نویسنده‌ی نقد: پرستو تاریخ نقد: ۱۴۰۰/۵/۹

برخی مخالفان علامه منصور هاشمی خراسانی به این روایت استناد می‌کنند: «مفضّل گفت: آیا خلاف سنّت قائم علیه السلام است که کسانی قبل از ظهورش برای او بیعت می‌گیرند؟ امام صادق علیه السلام فرمود: هر بیعتی قبل از ظهور مهدی علیه السلام، بیعت کفر، نفاق و خدعه است، خداوند بیعت‌کننده و کسی که با او بیعت می‌شود را لعنت کند» (کتاب مختصر بصائر الدرجات، باب تتمّة ما تقدّم من أحادیث الرّجعة).

‌ممنون می‌شوم که در رابطه با این روایت توضیح دهید.

پاسخ به نقد شماره: ۱۲ تاریخ پاسخ به نقد: ۱۴۰۰/۵/۱۷

شرم‌آور است که کسانی برای جلوگیری از یاری مهدی علیه السلام و بازداشتن از زمینه‌سازی برای ظهور او، به هر دری می‌زنند و به هر رطب و یابسی متوسّل می‌شوند و حتّی به ترجمه‌هایی غلط و تحریف‌شده از ضعیف‌ترین و بی‌اعتبارترین روایات واحد که معلوم نیست کدام شیطان برای گمراه کردن آنان از تکالیف واضح عقلی و شرعی‌شان ساخته است، استناد می‌کنند! هیچ شکّی نیست که آنان از زمره‌ی منافقان هستند، اگرچه خود را از زمره‌ی اخباریان می‌شمارند و گواه آن این است که اخبار معتبر فراوانی که درباره‌ی وجوب یاری امامان اهل بیت و همراهی با زمینه‌سازان ظهور مهدی علیه السلام رسیده است را نادیده می‌گیرند[۱] و به یک خبر واحد ضعیف، بل جعلی استناد می‌کنند که به زعم آنان یاری مهدی علیه السلام و همراهی با زمینه‌سازان ظهور او را ناروا دانسته است! به راستی اگر اخباری هستند، چرا به آن اخبار معتبر فراوان اعتنا نمی‌کنند و اگر اخباری نیستند، چرا به این خبر واحد ضعیف اعتنا می‌کنند؟! آیا از این رو نیست که آن اخبار معتبر فراوان، با اهواء و منافع دنیوی آنان سازگار نیست، ولی این خبر واحد ضعیف، با اهواء و منافع دنیوی آنان سازگار است؟! با توجّه به اینکه اگر آن اخبار را بپذیرند، باید کنج عافیت را رها کنند و به بی‌کاری و بی‌عاری خود پایان دهند و مال و جانشان را به خطر اندازند و برای حمایت عینی و همه‌جانبه از مهدی علیه السلام وارد میدان شوند، ولی اگر این خبر واحد ضعیف را بپذیرند، نیازی به این کارها نیست، بل کافی است که بخورند و بخوابند و حداکثر دعا کنند تا مهدی علیه السلام خود زحمت همه‌ی کارها را بکشد و آنان لذّتش را ببرند، یا حتّی لذّت‌بخش‌تر از آن، امروز حامی حاکمان موجود باشند و فردا حامی مهدی علیه السلام، تا امروز از سفره‌ی اینان بخورند و فردا از سفره‌ی او! می‌پندارند که زرنگ هستند و می‌توانند خداوند را بفریبند، تا بی‌هیچ زحمتی، هم دنیا را به دست آورند و هم آخرت را، در حالی که احمق هستند و تنها خود را می‌فریبند؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿إِنَّ الْمُنَافِقِينَ يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَهُوَ خَادِعُهُمْ[۲]؛ «منافقان می‌خواهند خداوند را بفریبند، در حالی که او فریب‌دهنده‌ی آنان است» و فرموده است: ﴿يُخَادِعُونَ اللَّهَ وَالَّذِينَ آمَنُوا وَمَا يَخْدَعُونَ إِلَّا أَنْفُسَهُمْ وَمَا يَشْعُرُونَ[۳]؛ «می‌خواهند خداوند و کسانی که ایمان آوردند را بفریبند، در حالی که تنها خود را می‌فریبند و نمی‌فهمند».

