۱ . أَخْبَرَنَا صَالِحُ بْنُ مُحَمَّدٍ السَّبْزَوَارِيُّ، قَالَ:سَأَلْتُ الْمَنْصُورَ عَنِ هَذِهِ الْبُلْدَانِ الَّتِي لَهَا حُكُومَةٌ وَحُدُودٌ، فَقَالَ: ﴿إِنْ هِيَ إِلَّا أَسْمَاءٌ سَمَّيْتُمُوهَا أَنْتُمْ وَآبَاؤُكُمْ مَا أَنْزَلَ اللَّهُ بِهَا مِنْ سُلْطَانٍ[۱]، ﴿إِنَّ الْأَرْضَ لِلَّهِ يُورِثُهَا مَنْ يَشَاءُ مِنْ عِبَادِهِ ۖ وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ[۲].

ترجمه‌ی گفتار:

صالح بن محمّد سبزواری ما را خبر داد، گفت: از منصور درباره‌ی این کشورهایی پرسیدم که حکومت و مرزهایی دارند، پس فرمود: «آن‌ها جز نام‌هایی که شما و پدرانتان نهاده‌اید نیستند، خداوند برایشان حجّتی نازل نکرده است»، «هرآینه زمین برای خداوند است، آن را به هر کس از بندگانش که بخواهد میراث می‌دهد و عاقبت برای پرهیزکاران است».

۲ . أَخْبَرَنَا أَحْمَدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الطَّالَقَانِيُّ، قَالَ: سَمِعْتُ الْمَنْصُورَ يَقُولُ: مَا بَالُ أَقْوَامٍ يَعْمِدُونَ إِلَى أَرْضِ اللَّهِ الَّتِي جَعَلَهَا لِلنَّاسِ سَوَاءً، فَيَفْرِزُونَهَا بِغَيْرِ عِلْمٍ وَلَا هُدًى وَلَا كِتَابٍ مُنِيرٍ، يَقُولُونَ لِمَا طَابَ مِنْهَا أَوْ رَحُبَ: «هَذِهِ لَنَا وَلَيْسَ لِلْآخَرِينَ مِنْهَا نَصِيبٌ»، وَقَدْ كَانَ فِي الْآخَرِينَ مَنْ هُوَ خَيْرٌ مِنْهُمْ، وَلَا يَجِدُ إِلَّا خَبِيثَةً أَوْ ضَيِّقَةً! أُوْلَئِكَ هُمُ الظَّالِمُونَ!

ترجمه‌ی گفتار:

احمد بن عبد الرّحمن طالقانی ما را خبر داد، گفت: شنیدم منصور می‌فرماید: گروهی را چه می‌شود که بر زمینی که خداوند به تساوی برای همه‌ی مردم قرار داده است دست می‌اندازند، پس آن را بدون علمی یا هدایتی یا کتابی روشنگر مرزبندی می‌کنند و به بخشی از آن که نیکو یا گسترده است می‌گویند: «این برای ماست و دیگران را از آن بهره‌ای نیست»؟! در حالی که میان دیگران کسانی هستند که از آنان (نزد خداوند) بهترند، ولی جز قسمتی بد یا کوچک (از زمین) نمی‌یابند! آنان هرآینه ظالمان هستند!

۳ . أَخْبَرَنَا مُحَمَّدُ بْنُ عَبْدِ الرَّحْمَنِ الْهَرَوِيُّ، قَالَ: سَمِعْتُ الْمَنْصُورَ يَقُولُ: إِنَّ مِنْ أَظْلَمِ النَّاسِ قَوْمًا جَعَلُوا أَرْضَ اللَّهِ قِطَعًا بِأَهْوَائِهِمْ، فَاسْتَحْوَذُوا مِنْهَا عَلَى كُلِّ طَيِّبٍ، وَأَلْجَأُوا الْمُسْتَضْعَفِينَ إِلَى خَبِيثِهَا، ثُمَّ مَنَعُوهُمُ الْهِجْرَةَ! أُوْلَئِكَ الَّذِينَ عَلَوْا فِي الْأَرْضِ، وَجَعَلُوا أَهْلَهَا شِيَعًا، وَكَانُوا قَوْمًا مُفْسِدِينَ.

