نویسنده‌ی پرسش: علی تاریخ پرسش: ۱۳۹۴/۱۱/۲

۱ . امامان اهل بیت داشتن یک گرم طلا را بر خود و دیگر مردان حرام می‌دانستند. چگونه است که مرقد آنان از طلا انباشته شده؟

۲ . چرا حضرت علی با آن همه بیت المال و حکومت ۵ ساله برای پیامبر بارگاه نساخت؟

پاسخ به پرسش شماره: ۳ تاریخ پاسخ به پرسش: ۱۳۹۴/۱۱/۵

لطفاً به نکات زیر توجّه فرمایید:

۱ . امامان اهل بیت به پیروی از جدّ بزرگوارشان رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم طلا و نقره‌ای در زندگی دنیا نیندوختند، مگر اینکه در راه خداوند انفاق کردند؛ زیرا بهتر از هر کسی می‌دانستند که خداوند در کتاب خود فرموده است: ﴿وَالَّذِينَ يَكْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّةَ وَلَا يُنْفِقُونَهَا فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذَابٍ أَلِيمٍ[۱]؛ «کسانی که طلا و نقره را می‌اندوزند و در راه خداوند انفاق نمی‌کنند، آنان را به عذابی دردناک بشارت ده». با این وصف، انباشتن طلا و نقره پیرامون قبور آنان، از مال آنان یا به امر آنان نبوده، بلکه از مال مسلمانان و به خواست خود آن‌ها بوده است و با این وصف، خوبی یا بدی آن به خود آن‌ها مربوط می‌شود و به امامان اهل بیت ربطی پیدا نمی‌کند.

قدر مسلّم این است که انباشتن طلا و نقره پیرامون قبور آنان، اصلی در اسلام ندارد و بر خلاف سنّت است و با این وصف، ابتداءِ به آن جایز نیست، ولی رفع آن پس از انجام آن، در صورتی جایز است که اهانت به آنان شمرده نشود؛ چراکه حرمت اهانت به آنان از حرمت انباشتن طلا و نقره پیرامون قبورشان بیشتر است. آری، ازاله‌ی طلا و نقره از پیرامون قبورشان به شیوه‌ای که احترام آنان حفظ شود، اشکالی ندارد و با این وصف، شایسته است که توسّط دوستداران و معتقدان به فضل‌شان انجام شود، نه توسّط دیگران تا شائبه‌ی بی‌احترامی به آنان را نداشته باشد.

۲ . امیر المؤمنین علیّ بن أبی طالب برای قبر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بارگاهی نساخت؛ چراکه رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به ساختن بارگاهی برای قبر خود امر نکرده بود، بلکه از ساختن بارگاه برای قبور نهی کرده بود. البته قبر آن حضرت در زیر آسمان هم قرار نداشت، بلکه در خانه‌ی آن حضرت قرار داشت، تا اینکه ولید بن عبد الملک بن مروان در سال ۸۸ قمری، آن را به مسجد ملحق کرد. با این حال، پس از اینکه بارگاهی برای قبر رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم ساخته شد، تخریب آن جایز نیست؛ چراکه در نظر عرف بی‌احترامی به آن حضرت محسوب می‌شود و بی‌احترامی به آن حضرت از بزرگ‌ترین گناهان و اسباب فتنه و اختلاف میان مسلمانان است، ولی تغییر و اصلاح آن به نحوی که با سنّت آن حضرت انطباق یابد، اشکالی ندارد و این حکمی است که درباره‌ی بارگاه قبور اهل بیت و اصحاب آن حضرت نیز صدق می‌کند؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:

