نویسندهی پرسش: نذیر احمد | تاریخ پرسش: ۱۳۹۳/۱۱/۱۲ |
من باشندهی افغانستان استم. در اینجا داعش، کار خودش را شروع کرده است و برای خودش به نام خلافت، نفر جلب و جذب میکند و بیعت میگیرد! گفته میشود که پلان دارد کاری که در عراق کرده راهی است را در اینجا شروع کند! من از منصور صاحب که بیعت را صرف برای الله میداند و به خلافت مهدی دعوت میکند خواهش میکنم که پیش روی اینها را بگیرد و در رویشان ایستاد شود و هر رقم که میتاند، نماند که خون مردم مسلمان خصوصاً شیعههای بیچارهی این وطن را از طالبان کرده بدتر، بریزند؛ چراکه اگر اینها کارشان را در این وطن شروع کنند، بیخی معلوم نیست که چه بلایی بر سر این مردم و به خصوص شیعهها میآورند! من فکر میکنم که دیگر کسی جز منصور صاحب برای ما نمانده است که بتاند جلوی این یأجوج و مأجوج را بگیرد؛ چون فقط ایشان بیعت را برای الله میداند و مثل طالبان و القاعده و داعش و امثال آنها نیست که به بیعت با خودشان دعوت میکنند و در پشت نام خلافت و امارت اسلامی، گپ خودشان را پیش میبرند. منصور صاحب! شما را به لحاظ خدا کاری کنید؛ چون کم وقت مانده و دولت هم در اینجا بیخی ضعیف است و کار زیادی کرده نمیتاند.
پاسخ به پرسش شماره: ۶ | تاریخ پاسخ به پرسش: ۱۳۹۳/۱۱/۱۲ |
برادر آگاه و نگران!
جناب منصور هاشمی خراسانی از فعّالیت گروههای مفسد در منطقه بیخبر نیست و تحرّکات آنها را با دقّت زیر نظر دارد، ولی واقع آن است که ایشان جادوگر نیست تا وردی بخواند و با نیروی طلسم خود، جلوی آنها را بگیرد و از نفوذ آنها در منطقه پیشگیری نماید، بل تنها عالمی روشنگر و خیرخواه است که با نیروی حکمت و برهان خود، مسلمانان را به سوی مهدی علیه السّلام دعوت میکند و از غیر او باز میدارد و اگر مسلمانان ایشان را اجابت نکنند و برای ظاهر ساختن مهدی علیه السّلام یاری نرسانند، از ایشان کاری ساخته نیست. هر چند ایشان دعا میفرماید و از درگاه خداوند مهربان، عافیت از شرور را برای مسلمانان مظلوم و مستضعف این منطقه طلب میکند، ولی هر گونه اقدام عملی ایشان برای دفع شرور، موقوف به درخواست و حمایت کافی مسلمانان این منطقه از ایشان است. متأسفانه مسلمانان این منطقه، هنوز در غفلت به سر میبرند و خطر این قبیل گروههای مفسد را احساس نمیکنند و برای پیشگیری از نفوذ آنها که به نابودی جان و مال و ناموسشان میانجامد، تدبیری نمیاندیشند. آنان تنها زمانی به خود میآیند که سایهی سنگین این گروههای مفسد را بر بالای سر خود مییابند و در محاصرهی آنها قرار میگیرند و آن زمان دیگر کاری از آنان ساخته نیست و چارهای جز صبر بر کشته شدن پسرانشان و به کنیزی رفتن دخترانشان و ویران شدن خانههاشان ندارند. این برای آنان عقوبت غفلتی خواهد بود که امروز در آنند؛ چراکه آنان امروز در غفلت به سر میبرند و وجود شخصیتی چون منصور هاشمی خراسانی را قدر نمیدانند، در حالی که ایشان نیروی معنوی عظیمی برای مقابله با این گروههای مفسد دارد و از استعداد فکری فراوانی برای خاموش کردن فتنهی آنها برخوردار است، تا جایی که حتّی بسیاری از اعضای این گروهها تحت تأثیر دعوت ایشان و برتری آن نسبت به دعوت این گروهها، مایل به پیوستن به ایشان هستند و به محض