و برای حاکمیّت مهدی علیه السلام زمینهسازی میکند و این قدر متیقّنی است که صرف نظر از نشانههای رسیده در روایات واحد، در منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی وجود دارد؛ خصوصاً با توجّه به اینکه پیش از او هیچ مرد دیگری با این نهضت و نشانهها در شرق خراسان بزرگ ظهور نکرده و ظهور هر مرد دیگری پس از او با این نهضت و نشانهها در این منطقه، تحصیل حاصل و بیهوده است[۳].
از اینجا دانسته میشود که منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی نمیتواند صریحاً اعلام کند که همان شخص موعود نیست؛ چراکه این کار بدون دلیل نارواست و إغراء به جهل محسوب میشود؛ همان طور که نمیتواند صریحاً اعلام کند که همان شخص موعود است؛ چراکه این کار هر چند به همراه دلیل باشد، محذوراتی عقلی و شرعی دارد؛ مانند اینکه دستاویزی برای دشمنان آن جناب میشود تا عوام را به فتنه اندازند و قتل آن جناب را موجّه جلوه دهند، در حالی که خداوند از برانگیختن فتنه و انداختن خود در معرض قتل نهی کرده و فرموده است: ﴿وَلَا تُلْقُوا بِأَيْدِيكُمْ إِلَى التَّهْلُكَةِ﴾[۴]؛ «و خود را با دستانتان به کشتن ندهید» و فرموده است: ﴿وَالْفِتْنَةُ أَشَدُّ مِنَ الْقَتْلِ﴾[۵]؛ «و فتنه از کشتن بدتر است» و مانند اینکه اعلام صریح موعود بودن آن جناب، به تعیین وقت ظهور مهدی علیه السلام میانجامد؛ چراکه بنا بر روایات متواتر و مشهور، منصور خراسانی موعود پرچم را از ظالمان میگیرد و به مهدی علیه السلام میرساند و حتّی شماری از روایات، مدّت زمان میان قیام او و قیام مهدی علیه السلام را تعیین کردهاند و با این وصف، ظهور کسی با ادّعای اینکه منصور خراسانی موعود است، نوعی تعیین وقت ظهور مهدی علیه السلام محسوب میشود، در حالی که بنا بر روایات اهل بیت، تعیینکنندگان وقت ظهور مهدی علیه السلام دروغگو هستند[۶]. از این روست که گفتارهایی از آن جناب رسیده «حاکی از اینکه دربارهی خود ادّعایی نمیکند، هر چند از فضل خداوند دربارهی خود ناامید نیست» و این نشان میدهد که گفتار و سکوت آن جناب، چه اندازه بجا و سنجیده است، بل نشان میدهد که گفتار و سکوت آن جناب جز با هدایت و تسدید خداوند نیست؛ چراکه حرکت بر روی این خطّ باریکتر از موی بدون کمترین انحراف به راست و چپ، جز با هدایت و تسدید خداوند امکان ندارد.
۲ . بارها و به صراحت اعلام کردهایم که اجابت و یاری منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، متوقّف بر موعود بودن او نیست تا اگر آن را ادّعا نکند واجب نباشد، بل متوقّف بر درست بودن نهضت و راست بودن دعوت اوست که واقعیّتی بر روی زمین است و با چشم دیده و با گوش شنیده میشود؛ چراکه خداوند اجابت راستگویان و یاری درستکاران را به موعود بودن آنان مشروط نکرده، بلکه بدون این شرط واجب ساخته و فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَكُونُوا مَعَ الصَّادِقِينَ﴾[۷]؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! از خداوند بترسید و به همراه راستگویان باشید» و فرموده است: ﴿وَتَعَاوَنُوا عَلَى الْبِرِّ وَالتَّقْوَى﴾[۸]؛ «و به یکدیگر در نیکوکاری و پرهیزکاری یاری رسانید» و فرموده است: ﴿وَإِنِ اسْتَنْصَرُوكُمْ فِي الدِّينِ فَعَلَيْكُمُ النَّصْرُ﴾[۹]؛ «و اگر از شما در مورد دین یاری خواستند، بر شماست که یاری کنید» و فرموده است: ﴿فَأَمَّا مَنْ أَعْطَى وَاتَّقَى