نویسنده‌ی پرسش: فرهاد گلستان تاریخ پرسش: ۱۳۹۸/۷/۲۲

سه سوال مرتبط با هم از محضر عالمان بزرگوار دارم و امیدوارم که با حوصله و دقت همیشگی، پاسخ خود را دریافت کنم:

۱ . گیاه‌خواران معتقدند که انسان ذاتاً و فطرتاً گیاه‌خوار است و گوشت‌خواری را به خود تحمیل کرده است (به قرینه‌ی آنکه نمی‌تواند گوشت خام بخورد و آن را با پختن نرم می‌کند). آیا گوشت با ذات انسان در تضاد مطلق است؟ یا اینکه بدن به آن نیاز اساسی دارد؟ یا اینکه نیاز اساسی ندارد و تضاد مطلق هم ندارد و می‌تواند آن را ترک یا مصرف کند؟

آیا می‌توان به آیاتی که به صورت عام یا خاص به خوردن گوشت حیوانات دستور داده است استناد کرد و نتیجه گرفت که نباید از این کار پرهیز کرد؟

۲ . خداوند در آیه‌ی ۶۶ سوره‌ی نحل، از شیر به نیکی یاد کرده و آن را «سَائِغًا لِلشَّارِبِينَ» دانسته است. با این حال، گیاه‌خواران معتقدند که شیر نیز مشخصاً متعلق به کودکان و نوزادان است و از مصرف شیر و محصولات آن (ماست، پنیر، دوغ و ...) پرهیز می‌کنند. آیا می‌توان از آیه‌ی ۶۶ سوره‌ی نحل برداشت کرد که خداوند به نوشیدن شیر امر کرده و پرهیز از مصرف آن، رد امر خداست؟

۳ . گروهی دیگر هستند که خام گیاه‌خوار هستند و گیاهان را به صورت خام مصرف می‌کنند و آن را به سلامت و صحت و طبیعت بدن نزدیک‌تر می‌دانند. در این خصوص هم ارشاد فرمایید.

پیشاپیش از پاسخ شما متشکرم.