«سَمِعْتُ الْمَنْصُورَ يَقُولُ: مَنْ هَدَمَ قَبْرَ مُؤْمِنٍ فَكَأَنَّمَا هَدَمَ دَارَهُ، قُلْتُ: أَرَأَيْتَ إِنْ وَجَدَ فِيهِ خَلَلًا أَوْ نَقْصًا، أَلَهُ أَنْ يُصْلِحَهُ؟ قَالَ: لَا بَأْسَ بِأَنْ يُصْلِحَهُ، وَلَيْسَ الْهَدْمُ كَالْإِصْلَاحِ، قُلْتُ: أَرَأَيْتَ إِنْ وَجَدَ عَلَيْهِ بُنْيَانًا مِمَّا لَا يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ عَلَى قَبْرٍ، أَلَهُ أَنْ يَهْدِمَ الْبُنْيَانَ؟ قَالَ: لَيْسَ لَهُ أَنْ يَهْدِمَهُ هَدْمًا فَيُهِينَهُ، وَلَكِنْ يَأْخُذُ مِنْهُ عَلَى رِفْقٍ، حَتَّى إِذَا سَوَّاهُ جَعَلَ حَوْلَهُ مَوَانِعَ لِكَيْلَا يَطَأَهُ النَّاسُ، قُلْتُ: أَمَا أَمَرَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ عَلِيًّا بِهَدْمِ الْقُبُورِ؟! قَالَ: إِنَّمَا أَمَرَهُ بِهَدْمِ قُبُورِ الْمُشْرِكِينَ لِيُذْهِبَ آثَارَ الْجَاهِلِيَّةِ وَأَنْجَاسَهَا، وَلَمْ يَأْمُرْهُ بِهَدْمِ قُبُورِ الْمُؤْمِنِينَ، قُلْتُ: فَمَاذَا تَرَى إِنْ كَانَ قَبْرَ نَبِيٍّ أَوْ إِمَامٍ مِنْ أَئِمَّةِ الْمُؤْمِنِينَ؟ قَالَ: أَرَى أَنْ لَا يُهْدَمَ وَلَا يُؤْخَذَ مِنْهُ شَيْءٌ إِلَّا عَلَى وَجْهِ الْإِصْلَاحِ، لِكَيْلَا يَكُونَ فِتْنَةً لِلَّذِينَ آمَنُوا، فَيُوقِعَ بَيْنَهُمُ الْعَدَاوَةَ وَالْبَغْضَاءَ، وَلَا بَأْسَ بِأَنْ يَكُونَ الْقَبْرُ فِي بَيْتٍ لَمْ يُبْنَ لَهُ مَا لَمْ يُرْفَعْ فَوْقَ أَرْبَعَةِ أَصَابِعَ، وَلَا أَقُولُ كَمَا يَقُولُ هَؤُلَاءِ الْأَحْجَارُ -يَعْنِي الْوَهَّابِيَّةَ! ثُمَّ أَقْبَلَ بِوَجْهِهِ عَلَى عَبْدِ اللَّهِ بْنِ حَبِيبٍ، وَكَانَ يُصْلِحُ لَهُ قَمِيصًا، فَقَالَ: يَهْدِمُونَ قُبُورَ الصَّالِحِينَ، وَيَعْمُرُونَ قُصُورَ الظَّالِمِينَ! لَا وَاللَّهِ مَا بِذَلِكَ أُمِرُوا»[۲]؛ «شنیدم منصور می‌فرماید: هر کس قبر مؤمنی را ویران کند مثل آن است که خانه‌ی او را ویران کرده باشد! گفتم: نظرتان چیست اگر در آن خللی یا نقصانی بیابد، آیا می‌تواند آن را اصلاح کند؟ فرمود: اشکالی ندارد که آن را اصلاح کند و ویران کردن مانند اصلاح کردن نیست، گفتم: نظرتان چیست اگر بر روی آن بنایی بیابد که جایز نیست بر روی قبری باشد، آیا می‌تواند بنا را ویران کند؟ فرمود: او را نمی‌رسد که آن را به یک‌باره ویران کند و این گونه به او بی‌احترامی نماید، ولی با نرمی از آن بر می‌دارد تا اینکه آن را هموار می‌سازد و پیرامونش موانعی قرار می‌دهد تا مردم بر روی آن پای نگذارند، گفتم: آیا رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم علی را به ویران کردن قبرها فرمان نداد؟! فرمود: او را به ویران کردن قبرهای مشرکان فرمان داد تا آثار جاهلیّت و آلودگی‌های آن را از بین ببرد و او را به ویران کردن قبرهای مؤمنان فرمان نداد، گفتم: پس نظرتان چیست اگر (بنا بر روی) قبر پیامبری یا امامی از ائمّه‌ی مؤمنان باشد؟ فرمود: چنین می‌بینم که ویران نشود و چیزی از آن برداشته نشود مگر از باب اصلاح تا فتنه‌ای برای کسانی که ایمان دارند نباشد پس میانشان دشمنی و کینه بیندازد و اشکالی ندارد که قبر در خانه‌ای باشد که برای آن ساخته نشده است مادامی که بیشتر از چهار انگشت بلند نشود و نمی‌گویم طوری که این سنگ‌ها می‌گویند -یعنی وهّابی‌ها! سپس روی خود را به طرف عبد الله بن حبیب گرداند که در حال رفو کردن پیراهنی برای آن جناب بود، پس فرمود: قبرهای صالحان را ویران می‌کنند و قصرهای ظالمان را آباد می‌سازند! نه به خدا سوگند به این کار امر نشده‌اند»!

