نویسنده‌ی نقد: فرهاد گلستان تاریخ نقد: ۱۳۹۸/۱۰/۱۷

برداشت من از مجموعه‌ی ارشادات پایگاه (به عنوان نمونه، پرسش و پاسخ ۱۸۰ و ۳۱۳) این است که گماشته‌ی خداوند یا از طریق نص یا از طریق آیتی بیّنه شناخته می‌شود؛ به این معنا که مردم صرفاً به یکی از این دو طریق می‌توانند او را به عنوان موعود شناسایی کنند و تا قبل از ارائه‌ی نص یا معجزه، امکان تشخیص او توسط دیگران منتفی است هرچند واقعاً موعود باشد، اما در برخی مطالب پایگاه تشخیص موعود بودن یا نبودن حضرت علامه بر عهده‌ی مردم و به کمک روایات متواتر دانسته شده، در حالی که این روش سومی است. برای بنده این موضوع نیاز به توضیح دارد.

پاسخ به نقد شماره: ۷ تاریخ پاسخ به نقد: ۱۳۹۸/۱۰/۲۲

تشخیص موعود بودن یا نبودن کسی، هنگامی معنا دارد که اصل وعده ثابت باشد و اصل وعده با روایات قطعی ثابت می‌شود و تطبیق آن بر مصداق بیرونی‌اش از طریق عقل و با کمک چشم و گوش ممکن است که در اختیار مردم است. بنابراین، تشخیص موعود بودن یا نبودن کسی، بر عهده‌ی مردم است و با توجّه به روایات قطعی انجام می‌شود و این منافی با شناخت گماشته‌ی خداوند از طریق معجزه نیست؛ زیرا روایات قطعی از معجزه‌ی کسی که شناخت او ضروری است و نیاز به معجزه دارد خبر داده‌اند؛ چنانکه علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی در تعریف «آیت بیّنه» فرموده است: «آيَةٌ وَعَدَهَا نَبِيٌّ أَوْ وَصِيُّ نَبِيٍّ كَمَا قَالَ نَبِيٌّ فِي طَالُوتَ: ﴿إِنَّ آيَةَ مُلْكِهِ أَنْ يَأْتِيَكُمُ التَّابُوتُ فِيهِ سَكِينَةٌ مِنْ رَبِّكُمْ وَبَقِيَّةٌ مِمَّا تَرَكَ آلُ مُوسَى وَآلُ هَارُونَ تَحْمِلُهُ الْمَلَائِكَةُ ۚ إِنَّ فِي ذَلِكَ لَـآيَةً لَكُمْ إِنْ كُنْتُمْ مُؤْمِنِينَ[۱]»[۲]؛ «آیتی که پیامبر یا وصیّ پیامبری آن را وعده داده است، چنانکه پیامبری درباره‌ی طالوت فرمود: <هرآینه آیت حکومت او این است که تابوت را برای شما می‌آورد که در آن آرامشی از پروردگارتان و بازمانده‌ای از چیزی است که آل موسی و آل هارون بر جای نهاده‌اند و فرشتگان آن را حمل می‌کنند، هرآینه در آن برای شما آیتی است اگر مؤمن باشید>». علاوه بر این، روایات قطعی نشانه‌های خاصّ گماشته‌ی خداوند را تعیین کرده‌اند و نشانه‌های خاصّ او به صورتی که در روایات قطعی تعیین شده، به منزله‌ی معجزه است؛ با توجّه به اینکه جمع کردن نشانه‌های خاصّ موعود در غیر موعود، إغراء به جهل است و از خداوند صادر نمی‌شود، مگر اینکه موعود بودن او ممکن نباشد و با این وصف، جمع شدن نشانه‌های خاصّ موعود در کسی که موعود بودن او ممکن است، معجزه محسوب می‌شود؛ چراکه صدور آن از غیر خداوند ممکن نیست، تا حدّی که می‌توان درباره‌ی آن تحدّی کرد؛ به این صورت که گفت: کس دیگری را بیاورید که موعود بودن او ممکن باشد و این نشانه‌ها را داشته باشد اگر راست می‌گویید و روشن است که آوردن کسی دیگر با این ویژگی‌ها ممکن نیست و این معنای معجزه است.

