در امتداد عاشورا؛ کل یوم عاشورا و کل ارض کربلا

لحظه‌ها آرام همراه با غمی سنگین در حال گذر است و من خسته و درمانده از اعمال مردمی که غرق در عادت‌های تکراری شده‌اند و حتی حاضر نیستند به قیمت جان خلیفه‌ی پروردگارشان، از عادت‌های ناصواب خود دست بردارند؛ چون سالیان سال است به رسم پدران خود رفته‌اند و هر سال خودشان طبق امیال و سلیقه‌های خود چیزی به آن افزوده‌اند.

ولی من صدای «هل من ناصر ینصرنی» حسین زمانم را در این روزها می‌شنوم که در فضای زمین و زمان طنین‌انداز شده است. زنجیرزنان را می‌نگرم که زنجیر می‌زنند، ولی من در تلاشم تا زنجیر اسارت طواغیت را از دست و پایم جدا کنم و به جای آن طوق بندگی پروردگارم را به گردن نهم؛ زیرا فهمیدم امامم مرا این چنین مطیع و بنده‌ی خدا می‌خواهد؛ چرا که خودش صالح‌ترین بنده‌ی خداوند است. اطرافیانم را می‌بینم که بر سر و سینه می‌زنند، ولی من این روزها با سینه‌ای پر فراق و دردی کهنه که به تازگی سر باز کرده است، به دنبال راهی برای یاری رساندن به امامم می‌گردم. من در این ایام گریه می‌کنم، امّا نه گریه‌ای زودگذر و احساسی و بدون شعور، بلکه گریه می‌کنم از فراق مهدی؛ از تنهایی و غربت مولایم گریه می‌کنم. وقتی می‌بینم عاشورای امسال هم مهدی علیه السلام در میان ما ظاهر نیست، معنایش این است که هنوز یارانی که بتوانند جان عزیزش را از خطرات محافظت کنند و امنیت را برایش ایجاد کنند در روی کره‌ی زمین و در بین میلیون‌ها مسلمانی که امروز برای حسین علیه السلام عزاداری می‌کنند وجود ندارد؛ و باز این به آن معناست که اگر امام ما در بین مردم حاضر می‌شد، یزیدیان زمان امانش نمی‌دادند! پس گریه می‌کنم از سر اضطرار و بیچارگی؛ چرا که هنوز نمی‌توانم از هدایت‌های امامم و از وجود پر برکت خلیفه‌ی خدا در زمان خودم استفاده کنم و از گرما و نور خورشید وجودش برای رسیدن به معبودم بهره ببرم.

خدا را شکر می‌کنم که با خواندن نوشته‌های بیدارکننده و روشنی‌بخش خواهران و برادرانم از یاران با بصیرت حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، من امسال محرم و عاشورایی جدید را تجربه می‌کنم. من امسال به جای دیدن ظواهر عاشورا و محرم، به جای دیدن طبل و سنج و زنجیر و غذاهای رنگارنگ نذری و مجالس روضه‌ی بی حاصل، چشمانم به روی باطن عاشورا و محرم باز شده است و حقایق را می‌بینم. من تنهایی و غربت حسین را می‌بینم و با تنهایی و غربت حسین زمانم مقایسه می‌کنم. سپس عباس بن علی بن أبی طالب آن مجاهد پاکباز و أبو الفضائل را می‌بینم که به من درس وفاداری و حمایت بی‌دریغ از امامم می‌آموزد. از حرّ راه توبه و بازگشت به سوی امامم را می‌آموزم. از حبیب بن مظاهر درس مودّت خاندان رسالت و باز نماندن از کربلای دوران را می‌آموزم و از جون بن حُوَیّ می‌آموزم که اگر بنده‌ای رو سیاهم، یاری امام حاضر می‌تواند مرا برای همیشه روسفید کند؛ چون فهمیده‌ام که هیچ روسیاهی بدتر و بزرگ‌تر از یاری نکردن امامم نیست. از زُهیر آموختم که حفظ جان خلیفه‌ی رسول خدا مهم‌تر از هر چیز دیگر است حتی مهم‌تر از حفظ جان خود و امیال و خواسته‌های خود و وقتی در این روزها می‌شنوم مردم فریاد می‌زنند: «امان از دل زینب» در حالی که دستشان در دست یزیدهای زمان است، تعجبّ می‌کنم! اما من سعی می‌کنم با خدمتگزاری و یاری‌رسانی به زمینه‌‌ساز ظهور امامم و همنوا شدن با او برای «بازگشت به اسلام»، دردی از دردهای دل بانو زینب کبری کم کنم؛ چراکه بزرگ‌ترین درد زینب همین بود که مردم امام زمانشان را تنها گذاشتند و یاری نکردند و از ترس از دست دادن «مُلک ری» خود را کنار کشیدند و به طاغوت‌های زمانشان پیوستند.

