نویسندهی پرسش: حسن | تاریخ پرسش: ۱۳۹۹/۶/۸ |
از کجا میتوان مطمئن شد که سند یک حدیث جعلی نیست؟ آیا برای جاعلان حدیث ممکن نبوده است که حدیثی بسازند و برای آن سندی هم جعل کنند؟
پاسخ به پرسش شماره: ۲۴ | تاریخ پاسخ به پرسش: ۱۳۹۹/۶/۱۳ |
متأسفانه جعل سند هم مانند جعل متن ممکن بوده و انجام شده و این دلیل دیگری بر عدم اعتبار خبر واحد است. هر چند تشخیص آن در غالب موارد دشوار نیست؛ چراکه غالباً نام خود جاعل در آغاز یا وسط سلسلهی سند وجود دارد و همین برای سقوط اعتبار آن حتّی در نظر قائلان به حجّیّت خبر واحد کافی است.
جاعلان سند معمولاً به دو شیوه عمل میکردند:
یکی اینکه حدیث جعلی را از راویانی مجهول نقل میکردند تا خطر رسوا شدنشان کاهش یابد؛ با توجّه به اینکه اگر آن را از راویان معروف نقل میکردند، ممکن بود خود آن راویان یا شاگردانشان یا کسان دیگری که آنان را میشناختند و از روایاتشان آگاهی داشتند، از دروغشان مطّلع شوند و خبر دهند. از این رو، جاعلانی که از رسوایی میترسیدند، حدیث جعلی را از کسانی نقل میکردند که اصلاً وجود نداشتند یا اگر وجود داشتند، کسی آنان را نمیشناخت و اگر این را کافی نمییافتند، آن را از خویشاوندان درگذشتهی خود مانند برادر، پدر، مادر، عمو و داییشان نقل میکردند تا آسانتر و طبیعیتر به نظر برسد و دردسر کمتری داشته باشد! مانند حدیث موسوم به وصیّت که توسّط یکی از جاعلان حدیث به نام جعفر بن أحمد مصري، از عمویش، از پدرش، از امام جعفر صادق علیه السلام روایت شده است، در حالی که هیچ کس عموی او و پدر عمویش را نمیشناسد[۱]!
شیوهی دیگر جاعلان سند این بود که حدیث جعلی را از راویانی معروف و ثقه نقل میکردند! این شیوهی جسورانه و متهوّرانه، تنها هنگامی به کار گرفته میشد که پذیرفته شدن حدیث جعلی برای آنان از حفظ آبرویشان مهمتر بود! در اسنادی که با این شیوه جعل شدهاند، راویان مذکور بعد از جاعل، افراد معروف و ثقه هستند، ولی متن حدیث مخالف با عقل یا قرآن یا روایات صحیح و مشهور است، در حالی که از یک سو، افراد معروف و ثقه متن مخالف با عقل یا قرآن یا روایات صحیح و مشهور را روایت نمیکردند و از سوی دیگر، اگر فرضاً روایت میکردند نیز صرفاً برای جاعل روایت نمیکردند!
البته گاهی نیز جاعل به قدری گستاخ بوده که یک کتاب را جعل کرده و به یک راوی معروف و ثقه نسبت داده است! در این موارد، چه بسا نام جاعل در آغاز سلسلهی سند دیده نمیشود و اشخاص عامّی تصوّر میکنند که همهی راویان حدیث معروف و ثقه هستند، در حالی که خود کتاب جعلی است و این از آنجا آشکار میشود که کتب راویان معروف و ثقه، شناختهشده است و توسّط رجالشناسان مختلف نام برده شده است، در حالی که این کتاب در میان آنها دیده نمیشود. هر چند گاهی نیز جاعل به قدری گستاخ است که کتابی را با نام یکی از کتب شناختهشده جعل میکند؛ زیرا برخی از این کتب که توسّط رجالشناسان مختلف نام برده شده، دیگر باقی نمانده است و این به جاعلان گستاخ فرصت میدهد تا متنی جعلی را با عنوان یکی از این کتب یا بخشی از آن منتشر کنند! این موارد نیز از آنجا شناخته میشود که میان منتشرکننده و صاحب کتاب یا نخستین شخص در سلسلهی راویان آن، فاصلهی زمانی بسیاری وجود دارد، به نحوی که ممکن نیست منتشرکننده آن را از خود او گرفته باشد. معمولاً در این موارد، منتشرکننده ادّعا میکند که آن را یافته است، در حالی که درستی ادّعای او معلوم نیست و اگر فرضاً معلوم باشد نیز موجب اعتبار کتاب نمیشود؛ زیرا معلوم نیست که کتاب یافتهشده، همان کتاب اصلی باشد و مثلاً کتابی جعلشده توسّط جاعلی در گذشته نباشد. از اینجا دانسته میشود که تنها کتب مشهور و متداول در زمان صاحبان آنها یا زمان راویان معروف و ثقهی آنها قابل اعتماد است، نه کتبی که بعدها با نام آنها یا منتخب و مختصر آنها پیدا شده و معلوم نیست که پیشتر کجا بوده و سپس از کجا سر درآورده است!
از کتب شیعه که بنا بر برخی از این دلایل، جعلی یا مشکوک هستند، میتوان به کتاب مصباح الشریعة منسوب به امام جعفر صادق و کتاب فقه الرضا منسوب به امام علي بن موسی الرضا و کتاب تفسیر منسوب به امام حسن عسکري و کتاب منسوب به سلیم بن قیس هلالي و کتاب منتخب إثبات الرجعة منسوب به فضل بن شاذان و کتاب مختصر بصائر الدرجات منسوب به سعد بن عبد الله و کتاب الإختصاص منسوب به شیخ مفید و کتاب الرجال منسوب به ابن الغضائری نام برد؛ همچنانکه کتبی مانند الهدایة الکبری از حسین بن حمدان خصیبي و کتاب الإحتجاج از أحمد بن علي طبرسي و کتاب الأربعین یا کفایة المهتدي از میرلوحي و کتاب مشارق أنوار الیقین از رجب برسي و برخی دیگر از کتب شیعه نیز آکنده از روایات جعلی هستند و با این حال، توسّط برخی غالیان و جاهلان شیعه چاپ و منتشر میشوند! در میان اهل سنّت نیز کتب جعلی فراوانی وجود داشته، ولی خوشبختانه هیچ یک به اندازهی کتب جعلی شیعه رواج نیافته و با اقبال عامّ و خاصّ مواجه نشده است؛ مانند کتاب فضائل معاویة از محمّد بن عبد الواحد زاهد و کتاب فضائل یزید از عبد المغيث بن زهير حنبلي و کتاب مناقب أبي حنیفة از أحمد بن محمد حماني و کتاب فضائل محمّد بن كرام از إسحاق بن محمشاذ و کتب دیگری از این دست که بیش از هر کس توسّط خود عالمان اهل سنّت رسوا و نکوهش شده است و امروز دیگر متداول نیست.