نویسنده‌ی پرسش: مجتبی شیردل تاریخ پرسش: ۱۳۹۹/۱۲/۳

به تازگی، شبهات فراوانی در مورد همجنس‌گرایان و بیماران روانی مبتلا به تمایلات جنسی غیر انسانی مطرح می‌شود. با توجه به حکم اسلام در مورد این قبیل افراد، این پرسش پیش می‌آید که آیا مجازات یک فرد بیمار بر خلاف عدل خدا نیست؟ آیا مجازات کسی که هیچ نقشی در وجود این بیماری درون خود نداشته است، بر خلاف وجدان و شبیه به نژادپرستی نیست؟

اصلاً چرا باید خداوند اجازه‌ی تولّد افراد بیمار مادرزاد را بدهد؟ با توجّه به اینکه بدون دلایل زیست‌شناسی و با سلامت کامل مادر و محیط اطرافش هم امکان تولّد بیمار مادرزاد روانی وجود دارد. این یکی از شبهاتی است که دشمنان اسلام به این دین مبین الهی وارد می‌کنند. لطفاً روشنگری بفرمایید.

پاسخ به پرسش شماره: ۲۸ تاریخ پاسخ به پرسش: ۱۳۹۹/۱۲/۸

لطفاً به نکات زیر توجّه کنید:

۱ . بر خلاف ادّعای نادرست کافران که اخیراً آن را با شدّت تبلیغ می‌کنند، گرایش جنسی به همجنس، یک گرایش طبیعی نیست، بل یک گرایش کاملاً غیر طبیعی است که بر خلاف گرایش به جنس مخالف، هیچ فایده‌ای برای انسان ندارد و از این رو، باید جلوگیری یا برطرف شود. همچنین، ادّعای کافران مبنی بر اینکه گرایش جنسی به همجنس، یک گرایش ژنتیکی و مادرزادی است، یک واقعیّت علمی ثابت و غیر قابل تردید نیست تا نوبت به شبهه‌ی شما درباره‌ی عدل خداوند برسد. این ادّعا در اصل برای توجیه شهوات افسارگسیخته‌ی آنان و مشروعیّت بخشیدن به گناهان بزرگشان مطرح شده است و از این رو، نباید مؤمنان را فریب دهد و دچار شبهه کند. گرایش جنسی به همجنس، یک گرایش عارضی است که در کودکان بر اثر بلوغ زودرس و در بزرگسالان تحت تأثیر عوامل محیطی شکل می‌گیرد و این هر دو، پیامد سبک زندگی مردم است که از اختیار آنان بر می‌خیزد، نه از آفرینش خداوند. این گرایش، در واقع تغییر آفرینش خداوند است که توسّط شیطان و پیروانش انجام می‌شود و از این رو، نباید مسؤولیّت آن را متوجّه خداوند دانست. البته خداوند از روی حکمت و با هدف آزمایش، امکان گرایش به هر عملی از جمله رابطه‌ی جنسی با همجنس را در انسان قرار داده است، ولی کسی که این امکان را فعلیّت می‌بخشد و به مرحله‌ی عمل می‌رساند، خود انسان است که با پشت کردن به عقل سلیم و تسلیم شدن در برابر اهواء نفسانی و محرّک‌های محیطی، زمینه‌ی چنین خباثتی را در خود پدید می‌آورد؛ مانند قوم لوط علیه السلام که بنا بر ظاهر کتاب خداوند، پایه‌گذار این خباثت بوده‌اند؛ چنانکه فرموده است: ﴿وَلُوطًا إِذْ قَالَ لِقَوْمِهِ إِنَّكُمْ لَتَأْتُونَ الْفَاحِشَةَ مَا سَبَقَكُمْ بِهَا مِنْ أَحَدٍ مِنَ الْعَالَمِينَ[۱]؛ «و لوط هنگامی که به قوم خود گفت: بی‌گمان شما کار زشتی را انجام می‌دهید که احدی از جهانیان پیش از شما آن را انجام نداده است».

