نویسندهی پرسش: محسن | تاریخ پرسش: ۱۴۰۳/۴/۲۸ |
لطفاً دربارهی آیات نشوز توضیح کامل دهید. تکلیف زن و شوهر، هنگامی که زندگی آن دو متشنج و پرتنش میشود، چیست؟
در قرآن، همان طور که صراحتاً به حسن معاشرت با زن امر شده، به ضرب زنان ناشزه پس از موعظه و دوری از همخوابگی اشاره شده است. حدود و حکمت آن چیست و سیرهی پیامبر و اهل بیت در مواجهه با آن چگونه بوده است؟
در صورت امکان، دربارهی شقاق که وضعیّتی ورای نشوز است هم توضیح دهید.
پاسخ به پرسش شماره: ۶ | تاریخ پاسخ به پرسش: ۱۴۰۳/۵/۹ |
لطفاً به نکات زیر توجّه فرمایید:
۱ . بنا بر قرآن و سنّت، وظیفهی زن در قبال شوهر، «تمکین» و «اطاعت» است؛ به این معنا که باید امکان رابطهی جنسی مناسب را برای شوهر فراهم کند و خواستهی مشروع او را بر خواستهی خود مقدّم دارد و وظیفهی شوهر در قبال زن، «تأمین نفقه» و «حسن معاشرت» است؛ به این معنا که باید نیازهای متعارف زن را تأمین کند و با او به عدالت و إحسان رفتار نماید.
۲ . «نشوز» در اصطلاح، هنگامی تحقّق مییابد که یکی از زن و شوهر، وظیفهی خود در قبال دیگری را انجام ندهد و «شقاق» در اصطلاح، هنگامی تحقّق مییابد که هیچ یک از زن و شوهر، وظیفهی خود در قبال دیگری را انجام ندهند. در این هنگام است که محبّت جای خود را به نفرت و آرامش جای خود را به تنش میدهد و زندگی مشترک به کام هر دو تلخ میشود و هر دو از آن زیان میبینند. بنابراین، بر هر دو واجب است که با انجام وظیفهی خود، از تحقّق نشوز و شقاق پیشگیری کنند.
۳ . خداوند در کتاب خود فرموده است: ﴿وَاللَّاتِي تَخَافُونَ نُشُوزَهُنَّ فَعِظُوهُنَّ وَاهْجُرُوهُنَّ فِي الْمَضَاجِعِ وَاضْرِبُوهُنَّ ۖ فَإِنْ أَطَعْنَكُمْ فَلَا تَبْغُوا عَلَيْهِنَّ سَبِيلًا﴾[۱]؛ «زنانی که از نشوزشان میترسید، آنها را پند دهید و در بسترها از آنها دوری کنید و آنها را بزنید، پس اگر مطیعتان شدند، راهی بر آنان نجویید». بنابراین، هرگاه زن وظیفهی خود در قبال شوهر را انجام ندهد، شوهر باید او را پند دهد و آن در سه مرحله قابل انجام است: نخست با احترام و گفتار نرم، عیب کارش را برایش توضیح دهد و تبعات آن در دنیا یا آخرت را برایش بیان کند، تا اگر جاهل است آگاه شود و اگر غافل است متذکّر. پس اگر سودی نداشت، با گفتار سخت و درشت او را پند دهد، بدون اینکه دشنام دهد یا تهمت زند. پس اگر سودی نداشت، از محرمی که احتمال میدهد پندش مؤثر باشد بخواهد تا او را پند دهد. پس اگر سودی نداشت، میتواند در بستر از او دوری نماید و آن در دو مرحله قابل انجام است: نخست داخل خانه، با حالت قهر، در بستری جدا بخوابد، تا او به ناراحتی و خشمش پی ببرد و پندش را جدّی بگیرد؛ چنانکه روایت شده است: «لَا تَهْجُرْ إِلَّا فِي الْبَيْتِ»[۲]؛ «جز در خانه دوری نکن». پس اگر سودی نداشت، در بستری جدا بیرون از خانه بخوابد؛ زیرا روایت شده است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم ۲۹ روز از همسران خود دوری کرد و در جایی بیرون از خانه خوابید[۳]. پس اگر باز هم سودی نداشت، میتواند