آشنایی با اندیشهها و آرمانهای ایشان، از این گروهها جدا میشوند؛ زیرا بسیاری از آنان، جوانانی سادهدل و احساساتی هستند که به شوق جهاد در راه خدا و کمک به ایجاد خلافت اسلامی، به این گروهها ملحق میشوند و هنگامی که دعوت پاک منصور هاشمی خراسانی به سوی جهاد حقیقی و خلافت مهدی با استناد به کتاب خداوند و سنّت متواتر پیامبرش را میشنوند، به اشتباه خود پی میبرند و از آن توبه میکنند. از این رو، منصور هاشمی خراسانی همهی اعضای مسلمان داعش، طالبان، القاعده و گروههای دیگر را مانند سایر مسلمانان جهان، به سوی بیعت با خداوند و ترک بیعت با غیر او فرا میخواند و از آنان میخواهد که دست از فتنهانگیزی و إفساد در زمین بردارند و جان و مال و ناموس مسلمانان را بیش از این قربانی جاهطلبی و حکومتخواهی خود نکنند؛ زیرا خداوند سرای آخرت را برای کسانی قرار داده است که در زمین برتری نمیجویند و فساد نمیانگیزند و عاقبت برای پرهیزکاران است؛ چنانکه فرموده است: ﴿تِلْكَ الدَّارُ الْـآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يُرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا ۚ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ﴾[۱].
تردیدی نیست که مهدی برای مسلمانان جهان، از ابو بکر بغدادی، محمّد عمر و ایمن ظواهری بهتر است؛ چراکه امثال اینها چه بسا خود در آرزوی او هستند و شایستگی آن را ندارند که کفشهایش را پیش پایش جفت کنند؛ با توجّه به اینکه مهدی بنا بر کتاب خداوند و سنّت متواتر پیامبرش صلّی الله علیه و آله و سلّم خلیفهی خداوند در زمین است، ولی اینها بنا بر کتاب خداوند و سنّت متواتر پیامبرش صلّی الله علیه و آله و سلّم کسی نیستند. با این وصف، برای اینها و پیروانشان بهتر است که دعوت منصور را لبّیک گویند و به سوی مهدی بازگردند، اگر به راستی مسلمانند و در پی اقامهی اسلام هستند؛ چنانکه منصور، خود با اشاره به آنان در خطبهای که نقل به معنا شده، فرموده است:
هر یک از آنان شعار مسلمانی میدهد و خود را در پی اقامهی اسلام میشمارد، در حالی که باید راستگوی آنان از دروغگوشان معلوم شود. بیگمان دعوت من به سوی مهدی، برای آنان آزمونی بزرگ است؛ چراکه اگر آن را اجابت نکنند، نفاق خود را آشکار میسازند و به مسلمانان اعلام میدارند که به راستی مسلمان نیستند و اقامهی اسلام را نمیجویند، بلکه تنها در پی قدرتاند و رؤیایی جز سلطنت در سر ندارند؛ مانند جبّارانی که پیش از آنان بودند و جان و مال و ناموس مسلمانان را دستمایهی کامرانی خود ساختند، تا آن گاه که مرگ بر سر آنان فرود آمد مانند عقابی که بر سر بزغاله فرود آید و آنان را از روی زمین برداشت و به میان هاویه انداخت، در حالی که اگر دعوت من به سوی مهدی را اجابت کنند و با من برای رساندن او به حکومت متّحد شوند، زمینهی حکومت او فراهم میشود و غرض آنان به بهترین شکل ممکن حاصل میگردد؛ البته اگر غرض آنان اقامهی اسلام در جهان باشد؛ چراکه اگر غرض آنان چیز دیگری باشد، لعنت خداوند و بندگانش در پی آنان است و دیر یا زود به آنان میرسد و آنان را مانند بادی که خاکستری را از جایی بزداید، در اطراف زمین پراکنده میکند و آن گاه برای آنان جمع کنندهای نخواهد بود!
