نویسنده‌ی پرسش: الناز تاریخ پرسش: ۱۳۹۹/۲/۲۹

می‌خواستم نظر علامه را درباره‌ی بازیگری در سینما و تئاتر بدانم.

پاسخ به پرسش شماره: ۲۳ تاریخ پاسخ به پرسش: ۱۳۹۹/۳/۴

اصل، جواز هر کاری است که ضرری برای خود یا دیگران ندارد، تا آن گاه که حرمت آن در شرع با دلیلی قطعی ثابت شود و با این وصف، ایفای نقش در سینما و تئاتر به سه شرط جایز است:

یکم اینکه واقعی نبودن و جدّی نبودن گفته‌ها و کرده‌ها در آن برای بیننده و شنونده معلوم باشد؛ زیرا در غیر این صورت، دروغ، فریب، إغراء به جهل و بازی کردن با احساسات دیگران محسوب می‌شود که جایز نیست.

دوم اینکه مشتمل بر گفته‌ها و کرده‌هایی نباشد که به هیچ وجه جایز نیستند؛ مانند کفر که اظهار آن به شوخی و بازی نیز جایز نیست؛ به دلیل سخن خداوند که فرموده است: ﴿وَلَئِنْ سَأَلْتَهُمْ لَيَقُولُنَّ إِنَّمَا كُنَّا نَخُوضُ وَنَلْعَبُ ۚ قُلْ أَبِاللَّهِ وَآيَاتِهِ وَرَسُولِهِ كُنْتُمْ تَسْتَهْزِئُونَ[۱]؛ «و اگر از آنان بپرسی می‌گویند که ما تنها شوخی و بازی می‌کردیم، بگو آیا خداوند و آیات او و پیامبرش را به سخره می‌گرفتید؟!» و مانند فحش و کلمات قبیح که بر زبان آوردن آن‌ها به شوخی و بازی نیز جایز نیست؛ چراکه بر خلاف ادب، حیا و عفّت است و مانند بی‌حجابی، روابط نامشروع، شرب خمر و استعمال موادّ مخدّر که انجام آن‌ها به شوخی و بازی نیز جایز نیست؛ چراکه مسلّماً شوخی و بازی، این قبیل کارها را حلال نمی‌کند و تبعاً تماشای آن‌ها نیز جایز نیست؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ أَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ وَأَنْتُمْ تُبْصِرُونَ[۲]؛ «و لوط هنگامی که به قومش گفت: آیا به سراغ کارهای زشت می‌آیید و تماشا می‌کنید؟!».