او را به صورتی که منجر به شکستگی، زخم یا کبودی نشود بزند؛ چراکه مجرم است و مستحقّ تعزیر محسوب میشود، هر چند بهتر است که این کار را نکند؛ چراکه روایت شده است: «قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: لَا تَضْرِبُوا إِمَاءَ اللَّهِ، فَتَرَكُوا الضَّرْبَ، فَجَاءَ عُمَرُ بْنُ الْخَطَّابِ فَقَالَ: يَا رَسُولَ اللَّهِ، ذَئِرَ النِّسَاءُ عَلَى أَزْوَاجِهِنَّ، فَأَذِنَ فِي ضَرْبِهِنَّ، فَأَطَافَ بِآلِ مُحَمَّدٍ نِسَاءٌ كَثِيرٌ كُلُّهُنَّ يَشْكِينَ أَزْوَاجَهُنَّ، فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ: لَقَدْ أَطَافَ بِآلِ مُحَمَّدٍ نِسَاءٌ كَثِيرٌ كُلُّهُنَّ يَشْكِينَ أَزْوَاجَهُنَّ، وَلَا تَجِدُونَ أُولَئِكَ خِيَارَكُمْ»[۴]؛ «رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: کنیزان خدا (یعنی زنان) را نزنید! پس مردم زدن آنها را ترک کردند، تا اینکه عمر بن خطاب آمد و گفت: ای رسول خدا، زنان بر شوهران خود دلیر شدهاند! پس اذن داد که آنها را بزنند، پس زنان بسیاری به نزد خانوادهی پیامبر آمدند و از شوهران خود شکایت کردند (که آنها را زدهاند)، پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم فرمود: زنان بسیاری به نزد خانوادهی من آمدند و از شوهران خود شکایت کردند (که آنها را زدهاند)، شوهران آنها را از خوبان خود نمییابید» و روایت شده است: «إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ اسْتُؤْذِنَ فِي ضَرْبِ النِّسَاءِ، فَقَالَ: اضْرِبُوا، وَلَنْ يَضْرِبَ خِيَارُكُمْ»[۵]؛ «از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم اذن خواستند که زنان خود را (در وقت نشوز) بزنند، پس فرمود: میتوانید بزنید، ولی خوبانتان نمیزنند». پس اگر زدن هم سودی نداشت، از دو حالت خارج نیست: یا نافرمانی زن در ارتباط با شوهر و کارهای خانه است، یا در ارتباط با دین و واجبات و محرّمات. در حالت نخست، برای مرد بهتر است که بر نافرمانی زن صبر کند؛ چراکه روایت شده است: «مَنْ صَبَرَ عَلَى سُوءِ خُلُقِ امْرَأَتِهِ وَاحْتَسَبَ الْأَجْرَ مِنَ اللَّهِ أَعْطَاهُ اللَّهُ مِنَ الثَّوَابِ مِثْلَ مَا أَعْطَى أَيُّوبَ عَلَى بَلَائِهِ»[۶]؛ «هر کس بر اخلاق بدِ زنش صبر کند و اجر خود را از خداوند بخواهد، خداوند به او ثوابی مانند ثواب ایّوب در بلایش عطا میفرماید» و روایت شده است: «إِنَّ الْمَرْأَةَ كَالضِّلْعِ، إِنْ أَقَمْتَهَا كَسَرْتَهَا، وَإِنْ تَرَكْتَهَا اسْتَمْتَعْتَ بِهَا وَفِيهَا عِوَجٌ»[۷]؛ «مثل زن، مثل دنده است که اگر بخواهی راستش کنی آن را میشکنی و اگر به حال خودش بگذاری از آن بهرهمند میشوی در حالی که کج است»، ولی در حالت دیگر، برای مرد بهتر است که زن را طلاق دهد؛ چراکه زندگی با زنی که از خداوند و روز قیامت نمیترسد، مفاسد بسیاری دارد و اگر منکر یکی از ضروریّات باشد، جدا شدن از او واجب است؛ چراکه خداوند فرموده است: ﴿لَا تُمْسِكُوا بِعِصَمِ الْكَوَافِرِ﴾[۸]؛ «پیوند با زنان کافر را نگاه ندارید».