به هر حال، روایتی که این منافقان به آن استناد کرده‌اند، روایتی بسیار طولانی و آشفته است که نه سند قابل توجّهی دارد و نه دلالت قابل قبولی! سند قابل توجّهی ندارد از این رو که در کتابی غیر معتبر و نوپیدا با نام «مختصر بصائر الدرجات» ذکر شده که توسّط فردی به نام حسن بن سلیمان حلّی در قرن ۹ هجری فراهم آمده و در هیچ یک از منابع قدیمی و معتبر شیعه ذکر نشده است. آری، حسن بن سلیمان مذکور آن را با واسطه از فردی به نام حسین بن حمدان (د.۳۵۸ق) نقل کرده و از این حسین بن حمدان کتابی غیر معتبر و آکنده از روایات جعلی به نام «الهدایة الکبری» بر جا مانده است که روایت مذکور با سندی یکسان و متنی متفاوت در آن یافت می‌شود[۴]. از این رو، می‌توان روایت مذکور را نسخه‌ای تحریف‌شده از روایت حسین بن حمدان در کتاب «الهدایة الکبری» دانست که آن را از محمّد بن اسماعيل حسنی و علیّ بن عبد الله حسنی، از محمّد بن نصیر، از عمر بن فرات، از مفضّل بن عمر نقل کرده است، در حالی که خود او و آنان همگی مجهول الحال یا معروف به دروغگویی و زیاده‌گویی بوده‌اند؛ چنانکه رجال‌شناسان شیعه درباره‌ی حسین بن حمدان گفته‌‌اند: «كَذَّابٌ، فَاسِدُ الْمَذْهَبِ، صَاحِبُ مَقَالَةٍ مَلْعُونَةٍ، لَا يُلْتَفَتُ إِلَيْهِ»[۵]؛ «مردی کذّاب با مذهبی فاسد و عقیده‌ای ملعون بود که نباید به او اعتنا شود» و محمّد بن اسماعيل حسنی را نشناخته‌اند؛ چراکه معلوماتی درباره‌ی او موجود نیست، جز چیزی که فخر الدین رازی در کتاب «الشجرة المبارکة في أنساب الطالبیّة» آورده و در آن گفته است: «وَأَمَّا مُحَمَّدُ بْنُ إِسْمَاعِيلَ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ زَيْدِ بْنِ الْحَسَنِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ وَكَانَ صَاحِبَ لَهْوٍ وَصَيْدٍ مُعْتَزِلًا عَنِ النَّاسِ مُشْتَغِلًا بِلَذَّاتِهِ»[۶]؛ «اما محمّد بن اسماعیل بن حسن بن زید بن حسن بن علیّ بن ابی طالب علیهما السلام مردی اهل لهو و شکار بود که از مردم کناره گرفته بود و به لذّت‌های خود سرگرم بود» و از علیّ بن عبد الله حسنی هم یادی نکرده‌اند، مگر اینکه مراد از او ابو طالب علیّ بن عبد الله علوی باشد که طوسی در کتاب رجالش از او یاد کرده و او را پیش‌نماز مسجدی در طبرستان دانسته است، بدون اینکه او را توثیق یا مدح کرده باشد[۷] و محمّد بن نصیر را از غالیان ملعون و مدّعیان دروغین بابیّت و حتّی نبوّت دانسته‌اند و درباره‌ی خباثت و فسق او چیزهایی نوشته‌اند که قابل ذکر نیست[۸] و این در حالی است که به نظر می‌رسد جعل‌کننده‌ی حدیث، همو بوده است؛ زیرا در بخشی از آن با بی‌شرمی و بی‌پروایی نادری، نام خود را به صورت کامل آورده و در وصف مهدی علیه السلام از قول امام صادق علیه السلام گفته است: «وَيَقْعُدُ بِبَابِهِ مُحَمَّدُ بْنُ نُصَيْرٍ النُّمَيْرِيُّ فِي غَيْبَتِهِ بِصَابِرٍ»[۹]؛ «باب او در غیبتش محمّد بن نصیر نمیری در شهر صابر است!» و عمر بن فرات را نیز از زمره‌ی غالیان دانسته‌اند[۱۰] و خوشبینانه‌ترین دیدگاهشان درباره‌ی مفضّل بن عمر نیز این است که «قَدْ زِيدَ عَلَيْهِ شَيْءٌ كَثِيرٌ، وَحَمَلَ الْغُلَاةُ فِي حَدِيثِهِ حَمْلًا عَظِيمًا»[۱۱]؛ «چیزهای بسیاری به او بسته شده است و غالیان در حدیث او شدیداً دست برده‌اند» و نمونه‌ی آن همین حدیث جعلی است که سلسله‌ای از غالیان ساخته و به او نسبت داده‌اند!

