نویسنده‌ی پرسش: فرح اثباتی تاریخ پرسش: ۱۳۹۳/۱۱/۲۱

شیعیان اعتقاد دارند که امام مهدی علیه السلام دو غیبت داشته است: غیبت صغری و غیبت کبری. در غیبت صغری، از طریق چهار نایب خاص، با مردم در ارتباط بود و بعد از فوت نایب چهارم، غیبت کبری شروع شد. این چهار نایب خاص عبارت بودند از:

۱ . ابو عَمرو، عثمان بن سعید عمروی اسدی

۲ . ابو جعفر، محمّد بن عثمان بن سعید عمروی

۳ . ابو القاسم، حسین بن روح نوبختی

۴ . ابو الحسن، علی بن محمّد سَمُری (سَیمُری)

وکالت این افراد عام و مطلق بود. البته در این دوران، در برخی شهرها، افراد دیگری نیز بودند که وکالت امام را بر عهده داشتند و برخی معتقدند که این وکالت بدون واسطه‌‌ی نواب خاص بود. از جمله‌ی این افراد احمد بن حمزة بن الیسع، محمد بن ابراهیم بن مهزیار، محمد بن صالح و ابو محمد وجنائی بودند.

امام مهدی علیه السلام در توقیعی به علی بن محمد سمری، شروع غیبت کبری را چنین اعلام کرد:

ای علی بن محمد سمری! خداوند در سوگ فقدان تو پاداشی بزرگ به برادرانت عطا کند. تو تا شش روز دیگر از دنیا خواهی رفت. کارهایت را مرتّب کن و هیچ کس را به جانشینی خود مگمار؛ چراکه غیبت کامل فرا رسیده است و ظهوری جز با اذن خداوند عزّ وجلّ نخواهد بود و آن پس از گذشت زمانی طولانی و سخت شدن دل‌ها و پر شدن زمین از ستم خواهد بود. کسانی به نزد شیعیانم خواهند آمد که مدّعی مشاهده خواهند بود. آگاه باشید که هر کس پیش از خروج سفیانی و صیحه‌ی آسمانی ادّعای مشاهده کند، دروغگو و افترا زننده است و هیچ حول و قوّه‌ای جز به خداوند بلندمرتبه و عظیم نیست. (شیخ طوسي، الغیبة، ص۲۴۲ و ۲۴۳)

نظر منصور هاشمی خراسانی در مورد این عقاید چیست؟

همچنین نظر ایشان در مورد ظهور صغری و ظهور کبری که برخی شیعیان به آن اعتقاد دارند چیست؟

پاسخ به پرسش شماره: ۲ تاریخ پاسخ به پرسش: ۱۳۹۳/۱۱/۲۱

گزاره‌های مورد اشاره‌ی شما، اخباری هستند که هرگاه به صورت متواتر روایت شده باشند، قطعی و قابل اعتقادند و هرگاه به صورت متواتر روایت نشده باشند، قطعی و قابل اعتقاد نیستند، هر چند در میان متأخّران شهرت یافته باشند؛ چراکه اخبار واحد، مفید ظنّند و ظن در اسلام اعتباری ندارد؛ چنانکه خداوند با صراحت فرموده است: ﴿إِنَّ الظَّنَّ لَا يُغْنِي مِنَ الْحَقِّ شَيْئًا[۱]؛ «هرآینه ظن چیزی را از حق کفایت نمی‌کند»؛ مانند توقیع منسوب به مهدی علیه السّلام برای علیّ بن محمّد سمری که تنها توسّط یک راوی مجهول به نام «أبو محمّد الحسن بن أحمد المکتب» روایت شده و تبعاً خبری قطعی و قابل اعتقاد محسوب نمی‌شود، مگر اینکه مراد از «مشاهده» در آن، ظهور مهدی علیه السّلام باشد؛ زیرا در این صورت، موافق با اخبار متواتری است که تأکید می‌کنند مهدی علیه السّلام پس از خروج سفیانی و صیحه‌ی آسمانی ظهور خواهد کرد و با این وصف، هر کسی که پیش از آن دو مدّعی ظهور او شود، دروغگو و افترا زننده است و همچنین، هر کسی که مدّعی ارتباط مستمر با او شود؛ زیرا آن، ظهور مهدی علیه السّلام نسبت به او محسوب می‌شود که پیش از خروج سفیانی و صیحه‌ی آسمانی ممکن نیست، مگر برای کسی که مدّعی آن نمی‌شود؛ مانند خادمان و همراهان مهدی علیه السلام در غیبتش، اگر وجود داشته باشند و بر این اساس، می‌توان معنای این فقره از خبر را صحیح دانست.

اما ادّعای وجود دو ظهور برای مهدی علیه السلام، ادّعایی بدون دلیل است.

به هر حال، چیزی که قطعی است و اعتقاد به آن برای شما ضروری و سودمند است این است که مهدی علیه السّلام در حال حاضر غایب است و غیبت او به سبب تقصیر شما در طلب، حفاظت و اعانت اوست و هرگاه این تقصیر با تغییری کافی در عقیده و عمل شما برطرف شود، غیبت او نیز برطرف می‌شود و این مصداق سخن خداوند است که فرموده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يُغَيِّرُ مَا بِقَوْمٍ حَتَّى يُغَيِّرُوا مَا بِأَنْفُسِهِمْ[۲]؛ «بی‌گمان خداوند چیزی که در قومی است را تغییر نمی‌دهد تا آن گاه که آنان چیزی که در خودشان است را تغییر دهند»؛ همچنانکه برای شما ضروری و سودمند است که بدانید منصور هاشمی خراسانی، مدّعی نیابت از جانب مهدی یا ارتباط مستمر با او نیست، بلکه تنها بر پایه‌ی کتاب خداوند و سنّت قطعی پیامبرش، برای ظهور آن حضرت زمینه‌سازی می‌کند و این یک ادّعا از جانب او محسوب نمی‌شود، بل واقعیّتی عینی بر روی زمین است که از طریق حس، وجدان می‌شود؛ با توجّه به اینکه دعوت او به سوی مهدی علیه السلام به ترتیبی که مقتضی ظهور آن حضرت است، قابل دیدن و شنیدن است و با این وصف، برای تصدیق آن به چیزی بیشتر از التفات به آن حاجت نیست.

خداوند به شما و سایر مسلمانان، توفیق حمایت از مهدی علیه السّلام به جای حمایت از دیگران را ارزانی دارد؛ زیرا حمایت از دیگران مشقّتی است که خیری بر آن مترتّب نمی‌شود، ولی حمایت از مهدی علیه السّلام مشقّتی است که در آن خیر دنیا و آخرت است، ولی کجا یافت می‌شود خردمندی که در پی خیر دنیا و آخرت باشد؟!

↑[۱] . یونس/ ۳۶
↑[۲] . الرّعد/ ۱۱