۴ . هرگاه شوهر وظیفهی خود در قبال زن را انجام ندهد، زن باید او را پند دهد، مگر اینکه بترسد به او آسیبی برساند؛ چراکه امر به معروف و نهی از منکر بر او نیز واجب است؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَالْمُؤْمِنُونَ وَالْمُؤْمِنَاتُ بَعْضُهُمْ أَوْلِيَاءُ بَعْضٍ ۚ يَأْمُرُونَ بِالْمَعْرُوفِ وَيَنْهَوْنَ عَنِ الْمُنْكَرِ﴾[۹]؛ «مردان و زنان مؤمن، اولیاء یکدیگرند، امر به معروف و نهی از منکر میکنند» و آن به این ترتیب قابل انجام است که زن، با احترام و گفتار نرم، عیب کار شوهر را برایش توضیح دهد و تبعات آن در دنیا یا آخرت را برایش بیان کند، تا اگر جاهل است آگاه شود و اگر غافل است متذکّر و اگر سودی نداشت، از محرمی که احتمال میدهد پندش مؤثر باشد بخواهد تا او را پند دهد. پس اگر آن هم سودی نداشت، از دو حال خارج نیست: یا کوتاهی شوهر در ارتباط با زن و زندگی زناشویی است، یا در ارتباط با دین و واجبات و محرّمات. در حالت نخست، برای زن بهتر است که با شوهر سازش کند؛ به این صورت که از برخی حقوق خود چشم بپوشد تا شوهر او را طلاق ندهد؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا أَنْ يُصْلِحَا بَيْنَهُمَا صُلْحًا ۚ وَالصُّلْحُ خَيْرٌ ۗ وَأُحْضِرَتِ الْأَنْفُسُ الشُّحَّ ۚ وَإِنْ تُحْسِنُوا وَتَتَّقُوا فَإِنَّ اللَّهَ كَانَ بِمَا تَعْمَلُونَ خَبِيرًا﴾[۱۰]؛ «اگر زنی از نشوز یا رویگردانی شوهرش بترسد، اشکالی ندارد که با یکدیگر صلح کنند و صلح بهتر است و نفسها قرین خودخواهی شدهاند و اگر احسان کنید و تقوا پیش گیرید، خداوند به کاری که میکنید آگاه است» و در شأن نزول آن روایت شده است: «إِنَّ رَافِعَ بْنَ خَدِيجٍ تَزَوَّجَ جَارِيَةً شَابَّةً وَعِنْدَهُ بِنْتُ مُحَمَّدِ بْنِ سَلَمَةَ، وَكَانَتْ جَلَّتْ، فَآثَرَ الشَّابَّةَ، فَأَشَارَتْ عَلَيْهِ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَ: يَا رَافِعُ، اعْدِلْ بَيْنَهُمَا، وَلَا تُفَارِقْهَا، فَقَالَ لَهَا رَافِعٌ فِي آخِرِ ذَلِكَ: إِنْ أَحْبَبْتِ أَنْ تَقَرِّي عَلَى مَا أَنْتِ عَلَيْهِ مِنَ الْأَثَرَةِ قَرَرْتِ، وَإِنْ أَحْبَبْتِ أَنْ أُفَارِقَكِ فَارَقْتُكِ، فَنَزَلَ الْقُرْآنُ: ﴿وَإِنِ امْرَأَةٌ خَافَتْ مِنْ بَعْلِهَا نُشُوزًا أَوْ إِعْرَاضًا﴾، فَرَضِيَتْ بِذَلِكَ الصُّلْحِ، وَقَرَّتْ مَعَهُ»[۱۱]؛ «رافع بن خدیج با دختر جوانی ازدواج کرد، در حالی که دختر محمّد بن سلمة همسرش بود و سنّش بالا رفته بود، پس او به دختر جوان بیشتر میپرداخت، پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم به او تذکّر داد و فرمود: ای رافع، میان دو زنت عدالت کن و زن قبلیات را رها نکن، پس رافع در نهایت به زن قبلیاش گفت: اگر دوست داری با همین وضعیّت که به او بیشتر از تو بپردازم همسرم بمانی بمان و اگر دوست داری طلاقت دهم طلاقت میدهم، پس این آیه نازل شد: ”اگر زنی از نشوز یا رویگردانی شوهرش بترسد“، پس زن قبلیاش به صلح راضی شد و همسرش ماند»، ولی در حالت دیگر، برای زن بهتر است که از شوهر جدا شود؛ به این صورت که بخشی از مهر خود یا همهی آن یا حتّی مالی بیشتر را به