از اینجا دانسته می‌شود که سند این حدیث، مصداق ظلمات است، ولی باید دانست که مضمون آن از سند آن ظلمانی‌تر است: ﴿ظُلُمَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ[۱۲]؛ «ظلماتی که برخی بر روی برخی دیگر است»؛ زیرا در بخشی از آن که دستاویز منافقان قرار گرفته، پس از سخن گفتن درباره‌ی آمدن ۳۱۳ تن یاران مهدی علیه السلام به مکّه پیش از ظهور او، آمده است: «قَالَ الْمُفَضَّلُ یَعْنِي لِلصَّادِقِ عَلَیْهِ السَّلَامُ: يَا مَوْلَايَ، يَا سَيِّدِي، فَاثْنَانِ وَسَبْعَوْنَ رَجُلًا الَّذِينَ قُتِلُوا مَعَ الْحُسَيْنِ بْنِ عَلِيٍّ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ يَظْهَرُونَ مَعَهُمْ؟ قَالَ: يَظْهَرُ مَعَهُمْ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ عَلَيْهِمَا السَّلَامُ فِي اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفًا مُؤْمِنِينَ مِنْ شِيعَةِ عَلِيٍّ عَلَيْهِ السَّلَامُ وَعَلَيْهِ عِمَامَةٌ سَوْدَاءُ، قَالَ الْمُفَضَّلُ: يَا سَيِّدِي، فَبِغَيْرِ سُنَّةِ الْقَائِمِ عَلَيْهِ السَّلَامُ بَايَعُوا لَهُ قَبْلَ ظُهُورِهِ وَقَبْلَ قِيَامِهِ؟ فَقَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: يَا مُفَضَّلُ، كُلُّ بَيْعَةٍ قَبْلَ ظُهُورِ الْقَائِمِ عَلَيْهِ السَّلَامُ فَبَيْعَةُ كُفْرٍ وَنِفَاقٍ وَخَدِيعَةٍ، لَعَنَ اللَّهُ الْمُبَايِعَ لَهَا وَالْمُبَايَعَ لَهُ»[۱۳]؛ «مفضّل (به امام صادق علیه السلام) گفت: ای مولا و سیّد من! آیا هفتاد و دو مردی که به همراه حسین بن علی علیهما السلام کشته شدند نیز به همراه آنان ظهور می‌کنند؟ فرمود: به همراه آنان ابو عبد الله حسین بن علی علیهما السلام با دوازده هزار مؤمن از شیعیان علی علیه السلام ظهور می‌کند، در حالی که عمامه‌ای سیاه بر سر دارد، مفضّل گفت: ای سیّد من! با این حساب، آنان پیش از ظهور و قیام قائم علیه السلام با غیر سنّت او با حسین بن علی علیهما السلام بیعت می‌کنند؟ فرمود: ای مفضّل! هر بیعتی پیش از ظهور قائم علیه السلام، بیعت کفر، نفاق و فریب است، خداوند کسی که بیعت می‌کند و کسی که با او بیعت می‌شود را لعنت کند». واضح است که سؤال ادّعاییِ مفضّل، درباره‌ی دوازده هزار مؤمن از شیعیان علی علیه السلام است که با حسین علیه السلام ظهور می‌کنند؛ چراکه سخن ادّعاییِ امام صادق علیه السلام در عبارت قبلی، درباره‌ی آنان است و از آن جهت باعث سؤال ادّعاییِ مفضّل شده که از ظهور آنان همزمان با آمدن ۳۱۳ تن یاران مهدی علیه السلام به مکّه، سخن گفته است. هر چند بنا بر روایت حسین بن حمدان در کتاب «الهدایة الکبری»، سؤال ادّعاییِ مفضّل، درباره‌ی ۳۱۳ تن یاران مهدی علیه السلام است؛ چراکه در آن، پس از ذکر ظهور حسین علیه السلام و همراهان او همزمان با آمدن آنان به مکّه، آمده است: «فَنُقَبَاءُ الْقَائِمِ إِلَيْهِ التَّسْلِيمُ [عَلَيْهِ السَّلَامُ؟/ بِغَیْرِ سُنَّتِهِ؟] بَايَعُوهُ قَبْلَ قِيَامِهِ؟»[۱۴]؛ «با این حساب، نقبای قائم علیه السلام/ با غیر سنّت او پیش از قیامش با حسین بن علی علیهما السلام بیعت می‌کنند؟» و ظاهر از «نقبای قائم علیه السلام»، همان ۳۱۳ تن یاران او هستند که در عبارت قبلی از آنان یاد شده است. بنابراین، معنای سؤال این است که همراهان حسین علیه السلام یا ۳۱۳ تن یاران مهدی علیه السلام، «پیش از ظهور و قیام قائم علیه السلام» چگونه با حسین علیه السلام بیعت می‌کنند؟! آیا بیعت‌شان با حسین علیه السلام پیش از ظهور و قیام قائم علیه السلام، مغایر با بیعت‌شان با قائم علیه السلام است؟! قاعدتاً پاسخ به این سؤال احمقانه باید آن باشد که بیعت‌شان با حسین علیه السلام پیش از ظهور و قیام قائم علیه السلام، با بیعت‌شان با قائم علیه السلام مغایرتی ندارد؛ چراکه هر دو به امر خداوند و پیامبرش و در راستای هدفی حق و واحد انجام می‌شود، ولی جعل‌کننده‌ی حدیث، به سؤال احمقانه‌ی خود پاسخی احمقانه‌تر داده و گفته است: «هر بیعتی پیش از ظهور قائم علیه السلام، بیعت کفر، نفاق و فریب است، خداوند کسی که بیعت می‌کند و کسی که با او بیعت می‌شود را لعنت کند» و این به آن معناست که بیعت آنان با حسین علیه السلام پیش از ظهور و قیام قائم علیه السلام، با بیعت‌شان با قائم علیه السلام مغایرت دارد و مصداق کفر، نفاق و فریب است و «کسی که بیعت می‌کند» یعنی دوازده هزار مؤمن یا ۳۱۳ تن یاران مهدی علیه السلام که با حسین علیه السلام بیعت می‌کنند «و کسی که با او بیعت می‌شود» یعنی حسین علیه السلام شایسته‌ی لعنت هستند!! این در حالی است که خود این حدیث در عبارات قبلی، هر دو گروه را ستوده و «از شیعیان علی علیه السلام» و «نقبای قائم علیه السلام» شمرده و با این وصف، متّهم کردن آنان به کفر، نفاق و فریب و لعنت کردن آنان وجهی ندارد و بسیار عجیب است! از این رو، برخی اخباریان مانند مجلسی صاحب «بحار الأنوار» که متوجّه تناقض و رکاکت این بخش از حدیث بوده‌اند، سعی در تأویل و توجیه آن کرده‌اند و گفته‌اند: «قَوْلُهُ: <فَبِغَيْرِ سُنَّةِ الْقَائِمِ> لَعَلَّ الْمَعْنَى أَنَّ الْحُسَيْنَ عَلَيْهِ السَّلَامُ كَيْفَ يَظْهَرُ قَبْلَ الْقَائِمِ عَلَيْهِ السَّلَامُ بِغَيْرِ سُنَّتِهِ؟ فَأَجَابَ عَلَيْهِ السَّلَامُ بِأَنَّ ظُهُورَهُ بَعْدَ الْقَائِمِ، إِذْ كُلُّ بَيْعَةٍ قَبْلَهُ ضَلَالَةٌ»[۱۵]؛ «شاید سخن او که گفته است: <با غیر سنّت قائم> به این معنا باشد که حسین علیه السلام چگونه پیش از ظهور قائم علیه السلام با غیر سنّت او ظهور می‌کند؟ پس (امام صادق) علیه السلام جواب داده است که ظهور حسین علیه السلام بعد از قائم خواهد بود؛ چراکه هر بیعتی قبل از او گمراهی است»! ولی حقیقت آن است که این تأویل و توجیه، با عبارت قبلی سازگار نیست؛ زیرا در عبارت قبلی، به صراحت از ظهور حسین علیه السلام و دوازده هزار مؤمن، همزمان با آمدن ۳۱۳ تن یاران مهدی علیه السلام به مکّه سخن گفته شده و آمده است که ۳۱۳ تن یاران مهدی علیه السلام، پیش از ظهور و قیام او به مکّه می‌آیند و سؤالِ ادّعاییِ مفضّل از همین جا برخاسته است! بنابراین، اگر پاسخِ ادّعایی این است که ظهور حسین علیه السلام و دوازده هزار مؤمن، پس از مهدی علیه السلام واقع می‌شود، عبارت قبلی را نقض می‌کند، در حالی که قطعاً امام صادق علیه السلام تناقض نمی‌گوید و اگر پاسخِ ادّعایی این است که ظهور حسین علیه السلام و دوازده هزار مؤمن، پیش از ظهور و قیام مهدی علیه السلام واقع می‌شود، به معنای آن است که بیعت با حسین علیه السلام پیش از ظهور و قیام مهدی علیه السلام، بیعت کفر، نفاق، فریب و شایسته‌ی لعنت است، در حالی که قطعاً امام صادق علیه السلام چنین دیدگاهی درباره‌ی بیعت با حسین علیه السلام نداشته است؛ همچنانکه ممکن نیست درباره‌ی بیعت‌کنندگان با مهدی علیه السلام پیش از ظهور او گفته باشد: «خداوند کسی که بیعت می‌کند و کسی که با او بیعت می‌شود را لعنت کند»؛ چراکه آنان با مهدی علیه السلام بیعت می‌کنند و لعنت کردن مهدی علیه السلام توسّط امام صادق علیه السلام، محال است!

