نویسنده‌ی نقد: رضا راضی تاریخ نقد: ۱۳۹۶/۳/۲۳

درباره‌ی علائم ظهور امام مهدی، آیا نشانه‌های حتمی مربوط به ظهور است یا خروج؟ این‌ها می‌گویند ظهور بغته یعنی به یک‌باره است. عقل بنده قبول نمی‌کند که امام مهدی یک‌باره به اصطلاح از آسمان نازل شود، بدون اینکه قبلش با اشخاصی ارتباط داشته باشد و یک بستر حداقلی برای ظهورش شکل گرفته باشد. پر واضح است که در آن صورت قطعاً به دست حکام جور کشته خواهد شد، آن هم در کنار کعبه که دست آل سعود است. مگر اینکه بگوییم بغته برای عوام مردم است و برای خواص ظهور قبل از این محقق شده است. در ضمن برخی می‌گویند این علائم حتمی، علائم خروج است نه ظهور. این موضوع را هم برایم تشریح بفرمایید تا مطلب برایم جا بیفتد.

پاسخ به نقد شماره: ۰ تاریخ پاسخ به نقد: ۱۳۹۶/۳/۲۵

لطفاً به نکات زیر توجّه فرمایید:

۱ . برای ظهور امام مهدی علیه السّلام نشانه‌های فراوانی روایت شده است، ولی تنها نشانه‌ای حتمی محسوب می‌شود که به صورت متواتر روایت شده باشد؛ چراکه آن وعده‌ی خداوند و پیامبرش محسوب می‌شود و تحقّق وعده‌ی خداوند و پیامبرش حتمی است؛ چنانکه فرموده است: ﴿وَعْدَ اللَّهِ ۖ لَا يُخْلِفُ اللَّهُ وَعْدَهُ[۱]؛ «وعده‌ی خداوند است، خداوند وعده‌اش را خلاف نمی‌کند»، نه نشانه‌ای که در روایتی واحد حتمی شمرده شده باشد؛ زیرا روایت واحد خودش حتمی نیست تا چیزی که آن را حتمی شمرده است حتمی باشد!