پاسخ به پرسش شماره: ۹ تاریخ پاسخ به پرسش: ۱۳۹۸/۷/۲۶

گیاه‌خواری به معنای ممنوع کردن گوشت و لبنیات بر خود، جایز نیست؛ زیرا تحریم چیزی است که خداوند حلال کرده و این گناهی بسیار بزرگ است؛ چنانکه فرموده است: ﴿يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا لَا تُحَرِّمُوا طَيِّبَاتِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ لَكُمْ[۱]؛ «ای کسانی که ایمان آوردید! چیزهای پاکی که خداوند برایتان حلال کرده است را حرام نکنید»؛ همچنانکه این کار را مصداق خسران و ضلالت دانسته و فرموده است: ﴿قَدْ خَسِرَ الَّذِينَ قَتَلُوا أَوْلَادَهُمْ سَفَهًا بِغَيْرِ عِلْمٍ وَحَرَّمُوا مَا رَزَقَهُمُ اللَّهُ افْتِرَاءً عَلَى اللَّهِ ۚ قَدْ ضَلُّوا وَمَا كَانُوا مُهْتَدِينَ[۲]؛ «زیان کرده‌اند کسانی که فرزندان خود را از روی سفاهت و نادانی می‌کشند و چیزی که خداوند روزی‌شان کرده است را با دروغ بستن بر خداوند حرام می‌کنند، آنان گمراه شده‌اند و هدایت‌یافته نیستند» و فرموده است: ﴿وَمَا لَكُمْ أَلَّا تَأْكُلُوا مِمَّا ذُكِرَ اسْمُ اللَّهِ عَلَيْهِ وَقَدْ فَصَّلَ لَكُمْ مَا حَرَّمَ عَلَيْكُمْ إِلَّا مَا اضْطُرِرْتُمْ إِلَيْهِ ۗ وَإِنَّ كَثِيرًا لَيُضِلُّونَ بِأَهْوَائِهِمْ بِغَيْرِ عِلْمٍ ۗ إِنَّ رَبَّكَ هُوَ أَعْلَمُ بِالْمُعْتَدِينَ[۳]؛ «و چرا نباید از حیواناتی که نام خداوند بر آن‌ها برده شده است بخورید؟! در حالی که آنچه بر شما حرام کرده را برایتان روشن کرده است مگر چیزی که از آن ناگزیر می‌شوید و هرآینه بسیاری با اهواء خود بدون آگاهی گمراه می‌کنند، بی‌گمان پروردگارت به کسانی که تعدّی می‌کنند آگاه‌تر است». وانگهی گیاه‌خواری که از فرهنگ برخی کافران نشأت گرفته، بر خلاف سنّت پیامبر است؛ زیرا تردیدی نیست که آن حضرت گوشت می‌خورد و شیر می‌نوشید و با این وصف، هر کس از سنّت آن حضرت روی بگیرد، مسلمان نیست؛ چنانکه در روایتی آمده است: «إِنَّ ثَلَاثَ نِسْوَةٍ أَتَيْنَ رَسُولَ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ، فَقَالَتْ إِحْدَاهُنَّ: إِنَّ زَوْجِي لَا يَأْكُلُ اللَّحْمَ وَقَالَتِ الْأُخْرَى: إِنَّ زَوْجِي لَا يَشَمُّ الطِّيبَ وَقَالَتِ الْأُخْرَى: إِنَّ زَوْجِي لَا يَقْرَبُ النِّسَاءَ، فَخَرَجَ رَسُولُ اللَّهِ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ وَسَلَّمَ يَجُرُّ رِدَاءَهُ حَتَّى صَعِدَ الْمِنْبَرَ، فَحَمِدَ اللَّهَ وَأَثْنَى عَلَيْهِ، ثُمَّ قَالَ: مَا بَالُ أَقْوَامٍ مِنْ أَصْحَابِي لَا يَأْكُلُونَ اللَّحْمَ وَلَا يَشَمُّونَ الطِّيبَ وَلَا يَأْتُونَ النِّسَاءَ؟! أَمَا إِنِّي آكُلُ اللَّحْمَ وَأَشَمُّ الطِّيبَ وَآتِي النِّسَاءَ، فَمَنْ رَغِبَ عَنْ سُنَّتِي فَلَيْسَ مِنِّي»[۴]؛ «سه زن به نزد رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم آمدند، پس یکی از آن‌ها گفت که شوهر من گوشت نمی‌خورد و دیگری گفت که شوهر من عطر نمی‌زند و دیگری گفت که شوهر من به زنان نزدیک نمی‌شود، پس رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم بیرون آمد در حالی که (از خشم) ردایش را می‌کشید، تا اینکه به منبر برآمد، پس خداوند را ستود و ثنا گفت، سپس فرمود: کسانی از اصحابم را چه می‌شود که گوشت نمی‌خورند و عطر نمی‌زنند و به زنان نزدیک نمی‌شوند؟! آگاه باشید که من گوشت می‌خورم و عطر می‌زنم و به زنان نزدیک می‌شوم، پس هر کس از سنّت من روی برتابد از من نیست». به علاوه، روایات فراوانی از اهل بیت رسیده است حاکی از آنکه هر کس به مدّت چهل روز گوشت نخورد، اخلاق او بد می‌شود[۵]، هر چند از زیاده‌روی در خوردن گوشت نیز نهی شده[۶]؛ چنانکه به عنوان نمونه، در روایتی آمده است: «كُلُوا اللَّحْمَ فِي كُلِّ أُسْبُوعٍ وَلَا تُعَوِّدُوهُ أَنْفُسَكُمْ وَأَوْلَادَكُمْ فَإِنَّ لَهُ ضَرَاوَةً كَضَرَاوَةِ الْخَمْرِ وَلَا تَمْنَعُوهُمْ فَوْقَ الْأَرْبَعِينَ يَوْمًا فَإِنَّهُ يُسِيءُ أَخْلَاقَهُمْ»[۷]؛ «هفته‌ای یک بار گوشت بخورید و خودتان و اولادتان را به آن عادت ندهید؛ چراکه آن مانند شراب اعتیادآور است و آن را بیش از چهل روز از آنان بازندارید؛ چراکه اخلاقشان را بد می‌کند». همچنین، روایات فراوانی در تشویق به نوشیدن شیر رسیده[۸]؛ خصوصاً شیر گاو که شفابخش دانسته شده است[۹].