بنابراین، تنها یک راه برای تأویل و توجیه پاسخِ ادّعایی باقی می‌ماند و آن اینکه بیعت با حسین علیه السلام پیش از ظهور و قیام مهدی علیه السلام، «با غیر سنّت قائم علیه السلام»، یعنی برای تحقّق حکومت غیر مهدی علیه السلام انجام نمی‌شود؛ زیرا هر بیعتی پیش از ظهور و قیام مهدی علیه السلام، با غیر سنّت او، یعنی برای تحقّق حکومت غیر او، بیعت کفر، نفاق، فریب و شایسته‌ی لعنت است و این به معنای مشروعیّت بیعت «با سنّت قائم علیه السلام» یعنی برای تحقّق حکومت مهدی علیه السلام است که علامه منصور هاشمی خراسانی به سوی آن فرا می‌خواند؛ همچنانکه وقتی -بنا بر روایت- بیعت با حسین علیه السلام پیش از ظهور و قیام مهدی علیه السلام، با آنکه بیعت با کسی جز مهدی علیه السلام است، با بیعت با مهدی علیه السلام مغایرت ندارد، بیعت با خود مهدی علیه السلام پیش از ظهور و قیام او که بیعت با کسی جز او نیست، به طریق اولی با آن مغایرت نخواهد داشت و این عکس مدّعای مخالفان علامه منصور هاشمی خراسانی و عکس برداشت آنان از روایت است!

