نویسنده‌ی پرسش: فرهاد گلستان تاریخ پرسش: ۱۴۰۰/۲/۷

منظور از سفّاح، منصور و مهدی در روایت «مِنَّا السَّفَّاحُ، وَمِنَّا الْمَنْصُورُ، وَمِنَّا الْمَهْدِيُّ»؛ «سفّاح از ماست و منصور از ماست و مهدی از ماست»، چه کسانی هستند؟ آیا این روایت که توسّط ابن عبّاس و ابو سعید خدری از پیامبر و همچنین، توسّط برخی از ابو جعفر باقر علیه السّلام نقل شده، جعلی است؟ اگر نه، آیا منظور از آن، تأیید افراد مذکور است؟ با توجّه به اینکه سفّاح، در روایت ابو سعید مذمّت شده است. ممنون می‌شوم اگر مفهوم و مصادیق این روایت را مشخّص نمایید.

خدا شما، آقایمان منصور و مهدی را از خطرات حفظ نماید. متشکّرم

پاسخ به پرسش شماره: ۲۷ تاریخ پاسخ به پرسش: ۱۴۰۰/۲/۱۳

نام «منصور» و «سفّاح»، غالباً در کنار نام «مهدی» ذکر شده و این دلیل بر ارتباط و همسویی آنان با یکدیگر است. در برخی روایات نیز تصریح شده که منصور، وزیر و خلیفه‌ی مهدی است؛ همچنانکه از برخی روایات برداشت می‌شود که سفّاح خلیفه‌ی منصور است. بنابراین، شکّی نیست که این دو در روایات مانند مهدی تأیید شده‌اند؛ همچنانکه به عنوان مثال، تعبیر «مِنَّا»[۱]؛ «از ماست» در روایت پیامبر، ظاهر در تأیید است؛ خصوصاً با توجّه به سخن ابراهیم علیه السلام که فرموده است: ﴿فَمَنْ تَبِعَنِي فَإِنَّهُ مِنِّي[۲]؛ «پس هر کس از من پیروی کند، او از من است» و در روایت ابو سعید نیز مذمّت صریحی برای سفّاح دیده نمی‌شود؛ چراکه عبارت «وَأَمَّا السَّفَّاحُ فَهُوَ يَسْفَحُ الْمَالَ وَالدَّمَ»[۳]؛ «و اما سفّاح، پس مال و خون را خواهد ریخت»، می‌تواند ناظر به مال و خون دشمنان خداوند باشد؛ چنانکه امثال این مضمون، درباره‌ی مهدی نیز روایت شده و منظور از آن‌ها همین است.

 با این حال، برخی احتمال داده‌اند که روایات مذکور، ساخته‌ی حاکمان عبّاسی باشد؛ با توجّه به اینکه سه حاکم نخست آنان، خود را سفّاح، منصور و مهدی نامیدند، ولی این احتمال معقول نیست؛ چراکه سفّاح، منصور و مهدی، در اصل و از ابتدا نام‌های آن سه نبود، بل القابی بود که بعداً در هنگام دعوت به سوی حکومت‌شان، بر خود نهادند، در حالی که اگر اراده و توان لازم برای جعل چنین روایاتی به سود خود را داشتند، نام‌های خود را ذکر می‌کردند، نه القابی کلّی و بیگانه که به ذات خود هیچ ارتباطی با آنان نداشت. بنابراین، به نظر می‌رسد که آن سه، با نظر به وجود این القاب در روایات، آن‌ها را برای خود انتخاب کرده‌اند تا خود را مصداق آن‌ها وانمود کنند؛ همچنانکه با انتخاب پرچم‌های سیاه برای داعی خود -ابو مسلم خراسانی- کوشیده‌اند که خود را مصداق پرچم‌های سیاه خراسانی موعود -زمینه‌ساز ظهور مهدی و پایه‌گذار حکومت او- وانمود کنند، در حالی که مصداق این روایات، صرفاً با یک لقب و پرچم شناخته نمی‌شود تا به سادگی قابل جعل و تزویر باشد، بلکه با اندیشه، آرمان، راه و روش شناخته می‌شود؛ اندیشه، آرمان، راه و روشی عینی و مشهود که تماماً مطابق با حق و مبتنی بر زمینه‌سازی برای ظهور و حکومت مهدی است و تبعاً قابل جعل و تزویر توسّط ظالمان و گمراهان نیست. از اینجا دانسته می‌شود که مردم نباید به صفات ظاهری و اعتباری داعیان بنگرند، بلکه باید به دعوت آنان توجّه کنند و اندیشه، آرمان، راه و روش آنان را در ترازوی عقل و شرع قرار دهند تا از حقّانیّت یا بطلان آنان و تبعاً تطابق یا عدم تطابقشان با روایات مرتبط، آگاهی یابند.

↑[۱] . مصنف ابن أبي شيبة، ج۷، ص۵۱۳؛ فضائل الصحابة لأحمد بن حنبل، ج۲، ص۹۶۶؛ المستدرك على الصحيحين للحاكم، ج۴، ص۵۵۹؛ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج۱، ص۸۴؛ تاريخ دمشق لابن عساكر، ج۳۲، ص۳۰۳
↑[۲] . إبراهیم/ ۳۶
↑[۳] . تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج۱۱، ص۴۷؛ تاريخ دمشق لابن عساكر، ج۳۲، ص۳۰۲