اما خوردن سبزیجات به صورت پخته، جایز است و اجتناب از آن وجهی ندارد. به طور کلّی، پختن غذا از وجوه تمایز انسان و حیوان است، همان طور که پوشیدن لباس و خواندن و نوشتن از وجوه تمایز آن دو است و با این وصف، کسانی که کمال خود را در تشبّه به حیوانات می‌پندارند، در گمراهی دوری هستند؛ چراکه انسان از عقل و دانش بیشتری برخوردار است و با این وصف، طبیعی است که رفتار متمایزی داشته باشد، بلکه داشتن رفتاری حیوان‌گونه برای او غیر طبیعی محسوب می‌شود؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿وَالَّذِينَ كَفَرُوا يَتَمَتَّعُونَ وَيَأْكُلُونَ كَمَا تَأْكُلُ الْأَنْعَامُ وَالنَّارُ مَثْوًى لَهُمْ[۱۰]؛ «و کسانی که کافر شدند، کام می‌جویند و می‌خورند همان طور که چهارپایان می‌خورند و آتش جایگاه آنان است».

↑[۱] . المائدة/ ۸۷
↑[۲] . الأنعام/ ۱۴۰
↑[۳] . الأنعام/ ۱۱۹
↑[۴] . الكافي للكليني، ج۵، ص۴۹۶. همچنین، نزدیک به آن در: مسند أحمد، ج۳، ص۲۸۵؛ صحيح مسلم، ج۴، ص۱۲۹؛ سنن النسائي، ج۶، ص۶۰؛ صحيح ابن حبان، ج۱، ص۱۹۰.
↑[۵] . بنگرید به: البرصان والعرجان والعميان والحولان للجاحظ، ص۵۳۳؛ المحاسن للبرقي، ج۲، ص۴۶۴؛ قرب الإسناد للحميري، ص۱۰۷؛ الكافي للكليني، ج۶، ص۳۰۹؛ فوائد أبي علي الصواف، ص۵۸؛ من لا يحضره الفقيه لابن بابويه، ج۱، ص۲۹۹؛ طب النبي للمستغفري، ص۲۴؛ شعب الإيمان للبيهقي، ج۵، ص۹۲.
↑[۶] . بنگرید به: مصنف ابن أبي شيبة، ج۵، ص۵۶۷؛ المحاسن للبرقي، ج۲، ص۴۶۹.
↑[۷] . الأصول الستة عشر لعدة من المحدثين، ص۱۲ و ۱۳
↑[۸] . بنگرید به: مسند أحمد، ج۱، ص۲۸۴؛ صحيح البخاري، ج۶، ص۲۴۵؛ صحيح مسلم، ج۶، ص۱۰۴؛ سنن ابن ماجه، ج۲، ص۱۱۰۳؛ المحاسن للبرقي، ج۲، ص۴۹۱؛ سنن أبي داود، ج۲، ص۱۹۴؛ الكافي للكليني، ج۶، ص۳۳۶.
↑[۹] . بنگرید به: مسند ابن الجعد، ص۳۰۷؛ مسند أحمد، ج۴، ص۳۱۵؛ المحاسن للبرقي، ج۲، ص۴۹۳؛ السنن الكبرى للنسائي، ج۴، ص۳۷۰؛ قرب الإسناد للحميري، ص۱۱۰؛ الكافي للكليني، ج۶، ص۳۳۷؛ المستدرك على الصحيحين للحاكم، ج۴، ص۱۹۶؛ السنن الكبرى للبيهقي، ج۹، ص۳۴۵.
↑[۱۰] . محمّد/ ۱۲