سوم اینکه ترویج دهنده یا إلقاء کننده‌ی عقیده یا عملی مخالف با اسلام نباشد؛ زیرا در این صورت، گمراه کردن مردم با شوخی و بازی محسوب می‌شود که خداوند درباره‌ی آن فرموده است: ﴿وَمِنَ النَّاسِ مَنْ يَشْتَرِي لَهْوَ الْحَدِيثِ لِيُضِلَّ عَنْ سَبِيلِ اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَيَتَّخِذَهَا هُزُوًا ۚ أُولَئِكَ لَهُمْ عَذَابٌ مُهِينٌ[۳]؛ «و از مردم کسانی هستند که سخنان بازیچه را می‌خرند تا بدون علم از راه خداوند گمراه سازند و آن را به استهزاء گیرند، آنان برایشان عذابی خوار کننده است»، بل شایسته است که ترویج دهنده یا إلقاء کننده‌ی عقیده یا عملی موافق با اسلام باشد؛ زیرا در غیر این صورت، لغو و بطالت محسوب می‌شود که پرداختن به آن ناپسند و نکوهیده است؛ چنانکه خداوند در ستایش مؤمنان فرموده است: ﴿وَالَّذِينَ هُمْ عَنِ اللَّغْوِ مُعْرِضُونَ[۴]؛ «و کسانی که از بیهودگی رویگردانند» و فرموده است: ﴿وَالَّذِينَ لَا يَشْهَدُونَ الزُّورَ وَإِذَا مَرُّوا بِاللَّغْوِ مَرُّوا كِرَامًا[۵]؛ «و کسانی که نزد باطل حاضر نمی‌شوند و چون بر بیهودگی می‌گذرند بزرگوارانه می‌گذرند»؛ خصوصاً با توجّه به اینکه دروغ، حتّی اگر واقعی و جدّی نباشد، ناپسند و نکوهیده است؛ چنانکه روایت شده است: «إِنَّ الْكِذْبَ لا يَصْلُحُ فِي هَزْلٍ وَلا جِدٍّ»[۶]؛ «هرآینه دروغ به شوخی یا جدّی شایسته نیست» و روایت شده است: «لا يَجِدُ عَبْدٌ حَقِيقَةَ الْإيمانِ حَتَّى يَدَعَ الْكِذْبَ جِدَّهُ وَهَزْلَهُ»[۷]؛ «هیچ بنده‌ای حقیقت ایمان را درنمی‌یابد تا آن گاه که دروغ را به جدّی و شوخی واگذارد»، در حالی که اگر از روی خیرخواهی و برای متنبّه ساختن غافلان باشد، اشکالی ندارد؛ چنانکه خداوند درباره‌ی یوسف علیه السلام فرموده است: ﴿فَلَمَّا جَهَّزَهُمْ بِجَهَازِهِمْ جَعَلَ السِّقَايَةَ فِي رَحْلِ أَخِيهِ ثُمَّ أَذَّنَ مُؤَذِّنٌ أَيَّتُهَا الْعِيرُ إِنَّكُمْ لَسَارِقُونَ[۸]؛ «پس چون بارهای آنان را بست، جام را در خُرجین برادرش نهاد، سپس ندا دهنده ندا داد: ای کاروان! هرآینه شما دزد هستید»، در حالی که آنان دزد نبودند و یوسف علیه السّلام از روی خیرخواهی و برای متنبّه ساختن آنان چنین گفت و درباره‌ی ابراهیم علیه السلام فرموده است: ﴿قَالَ بَلْ فَعَلَهُ كَبِيرُهُمْ هَذَا فَاسْأَلُوهُمْ إِنْ كَانُوا يَنْطِقُونَ[۹]؛ «گفت بلکه بزرگشان این کار را کرده است، از خودشان بپرسید اگر سخن می‌گویند»، در حالی که بت بزرگ بت‌های دیگر را نشکسته بود و ابراهیم علیه السلام از روی خیرخواهی و برای متنبّه ساختن آنان چنین گفت. بنابراین، بازیگری تنها در صورتی موجّه است که به اصلاح عقاید و اعمال نادرست مردم یا گسترش عقاید و اعمال درست در میان آنان کمک کند.

از اینجا دانسته می‌شود که بیشتر بازیگری‌های معمول در سینما و تئاتر، جایز نیستند؛ چراکه همه یا برخی از این سه شرط در آن‌ها رعایت نمی‌شود، بل حقیقت آن است که سینما در حال حاضر، یکی از مهم‌ترین ابزارهای شیطان برای گسترش فرهنگ غیر اسلامی و عقاید و اعمال نادرست در میان مردم است و با این وصف، باید در رابطه با آن بسیار محتاط بود.

↑[۱] . التّوبة/ ۶۵
↑[۲] . النّمل/ ۵۴
↑[۳] . لقمان/ ۶
↑[۴] . المؤمنون/ ۳
↑[۵] . الفرقان/ ۷۲
↑[۶] . مصنف عبد الرزاق، ج۱۱، ص۱۱۶؛ مصنف ابن أبي شيبة، ج۶، ص۱۲۳؛ مسند أحمد، ج۱، ص۴۱۰؛ مسند الدارمي، ج۲، ص۲۹۹؛ الأدب المفرد للبخاري، ص۸۹؛ سنن ابن ماجه، ج۱، ص۱۸؛ ذم الكذب وأهله لابن أبي الدنيا، ص۴۴؛ مسند أبي يعلى، ج۹، ص۲۴۵؛ المعجم الكبير للطبراني، ج۹، ص۹۹؛ الأمالي لابن بابويه، ص۵۰۵؛ المستدرك على الصحيحين للحاكم، ج۱، ص۱۲۷؛ مسند الشهاب لابن سلامة، ج۲، ص۲۶۴؛ شعب الإيمان للبيهقي، ج۴، ص۲۰۱
↑[۷] . مسند أحمد، ج۲، ص۳۶۴؛ المحاسن للبرقي، ج۱، ص۱۱۸؛ الكافي للكليني، ج۲، ص۳۴۰؛ المعجم الأوسط للطبراني، ج۵، ص۲۰۸؛ شعب الإيمان للبيهقي، ج۴، ص۳۱۷
↑[۸] . یوسف/ ۷۰
↑[۹] . الأنبیاء/ ۶۳