آری، ممکن است یک بیمار روانی، رابطه‌ی جنسی نامشروعی داشته باشد، ولی اسلام او را مستحقّ مجازات ندانسته است تا جایی برای شبهه‌ی شما باشد؛ چراکه مبنای تکلیف در اسلام، عقل است و کسی که از عقل کافی برای تشخیص درست و غلط برخوردار نیست، از نظر اسلام مکلّف محسوب نمی‌شود و تبعاً استحقاق مجازات ندارد، مگر اینکه منظور شما از بیمار روانی، کسی باشد که ادّعا می‌کند گرایش جنسی ژنتیکی و مادرزادی به همجنس دارد، در حالی که از عقل کافی برای تشخیص درست و غلط برخوردار است؛ زیرا واضح است که چنین کسی بیمار روانی به معنای مصطلح محسوب نمی‌شود؛ خصوصاً با توجّه به اینکه اگر فرضاً گرایش جنسی ژنتیکی و مادرزادی به همجنس واقعیّت داشته باشد، باز هم انسانِ عاقل بر روی اعمال خود تسلّط دارد و می‌تواند با تکیه بر عقل و نیرو گرفتن از دین، بر گرایش مذکور غالب آید و از رساندن آن به مرحله‌ی عمل بپرهیزد؛ همان طور که هر انسان طبیعی و سالمی، گرایش جنسی ژنتیکی و مادرزادی به جنس مخالف دارد، ولی این دلیل نمی‌شود که مرتکب زنا شود و اگر مرتکب زنا شد، گناه آن را بر گردن خداوند بیندازد و بگوید که خداوند من را دارای گرایش جنسی ژنتیکی و مادرزادی به جنس مخالف آفریده است! این یعنی وجود یک گرایش در انسان، عذری موجّه برای رساندن آن به مرحله‌ی عمل نیست؛ چراکه انسان، دارای عقل و اختیار است و باید پیرو احکام خداوند باشد، نه پیرو گرایش‌های خود و اگر با وجود عقل و اختیار، از گرایش‌های خود پیروی کرد، در پیشگاه خداوند مسؤول است و مستحقّ مجازات محسوب می‌شود و این شباهتی به نژادپرستی ندارد و بر خلاف وجدان و بر خلاف عدل خداوند نیست.

۲ . آفرینش خداوند کامل و بی‌عیب است و هر جایی که نقص یا عیبی دیده می‌شود، از غیر خداوند نشأت گرفته است، خواه به صورت آشکار و مستقیم و خواه به صورت پنهان و با واسطه. به عنوان نمونه، ممکن است پدر و مادر کودکِ معلول، سالم باشند، ولی در هنگام نزدیکی یا بارداری احکام خداوند را رعایت نکرده باشند و این سبب معلولیّت کودک شده باشد. در این صورت، مقصّر پدر و مادر هستند، نه خداوند؛ چنانکه فرموده است: ﴿ذَلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ[۲]؛ «آن به سبب چیزی است که دست‌های خودتان پیش فرستاده است و خداوند ظلم‌کننده‌ی به بندگان نیست»، یا ممکن است پدر و مادر کودکِ معلول، سالم باشند و در هنگام نزدیکی و بارداری احکام خداوند را رعایت کرده باشند، ولی پدربزرگ و مادربزرگ یا کسانی دیگر از نیاکان کودک، در هنگام نزدیکی یا بارداری احکام خداوند را رعایت نکرده باشند و این سبب پیدایش ژنی معیوب در نسل آنان و نهایتاً معلولیّت کودک شده باشد. در این صورت، مقصّر پدربزرگ و مادربزرگ یا کسانی دیگر از نیاکان هستند، نه خداوند؛ چنانکه فرموده است: ﴿إِنَّ اللَّهَ لَا يَظْلِمُ النَّاسَ شَيْئًا وَلَكِنَّ النَّاسَ أَنْفُسَهُمْ يَظْلِمُونَ[۳]؛ «بی‌گمان خداوند به مردم ظلمی نمی‌کند، بل مردم هستند که به خودشان ظلم می‌کنند»[۴].

↑[۱] . العنکبوت/ ۲۸
↑[۲] . آل عمران/ ۱۸۲
↑[۳] . یونس/ ۴۴
↑[۴] . برای آگاهی بیشتر در این باره، بنگرید به: پرسش و پاسخ ۲۹۹.