وَصَدَّقَ بِالْحُسْنَى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْيُسْرَى وَأَمَّا مَنْ بَخِلَ وَاسْتَغْنَى وَكَذَّبَ بِالْحُسْنَى فَسَنُيَسِّرُهُ لِلْعُسْرَى وَمَا يُغْنِي عَنْهُ مَالُهُ إِذَا تَرَدَّى﴾[۱۰]؛ «پس اما کسی که دهش کرد و تقوا پیش گرفت و خوبی را تصدیق کرد، او را به آسانی میرسانیم و اما کسی که دریغ ورزید و بینیازی جست و خوبی را تکذیب کرد او را به سختی میاندازیم و مال او چون سرنگون شود به کارش نمیآید» و فرموده است: ﴿فَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنْ كَذَبَ عَلَى اللَّهِ وَكَذَّبَ بِالصِّدْقِ إِذْ جَاءَهُ ۚ أَلَيْسَ فِي جَهَنَّمَ مَثْوًى لِلْكَافِرِينَ وَالَّذِي جَاءَ بِالصِّدْقِ وَصَدَّقَ بِهِ ۙ أُولَئِكَ هُمُ الْمُتَّقُونَ﴾[۱۱]؛ «پس چه کسی ستمکارتر است از کسی که بر خداوند دروغ بندد و راستی را چون به نزدش آید تکذیب کند؟! آیا در جهنّم جایگاهی برای کافران نیست؟! و کسی که راستی را بیاورد و (کسی که) آن را تصدیق کند، آنان همان پرهیزکاران هستند» و فرموده است: ﴿وَالسَّلَامُ عَلَى مَنِ اتَّبَعَ الْهُدَى﴾[۱۲]؛ «و درود بر کسی باد که از هدایت پیروی کند» و به عنوان نمونه، فرموده است: ﴿وَقَالَ الَّذِي آمَنَ يَا قَوْمِ اتَّبِعُونِ أَهْدِكُمْ سَبِيلَ الرَّشَادِ﴾[۱۳]؛ «و کسی که ایمان آورده بود گفت: ای قوم من! از من پیروی کنید تا شما را به راه درست هدایت کنم». بیگمان این آیات دلیل بر آن هستند که تصدیق «خوبی» و «راستی» و یاری آورندهی آن و پیروی مؤمنی که به «راه درست» هدایت میکند، در نیکوکاری و پرهیزکاری واجب است، اگرچه موعود نباشد و تردیدی نیست که نهضت «بازگشت به اسلام» و «زمینهسازی برای ظهور امام مهدی علیه السلام» بر بنیاد قرآن، سنّت متواتر و عقل سلیم، مصداق بارز «خوبی»، «راستی» و «راه درست» است و با این وصف، آورندهی آن منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، شایستهی یاری و پیروی است، اگرچه موعود نباشد، بل چه بسا میتوان گفت که راستیِ دعوت و درستیِ نهضت او، شاهدی دیگر بر موعود بودن اوست؛ چراکه راستی دعوت و درستی نهضت موعود، ناشی از موعود بودن او نیست، بلکه موعود بودن او ناشی از راستی دعوت و درستی نهضت اوست؛ به این معنا که پیامبر و خلفائش از آن رو به ظهور او بشارت دادهاند که دعوت او راست و نهضت او درست است، نه اینکه دعوت او راست و نهضت او درست است از آن رو که پیامبر و خلفائش به ظهور او بشارت دادهاند و با این وصف، راستی دعوت و درستی نهضت او از موعود بودن او دانسته نمیشود، بلکه موعود بودن او از راستی دعوت و درستی نهضت او دانسته میشود و راستی دعوت و درستی نهضت او از مطابقت کامل آن با قرآن، سنّت متواتر و عقل سلیم دانسته میشود و این نکتهی ظریفی است که بر بیشتر مردم پوشیده است.
حاصل آنکه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، نه مدّعی است که منصور خراسانی موعود است و نه مدّعی است که منصور خراسانی موعود نیست، بلکه علم آن را به اهلش واگذاشته است تا خود از روی دلیل به آن برسند و این رویکردی متعادل و حکیمانه است که از عدالت و کمال آن جناب حکایت دارد، ولی صریحاً اعلام میفرماید که اجابت و یاری او بر هر مسلمانی واجب است؛ زیرا این حقیقتی است که از ادّعای او تبعیّت نمیکند، بل تابع راستی دعوت و درستی نهضت اوست که از یقینیّات عقلی و شرعی دانسته میشود.