۲ . حتمی‌ترین نشانه‌ی ظهور امام مهدی علیه السّلام، ظهور مردی از خراسان بزرگ با پرچم‌های سیاه است که به سوی آل محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم فرا می‌خواند و برای حکومت امام مهدی علیه السلام زمینه‌سازی می‌کند و پرچم را با مسالمت یا غلبه از دیگران می‌گیرد و به او می‌رساند و شتافتن به سویش اگرچه چهار دست و پا بر روی برف واجب است؛ زیرا روایتی که از آن خبر داده، متواتر است و قدیمی‌ترین، مشهورترین و صحیح‌ترین روایت رسیده از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم، صحابه و اهل بیت در باب ملاحم محسوب می‌شود، تا جایی که الهام‌بخش قیام‌هایی در تاریخ اسلام مانند قیام عبد الرّحمن بن أشعث بر ضدّ عبد الملک بن مروان[۲] و قیام حارث بن سریج بر ضدّ نصر بن سیار[۳] و قیام ابو مسلم خراسانی بر ضدّ امویان[۴] بوده و از دیرباز در کتب همه‌ی مذاهب اسلامی انعکاس یافته است؛ چنانکه به عنوان نمونه، از میان اهل سنّت کسانی چون ابن حمّاد (د.۲۲۸ق) در کتاب الفتن[۵]، ابن ابی شیبة (د.۲۳۵ق) در المصنّف[۶]، احمد بن حنبل (د.۲۴۱ق) در المسند[۷]، ابن ماجه (د.۲۷۳ق) در سنن[۸]، ابو داوود (د.۲۷۵ق) در سنن[۹]، احمد بن عمرو بزار (د.۲۹۲ق) در المسند[۱۰]، ابو سعید شاشی (د.۳۳۵ق) در المسند[۱۱]، طبرانی (د.۳۶۰ق) در المعجم الأوسط[۱۲] و المعجم الکبیر[۱۳]، ابن عدی (د.۳۶۵ق) در الکامل[۱۴]، حاکم نیشابوری (د.۴۰۵ق) در المستدرک علی الصّحیحین[۱۵]، بیهقی (د.۴۵۸ق) در دلائل النبوّة[۱۶]، خطیب بغدادی (د.۴۶۳ق) در الرحلة فی طلب الحدیث[۱۷]، ابن کثیر (د.۷۷۴ق) در البدایة والنهایة[۱۸]، هیثمی (د.۸۰۷ق) در مجمع الزوائد[۱۹] و از میان شیعه، کسانی چون محمّد بن سلیمان کوفی (د.بعد۳۲۰ق) در مناقب امیر المؤمنین[۲۰]، محمّد بن ابراهیم نعمانی (د.۳۶۰ق) در الغیبة[۲۱]، قاضی نعمان مغربی (د.۳۶۳ق) در شرح الأخبار[۲۲]، محمّد بن جریر طبری (د.بعد۴۱۱ق) در دلائل الإمامة[۲۳]، ابن طاووس (د.۶۶۴ق) در الملاحم والفتن[۲۴] و ابن ابی حاتم عاملی (د.۶۶۴ق) در الدرّ النظیم[۲۵]، آن را با اسناد متعدّد از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت کرده‌اند و راویانش از رجال مشهور و نیکنام در میان آنان بوده‌اند؛ مانند معاویة بن هشام قصّار ابو الحسن کوفی درگذشته‌ی ۲۰۴ یا ۲۰۵ قمری که از رجال صحاح ستّه غیر از بخاری است و علی بن صالح أبو محمّد همدانی کوفی درگذشته‌ی ۱۵۱ یا ۱۵۴ قمری که از رجال صحاح است و گروهی او را ثقه شمرده‌اند و گروهی دیگر حدیثش را صحیح دانسته‌اند و یزید بن أبی زیاد قرشی أبو عبد الله کوفی درگذشته‌ی ۱۳۶ یا ۱۳۷ قمری که محمّد بن فضیل او را از «پیشوایان بزرگ شیعه» و بخاری و مسلم او را صدوق و یعقوب بن سفیان او را عادل و ثقه شمرده‌اند و ابراهیم بن یزید نخعی کوفی درگذشته‌ی ۹۶ قمری که وثاقتش مورد اتّفاق است