۱ . أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْقَاسِمِ الطِّهْرَانِيُّ، قَالَ: سَمِعْتُ الْمَنْصُورَ الْهَاشِمِيَّ الْخُرَاسَانِيَّ يَقُولُ: التَّنْوِيمُ شُعْبَةٌ مِنَ السِّحْرِ!

ترجمه‌ی گفتار:

حسن بن قاسم طهرانی ما را خبر داد، گفت: شنیدم منصور هاشمی خراسانی می‌فرماید: خوابگری شعبه‌ای از سحر است!

شرح گفتار:

«هیپنوتیزم» (خوابگری)، ایجاد خلسه از طریق تلقینی غیر عادی به ذهن به نحوی است که چیزی غیر واقعی را واقعی پندارد و به آن واکنش نشان دهد و با این وصف، روشن است که جایی در اسلام ندارد؛ زیرا از یک سو مبتنی بر دروغ، فریب و گاهی تجسّس است که در اسلام جایز نیست و از سوی دیگر تمرکز و هوشیاری را از حالت عادی خارج و فعّالیّت طبیعی ذهن را مختل می‌کند و این اگرچه در کوتاه‌مدّت فوائدی داشته باشد، در درازمدّت خطرناک و زیانبار است. وانگهی «هیپنوتیزم» در حکمت آن جناب گونه‌ای سحر است؛ چراکه مبتنی بر واقع نمایاندن چیزی غیر واقعی به نحوی است که برخی آثار واقع بر آن مترتّب می‌شود و این مبنای سحر است؛ چنانکه خداوند به عنوان نمونه درباره‌ی آن فرموده است: ﴿قَالَ بَلْ أَلْقُوا ۖ فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى ۝ فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسَى[۱]؛ «(موسی به ساحران) گفت: بلکه شما بیندازید! پس ناگاه در اثر سحر آنان برای او این تخیّل پیدا شد که ریسمان‌ها و عصاهاشان حرکت می‌کنند! پس موسی در دل خود ترسی احساس کرد» و این همان تخیّل و احساسی است که در «هیپنوتیزم» پیدا می‌شود، تا حدّی که بعید نیست ساحران مذکور از «هیپنوتیزم» استفاده کرده باشند و با این وصف، می‌توان «هیپنوتیزم» را گونه‌ای سحر دانست که فرآیند آن فاش شده و در خدمت مقاصد خوب قرار گرفته است، در حالی که سحر در اسلام مطلقاً جایز نیست، اگرچه برای مقاصد خوب باشد؛ چراکه هدف در اسلام وسیله را توجیه نمی‌کند.

۲ . أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ الشِّيرَازِيُّ، قَالَ: قُلْتُ لِلْمَنْصُورِ: زَعَمَ فُلَانٌ أَنَّهُ يُحْضِرُ الْأَرْوَاحَ! قَالَ: وَمَا الْأَرْوَاحُ؟! قُلْتُ: أَرْوَاحُ الْمَوْتَى! قَالَ: كَذَبَ، مَا هُمْ إِلَّا رَعَاعُ الشَّيَاطِينِ يَعْبَثُونَ بِهِ وَيُضِلُّونَهُ ضَلَالًا بَعِيدًا!

ترجمه‌ی گفتار:

محمّد بن ابراهیم شیرازی ما را خبر داد، گفت: به منصور گفتم: فلانی می‌پندارد که ارواح را احضار می‌کند! فرمود: کدام ارواح؟! گفتم: ارواح مردگان! فرمود: دروغ می‌گوید، آن‌ها جز اوباش شیاطین نیستند که او را به بازی می‌گیرند و به گمراهی دوری دچار می‌کنند!

شرح گفتار:

از این گفتار آن جناب دانسته می‌شود که احضار ارواح مردگان واقعیّت ندارد و کاری که با این عنوان انجام می‌شود، ارتباط با شیاطین است، نه ارواح مردگان؛ زیرا مسلّم است که ارواح مردگان یا در بهشت نزد پروردگارشان روزی می‌خورند و یا در دوزخ گرفتار عقوبت اعمال خویشند و یا در قبرهای خود بازخواست می‌شوند و در هر حال، مشغول‌تر از آن هستند که نزد احضار کننده حاضر شوند. به علاوه، واضح است که آنان نزد احضار کننده حضور ندارند تا صدای او را بشنوند و اگر فرضاً صدای او را در غیاب بشنوند نیز مجبور به اطاعت از او نیستند تا به فرمانش حاضر شوند و به پرسش‌هایش پاسخ دهند و پیرامون آنان در برزخ فرشتگانی هستند که آنان را در جایی که باید باشند نگاه می‌دارند. این در حالی است که شیاطین مانند سگ و گربه در جهان پراکنده‌اند و در هر گوشه‌ای از آن پرسه می‌زنند و از هر فرصتی برای حضور و ارتباط استفاده می‌کنند و از این رو، خداوند در کتاب خود فرموده است: ﴿وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ ۝ وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ[۲]؛ «و بگو پروردگارا! از القائات شیاطین به تو پناه می‌آورم و به تو پناه می‌آورم از اینکه نزد من حاضر شوند!». از این رو، بی‌درنگ صدای احضار کننده را می‌شنوند و نزد او حاضر می‌شوند و با معرّفی خود به عنوان ارواح مردگان، او را به بازی می‌گیرند و سخنان آراسته را برای فریب به او القا می‌کنند؛ خصوصاً با توجّه به اینکه چیزی از غیب نمی‌دانند و بیشترِ چیزهایی که به احضار کننده می‌گویند دروغ و استهزاء است؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا ۚ وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ ۖ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ[۳]؛ «و این گونه برای هر پیامبری شیاطین انسان و جن را دشمن قرار دادیم که برخی سخنان آراسته را برای فریب به برخی دیگر القا می‌کنند و اگر پروردگارت می‌خواست این کار را نمی‌کردند، پس آنان را با چیزی که می‌بافند واگذار!».

↑[۱] . طه/ ۶۶-۶۷
↑[۲] . المؤمنون/ ۹۷-۹۸
↑[۳] . الأنعام/ ۱۱۲