نویسنده‌ی پرسش: سرفراز تاریخ پرسش: ۱۴۰۳/۸/۲۴

مقصود از «غلمان» و «ولدان» در آیات توصیف‌کننده‌ی بهشت چه کسانی هستند؟ آیا مردانی هستند که به زنان بهشتی داده می‌شوند، مانند حور العین که به مردان بهشتی داده می‌شود؟

پاسخ به پرسش شماره: ۴۳ تاریخ پاسخ به پرسش: ۱۴۰۳/۹/۱۰

میان مفسّران اختلافی نیست که «غلمان» و «ولدان» مذکور در آیات توصیف‌کننده‌ی بهشت، خادمان اهل بهشت هستند؛ چراکه این از آیات مذکور دانسته می‌شود؛ مانند آیه‌ای که فرموده است: ﴿يَطُوفُ عَلَيْهِمْ وِلْدَانٌ مُخَلَّدُونَ ۝ بِأَكْوَابٍ وَأَبَارِيقَ وَكَأْسٍ مِنْ مَعِينٍ[۱]؛ «جوانانی جاویدان دورشان می‌گردند، با خمره‌ها و کوزه‌ها و کاسه‌ای از نوشیدنی گوارا» و این یعنی در خدمت آنان هستند و از آنان پذیرایی می‌کنند، مانند نوکران یا میزبانان در دنیا. تنها چیزی که مفسّران درباره‌ی آن اختلاف دارند، هویّت این «غلمان» و «ولدان» است؛ به این ترتیب که برخی آنان را مخلوقاتی بهشتی می‌دانند؛ چراکه متبادر از آیات مذکور همین است و برخی دیگر معتقدند که آنان کودکان اهل دنیا هستند که پیش از بلوغ از دنیا رفته‌اند؛ با توجّه به اینکه گناهی نداشته‌اند تا اهل دوزخ باشند و طاعتی هم نداشته‌اند تا مانند سایر اهل بهشت باشند و از این رو، خداوند آنان را خادمان اهل بهشت قرار می‌دهد، تا به خاطر بی‌گناهی، در بهشت باشند و به خاطر فقدان طاعت، اهل طاعت را خدمت کنند؛ چنانکه در روایتی از انس بن مالک آمده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: الْأَطْفَالُ خَدَمُ أَهْلِ الْجَنَّةِ»[۲]؛ «رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: کودکان، خادمان اهل بهشت هستند» و برخی دیگر معتقدند که آنان کودکان کفّار هستند، نه کودکان مؤمنین؛ چراکه کودکان مؤمنین، به پدران خود ملحق می‌شوند تا مایه‌ی شادی آنان باشند، اگرچه خود طاعتی نداشته‌اند؛ چنانکه در روایت دیگری از انس بن مالک آمده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ فِي أَطْفَالِ الْمُشْرِكِينَ: لَمْ تَكُنْ لَهُمْ سَيِّئَاتٌ، فَيُعَاقَبُوا بِهَا، فَيَكُونُوا مِنْ أَهْلِ النَّارِ، وَلَمْ تَكُنْ لَهُمْ حَسَنَاتٌ، فَيُجَازَوْا بِهَا، فَيَكُونُوا مِنْ مُلُوكِ أَهْلِ الْجَنَّةِ، هُمْ خَدَمُ أَهْلِ الْجَنَّةِ»[۳]؛ «رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم درباره‌ی کودکان مشرکین فرمود: آنان گناهی نداشته‌اند تا به خاطرش عقوبت شوند و طاعتی هم نداشته‌اند تا به خاطرش پاداش داده شوند و از پادشاهان بهشت باشند، پس آنان خادمان اهل بهشت خواهند بود» و در روایت دیگری از انس بن مالک آمده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: إِنِّي سَأَلْتُ رَبِّي أَوْلَادَ الْمُشْرِكِينَ، فَأَعْطَانِيهِمْ خَدَمًا لِأَهْلِ الْجَنَّةِ، لِأَنَّهُمْ لَمْ يُدْرِكْهُمْ مَا أَدْرَكَ آبَاءَهُمْ مِنَ الشِّرْكِ، وَلِأَنَّهُمْ فِي الْمِيثَاقِ الْأَوَّلِ»[۴]؛ «رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: من از پروردگارم درباره‌ی فرزندان مشرکین مسألت کردم، پس آنان را به عنوان خادمان اهل بهشت به من بخشید؛ چراکه به شرک پدران خود دچار نشده‌اند و بر همان میثاق اوّل (یعنی فطرت) هستند». نظیر این روایت از سمرة بن جندب، ابو مالک و سلمان فارسی نیز رسیده و به نظر می‌رسد که با عقل و نقل سازگارتر است، اگرچه قطعی نیست و به همین دلیل، از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده است: «كُفُّوا عَنْهُمْ، وَلَا تَقُولُوا فِيهِمْ شَيْئًا، وَرُدُّوا عِلْمَهُمْ إِلَى اللَّهِ»[۵]؛ «درباره‌ی آنان (یعنی کودکان در آخرت) بحث نکنید و نظری ندهید و علمشان را به خداوند واگذارید».