آری، همان طور که این عالم بزرگ فرموده، مشکل آن است که اکنون کسانی بر بارگاه قبر پیامبر و اهل بیتش خرده می‌گیرند و به طلا و نقره‌ی آن اعتراض می‌کنند که درباره‌ی کاخ‌های سلاطین و برج‌های شاهزادگان چیزی نمی‌گویند و طلاها و نقره‌های آنان که صرف عیّاشی و إفساد در زمین می‌شود را نادیده می‌گیرند، در حالی که اگر ساختن بارگاه و استفاده از طلا و نقره برای قبر پیامبر و اهل بیتش با سنّت مخالفت دارد، ساختن کاخ‌ها و برج‌ها و استفاده از طلا و نقره برای عیّاشی و إفساد در زمین با سنّت مخالف‌تر است و با این وصف، تلاش برای تخریب قصرهای ظالمان، از تلاش برای تخریب قبرهای صالحان سزاوارتر است؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:

«كُنْتُ عِنْدَ الْعَبْدِ الصَّالِحِ، فَدَخَلَ عَلَيْهِ رَجُلٌ مِنَ السَّلَفِيَّةِ، فَقَالَ: كَانَ فِي قَرْيَتِي قَبْرٌ لِفُلَانٍ الصُّوفِيِّ، وَكَانَ يُعْبَدُ مِنْ دُونِ اللَّهِ، فَهَدَمْتُهُ! قَالَ: وَهَدَمْتَهُ؟! قَالَ: نَعَمْ وَاللَّهِ، وَنَفَضْتُ يَدَيَّ مِنْ تُرَابِهِ! قَالَ: هَدَمْتَ الْقَبْرَ الْأَصْغَرَ، وَأَبْقَيْتَ الْقَبْرَ الْأَكْبَرَ! قَالَ: وَمَا الْقَبْرُ الْأَكْبَرُ؟! قَالَ: قَصْرُ الْحَاكِمِ، وَعُبَّادُهُ أَكْثَرُ! فَتَأَمَّلَ الرَّجُلُ سَاعَةً، ثُمَّ قَالَ: وَاللَّهِ لَوْ أَطَعْنَاكَ لَحَمَلْتَنَا عَلَى الطَّرِيقِ الْوَاضِحِ، وَلَكِنْ مَا نَصْنَعُ بِالْمَذَاهِبِ؟! ثُمَّ قَامَ وَخَرَجَ»[۳]؛ «نزد بنده‌ی صالح بودم، پس مردی از سلفیّه بر او وارد شد و گفت: در قریه‌ی من قبری برای فلان صوفی بود که به جای خداوند پرستش می‌شد، پس آن را ویران کردم! فرمود: آن را ویران کردی؟! گفت: آری و دستم را از خاک آن تکان دادم! فرمود: قبر کوچک‌تر را ویران کردی و قبر بزرگ‌تر را باقی گذاشتی! گفت: قبر بزرگ‌تر کدام است؟! فرمود: قصر حاکم و پرستش کنندگان آن بیشترند! پس مرد ساعتی در اندیشه فرو رفت و سپس گفت: به خدا سوگند اگر از تو اطاعت کنیم ما را به راه روشن رهسپار می‌سازی، ولی چه کنیم با مذاهب؟! سپس برخاست و بیرون رفت».

آری، قصرهای ظالمان، قبرهایی بزرگ‌تر هستند که مردگانی متحرّک در آن‌ها حکم می‌رانند و از نظر علامه منصور هاشمی خراسانی، به ویران شدن سزاوارترند، ولی بیشتر مردم از آن‌ها غافل هستند و به قبرهای کوچک‌تر اعتراض می‌کنند و هر کس که خداوند او را هدایت نفرماید، برای او هدایتگری نیست.

↑[۱] . التّوبة/ ۳۴
↑[۲] . گفتار ۶۹، فقره‌ی ۲
↑[۳] . گفتار ۶۹، فقره‌ی ۳
تعلیق شماره: ۱ نویسنده‌ی تعلیق: حسن تاریخ تعلیق: ۱۳۹۷/۴/۲۵

اگر ممکن است دلایل قرآنی و روایی علامه مبنی بر عدم جواز ساخت بنا بر روی قبور را بفرمایید.