و فقیهی بزرگ از رجال صحاح ستّه شمرده می‌شود و علقمة بن قیس نخعی درگذشته‌ی ۶۲ قمری که تابعی و از رجال صحاح ستّه است؛ بلکه این حدیث بدون شک متواتر محسوب می‌شود؛ چراکه راویان آن از یزید بن أبی زیاد قرشی در منابع مختلف به ۸ نفر می‌رسند و آنان علی بن صالح، صبّاح بن یحیی المزنی، محمد بن فضیل، عبد الله بن ادریس، جریر بن عبد الحمید، خالد بن عبد الله، فطر بن خلیفة و مندل بن علی هستند و روایت این تعداد از او بدون شک متواتر محسوب می‌شود؛ جدا از آنکه یزید بن أبی زیاد قرشی در روایت این حدیث از ابراهیم نخعی تنها نیست، بلکه کسانی دیگر چون حکم بن عتیبه و عمارة بن قعقاع نیز آن را از او روایت کرده‌اند؛ همچنانکه کسانی دیگر جز ابراهیم نخعی مانند زید بن رفیع و حسن بصری و جابر بن یزید نیز آن را روایت کرده‌اند و راویان آن‌ها مانند شریک، علاء بن عتبه، حمزه‌ی نصیبی و جزری نیز از راویان این حدیث در این طبقه محسوب می‌شوند که در مجموع به ۷ نفر می‌رسند؛ همچنانکه علاوه بر علقمه، کسانی چون أسود بن یزید، عبیدة السلمانی و أبو عبیدة عامر بن عبد الله بن مسعود آن را از عبد الله بن مسعود و کسانی چون تمیم بن حذلم، عبد الواحد و زید بن حسن آن را از عبد الله بن عبّاس و کسانی مانند أبو أسماء رحبی آن را با مقداری تفاوت از ثوبان خادم رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت کرده‌اند و آن‌ها نیز به ۸ نفر بالغ می‌شوند که آن را از کسانی چون عبد الله بن مسعود، عبد الله بن عبّاس و ثوبان خادم رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم روایت کرده‌اند. به علاوه، این حدیث بدون تفاوت مهمّی در الفاظش با طرق دیگری از امامان اهل بیت مانند علی و ابو جعفر باقر نیز رسیده و با این وصف، روشن است که این حدیث «متواتر لفظی» محسوب می‌شود و آن بالاترین حدّ تواتر است؛ فارغ از اینکه مضمونش به صورت کلّی توسّط کسانی مانند عمار بن یاسر، عباس بن عبد المطلب، عبد الله بن عمرو، عمرو بن مرة جهنی، عبد الله بن حرث بن جزء زبیدی و ابو هریره از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و توسّط کسانی مانند أبو رومان، عامر بن واثلة، محمّد بن حنفیّة، حارث همدانی، أصبغ بن نباتة و سجة بن عبد الله از علی علیه السلام و توسّط کسانی مانند جابر بن یزید، داود دجاجی، أبو بکر حضرمی، إسرائیل بن عبّاد و معروف بن خرّبوذ از ابو جعفر باقر علیه السلام و توسّط کسانی مانند ابو بصیر، فضیل بن یسار، عبد الحمید بن أبی العلاء و عبّاد بن محمد مداینی از ابو عبد الله صادق علیه السلام روایت شده و با این وصف، «تواتر معنوی» آن واضح است و از این رو، می‌توان آن را وعده‌ی خداوند و پیامبرش و تبعاً حتمی‌ترین نشانه‌ی ظهور امام مهدی علیه السلام دانست؛ چراکه هیچ روایت دیگری در این باب از چنین قدمت، شهرت و طرقی برخوردار نیست.