او ببخشد در ازای اینکه او را طلاق دهد؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿الطَّلَاقُ مَرَّتَانِ ۖ فَإِمْسَاكٌ بِمَعْرُوفٍ أَوْ تَسْرِيحٌ بِإِحْسَانٍ ۗ وَلَا يَحِلُّ لَكُمْ أَنْ تَأْخُذُوا مِمَّا آتَيْتُمُوهُنَّ شَيْئًا إِلَّا أَنْ يَخَافَا أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ ۖ فَإِنْ خِفْتُمْ أَلَّا يُقِيمَا حُدُودَ اللَّهِ فَلَا جُنَاحَ عَلَيْهِمَا فِيمَا افْتَدَتْ بِهِ ۗ تِلْكَ حُدُودُ اللَّهِ فَلَا تَعْتَدُوهَا ۚ وَمَنْ يَتَعَدَّ حُدُودَ اللَّهِ فَأُولَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ﴾[۱۲]؛ «طلاق دو بار است، پس (در هر بار) یا به شایستگی نگاه دارید و یا به نیکی رها سازید و برای شما حلال نیست که چیزی از آنچه به زنان دادهاید را بگیرید، مگر اینکه زن و شوهر بترسند که حدود خداوند را رعایت نکنند، پس اگر ترسیدید که حدود خداوند را رعایت نکنند، گناهی بر آن دو نیست که زن (برای طلاق) فدیهای بپردازد، آن حدود خداوند است، پس از آن نگذرید و هر کس از حدود خداوند بگذرد، آنان همانا ظالمانند».
۵ . خداوند در کتاب خود فرموده است: ﴿وَإِنْ خِفْتُمْ شِقَاقَ بَيْنِهِمَا فَابْعَثُوا حَكَمًا مِنْ أَهْلِهِ وَحَكَمًا مِنْ أَهْلِهَا إِنْ يُرِيدَا إِصْلَاحًا يُوَفِّقِ اللَّهُ بَيْنَهُمَا﴾[۱۳]؛ «پس چون از شقاق میان آن دو ترسیدید، داوری از خانوادهی مرد و داوری از خانوادهی زن برانگیزید، اگر بخواهند آشتی دهند خداوند به توافق آن دو کمک میکند». بنابراین، هرگاه زن و شوهر به حاکم شرع مراجعه کنند، در حالی که هر یک دیگری را متّهم به کوتاهی و خود را از آن تبرئه میکند، بر حاکم شرع واجب است که داوری از خانوادهی مرد و داوری از خانوادهی زن برانگیزد، تا میان آن دو داوری کنند. پس اگر هر دو داور به این نتیجه رسیدند که مرد مقصّر است، حاکم شرع او را مجبور میکند که یا وظیفهاش در قبال زن را انجام دهد یا او را طلاق دهد و اگر هر دو داور به این نتیجه رسیدند که زن مقصّر است، حاکم شرع او را مجبور میکند که یا وظیفهاش در قبال شوهر را انجام دهد یا او را با دادن فدیه راضی به طلاق کند و اگر هر دو داور به این نتیجه رسیدند که ادامهی زندگی آن دو به مصلحت نیست، حاکم شرع مرد را مجبور به طلاق میکند و گفته شده است که دو داور، هرگاه مصلحت را در جدایی آن دو از هم ببینند، خود میتوانند آن دو را از هم جدا کنند، ولی این در صورتی قابل قبول است که پیش از داوری، با آن دو شرط کرده باشند و از آن دو وکالت گرفته باشند؛ چنانکه از اهل بیت روایت شده است: «لَيْسَ لِلْحَكَمَيْنِ أَنْ يُفَرِّقَا حَتَّى يَسْتَأْمِرَا الرَّجُلَ وَالْمَرْأَةَ وَيَشْتَرِطَا عَلَيْهِمَا إِنْ شِئْنَا جَمَعْنَا وَإِنْ شِئْنَا فَرَّقْنَا، فَإِنْ جَمَعَا فَجَائِزٌ، وَإِنْ فَرَّقَا فَجَائِزٌ»[۱۴]؛ «دو داور نمیتوانند زن و شوهر را از هم جدا کنند، مگر اینکه از آن دو اذن گرفته باشند و با آن دو شرط کرده باشند که اگر خواستیم به نزد هم برگردانیم و اگر خواستیم از هم جدا کنیم، در این صورت اگر به نزد هم برگردانند، جایز است و اگر از هم جدا کنند، جایز است».