پاسخ به تعلیق: ۱ تاریخ پاسخ به تعلیق: ۱۳۹۷/۵/۳

ساختن بنا بر روی قبر، شیوه‌ی کافران و فاسقانی چون فراعنه بوده و خداوند در قرآن از همانندی با آنان نهی کرده و فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ كَفَرُوا[۱]؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! همانند کسانی که کافر شدند نباشید» و فرموده است: ﴿وَلَا تَكُونُوا كَالَّذِينَ نَسُوا اللَّهَ فَأَنْسَاهُمْ أَنْفُسَهُمْ ۚ أُولَئِكَ هُمُ الْفَاسِقُونَ[۲]؛ «و همانند کسانی نباشید که خداوند را از یاد بردند، پس خودهاشان را از یادشان برد، آنان همان فاسقان هستند». به علاوه، در روایات متواتر آمده است که پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم از این کار نهی فرموده، تا جایی که علیّ بن ابی طالب علیه السلام را فرستاده است تا بناهای ساخته شده بر روی قبور را از بین ببرد. از این رو، اهل بیت آن حضرت نیز این کار را روا نداشته‌اند[۳].

↑[۱] . آل عمران/ ۱۵۶
↑[۲] . الحشر/ ۱۹
↑[۳] . برای این روایات، بنگرید به: مسند أبي داود الطيالسي، ص۱۶؛ مسائل علي بن جعفر، ص۲۱۲؛ مصنف عبد الرزاق، ج۳، ص۵۰۴؛ مسند أحمد، ج۱، ص۹۸؛ صحيح مسلم، ج۳، ص۶۱؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۴۹۸؛ المحاسن للبرقي، ج۲، ص۶۱۲؛ سنن أبي داود، ج۲، ص۸۳؛ سنن الترمذي، ج۲، ص۲۵۶؛ سنن النسائي، ج۴، ص۸۷؛ الكافي للكليني، ج۶، ص۵۲۸؛ السنن الكبرى للبيهقي، ج۴، ص۲؛ تهذيب الأحكام للطوسي، ج۱، ص۴۶۰.
تعلیق شماره: ۲ نویسنده‌ی تعلیق: رحمان تاریخ تعلیق: ۱۳۹۸/۸/۱۲

ان شاء الله در صحت و سلامت باشید. شیعیان در مورد جواز ساختن بارگاه بر روی قبور پیامبر و اهل بیت علیهم السلام، چه دلایلی ارائه می‌دهند؟ اگرچه این سؤال را باید از آن‌ها پرسید.

پاسخ به تعلیق: ۲ تاریخ پاسخ به تعلیق: ۱۳۹۸/۸/۱۵

روایات متواتر رسیده درباره‌ی عدم جواز ساخت بارگاه بر روی قبور، عامّ است و شامل قبور پیامبر و اهل بیت هم می‌شود، ولی شیعیان استحساناً قبور آنان را مستثنا می‌دانند و این به دلیل محبّتی است که به آنان دارند، وگرنه تخصیصی از آنان در خصوص قبورشان ثابت نشده است. هر چند پوشیده نیست که محبّت به پیامبر و اهل بیت، در فرمان‌برداری از آنان تجلّی می‌یابد، نه در نافرمانی از آنان، ولی به نظر می‌رسد که شیعیان این گونه نمی‌اندیشند و از این رو، می‌کوشند که محبّت خود به آنان را با کارهایی مانند ساختن بارگاه بر روی قبورشان و تزیین آن به طلا و نقره و خودزنی در سوگشان نشان دهند که آشکارا بر خلاف روایات متواتر رسیده از آنان است، نه با کارهایی مانند یاری آنان در برابر حاکمان ظالم و زمینه‌سازی برای حکومتشان که از زمان حسن و حسین علیهما السلام تا امروز به سوی آن فرا خوانده می‌شوند، ولی از انجام آن سر باز می‌زنند! با این همه، علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، تخریب بارگاه ساخته شده بر روی قبور پیامبر و اهل بیت را جایز نمی‌داند؛ چراکه این کار از یک سو بی‌احترامی به آنان محسوب می‌شود و از سوی دیگر به ظهور فتنه و اختلاف در میان مسلمانان می‌انجامد. به علاوه، آن جناب تخریب کاخ‌های ظالمان را از تخریب بارگاه ساخته شده بر روی قبور سزاوارتر می‌داند. هر چند اصلاح بارگاه ساخته شده بر روی قبور به نحوی که بی‌احترامی محسوب نشود و به ظهور فتنه و اختلاف نینجامد، اشکالی ندارد؛ چراکه در این صورت، محذوری در آن نیست؛ مانند اینکه دیواری برداشته شود تا قبر در ایوان یا در صحن قرار گیرد، نه اینکه همه‌ی بارگاه به ویرانه تبدیل شود؛ همچنانکه رسیدگی به قبر به معنای تعمیر و تنظیف آن و ساختن رواق‌ها و مساجدی در پیرامون آن برای زائران اشکالی ندارد.