آیا مسلمانانی که خود را مجاهدین مینامند و به مهاجرین و انصار تقسیم میکنند، نمیدانند که بهترین جهاد، جهاد در رکاب مهدی و بهترین هجرت، هجرت به سوی مهدی و بهترین نصرت، نصرت برای مهدی است؟! پس چرا نمیگرایند به سوی مردی -و با دست به خود اشاره فرمود- که بیهیچ تکلّف و چشمداشتی آنان را به سوی مهدی دعوت میکند و برای وصول به او راه مینماید، در حالی که بر اساس کتاب خداوند و سنّت پیامبرش سخن میگوید و به عقلانیّت فرا میخواند و از جهل و تقلید و اهواء و دنیاگرایی و تعصّب و تکبّر و خرافات باز میدارد و هر چه میگوید را بر عهده میگیرد و خود ضامن آن است؟! به راستی چه چیزی آنان را از اجابت او باز داشته و چه کسی آنان را از مسارعت به سویش مشغول ساخته است؟! آیا شایسته نیست که چهار دست و پا بر روی برف، به سوی او بشتابند و خود را از سرزمینهای دور و نزدیک به او برسانند تا به همراه او برای یاری مهدی بیرون آیند؟! در حالی که او آنان را با هدایت خود، به مهدی خواهد رساند و مهدی آنان را با حکومت خود، به بهترین آرزوها؛ چراکه احکام خداوند را در میانشان جاری خواهد ساخت و عدالت مطلق را در پستوی خانهها و آغل گوسفندانشان داخل خواهد نمود، بل آنان را به سرزمینهای موعودی خواهد رساند که در آنها شیر و عسل جاری است و خاکش زعفران ساییده و سنگریزهاش الماس و مروارید است. وای بر کسانی که مهدی را وا میگذارند تا به گمراهان ملحق شوند؛ چراکه آنان تاریکی را بر نور و کوری را بر بینایی و جهل را بر علم ترجیح میدهند و یوسفی را به چند درهم ناقابل میفروشند؛ مانند کسانی که خداوند دربارهی آنان فرموده است: ﴿وَشَرَوْهُ بِثَمَنٍ بَخْسٍ دَرَاهِمَ مَعْدُودَةٍ وَكَانُوا فِيهِ مِنَ الزَّاهِدِينَ﴾[۲]؛ «و او را به بهایی اندک که چند درهم ناچیز بود فروختند و به او رغبتی نداشتند»!
آیا در زیر آسمان، مرد دانایی نیست و بر روی زمین، زن خردمندی یافت نمیشود که ندای منصور را بشنود و برای یاری مهدی بیرون آید؟! نیست باد جهانی که در آن برای هر خرسی یارانی هست و برای هر دیوی پشتوانهای یافت میشود، ولی برای مهدی پشتوانهای نیست و برای دعوتکنندهی به سویش یارانی یافت نمیشود! آیا کسانی که داعی به سوی خویشتن را با جان و مال خود یاری میکنند، ولی داعی به سوی مهدی را خوار میدارند و تنها مینهند، به روز رستاخیز باور ندارند؟! روزی که زمین پیکرهای آنان را استفراغ میکند تا در محکمهی عدل خداوند بر روی یک پای خود ایستاده شوند و به پرسشهای او دربارهی این خیانت بزرگ پاسخ دهند؛ چراکه آنان دعوتکنندهی به سوی خدا را نادیده گرفتند و دعوتکنندهی به سوی ابلیس را اجابت کردند و با این کار خود، قواعد جهان را بر هم زدند و رشتهی طبیعت را از هم گسستند. پس کیفر آنان در دنیا، استیلاء شریران شد تا سرهای مردانشان را ببرند و برای زنهاشان قرعه بیندازند و در آخرت، آتشی سوزان شد که سنگ خاره را ذوب میکند و روغن آنان را میگیرد.[۳]