‌۱ . أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الطَّالَقَانِيُّ، قَالَ: سَأَلْتُ الْمَنْصُورَ عَنْ ضَرْبِ الرَّمْلِ وَالْعِرَافَةِ وَشَيْءٍ مِنْ هَذَا الْقَبِيلِ، فَقَالَ: لَا كِهَانَةَ فِي الْإِسْلَامِ، قُلْتُ: وَمَا الْكِهَانَةُ؟ قَالَ: تَكَلُّفُ عِلْمِ الْغَيْبِ، ثُمَّ قَالَ: مَنْ أَتَى كَاهِنًا فَسَأَلَهُ وَصَدَّقَهُ بِمَا يَقُولُ فَقَدْ كَفَرَ بِمَا أُنْزِلَ عَلَى مُحَمَّدٍ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ.

ترجمه‌ی گفتار:

احمد بن عبد الرّحمن طالقانی ما را خبر داد، گفت: از منصور درباره‌ی رمل انداختن و فال دیدن و کارهایی از این قبیل پرسیدم، پس فرمود: کهانت در اسلام نیست، گفتم: کهانت چیست؟ فرمود: تلاش برای آگاهی از غیب، سپس فرمود: هر کس به نزد کاهنی برود و از او سؤال کند و چیزی که می‌گوید را باور نماید، به چیزی که بر محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم نازل شده، کافر شده است.

۲ . أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ مُحَمَّدٍ الْبَلْخِيُّ، قَالَ: دَخَلَ الْمَنْصُورُ مَزَارًا لِبَعْضِ الْعَلَوِيِّينَ، فَرَأَى فِيهِ الْعَرَّافِينَ وَكَتَبَةَ الدُّعَاءِ قَدْ أَحَاطُوا بِالْقَبْرِ، فَغَضِبَ غَضَبًا شَدِيدًا وَقَالَ: أَلَا وَاللَّهِ لَوْلَا أَنِّي مُسْتَضْعَفٌ فِي الْأَرْضِ، لَأَخْرَجْتُهُمْ مِنْ هَاهُنَا كَمَا يُخْرَجُ الْكِلَابُ وَالْمَجَانِينُ!

ترجمه‌ی گفتار:

عبد الله بن محمّد بلخی ما را خبر داد، گفت: منصور به مزار یکی از علویان وارد شد، پس در آن فال‌بین‌ها و دعانویس‌ها را دید که گرد قبر را گرفته‌اند، پس سخت به خشم آمد و فرمود: هان به خدا سوگند اگر نه این بود که من در زمین ضعیف شمرده می‌شوم، هرآینه اینان را از اینجا بیرون می‌کردم، چونانکه سگ‌ها و دیوانگان بیرون کرده می‌شوند!

۳ . أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْقَاسِمِ الطِّهْرَانِيُّ، قَالَ: اسْتَشَرْتُ الْمَنْصُورَ فِي بَعْضِ أَمْرِي، فَقَالَ: لَا عَلَيْكَ أَنْ تَفْعَلَهُ، فَقُلْتُ: سَوْفَ أَسْتَخِيرُ لِذَلِكَ، قَالَ: وَكَيْفَ تَسْتَخِيرُ؟ قُلْتُ: آخُذُ الْمُصْحَفَ فَأَفْتَحُهُ، فَأَنْظُرُ فِي أَوَّلِ سَطْرٍ مِنَ الصَّفْحَةِ الْيُمْنَى، فَأَفْعَلُ إِذَا كَانَ أَمْرًا أَوْ بِشَارَةً، وَأَتْرُكُ إِذَا كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ، فَقَالَ: لَيْسَ هَذَا مِنَ الْإِسْتِخَارَةِ، وَلَكِنَّهُ مِنَ الْإِسْتِقْسَامِ، قُلْتُ: فَكَيْفَ أَسْتَخِيرُ؟ قَالَ: إِذَا عَرَضَ لَكَ أَمْرٌ مُبَاحٌ فَخَشِيتَ أَنْ يَكُونَ فِيهِ مَا لَا تَعْلَمُ مِنَ الشَّرِّ فَصَلِّ رَكْعَتَيْنِ، ثُمَّ اذْكُرِ اللَّهَ كَثِيرًا وَاسْتَعِذْ بِهِ مِنَ الشَّيْطَانِ وَصَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَآلِهِ، ثُمَّ قُلْ: «اللَّهُمَّ إِنْ كَانَ هَذَا الْأَمْرُ خَيْرًا لِي فِي دِينِي وَدُنْيَايَ فَقَدِّرْهُ لِي فِي يُسْرٍ وَعَافِيَةٍ، وَإِنْ كَانَ غَيْرَ ذَلِكَ فَاصْرِفْهُ عَنِّي، فَإِنَّكَ تَعْلَمُ وَلَا أَعْلَمُ، وَإِنَّكَ أَرْحَمُ الرَّاحِمِينَ»، ثُمَّ انْظُرْ أَعْزَمَ الْأَمْرَيْنِ لَكَ فَافْعَلْهُ، فَإِنَّ الْخِيَرَةَ فِيهِ إِنْ شَاءَ اللَّهُ.

ترجمه‌ی گفتار:

حسن بن قاسم طهرانی ما را خبر داد، گفت: با منصور درباره‌ی یکی از کارهایم مشورت کردم، پس فرمود: اشکالی ندارد که انجامش دهی، پس گفتم: برایش استخاره خواهم کرد، فرمود: چگونه استخاره می‌کنی؟ گفتم: مصحف را بر می‌دارم و باز می‌کنم و به اولین سطر از صفحه‌ی راست می‌نگرم، پس اگر امر یا بشارتی بود انجام می‌دهم و اگر چیز دیگری بود انجام نمی‌دهم، پس فرمود: این استخاره نیست، بل استقسام است (که جایز نیست)، گفتم: پس چگونه استخاره کنم؟ فرمود: هرگاه کار مباحی برایت پیش آمد، پس ترسیدی در آن شرّی باشد که خبر نداری، پس دو رکعت نماز بگزار، سپس خداوند را بسیار یاد کن و از شیطان به او پناه ببر و بر محمّد و خاندانش صلوات فرست، سپس بگو: «خدایا! اگر این کار خیر من در دینم و دنیایم است، پس آن را برایم مقدّر کن در آسانی و عافیت و اگر این گونه نیست، پس آن را از من بگردان؛ چراکه تو می‌دانی و من نمی‌دانم و تو مهربان‌ترین مهربانانی»، سپس بنگر که عزم کدام یک از دو کار برایت بیشتر است، پس همان را انجام بده؛ چراکه خیر در همان است ان شاء الله.

شرح گفتار:

برای خواندن شرح این گفتارهای نورانی، به پرسش‌ها و پاسخ‌های ۱۳۳، ۲۸۰، ۳۷۳ و ۴۶۴ مراجعه کنید.