۳ . صرف نظر از اینکه نشانه‌های مذکور در روایات مختلف، برای ظهور امام مهدی علیه السلام یا خروج اوست، زمینه‌سازی برای ظهور و خروج او عقلاً و شرعاً ضرورت دارد و با این وصف، ناگزیر پیش از ظهور او آغاز می‌شود و تا خروج او ادامه می‌یابد. این به معنای آن است که ظهور پرچم‌های سیاه خراسانی به عنوان زمینه‌ساز موعود و حتمی ظهور و خروج امام مهدی علیه السلام، نمی‌تواند بعد از ظهور او واقع شود؛ چراکه وقوع آن بعد از ظهور او تحصیل حاصل است. آری، در برخی روایات از همراهی امام مهدی علیه السلام با پرچم‌های سیاه خراسانی خبر داده شده است که می‌تواند به معنای ظهور او برای خراسانی و همه یا برخی یارانش پیش از خروج باشد؛ زیرا ناگزیر ظهور امام مهدی علیه السلام پیش از خروج واقع می‌شود و آن می‌تواند محدود به ارتباط با زمینه‌سازان ظهورش در خراسان به منظور هدایت آنان باشد که از ظاهر برخی روایات برداشت می‌شود[۲۶].

۴ . حوادث دیگری که از وقوع آن‌ها پیش از خروج امام مهدی علیه السلام خبر داده شده است به زمینه‌سازی برای ظهور و خروج او ارتباط پیدا نمی‌کنند و از این رو، هرگاه صحیح باشند می‌توانند از نشانه‌های ظهور یا خروج او باشند؛ مانند ظهور مردی سفیانی در شام که بر رقبای خود در منطقه چیره می‌شود و بر چندین شهر تسلّط می‌یابد و به جنایات فراوانی خصوصاً بر ضدّ دوستداران اهل بیت دست می‌زند و در نهایت همّی جز مقابله با دعوت منصور خراسانی به سوی امام مهدی علیه السّلام، بلکه یافتن و از بین بردن آن دو ندارد؛ با توجّه به اینکه روایات رسیده درباره‌ی آن «متواتر معنوی» هستند و از این رو، می‌توان آن را نشانه‌ی حتمی دیگری برای ظهور یا خروج امام مهدی علیه السلام دانست؛ چنانکه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی آن را «أَكْبَرَ فِتْنَةٍ قَدْ بَقِيَتْ»؛ «بزرگ‌ترین فتنه‌ای که باقی مانده» دانسته و فرموده است: «لَا تَأْتِي فِتْنَةٌ إِلَّا وَهِيَ أَكْبَرُ مِنْ أُخْتِهَا، وَإِنَّ أَكْبَرَ فِتْنَةٍ قَدْ بَقِيَتْ فِتْنَةُ السُّفْيَانِيِّ، فَإِنَّهُ يَنْزِعُ جُلُودَ الرِّجَالِ وَيَبْقُرُ بُطُونَ النِّسَاءِ»[۲۷]؛ «هیچ فتنه‌ای نمی‌آید مگر اینکه از فتنه‌ی پیش از خود بزرگ‌تر است و همانا بزرگ‌ترین فتنه‌ای که باقی مانده، فتنه‌ی سفیانی است؛ چراکه او پوست مردان را می‌کَند و شکم زنان را می‌درد»؛ همچنانکه با نظر به اجتماع یاران او در شام و اجتماع یاران امام مهدی علیه السلام در خراسان فرموده است: «لَا يَخْرُجُ الْمَهْدِيُّ حَتَّى يَنْزِلَ الْمَلَائِكَةُ، وَلَا يَنْزِلُونَ حَتَّى يَجْتَمِعَ الْمُؤْمِنُونَ بِخُرَاسَانَ وَالْمُنَافِقُونَ بِالشَّامِ»[۲۸]؛ «مهدی خروج نمی‌کند تا آن گاه که فرشتگان فرود آیند و آن‌ها فرود نمی‌آیند تا آن گاه که مؤمنان در خراسان و منافقان در شام گرد آیند».

خداوند ما را از مؤمنانی قرار دهد که برای تشکیل خلافت امام مهدی علیه السلام در خراسان گرد می‌آیند، در حالی که منافقان مانند مور و ملخ مشغول گرد آمدن در شام برای تشکیل خلافتی اموی هستند.

↑[۱] . الرّوم/ ۶
↑[۲] . الفتوح لابن أعثم، ج۷، ص۸۵
↑[۳] . تاريخ الطبري، ج۶، ص۳
↑[۴] . سير أعلام النبلاء للذهبي، ج۵، ص۳۷۹
↑[۵] . الفتن لابن حماد، ص۱۸۸
↑[۶] . مصنف ابن أبي شيبة، ج۸، ص۶۹۷
↑[۷] . مسند أحمد، ج۵، ص۲۷۷
↑[۸] . سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۳۶۶
↑[۹] . سنن أبي داود، ج۲، ص۳۱۱
↑[۱۰] . مسند البزار، ج۴، ص۳۱۰
↑[۱۱] . المسند للشاشي، ج۱، ص۳۴۷
↑[۱۲] . المعجم الأوسط للطبراني، ج۶، ص۲۹
↑[۱۳] . المعجم الكبير للطبراني، ج۱۰، ص۸۸
↑[۱۴] . الكامل لابن عدي، ج۴، ص۲۲۸
↑[۱۵] . المستدرك على الصحيحين للحاكم، ج۴، ص۴۶۴
↑[۱۶] . دلائل النبوة للبيهقي، ج۶، ص۵۱۶
↑[۱۷] . الرحلة في طلب الحديث للخطيب البغدادي، ص۱۴۵
↑[۱۸] . البداية والنهاية لابن كثير، ج۶، ص۲۷۵
↑[۱۹] . مجمع الزوائد ومنبع الفوائد للهيثمي، ج۷، ص۳۱۶
↑[۲۰] . مناقب أمير المؤمنين لمحمّد بن سليمان الكوفي، ج۲، ص۱۱۰
↑[۲۱] . الغيبة للنعماني، ص۲۸۱
↑[۲۲] . شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار لابن حيّون، ج۳، ص۴۰۱
↑[۲۳] . دلائل الإمامة للطبري الإمامي، ص۴۴۲ و ۴۴۶
↑[۲۴] . الملاحم والفتن للسيّد بن طاووس، ص۱۱۹
↑[۲۵] . الدر النظيم لابن أبي حاتم، ص۷۹۸، ۷۹۹ و ۸۰۰
↑[۲۶] . بنگرید به: پرسش و پاسخ ۱۵.
↑[۲۷] . گفتار ۱۵، فقره‌ی ۱
↑[۲۸] . گفتار ۱۵۸، فقره‌ی ۴