‌از اینجا دانسته می‌شود که روایت مذکور، روایتی ساختگی و متناقض است و بر فرض صحّت نیز دلالتی بر عدم مشروعیّت بیعت با مهدی علیه السلام پیش از ظهور او ندارد، بلکه بالعکس بر این نکته تأکید می‌کند که هر بیعتی با غیر مهدی علیه السلام پیش از ظهور او، بیعت کفر، نفاق و فریب است و موجب لعنت می‌شود؛ چراکه بیعت با او پیش از ظهورش نیز ممکن و واجب است و با این وصف، هیچ توجیهی برای بیعت با دیگران وجود ندارد و این همان مبنای علامه منصور هاشمی خراسانی است.

↑[۱] . برای این اخبار، بنگرید به: پرسش و پاسخ ۲۷۲.
↑[۲] . النّساء/ ۱۴۲
↑[۳] . البقرة/ ۹
↑[۴] . بنگرید به: الهداية الكبرى للحسين بن حمدان الخصيبي، ص۳۹۲.
↑[۵] . رجال ابن الغضائري، ص۵۴؛ رجال النجاشي، ص۶۷؛ رجال ابن داود، ص۲۴۰؛ خلاصة الأقوال لابن المطهّر الحلّي، ص۳۳۹
↑[۶] . الشجرة المباركة في أنساب الطالبيّة لفخر الدين الرازي، ص۷۱
↑[۷] . بنگرید به: رجال الطوسي، ص۴۳۳.
↑[۸] . بنگرید به: رجال الكشي، ج۲، ص۸۰۵؛ الغيبة للطوسي، ص۳۹۸؛ خلاصة الأقوال لابن المطهّر الحلّي، ص۴۳۲.
↑[۹] . مختصر بصائر الدرجات لحسن بن سليمان الحلّي، ص۱۸۲
↑[۱۰] . رجال الطوسي، ص۳۶۲
↑[۱۱] . رجال ابن الغضائري، ص۸۷؛ خلاصة الأقوال لابن المطهّر الحلّي، ص۴۰۷
↑[۱۲] . النّور/ ۴۰
↑[۱۳] . مختصر بصائر الدرجات لحسن بن سليمان الحلّي، ص۱۸۳
↑[۱۴] . الهداية الكبرى للحسين بن حمدان الخصيبي، ص۳۹۷
↑[۱۵] . بحار الأنوار للمجلسي، ج۵۳، ص۳۷