نویسنده‌ی نقد: هادی تاریخ نقد: ۱۳۹۴/۱۱/۲۵

ضمن تشکّر از پاسخ‌های دقیق حضرات به سؤالات مطرح شده و یادآوری این نکته که مراجعین به سایت، پاسخ‌ها را با دقّت و ریزبینی بررسی می‌کنند و کوچک‌ترین خطا یا سهل‌انگاری در پاسخ‌ها از نظر ایشان دور نمی‌ماند و این روند تا رسیدن به نتیجه و تصمیم‌گیری ادامه خواهد داشت؛ چون در این برهه‌ی حساس، گرفتن تصمیم عجولانه هزینه‌های زیادی در پی خواهد داشت. بعضی از ما در گذشته هزینه‌های مادّی و معنوی زیادی پرداخت کرده‌ایم که باعث عقب‌ماندگی و سرخوردگی ما در جامعه شده است. از طرفی دلبستگی به امام مهدی و از طرفی ضعف مادی و معنوی، ما را در یک کشمکش طولانی‌مدّت قرار داده است که گویا پایانی ندارد! از طرفی تحمّل فشارهای درونی و بیرونی جسم و روح ما را خسته و فرسوده کرده است. هر چند شیطان کاملاً بر ما مسلّط نشده و ما هنوز کاملاً تسلیم نشده‌ایم، ولی خیلی ضعیف و فرسوده شده‌ایم و احساس خطر می‌کنیم.

حال از علامه منصور هاشمی حفظه الله درخواست می‌کنیم که اولاً برای ما بسیار دعا کند و هم دعایی کارساز به ما یاد بدهد تا بوسیله‌ی آن ضعف‌های مادّی و معنوی خود را برطرف کنیم و قوّتی به دست آوریم تا بوسیله‌ی آن بتوانیم از اهداف متعالی امام مهدی پشتیبانی کنیم و خداوند را خوشنود کنیم.

مگر صاحبدلی روزی ز رحمت

کند در حقّ مسکینان دعایی

پاسخ به نقد شماره: ۴ تاریخ پاسخ به نقد: ۱۳۹۴/۱۱/۳۰

برادر مؤمن!

حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی در پی هر نمازی و خصوصاً در قنوت نماز وتر و سجده‌ی آخر آن، برای مؤمنان دعا می‌فرماید و توفیق آنان را از درگاه خداوند مهربان مسئلت می‌کند؛ همچنانکه دعاهای پاکیزه‌ای مانند دعای مجرّب «منیبین»[۱] و دعایی برای هر بامداد و شامگاه[۲] را به آنان تعلیم فرموده و این گونه به ارتباط آنان با منبع هدایت یاری رسانده، ولی روشن است که فاعلیّت خداوند متناسب با قابلیّت بندگان است و دعا برای سنگ‌ها فایده‌ی چندانی ندارد! دیرزمانی است که مؤمنانی مانند جناب‌عالی، دعوت این انسان بزرگ به سوی «الحقّ المبین» را شنیده‌اند و مطابقت کامل و إعجاب‌آور آن با عقل و شرع را به نظاره نشسته‌اند، ولی به خیال خود در یاری آن «احتیاط» می‌کنند، در حالی که تعلّل‌شان در یاری آن «احتیاط» نیست، بل مصداق بارز «بی‌احتیاطی» است که شیطان در نظرشان «احتیاط» جلوه داده است تا بدین وسیله آنان را از عمل به تکلیف باز دارد و به صفوف «قاعدین» و «خالفین» ملحق کند؛ همانان که از همراهی با حق در آغاز سر باز می‌زنند و خداوند آنان را تا ابد از همراهی با آن محروم می‌کند؛ چنانکه فرموده است: ﴿فَإِنْ رَجَعَكَ اللَّهُ إِلَى طَائِفَةٍ مِنْهُمْ فَاسْتَأْذَنُوكَ لِلْخُرُوجِ فَقُلْ لَنْ تَخْرُجُوا مَعِيَ أَبَدًا وَلَنْ تُقَاتِلُوا مَعِيَ عَدُوًّا ۖ إِنَّكُمْ رَضِيتُمْ بِالْقُعُودِ أَوَّلَ مَرَّةٍ فَاقْعُدُوا مَعَ الْخَالِفِينَ[۳]؛ «پس اگر خداوند تو را به سوی گروهی از آنان بازگرداند، پس از تو برای خروج اذن خواستند به آنان بگو: هرگز به همراه من خروج نکنید و هرگز به همراه من با دشمنی نجنگید؛ چراکه شما در بار نخست به نشستن راضی شدید، پس دیگر بنشینید با جاماندگان». این سزای کسانی است که اسلام را در روز غربت آن -روزی که به آنان نیاز دارد- یاری نمی‌کنند و در انتظار روز پیروزی آن -روزی که به آنان نیازی ندارد- می‌نشینند، تا برای جمع کردن غنیمت و برای سهم‌خواهی بیایند؛ یا در جایی بیرون از میدان، به انتظار پایان جنگ می‌نشینند، تا اگر پیروزی برای حق بود بگویند که ما همواره از اهل آن بودیم و اگر پیروزی برای باطل بود بگویند که ما همواره از آنان حذر داشتیم و هیچ گاه به آنان نپیوستیم؛ چنانکه خداوند درباره‌ی‌شان فرموده است: ﴿الَّذِينَ يَتَرَبَّصُونَ بِكُمْ فَإِنْ كَانَ لَكُمْ فَتْحٌ مِنَ اللَّهِ قَالُوا أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ وَإِنْ كَانَ لِلْكَافِرِينَ نَصِيبٌ قَالُوا أَلَمْ نَسْتَحْوِذْ عَلَيْكُمْ وَنَمْنَعْكُمْ مِنَ الْمُؤْمِنِينَ[۴]؛ «کسانی که برای شما انتظار می‌برند، پس اگر برای شما پیروزی از جانب خداوند بود می‌گویند: آیا ما با شما نبودیم؟! و اگر برای کافران نصیبی بود می‌گویند: آیا ما شما را در میان نگرفتیم و از مؤمنان پاس نداشتیم؟!». اینانند که در روز قیامت به اهل حق استغاثه می‌کنند و می‌گویند که به ما نظری بیفکنید تا از نورتان بهره‌ای بگیریم، ولی به آنان پاسخ داده می‌شود: «به پشت سرتان باز گردید و نوری برای خود بیابید!»، پس میانشان دیواری کشیده می‌شود که دروازه‌ای دارد و در آن سویش رحمت است و در این سویش عذاب! پس آنان از این سوی آن فریاد می‌زنند، به گونه‌ای که خداوند از آن خبر داده و فرموده است: ﴿يُنَادُونَهُمْ أَلَمْ نَكُنْ مَعَكُمْ ۖ قَالُوا بَلَى وَلَكِنَّكُمْ فَتَنْتُمْ أَنْفُسَكُمْ وَتَرَبَّصْتُمْ وَارْتَبْتُمْ وَغَرَّتْكُمُ الْأَمَانِيُّ حَتَّى جَاءَ أَمْرُ اللَّهِ وَغَرَّكُمْ بِاللَّهِ الْغَرُورُ[۵]؛ «آنان را آواز می‌دهند: آیا ما با شما نبودیم؟! پاسخ می‌دهند که آری، ولی شما خود را فریب دادید و تعلّل کردید و شک نمودید و آرزوها فریبتان داد تا آن گاه که کار خداوند فرا رسید و شما را فریبنده درباره‌ی خداوند فریفت». پس عاقبت این «خودفریبی»، «تعلّل»، «شک» و «پیروی از آرزوها»، آتشی است که مولای کافران و مولای منافقان است؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿فَالْيَوْمَ لَا يُؤْخَذُ مِنْكُمْ فِدْيَةٌ وَلَا مِنَ الَّذِينَ كَفَرُوا ۚ مَأْوَاكُمُ النَّارُ ۖ هِيَ مَوْلَاكُمْ ۖ وَبِئْسَ الْمَصِيرُ[۶]؛ «پس امروز نه از شما و نه از کسانی که کافر شدند فدیه‌ای گرفته نمی‌شود، جایگاه‌تان آتش است که مولای شماست و بد جایگاهی است».