ترجمه‌ی گفتار:

محمّد بن عبد الرّحمن هروی ما را خبر داد، گفت: شنیدم منصور می‌فرماید: هرآینه از ظالم‌ترین مردم گروهی هستند که زمین خدا را با اهواء خود تکه‌تکه کردند، پس هر چه از آن نیکو بود را برای خود گرفتند و مستضعفان را به سوی بدش راندند و سپس آنان را از مهاجرت بازداشتند! آنان کسانی هستند که در زمین برتری جستند و اهل آن را به دسته‌های مختلف تقسیم کردند و آنان گروهی مفسد بودند!

۴ . أَخْبَرَنَا عَبْدُ اللَّهِ بْنُ حَبِيبٍ الطَّبَرِيُّ، قَالَ: أَرَادَ الْمَنْصُورُ سَفَرًا إِلَى بَعْضِ بُلْدَانِ الْمُسْلِمِينَ، فَمُنِعَ وَلَمْ يَجِدْ سَبِيلًا، فَقَالَ: لَعَنَ اللَّهُ هَؤُلَاءِ الْجَبَّارِينَ كَمَا لَعَنَ سَبَأً إِذْ قَالُوا: ﴿رَبَّنَا بَاعِدْ بَيْنَ أَسْفَارِنَا وَظَلَمُوا أَنْفُسَهُمْ[۳]، وَمَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ اسْتَحْوَذَ عَلَى أَرْضِ اللَّهِ الْوَاسِعَةِ بِغَيْرِ حَقٍّ، فَضَيَّقَهَا عَلَى عِبَادِهِ، وَمَنَعَهُمْ أَنْ يَسِيرُوا فِيهَا، أَوِ اسْتَأْثَرَ بِالْأَنْفَالِ؟! ﴿أُولَئِكَ الَّذِينَ لَعَنَهُمُ اللَّهُ فَأَصَمَّهُمْ وَأَعْمَى أَبْصَارَهُمْ[۴].

ترجمه‌ی گفتار:

عبد الله بن حبیب طبری ما را خبر داد، گفت: منصور خواست که به یکی از کشورهای اسلامی سفر کند، ولی بازداشته شد و راهی پیدا نکرد، پس فرمود: خداوند این جبّاران را لعنت کند، چنانکه قوم سبأ را لعنت کرد، هنگامی که گفتند: «خدایا! بین سفرهای ما فاصله بینداز و به خود ظلم کردند» و چه کسی ظالم‌تر از کسی است که به ناحق بر زمین پهناور خداوند مستولی شد، پس آن را بر بندگانش تنگ ساخت و آنان را بازداشت از اینکه در آن سیر کنند، یا اموال عمومی را به خود اختصاص داد؟! «آنان کسانی هستند که خداوند لعنت‌شان کرد و آنان را کر ساخت و چشمانشان را کور نمود»!

۵ . أَخْبَرَنَا الْحَسَنُ بْنُ الْقَاسِمِ الطِّهْرَانِيُّ، قَالَ: سَمِعْتُ الْمَنْصُورَ يَقُولُ: لَيْسَ لِلْمُسْلِمِينَ حُدُودٌ، إِنَّمَا الْحُدُودُ لِلْكُفَّارِ، وَأَيُّمَا قَوْمٍ مِنَ الْمُسْلِمِينَ اتَّخَذُوا بَيْنَهُمْ وَبَيْنَ سَائِرِ الْمُسْلِمِينَ حُدُودًا، فَقَدْ خَلَعُوا رِبْقَةَ الْإِسْلَامِ مِنْ أَعْنَاقِهِمْ، وَكَانُوا قَوْمًا مُنَافِقِينَ.

ترجمه‌ی گفتار:

حسن بن قاسم طهرانی ما را خبر داد، گفت: شنیدم منصور می‌فرماید: برای مسلمانان مرزی وجود ندارد، مرز تنها برای کافران است و هر قومی از مسلمانان که میان خود و سایر مسلمانان مرزی قرار دهند، طوق اسلام را از گردن خود درآورده‌اند و به قومی منافق تبدیل شده‌اند.

