نویسنده‌ی پرسش: رضا راضی تاریخ پرسش: ۱۳۹۸/۹/۱۰

۱ . آیا مسائل جنسی را باید به فرزندان آموزش داد؟ ایجاد آگاهی در این زمینه چگونه باید باشد؟ از چه سنی؟ در این خصوص نیاز به علم علامه داریم؛ چراکه به نوعی دچار سردرگمی شده‌ایم.

۲ . در حال حاضر بین سن بلوغ جنسی و بلوغ عقلی فاصله‌ای چندساله افتاده است. تکلیف پدر و مادرهایی مانند ما در خصوص فرزندان چیست؟ با این شرایط، ما نمی‌توانیم فرزندانمان را زود زن یا شوهر بدهیم. با نیازهای جنسی آن‌ها چه باید کرد؟

پاسخ به پرسش شماره: ۱۰ تاریخ پاسخ به پرسش: ۱۳۹۸/۹/۱۸

لطفاً به نکات زیر توجّه فرمایید:

۱ . بر پدر و مادر است که کنترل و آموزش فرزند را از هفت‌سالگی آغاز کنند؛ به این ترتیب که بستر او را از دیگران جدا سازند و او را با کودک یا با بالغی که به او اعتماد ندارند تنها نگذارند و او را قرآن بیاموزند و به نماز وادارند و به روزه تا حدّی که می‌تواند تشویق کنند و به شیوه‌ای مناسب با مسائل جنسی آشنا سازند؛ به این صورت که مثلاً پدر به پسر و مادر به دختر بگوید: انسان هنگامی که بزرگ می‌شود و به سنّ تکلیف می‌رسد، نیازهای تازه‌ای پیدا می‌کند. یکی از این نیازها، نیاز به ازدواج است که خداوند در او قرار می‌دهد تا او را به پدر یا مادر تبدیل کند و آن هنگامی است که از جای خروج ادرارش مایع جدید و متفاوتی بیرون می‌آید. این نشانه‌ی آن است که او بزرگ شده و به سنّ تکلیف رسیده است و دیگر کودک محسوب نمی‌شود. بنابراین، باید بدنش را بپوشاند و از نامحرم دوری کند و مراقب باشد که نماز و روزه‌اش ترک نشود و از او گناهی سر نزند؛ چراکه خداوند دیگر او را کودک نمی‌داند، بلکه همه‌ی کارهایش را می‌نویسد و اگر کار خوبی انجام دهد، او را جایزه می‌دهد و اگر کار بدی انجام دهد، او را تنبیه می‌کند و توضیحاتی از این قبیل، با بیانی که برای او قابل فهم باشد.

۲ . به رغم وسوسه‌های شیاطین جنّی و انسی، عاقلانه‌ترین کار برای پدر و مادری که فرزندشان به بلوغ جنسی رسیده این است که هر چه زودتر همسر خوب و مناسبی برای او پیدا کنند و او را زن یا شوهر دهند و سپس تحت نظارت، هدایت و حمایت خود بگیرند تا آن گاه که به بلوغ عقلی برسد. این کار می‌تواند با إسکان او و همسرش در خانه‌ی خود یا خانه‌ای در نزدیکی خانه‌ی خود انجام شود؛ چراکه این گونه، امکان نظارت، هدایت و حمایت بیشتری وجود دارد، ولی اگر این کار میسّر نیست، باید فرزند خود را آموزش دهند و کنترل کنند، تا به سبب نقصان عقل و تأخیر در ازدواج، دچار خطایی نشود؛ به این صورت که همواره او را از خداوند و روز حساب بترسانند و از نزدیک شدن به کارهای زشت بر حذر دارند و به رعایت عفّت امر کنند و از دوستی با نامحرم و دوستی با افراد بی‌ادب باز دارند و به نماز، روزه و مطالعات دینی تشویق کنند و به صورت محسوس و نامحسوس زیر نظر بگیرند، تا آن گاه که ازدواج برایش میسّر شود؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَأَنْكِحُوا الْأَيَامَى مِنْكُمْ وَالصَّالِحِينَ مِنْ عِبَادِكُمْ وَإِمَائِكُمْ ۚ إِنْ يَكُونُوا فُقَرَاءَ يُغْنِهِمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ ۗ وَاللَّهُ وَاسِعٌ عَلِيمٌ ۝ وَلْيَسْتَعْفِفِ الَّذِينَ لَا يَجِدُونَ نِكَاحًا حَتَّى يُغْنِيَهُمُ اللَّهُ مِنْ فَضْلِهِ[۱]؛ «و افراد بی‌همسر خود و غلامان و کنیزان صالحتان را همسر دهید، اگر نیازمند باشند خداوند به فضل خود آنان را بی‌نیاز می‌کند و خداوند گشاینده‌ای داناست و کسانی که امکانی برای ازدواج نمی‌یابند، باید عفّت پیش گیرند تا آن گاه که خداوند به فضل خود آنان را بی‌نیاز کند».

به راستی که تربیت صحیح فرزند، از مصادیق جهاد در راه خداوند است و به همین دلیل، مقام پدر و مادر، مقامی بسیار بالاست؛ تا جایی که خداوند فرموده است: ﴿أَنِ اشْكُرْ لِي وَلِوَالِدَيْكَ[۲]؛ «من و پدر و مادرت را شکر گزار».

↑[۱] . النّور/ ۳۲-۳۳
↑[۲] . لقمان/ ۱۴