لطفاً تفاوت صریح قرآن و ظاهر قرآن را بفرمایید. آیا ارتباطی با محکم یا متشابه بودن آیات دارند؟
ظاهر قرآن، معنایی است که به اقتضاء وضع لغوی یا غلبهی استعمال یا حکم عقلی، از سخن خداوند به ذهن متبادر میشود، هر چند امکان تأویل آن وجود دارد؛ مانند وجوب نماز که از آیهی ﴿وَأَقِيمُوا الصَّلَاةَ﴾[۱]؛ «و نماز را بر پا دارید» به ذهن متبادر میشود، در حالی که حمل آن بر استحباب -هرگاه دلیلی برای این کار وجود داشته باشد- ممکن است، یا حرمت ربا که از آیهی ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تَأْكُلُوا الرِّبَا﴾[۲]؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! ربا نخورید» به ذهن متبادر میشود، در حالی که حمل آن بر کراهت -هرگاه دلیلی برای این کار وجود داشته باشد- ممکن است، ولی صریح قرآن، معنایی است که سخن خداوند به وضوح بر آن دلالت میکند، به نحوی که امکان تأویل آن وجود ندارد؛ مانند وجوب نماز که آیهی ﴿إِنَّ الصَّلَاةَ كَانَتْ عَلَى الْمُؤْمِنِينَ كِتَابًا مَوْقُوتًا﴾[۳]؛ «هرآینه نماز بر مؤمنان تکلیفی مقرّر است» به وضوح بر آن دلالت میکند، به نحوی که امکان حمل آن بر استحباب وجود ندارد، یا حرمت ربا که آیهی ﴿وَأَحَلَّ اللَّهُ الْبَيْعَ وَحَرَّمَ الرِّبَا﴾[۴]؛ «و خداوند خرید و فروش را حلال و ربا را حرام کرده است» به وضوح بر آن دلالت میکند، به نحوی که امکان حمل آن بر کراهت وجود ندارد. بنابراین، هر آیهای که قابل حمل بر دو معنا یا بیشتر است، ولی یکی از معانی آن به ذهن سبقت میگیرد، ظاهر در آن معنا محسوب میشود و هر آیهای که تنها قابل حمل بر یک معناست، صریح در آن معنا محسوب میشود.
البته تردیدی نیست که ظاهر قرآن مانند صریح آن حجّت است و تأویل آن به غیر ضرورت جایز نیست؛ چراکه عقلاء در محاورات خود به ظاهر الفاظ اخذ میکنند و قرآن از نزد خالق عقل برای عقلاء نازل شده؛ چنانکه فرموده است: ﴿كَذَلِكَ نُفَصِّلُ الْـآيَاتِ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ﴾[۵]؛ «این گونه آیات را برای گروهی تفصیل میدهیم که عقل را به کار میبرند»[۶]. با این حال، چیزی که ضروری اسلام محسوب میشود، عقیده یا حکمی است که صریح قرآن بر آن دلالت دارد؛ مانند نبودن فرزندی برای خداوند و جسمانی بودن معاد و وجود نعمتها در بهشت و عذابها در جهنّم و خاتمیّت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم در نبوّت و کلام خداوند بودن قرآن و قبله بودن مسجد الحرام و وجود جنّ و شیطان و ملائکه و جبرئیل و میکائیل و طهارت مریم علیها السّلام از چیزی که به او نسبت داده شده است و عروج مسیح علیه السّلام و مصلوب نشدن او و وجوب پیروی از سنّت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و نماز و زکات و حج و جهاد و روزهی ماه رمضان و امر به معروف و نهی از منکر و مودّت اهل بیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم و ولایت مؤمنین و برائت از مشرکین و مشروعیّت قصاص و حرمت سحر و زنا و لواط و قمار و سرقت و شرب خمر و نکاح با محارم و قتل نفس مگر به حق و اطاعت از ظالمان مگر از روی تقیّه و خوردن خون و مردار و گوشت خوک و حیوانی که با نام خداوند ذبح نشده است، با توجّه به اینکه همهی آنها با صراحت در قرآن آمدهاند و میتوان منکر یکی از آنها را منکر ضروری اسلام و در صورت اقرار به کفر «مرتد» و در صورت ادّعای مسلمانی «منافق» دانست؛ زیرا انکار یکی از آنها با وجود صراحتشان، به معنای تکذیب آیتی از آیات خداوند است که کفر محسوب میشود؛ چنانکه فرموده است: ﴿وَمَا يَجْحَدُ بِآيَاتِنَا إِلَّا الْكَافِرُونَ﴾[۷]؛ «و آیات ما را جز کافران انکار نمیکنند».
از اینجا دانسته میشود که صریح و ظاهر قرآن، مساوی با محکم و متشابه آن نیستند؛ زیرا متشابهات قرآن، آیاتی هستند که ظاهر آنها به دلیلی شرعی یا عقلی قابل اخذ نیست؛ با توجّه به اینکه خداوند پیروی از آنها را ناروا و ناشی از انحراف دل دانسته و فرموده است: ﴿فَأَمَّا الَّذِينَ فِي قُلُوبِهِمْ زَيْغٌ فَيَتَّبِعُونَ مَا تَشَابَهَ مِنْهُ ابْتِغَاءَ الْفِتْنَةِ وَابْتِغَاءَ تَأْوِيلِهِ﴾[۸]؛ «پس اما کسانی که در دلهایشان انحرافی است، از متشابهات آن پیروی میکنند به دنبال فتنه و به دنبال تأویلش»، در حالی که آیات صریح قرآن، قابل تأویل نیستند تا کسی به دنبال تأویلشان باشد و بیشتر آیات ظاهر آن نیز بدون نیاز به تأویل قابل پیروی هستند و با این وصف، همهی آیات صریح و بیشتر آیات ظاهر قرآن از محکمات آن محسوب میشوند و متشابهات آن تنها آیات معدودی از آن هستند که اخذ به ظاهرشان مستلزم دست برداشتن از آیات صریح آن یا حکم قطعی عقل است؛ مانند آیهی ﴿وُجُوهٌ يَوْمَئِذٍ نَاضِرَةٌ إِلَى رَبِّهَا نَاظِرَةٌ﴾[۹]؛ «رویهایی در آن روز شادابند، به سوی پروردگارشان نظارهگرند»، با توجّه به اینکه اخذ به ظاهرش مستلزم دست برداشتن از آیهی صریحی است که میفرماید: ﴿لَا تُدْرِكُهُ الْأَبْصَارُ وَهُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصَارَ ۖ وَهُوَ اللَّطِيفُ الْخَبِيرُ﴾[۱۰]؛ «چشمها او را درک نمیکنند و او چشمها را درک میکند و او لطیف آگاه است»، یا آیهی ﴿وَجَاءَ رَبُّكَ وَالْمَلَكُ صَفًّا صَفًّا﴾[۱۱]؛ «و پروردگارت و فرشتگان صف به صف بیایند»، با توجّه به اینکه اخذ به ظاهرش مستلزم دست برداشتن از حکم قطعی عقل به عدم امکان تغیّر و تحرّک خداوند است.