بیداری؛ دل‌نوشته‌ای از الهام حقیقت

پروردگارا! می‌دانم که چه بسیار به درگاهت گناه کرده‌ام و چه توشه‌هایی پر از جهل و اهواء نفسانی به سوی تو فرستاده‌ام، اما این را هم می‌دانم که اگر تو نمی‌خواستی، مرا به این راه حقیقت راهنمایی نمی‌کردی و اگر تو خواستی که هدایت شوم و به سوی تو و تمام آن حقیقتی که از من خواسته‌ای بازگردم، پس مرا به سوی سعادت برده‌ای و عاقبت بخیری را برایم تقدیر نموده‌ای ان شاء الله، ولی این سعادتمندی و نیک‌بختی در پیشگاه تو با آن همه خطا و اشتباه من چگونه جمع می‌شود؟! آری، جز قلم عفو و بخشش تو و قبول توبه‌ام در سایه‌ی لطف و رحمتت چیز دیگری نیافتم و حال بعد از آشنایی با این حقیقت، می‌توانم بگویم که یافتم که چرا توبه‌ام را پذیرفته‌ای و به من چنین عنایتی کرده‌ای و چگونه بود که این حقیقت بزرگ با همه‌ی سنگینی‌اش، بسیار راحت بر قلبم نشست.

تو خود می‌دانی، با وجود همه‌ی خطاهایی که داشته‌ام، از زمانی که خودم را شناختم تاکنون، همواره به دنبال رضای تو بوده‌ام و تو را ناظر بر اعمال خود دانسته‌ام و بخصوص پس از تشکیل خانواده، همیشه تلاش کرده‌ام که خودم و خانواده‌ام را به تو نزدیک و نزدیک‌ترکنم و محیط زندگی‌ام را از گناه و غفلت و بطالت دور نگه دارم و زمینه‌های گناه را چه کوچک و چه بزرگ، از زندگی‌ام بزدایم و حتّی در این راه رنج‌های فراوان برده‌ام و می‌برم و حال این هدایت الهی را لطف حق و پاداش همه‌ی زخم زبان‌ها و رنج‌ها می‌دانم. یقین دارم آن‌ها که از خود مراقبت کرده‌اند و در منجلاب عادت‌های مردم فرو نرفته‌اند و خود را از گناهان حفاظت کرده‌اند، وقتی این حقیقت حقّه را بشنوند آن را می‌شناسند و در می‌یابند که جنس آن با همه‌ی نداهایی که تاکنون شنیده‌اند متفاوت است و بوی عدالت و اصالت می‌دهد و به سوی آن آغوش می‌گشایند، ولی کسانی که در زندگی دنیا غرق شده‌اند و روز و شب‌شان با بطالت و اوهام و خرافات و غفلت می‌گذرد، حتّی اگر ظاهراً اهل دین و مجالس دینی باشند، این حقیقت بر قلب‌هاشان نمی‌نشیند و جلوی آن می‌ایستند و با هر بهانه‌ای می‌خواهند آن را نادرست جلوه دهند.

اکنون بیشترین تلاش من بعد از این لطف پروردگارم و آشنایی‌ام با حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی و آرمان‌های مقدّس‌شان این است که تزکیه‌ی نفس کنم و به امور معنوی بیشتر حسّاس باشم و از خودم و روحم مراقبت بیشتری نمایم؛ چون بدون شک هر چه روحم پاک‌تر و زلال‌تر شود بیشتر می‌فهمم و رشد می‌کنم و استوار می‌شوم...

محرّم امسال برایم بسیار متفاوت بود. ای کاش در هر شهرمان و روستایمان و مدرسه‌ی‌مان و حوزه‌ی علمیه‌ی‌مان و مجالس اهل بیت و عزایمان، یک حلیمه صابر بود که بر دل‌ها ضربه بزند و عقل‌ها را وادار به اندیشه کند. وقتی خاطره‌ی خواهرم راضیه جعفری را خواندم بسیار امیدوار شدم که حلیمه‌های بسیاری در دنیا هستند تا ندای ملکوتی «بازگشت به اسلام» را لبّیک گویند و فریاد بیداری سر دهند. پس من هم به عنوان زنی مسلمان در جامعه، باید به نوبه‌ی خودم این ندای حق را که هیچ مسلمان با انصافی نمی‌تواند حقّانیتش را انکار کند، به آن‌ها که اهل اندیشه هستند برسانم و می‌رسانم ان شاء الله. بیان این حقایق دریچه‌ای نو به روی من و امثال من گشود و امیدوارم که به زودی زود، مردم و بخصوص خواهران دینی بیدار شوند و در پرتو رهنمودهای روشنگر علامه هاشمی خراسانی، وظیفه‌ی خود را در قبال امام مهدی علیه السلام که هر لحظه منتظر یاری آن‌هاست، انجام دهند ان شاء الله.

خداوندا! من را مورد آمرزش خود قرار بده و به درک حقایق دینت زنده بفرما.

التماس دعا