آری، اگر روایات قطعی مشتمل بر نشانه‌های خاصّ موعود نباشند، بلکه مشتمل بر نشانه‌های عامّ او باشند، شناخت او از طریق آن‌ها ممکن نیست؛ مانند گاو بنی اسرائیل که خداوند آنان را به ذبح آن امر فرمود، ولی در مرحله‌ی نخست نشانه‌های آن را تعیین نکرد و از این رو، آن را نشناختند. پس در مرحله‌ی دوم نشانه‌های عامّ آن را تعیین کرد که میان آن و گاوهای دیگر مشترک بود و از این رو، آن را نشناختند. پس در مرحله‌ی سوم نشانه‌های خاصّ آن را تعیین کرد که در غیر آن یافت نمی‌شد و از این رو، آن را شناختند و گفتند: ﴿الْـآنَ جِئْتَ بِالْحَقِّ[۳]؛ «اکنون حق را آوردی». هر چند ممکن است شناخت آن توسّط آنان، ناشی از تعدّد و تجمّع نشانه‌های عامّ آن بوده باشد؛ با توجّه به اینکه هر نشانه‌ی عامّی هرگاه با نشانه‌ی عامّ دیگری جمع می‌شود، خاص می‌گردد؛ زیرا دامنه‌ی کسانی که مشمول آن هستند را محدودتر می‌کند؛ مانند صفت «حیوان» که نشانه‌ای عام محسوب می‌شود؛ چراکه همه‌ی جانوران را در بر می‌گیرد، ولی هرگاه با صفت «ناطق» جمع می‌شود، خاص می‌گردد؛ زیرا جانورانی که مشمول آن هستند را به انسان‌ها محدود می‌کند و با این وصف، هر چه نشانه‌های عام تعدّد و تجمّع بیشتری می‌یابند، تعداد احتمالات را کاهش می‌دهند، تا آن گاه که تنها یک احتمال باقی می‌ماند و یک احتمال، یقین است. از اینجا دانسته می‌شود مراد علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی در کتاب «بازگشت به اسلام»[۴] از اوصاف و علامات مهدی علیه السلام که شناخت او با توجّه به آن‌ها بدوی و غیر یقینی است، اوصاف و علامات عامّ اوست که میان او و دیگران مشترک است؛ مانند بلند بودن پیشانی و کشیده بودن بینی‌اش در روایت رسیده از پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم: «الْمَهْدِيُّ مِنِّي أَجْلَى الْجَبْهَةِ أَقْنَى الْأَنْفِ»[۵]؛ «مهدی از من است، بلندپیشانی و کشیده‌بینی»، نه اوصاف و علامات خاصّ او که جمع شدن آن‌ها در غیر او ممکن نیست؛ مانند نامش و نام پدرش و نسبش و خروجش در مکّه پس از خروج سفیانی و ندای آسمانی و فرو رفتن دشمنانش در بیداء و بیعت ۳۱۳ تن از یارانش با او میان رکن و مقام و دعوتش به سوی دین خالص و جنگیدنش با سفیانی و اظهار علم صحیح و مواریث پیامبران و نزول عیسی بن مریم علیه السلام در زمانش و پر شدن زمین به دست او از عدل و داد که در کنار یکدیگر موجب علم به مهدی بودن او می‌شوند؛ چراکه جمع شدن آن‌ها در غیر مهدی ممکن نیست و این برای او به منزله‌ی معجزه است، صرف نظر از معجزات دیگری که به دست او جاری می‌شوند.

↑[۱] . البقرة/ ۲۴۸
↑[۲] . گفتار ۱۱۷، فقره‌ی ۱۱
↑[۳] . البقرة/ ۷۱
↑[۵] . سنن أبي داود، ج۴، ص۱۰۷