شرح گفتار:

این گفتار آن جناب، بیانگر دیدگاه اسلام درباره‌ی مرزهای موجود میان کشورها خصوصاً کشورهای اسلامی است؛ چنانکه در کتاب «بازگشت به اسلام»، با تفصیل بیشتری آن را تبیین نموده و فرموده است:

کافران پس از سیطره بر مسلمانان، سرزمین‌های آنان را متناسب با امیال و منافع درازمدّت خود، تقسیم کردند و خطوطی موهوم با عنوان مرز را بدون در نظر گرفتن مصالح ساکنان مسلمان، در میان آنان ترسیم نمودند و با این شیوه، احساس یگانگی را از آنان گرفتند و اتّحاد آنان با یکدیگر را به آرزویی دور و دراز تبدیل کردند. با مروری بر نقشه و تاریخ سرزمین‌های اسلامی آشکار می‌شود که بیشتر این خطوط مرزی در میان مسلمانان، مستقیماً با قلم کافران غربی و برای تأمین منافع یکسویه‌ی آنان رسم شده و هیچ بنیادی بر عقل و شرع نداشته و هیچ خیری برای مسلمانان به ارمغان نیاورده است. با این وصف، همه‌ی تعجّب از مسلمانانی است که این خطوط خیالی را وطن خود می‌نامند و مقدّس می‌شمارند و معرّف ماهیّت خود می‌پندارند! بلکه برخی از آنان می‌کوشند که همین تکّه‌های کوچک باقی مانده را نیز از یکدیگر تجزیه کنند و به تکّه‌های کوچک‌تری تقسیم نمایند؛ چراکه از فرط تنگ‌نظری و انحصارطلبی، نمی‌توانند با هم در یک جا به سر آورند و هر گروه دوست می‌دارد که کوچه و محله‌ی خود را به عنوان کشوری مستقل اعلام نماید!

در حالی که مسلّماً خداوند زمین را به صورت کشورهایی مختلف خلق نکرده، بلکه به صورت واحدی یکپارچه خلق کرده است که هر بخش آن بخش دیگر را کامل می‌کند و در مجموع به تأمین نیازهای انسان و تحقّق سعادت او در پرتو عدالت منجر می‌شود و در صورت از هم گسستگی، ناقص و نامتناسب باقی می‌ماند. از این رو، مرزهای ادّعایی، هیچ وجودی در عالم واقع ندارند و تنها در ذهن کسانی که آن‌ها را اعتبار کرده‌اند، یافت می‌شوند و البته بسیار بی‌فایده، بلکه زیا‌نبار هستند؛ چراکه تنها به جدایی مسلمانان از یکدیگر و ضعف و انحطاطشان می‌انجامند و از امکان مقاومت آنان در برابر کافران می‌کاهند. از این رو، کافران غربی که این مرزها را برای مسلمانان ترسیم کرده‌اند و آنان را به صیانت از آن‌ها تحریض می‌کنند، خود در حال برداشتن مرزهاشان از یکدیگر و متّحد شدن با هم هستند و به این ترتیب، سرزمین‌های اسلام هر روز کوچک‌تر و سرزمین‌های کفر هر روز بزرگ‌تر می‌شود!

در این میان، تنها راه نجات مسلمانان، قطع وابستگی به کافران و دست‌یابی به استقلال فرهنگی و اقتصادی است که جز از طریق برداشتن مرزهای ساختگی و متّحد شدن با یکدیگر در زیر پرچم گماشته‌ی خداوند در زمین ممکن نیست؛ زیرا هنگامی که کافران با یکدیگر متّحد شده‌اند، مسلمانان پریشان و پراکنده، قادر به مقاومت در برابر آنان نیستند و این قانونی طبیعی از قوانین خداوند است. با این وصف، ایجاد یک کشور پهناور اسلامی با ادغام همه‌ی سرزمین‌های مسلمان در آن، زیر پرچم حاکمی که خداوند او را نام برده و تعیین کرده، تنها راه رستگاری مسلمانان و سیطره‌ی آنان بر جهان است.[۵]

↑[۱] . النّجم/ ۲۳
↑[۲] . الأعراف/ ۱۲۸
↑[۳] . سبأ/ ۱۹
↑[۴] . محمّد/ ۲۳