از اینجا دانسته می‌شود، کسانی که می‌کوشند با هیاهو دیدگاه علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی در این باره را شبیه به دیدگاه وهابی‌ها جلوه دهند، یا دچار کج‌فهمی هستند و یا هدفی جز عوام‌فریبی و تحریک احساسات شیعیان ندارند؛ چراکه دیدگاه آن جناب در این باره، به وضوح با دیدگاه وهابی‌ها متفاوت است؛ چنانکه خود صریحاً فرموده است: «لَا أَقُولُ كَمَا يَقُولُ هَؤُلَاءِ الْأَحْجَارُ -يَعْنِي الْوَهَّابِيَّةَ»؛ «نمی‌گویم طوری که این سنگ‌ها می‌گویند -یعنی وهّابی‌ها». اساساً کاری که آن جناب جایز دانسته، تخریب بارگاه نیست، بل تغییر آن به گونه‌ای است که هم با تعالیم اسلام مطابق باشد و هم موجب بی‌احترامی یا فتنه و اختلاف نباشد و این کاری است که ممکن است توسّط امام مهدی علیه السلام انجام شود؛ چنانکه در روایات آمده است که آن حضرت مناره‌ها و مقصوره‌ها را از بین می‌برد؛ به این دلیل که توسّط پیامبر یا امامی ساخته نشده‌اند[۱]، بلکه مسجد الحرام و مسجد النبی را هم تغییر می‌دهد و به شکل نخستین‌شان باز می‌گرداند[۲]، در حالی که مسلّماً آن حضرت وهابی نیست.

متأسفانه به نظر می‌رسد که برخی مخالفان علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی بیمار هستند؛ زیرا وقتی می‌بینند که سخن او اشکالی ندارد تا دلیلی برای مخالفت با او باشد، آن را تحریف یا تأویل می‌کنند تا به سخن دیگری تبدیل شود و مخالفت با او را توجیه کند؛ با توجّه به اینکه نخست مخالفت با او را در پیش گرفته‌اند و سپس به تکاپو افتاده‌اند تا دلیلی برای آن پیدا کنند! مانند دیوانگانی که او را مدّعی امامت و نیابت می‌شمارند و به سخن او اعتنا نمی‌کنند که فریاد می‌زند: «من مدّعی امامت و نیابت نیستم»! انگار که می‌گویند: «هستی و خودت نمی‌دانی»! چه عجیب است دیوانگی کسانی که با زور ادّعایی را به گردن او می‌بندند و سپس بر پایه‌ی آن به دشمنی با او می‌پردازند! چه خطرناک است بیماری کسانی که آگاهانه سخن او را بر خلاف مقصودش حمل می‌کنند و سپس بر پایه‌ی آن به او اهانت روا می‌دارند! البته طبیعی است که وقتی عاقلان جلو نمی‌آیند، دیوانگان میدان‌دار می‌شوند و وقتی عالمان سکوت می‌کنند، جاهلان دهان می‌گشایند و پی‌آمد این مصیبت آن است که اصیل‌ترین آموزه‌های اسلام به مضحکه گرفته می‌شود و پاکیزه‌ترین جنبش‌های اسلامی به گند کشیده می‌شود! این پی‌آمد طبیعی سکون عاقلان و سکوت عالمان است که خیانتی بزرگ و نابخشودنی است، وگرنه از بیماران روانی و جاهلان کوچه و بازار چه توقّعی می‌رود؟!

↑[۱] . الغيبة للطوسي، ص۲۰۶ و ۲۰۷
↑[۲] . الغيبة للطوسي، ص۴۷۲