نویسنده‌ی پرسش: رضوان تاریخ پرسش: ۱۳۹۵/۵/۲۱

در مورد هیپنوتیزم و احضار ارواح توضیح دهید.

پاسخ به پرسش شماره: ۱۳ تاریخ پاسخ به پرسش: ۱۳۹۵/۵/۲۸

لطفاً به نکات زیر توجّه فرمایید:

۱ . «هیپنوتیزم» ایجاد خلسه از طریق تلقینی غیر عادی به ذهن به نحوی است که چیزی غیر واقعی را واقعی پندارد و به آن واکنش نشان دهد و با این وصف، روشن است که جایی در اسلام ندارد؛ زیرا از یک سو مبتنی بر دروغ، فریب و گاهی تجسّس است که در اسلام جایز نیست و از سوی دیگر تمرکز و هوشیاری را از حالت عادی خارج و فعّالیّت طبیعی ذهن را مختل می‌کند و این اگرچه در کوتاه‌مدّت فوائدی داشته باشد، در درازمدّت خطرناک و زیانبار است. وانگهی به نظر می‌رسد که «هیپنوتیزم» گونه‌ای سحر است؛ چراکه مبتنی بر واقع نمایاندن چیزی غیر واقعی به نحوی است که برخی آثار واقع بر آن مترتّب می‌شود و این مبنای سحر است؛ چنانکه خداوند به عنوان نمونه درباره‌ی آن فرموده است: ﴿قَالَ بَلْ أَلْقُوا ۖ فَإِذَا حِبَالُهُمْ وَعِصِيُّهُمْ يُخَيَّلُ إِلَيْهِ مِنْ سِحْرِهِمْ أَنَّهَا تَسْعَى ۝ فَأَوْجَسَ فِي نَفْسِهِ خِيفَةً مُوسَى[۱]؛ «(موسی به ساحران) گفت: بلکه شما بیندازید! پس ناگاه در اثر سحر آنان برای او این تخیّل پیدا شد که ریسمان‌ها و عصاهاشان حرکت می‌کنند! پس موسی در دل خود ترسی احساس کرد» و این همان تخیّل و احساسی است که در «هیپنوتیزم» پیدا می‌شود، تا حدّی که بعید نیست ساحران مذکور از «هیپنوتیزم» استفاده کرده باشند و با این وصف، می‌توان «هیپنوتیزم» را گونه‌ای سحر دانست که فرآیند آن فاش شده و در خدمت مقاصد خوب قرار گرفته است، در حالی که سحر در اسلام مطلقاً جایز نیست، اگرچه برای مقاصد خوب باشد؛ چراکه هدف در اسلام وسیله را توجیه نمی‌کند؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:

«سَمِعْتُ الْمَنْصُورَ الْهَاشِمِيَّ الْخُرَاسَانِيَّ يَقُولُ: التَّنْوِيمُ شُعْبَةٌ مِنَ السِّحْرِ»[۲]؛ «شنیدم منصور هاشمی خراسانی می‌فرماید: خوابگری شعبه‌ای از سحر است».

۲ . احضار ارواح مردگان ثابت نیست و کاری که با این عنوان انجام می‌شود، ارتباط با شیاطین است، نه ارواح مردگان؛ چراکه ارواح مردگان یا در بهشت نزد پروردگارشان روزی می‌خورند و یا در دوزخ گرفتار عقوبت اعمال خویشند و یا در قبرهای خود بازخواست می‌شوند و در هر حال، مشغول‌تر از آن هستند که نزد احضار کننده حاضر شوند. به علاوه، واضح است که آنان نزد احضار کننده حضور ندارند تا صدای او را بشنوند و اگر فرضاً صدای او را در غیاب بشنوند نیز مجبور به اطاعت از او نیستند تا به فرمانش حاضر شوند و به پرسش‌هایش پاسخ دهند و پیرامون آنان در برزخ فرشتگانی هستند که آنان را در جایی که باید باشند نگاه می‌دارند. این در حالی است که شیاطین مانند سگ و گربه در جهان پراکنده‌اند و در هر گوشه‌ای از آن پرسه می‌زنند و از هر فرصتی برای حضور و ارتباط استفاده می‌کنند و از این رو، خداوند در کتاب خود فرموده است: ﴿وَقُلْ رَبِّ أَعُوذُ بِكَ مِنْ هَمَزَاتِ الشَّيَاطِينِ ۝ وَأَعُوذُ بِكَ رَبِّ أَنْ يَحْضُرُونِ[۳]؛ «و بگو پروردگارا! از القائات شیاطین به تو پناه می‌آورم و به تو پناه می‌آورم از اینکه نزد من حاضر شوند». از این رو، بی‌درنگ صدای احضار کننده را می‌شنوند و نزد او حاضر می‌شوند و با معرّفی خود به عنوان ارواح مردگان، او را به بازی می‌گیرند و سخنان آراسته را برای فریب به او القا می‌کنند؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَكَذَلِكَ جَعَلْنَا لِكُلِّ نَبِيٍّ عَدُوًّا شَيَاطِينَ الْإِنْسِ وَالْجِنِّ يُوحِي بَعْضُهُمْ إِلَى بَعْضٍ زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُورًا ۚ وَلَوْ شَاءَ رَبُّكَ مَا فَعَلُوهُ ۖ فَذَرْهُمْ وَمَا يَفْتَرُونَ[۴]؛ «و این گونه برای هر پیامبری شیاطین انسان و جن را دشمن قرار دادیم که برخی سخنان آراسته را برای فریب به برخی دیگر القا می‌کنند و اگر پروردگارت می‌خواست این کار را نمی‌کردند، پس آنان را با چیزی که می‌بافند واگذار». البته این موجودات پلید چیزی از غیب نمی‌دانند و بیشترِ چیزهایی که به احضار کننده می‌گویند دروغ و استهزاء است؛ چنانکه یکی از یارانمان ما را خبر داد، گفت:

«قُلْتُ لِلْمَنْصُورِ: زَعَمَ فُلَانٌ أَنَّهُ يُحْضِرُ الْأَرْوَاحَ! قَالَ: وَمَا الْأَرْوَاحُ؟! قُلْتُ: أَرْوَاحُ الْمَوْتَى! قَالَ: كَذَبَ، مَا هُمْ إِلَّا رَعَاعُ الشَّيَاطِينِ يَعْبَثُونَ بِهِ وَيُضِلُّونَهُ ضَلَالًا بَعِيدًا»[۵]؛ «به منصور گفتم: فلانی می‌پندارد که ارواح را احضار می‌کند! فرمود: کدام ارواح؟! گفتم: ارواح مردگان! فرمود: دروغ می‌گوید، آن‌ها جز اوباش شیاطین نیستند که او را به بازی می‌گیرند و به گمراهی دوری دچار می‌کنند».

خداوند این عالم عظیم را برای ما حفظ فرماید که ما را از حقایق پنهان آگاه می‌کند و به راه‌های سلامت رهنمون می‌شود.

↑[۱] . طه/ ۶۶-۶۷
↑[۲] . گفتار ۱۰۵، فقره‌ی ۱
↑[۳] . المؤمنون/ ۹۷-۹۸
↑[۴] . الأنعام/ ۱۱۲
↑[۵] . گفتار ۱۰۵، فقره‌ی ۲