بر این اساس، ما از همه‌ی مؤمنان در سرتاسر جهان می‌خواهیم که اگر دعوت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی به سوی اسلام کامل و خالص و زمینه‌سازی برای ظهور امام مهدی علیه السّلام را نادرست می‌پندارند، دلیل نادرستی آن را به ما بگویند و اگر آن را درست می‌یابند، از خداوند بترسند و در اجابت و یاری آن کوتاهی نکنند؛ چراکه عذاب خداوند شدید است -بسیار شدیدتر از شکنجه‌ی هر حکومتی- و آنان را یارای آن نخواهد بود، در روزی که آنان را بازخواست خواهد کرد و هیچ بهانه‌ای را از آنان نخواهد پذیرفت.

چه شیوا، ژرف و متناسب است حکمتی که یکی از یارانمان ما را از آن خبر داد، گفت:

«قَالَ لِيَ الْمَنْصُورُ: أَلَا يَأْتِينَا أَخُوكَ فُلَانٌ فَيُعِينُنَا عَلَى عِبَادَةِ اللَّهِ؟ قُلْتُ: إِنِّي دَعَوْتُهُ -جُعِلْتُ فِدَاكَ- فَزَعَمَ أَنَّهُ يَخَافُ! قَالَ: لَا وَاللَّهِ لَا يَخَافُ وَلَوْ كَانَ يَخَافُ لَأَتَانِي وَلَوْ حَبْوًا عَلَى الثَّلْجِ! فَدَخَلَ عَلَيْهِ جُبَيْرُ بْنُ عَطَاءٍ الْخُجَنْدِيُّ، فَقَالَ: هَذَا يَخَافُ -وَكَانَ لَهُ أَرْبَعَةُ أَوْلَادٍ صِغَارٍ فَتَرَكَهُمْ مُهَاجِرًا إِلَى اللَّهِ- ثُمَّ قَالَ: مَنْ يَعْذِرُنِي مِنْ قَوْمٍ لَا يَأْتُونَ الْحَقَّ مَخَافَةَ الْبَاطِلِ وَلَا يَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ مَخَافَةَ النَّارِ؟! أُولَئِكَ هُمُ الْخَاسِرُونَ»[۷]؛ «منصور به من فرمود: آیا برادرت فلانی به نزد ما نمی‌آید که ما را در بندگی خداوند کمک کند؟ گفتم: من او را دعوت کردم -فدایت شوم- ولی پنداشت که می‌ترسد! فرمود: نه به خدا سوگند نمی‌ترسد و اگر می‌ترسید به نزد من می‌آمد اگرچه چهار دست و پا بر روی برف! در این هنگام جُبیر بن عطاء خجندی بر آن جناب وارد شد، پس آن جناب فرمود: این می‌ترسد -و برای او چهار فرزند خردسال بود که آن‌ها را برای هجرت به سوی خداوند وا گذاشت- سپس فرمود: چه کسی من را معذور می‌دارد درباره‌ی کسانی که از ترسِ باطل به حق نمی‌پیوندند و از ترسِ دوزخ به بهشت نمی‌روند؟! آنان به راستی که زیان‌کارانند».

↑[۳] . التّوبة/ ۸۳
↑[۴] . النّساء/ ۱۴۱
↑[۵] . الحدید/ ۱۴
↑[۶] . الحدید/ ۱۵
↑[۷] . گفتار ۱۵۹، فقره‌ی ۵