اما زنان اهل بهشت، بدون شوهر نخواهند ماند؛ چراکه اگر شوهرانشان در دنیا از اهل بهشت باشند، به شوهرانشان ملحق خواهند شد؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿ادْخُلُوا الْجَنَّةَ أَنْتُمْ وَأَزْوَاجُكُمْ تُحْبَرُونَ[۶]؛ «به بهشت وارد شوید خودتان و همسرانتان، در حالی که شادمان هستید» و فرموده است: ﴿جَنَّاتُ عَدْنٍ يَدْخُلُونَهَا وَمَنْ صَلَحَ مِنْ آبَائِهِمْ وَأَزْوَاجِهِمْ وَذُرِّيَّاتِهِمْ[۷]؛ «بهشت‌های جاویدانی که خودشان و هر کس از پدرانشان و همسرانشان و فرزندانشان که صالح بوده‌اند به آن وارد می‌شوند» و فرموده است: ﴿هُمْ وَأَزْوَاجُهُمْ فِي ظِلَالٍ عَلَى الْأَرَائِكِ مُتَّكِئُونَ[۸]؛ «آنان و همسرانشان زیر سایبانی بر روی تخت‌ها تکیه می‌دهند»؛ پس اگر بعد از مرگ شوهرانشان ازدواج کرده باشند و همه‌ی آنان اهل بهشت باشند، به آخرین یا خوش‌اخلاق‌ترین شوهرشان ملحق خواهند شد؛ چنانکه روایت شده است: «خَطَبَ مُعَاوِيَةُ أُمَّ الدَّرْدَاءِ بَعْدَ وَفَاةِ أَبِي الدَّرْدَاءِ، فَقَالَتْ أُمُّ الدَّرْدَاءِ: إِنِّي سَمِعْتُ أَبَا الدَّرْدَاءِ يَقُولُ: سَمِعْتُ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ يَقُولُ: أَيُّمَا امْرَأَةٍ تُوُفِّيَ عَنْهَا زَوْجُهَا، فَتَزَوَّجَتْ بَعْدَهُ، فَهِيَ لِـآخِرِ أَزْوَاجِهَا، وَمَا كُنْتُ لِأَخْتَارَكَ عَلَى أَبِي الدَّرْدَاءِ»[۹]؛ «معاویه بعد از مرگ ابو الدرداء از امّ الدرداء خواستگاری کرد، پس امّ الدرداء گفت: شنیدم ابو الدرداء می‌گوید: شنیدم رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم می‌فرماید: زنی که شوهرش مرده و بعد از او ازدواج کرده است، برای آخرین شوهرش خواهد بود و من هرگز تو را به ابو الدرداء ترجیح نمی‌دهم» و روایت شده است: «قَالَ حُذَيْفَةُ لِامْرَأَتِهِ: إِنْ أَرَدْتِ أَنْ تَكُونِي زَوْجَتِي فِي الْجَنَّةِ، فَلَا تَزَوَّجِي بَعْدِي، فَإِنَّ الْمَرْأَةَ لِـآخِرِ أَزْوَاجِهَا»[۱۰]؛ «حذیفة به زنش گفت: اگر می‌خواهی که در بهشت همسر من باشی، بعد از من ازدواج نکن؛ چراکه زن برای آخرین شوهرش خواهد بود» و روایت شده است: «قَالَتْ أُمُّ حَبِيبَةَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، أَرَأَيْتَ الْمَرْأَةَ مِنَّا يَكُونُ لَهَا زَوْجَانِ فِي الدُّنْيَا، فَتَمُوتُ وَيَمُوتَانِ، فَيَدْخُلُونَ الْجَنَّةَ، لِأَيِّهِمَا تَكُونُ؟ لِلْأَوَّلِ أَوْ لِلْأَخِيرِ؟ قَالَ: لِأَحْسَنِهِمَا خُلُقًا، يَا أُمَّ حَبِيبَةَ، ذَهَبَ حُسْنُ الْخُلُقِ بِخَيْرِ الدُّنْيَا وَالْـآخِرَةِ»[۱۱]؛ «امّ حبیبة گفت: ای رسول خدا، اگر زنی از ما در دنیا دو بار ازدواج کرده باشد و بمیرد و دو شوهرش هم بمیرند و همه به بهشت بروند، برای کدام شوهرش خواهد بود؟ برای اولی یا آخری؟ فرمود: برای خوش‌اخلاق‌ترین آن دو، ای امّ حبیبة، اخلاق خوب به خیر دنیا و آخرت می‌رساند»، ولی اگر زنان بهشتی در دنیا شوهری نداشته باشند، یا شوهرانشان در دنیا از اهل بهشت نباشند، با مردان دیگری از اهل بهشت ازدواج خواهند کرد؛ چراکه روایت شده است: «مَا فِي الْجَنَّةِ عَزَبٌ»[۱۲]؛ «در بهشت کسی بدون همسر نخواهد بود» و در تفسیر سخن خداوند: ﴿إِنَّا أَنْشَأْنَاهُنَّ إِنْشَاءً ۝ فَجَعَلْنَاهُنَّ أَبْكَارًا[۱۳]؛ «ما آن زنان را از نو می‌آفرینیم و باکره می‌گردانیم» روایت شده است: «يَعْنِي الثَّيِّبَ وَالْأَبْكَارَ اللَّاتِي كُنَّ فِي الدُّنْيَا»[۱۴]؛ «مقصود زنان غیر باکره یا باکره‌ای هستند که در دنیا بوده‌اند» و این یعنی آنان در بهشت با مردان بهشتی ازدواج خواهند کرد؛ چراکه خداوند در ادامه فرموده است: ﴿لِأَصْحَابِ الْيَمِينِ[۱۵]؛ «برای اصحاب یمین».