آری خواهر و برادرم! من سال گذشته به خاطر ثواب، کفش‌های عزاداران را جفت می‌کردم، ولی امسال برای یاری‌رسانی به خلیفه‌ی خداوند و فراهم کردن زمینه‌ی ظهور او به همراهی رهبر دلسوز و آزاده‌ام حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی به جفت و جور کردن عقل‌های مردم و بیدار کردنشان از خواب غفلت مشغولم!

امروز، روز عاشورا و روز محک زدن من و شما و روز امتحانی بزرگ است. امروز روز جدایی خالص از ناخالص است. پیام بزرگ عاشورا، به برکت خون‌های پاک شهیدان دشت کربلا، هنوز پا بر جاست؛ چرا که حسین علیه السلام در آن زمان و بعد از او امام سجاد، زین العابدین علیه السلام در زمان خودش و بعد از آن امام جعفر بن محمد باقر در زمان خودش و همین‌طور تک تک ائمه‌ی اهل بیت، یکی بعد از دیگری در زمان خودشان عالم به اسلام ناب بودند و این علم را به پیشوای بعد از خود منتقل کردند، ولی مظلومانه شهید شدند و کسی دست یاری به آنان نداد، در حالی که همواره به خاطر علم و طهارتی که داشتند، قادر به برقراری اسلام کامل و خالص بودند! تا زمان ما که عاشوراهای بسیاری بر مهدیِ امّت تکرار شده و هنوز هم کسی پیام عاشورا را نشنیده و دست یاری به سوی امام امّت و نواده‌ی پاک حسین دراز نکرده است، به جز تعداد اندکی یاران مخلص و با رهبری عالمانه و مدبّرانه‌ی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی که خالصانه مال و جان و فرزند را در طبق اخلاص نهاده‌اند تا هر چه زودتر بتوانند جلوی تکرار عاشورا را بگیرند!!

برادران و خواهران عزادار! بیایید یک بار دیگر خود را محک بزنیم. تو امروز در کجای این دشت وسیع ایستاده‌ای؟! آیا قرار است به جای حرّ باشی یا به جای زُهیر یا به جای بُریر یا به جای حبیب یا خدای ناکرده در نقش یزیدها و عمر سعدها؟! عاشورا و کربلا زنده است؛ چرا که خلیفه‌ی خدا در زمین زنده است و ما هم زنده‌ایم. عاشورا و کربلا یک واقعه‌ی تاریخیِ صِرف نیست که به پایان رسیده باشد و در بستر زمان دفن شده باشد. پس بیایید به احترام خون حسین علیه السلام و به احترام دردهای دل زینب کبری رضی الله عنها ما هم در زنده نگه داشتن اسلام نقشی مثبت داشته باشیم و برگردیم به عین اسلام خالص و کامل، به دور از بدعت‌ها و دروغ‌ها، تا خون شهیدان کربلا را هدر نداده باشیم و فردای قیامت با گناه یاری نرساندن به اماممان سرافکنده و شرمسار محشور نشویم...!