↑[۱] . الواقعة/ ۱۷
↑[۲] . النفقة على العيال لابن أبي الدنيا، ج۱، ص۳۶۹؛ مسند أبي يعلى، ج۷، ص۱۳۰؛ فوائد تمام، ج۱، ص۱۰۰
↑[۳] . تفسير يحيى بن سلام، ج۲، ص۶۵۶؛ مسند أبي داود الطيالسي، ج۳، ص۵۸۰؛ تفسير القرآن العزيز لابن أبي زمنين، ج۳، ص۳۶۳؛ حلية الأولياء وطبقات الأصفياء لأبي نعیم الأصبهاني، ج۶، ص۳۰۸؛ القضاء والقدر للبيهقي، ص۳۵۵
↑[۴] . نوادر الأصول في أحاديث الرسول للحكيم الترمذي، ج۱، ص۳۱۴؛ الدر المنثور في التفسير بالمأثور للسیوطي، ج۳، ص۶۰۴
↑[۵] . الکافي للکلیني، ج۳، ص۲۴۹
↑[۶] . الزّخرف/ ۷۰
↑[۷] . الرّعد/ ۲۳
↑[۸] . یس/ ۵۶
↑[۹] . عيون الأخبار لابن قتيبة، ج۴، ص۱۲؛ تاريخ الرقة للقشیري، ص۱۵۹؛ المعجم الأوسط للطبراني، ج۳، ص۲۷۵؛ بحر الفوائد المسمى بمعاني الأخبار للكلاباذي، ص۳۴۰؛ تاريخ دمشق لابن عساكر، ج۷۰، ص۱۵۳
↑[۱۰] . شرح مشكل الآثار للطحاوي، ج۲، ص۱۲۱؛ السنن الكبرى للبيهقي، ج۷، ص۱۱۱
↑[۱۱] . المنتخب من مسند عبد بن حميد، ص۳۶۵؛ أمالي الباغندي، ص۵۵؛ مكارم الأخلاق للخرائطي، ص۳۷؛ المعجم الكبير للطبراني، ج۲۳، ص۲۲۲؛ الترغيب في فضائل الأعمال وثواب ذلك لابن شاهين، ص۱۰۹؛ أمالي ابن بشران (الجزء الأول)، ص۳۱۷
↑[۱۲] . حديث مجاعة بن الزبير، ص۴۴؛ الجامع لمعمر بن راشد، ج۱۱، ص۴۱۷؛ الزهد والرقائق لابن المبارك، ص۵۵۲؛ مسند الحميدي، ج۲، ص۲۸۲؛ مسند أحمد، ج۱۲، ص۶۴؛ مسند الدارمي، ج۳، ص۱۸۷۱؛ صحيح مسلم، ج۸، ص۱۴۵؛ مسند البزار، ج۱۷، ص۲۰۹؛ صحيح ابن حبان، ج۶، ص۲۴۱
↑[۱۳] . الواقعة/ ۳۵-۳۶
↑[۱۴] . تفسير مجاهد، ص۶۴۲؛ سنن الترمذي، ج۵، ص۴۰۲؛ صفة الجنة لابن أبي الدنيا، ص۲۰۱؛ غريب الحديث لإبراهيم الحربي، ج۳، ص۱۰۸۳؛ تفسير الطبري، ج۲۳، ص۱۱۹؛ تفسير ابن أبي حاتم، ج۱۰، ص۳۳۳۱؛ معجم الصحابة لابن قانع، ج۱، ص۲۷۴
↑[۱۵] . الواقعة/ ۳۸