نویسنده‌ی نقد: فرهاد گلستان تاریخ نقد: ۱۳۹۷/۱۰/۱

نه در آیه‌ی «لا تقف ما لیس لک به علم» و نه در حدیث وجوب علم، صحبتی از موضوع علم نشده است. با اشاره به توضیحات صفحه‌ی ۵۱ کتاب «بازگشت به اسلام»، چطور می‌شود آن را صرفاً برای علم دین دانست و علوم طبیعی (مانند طبابت و بنایی) را از آن جدا کرد؟ به عبارت دیگر، اگر برای ردّ تقلید به این آیه استناد شود، ممکن است این سوال پیش آید که تقلید و اطاعت بیمار از پزشک هم با این آیه زیر سوال خواهد رفت که منطقی نیست. تخصیص آیه یا حدیث به «صرفاً» علم دین چطور اثبات می‌شود؟

پاسخ به نقد شماره: ۶ تاریخ پاسخ به نقد: ۱۳۹۷/۱۰/۴

لطفاً به نکات زیر توجّه فرمایید:

۱ . عدم حجّیّت ظن، عقلی است و با این وصف، همه‌ی موضوعات را در بر می‌گیرد، ولی عقلا درباره‌ی موضوعات عرفی تسامحی به خرج می‌دهند که درباره‌ی موضوعات شرعی روا نیست؛ چراکه موضوعات عرفی، جنبه‌ی دنیوی دارند و ضرر محتمل در آن‌ها قابل إغماض یا تحمّل است، ولی موضوعات شرعی، جنبه‌ی اخروی دارند و ضرر محتمل در آن‌ها قابل إغماض یا تحمّل نیست. از این رو، تحصیل علم درباره‌ی موضوعات شرعی بر خلاف تحصیل علم درباره‌ی موضوعات عرفی، ضروری است.

۲ . هر چند به نظر می‌رسد که نصوص شرع درباره‌ی عدم حجّیّت ظن، مطلق است و همه‌ی موضوعات را در بر می‌گیرد، ولی شرع شأنیت تعیین تکلیف برای موضوعاتی را دارد که به شرع مربوط می‌شوند و این به منزله‌ی قرینه‌ای است که مانع از اطلاق نصوص آن می‌شود. به عبارت دیگر، نصوص شرع به موضوعات شرعی انصراف دارد و در مقام تعیین تکلیف برای موضوعات عرفی از قبیل طبابت و بنایی نیست.

۳ . واژه‌ی «علم» در شرع برای علوم تجربی و طبیعی مانند طبابت و بنایی به کار نرفته، بلکه برای علم به شارع و شرع به کار رفته و این حقیقتی است که از تدبّر در کتاب خداوند دانسته می‌شود؛ چنانکه به عنوان نمونه، فرموده است: ﴿وَمَا يَعْلَمُ تَأْوِيلَهُ إِلَّا اللَّهُ ۗ وَالرَّاسِخُونَ فِي الْعِلْمِ[۱]؛ «و تأویل آن را جز خداوند و راسخان در علم نمی‌دانند» و فرموده است: ﴿شَهِدَ اللَّهُ أَنَّهُ لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ وَالْمَلَائِكَةُ وَأُولُو الْعِلْمِ قَائِمًا بِالْقِسْطِ[۲]؛ «خداوند و فرشتگان و صاحبان علم که قیام‌کننده به عدالت هستند گواهی می‌دهند که جز او خدایی نیست» و فرموده است: ﴿إِنَّ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ مِنْ قَبْلِهِ إِذَا يُتْلَى عَلَيْهِمْ يَخِرُّونَ لِلْأَذْقَانِ سُجَّدًا[۳]؛ «هرآینه کسانی که پیش از آن علم داده شدند، هنگامی که برایشان خوانده می‌شود سجده کنان بر روی می‌افتند» و فرموده است: ﴿بَلْ هُوَ آيَاتٌ بَيِّنَاتٌ فِي صُدُورِ الَّذِينَ أُوتُوا الْعِلْمَ[۴]؛ «بل آن آیات روشنی در سینه‌های کسانی است که علم داده شدند» و فرموده است: ﴿إِنَّمَا يَخْشَى اللَّهَ مِنْ عِبَادِهِ الْعُلَمَاءُ[۵]؛ «از بندگان خداوند تنها عالمان از او می‌ترسند» و فرموده است: ﴿وَتِلْكَ الْأَمْثَالُ نَضْرِبُهَا لِلنَّاسِ ۖ وَمَا يَعْقِلُهَا إِلَّا الْعَالِمُونَ[۶]؛ «و این مثل‌ها را برای مردم می‌زنیم، در حالی که جز عالمان آن‌ها را در نمی‌یابند» و درباره‌ی طالوت فرموده است: ﴿وَزَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَالْجِسْمِ[۷]؛ «و او را در علم و جسم فزونی داد» و درباره‌ی یعقوب فرموده است: ﴿وَإِنَّهُ لَذُو عِلْمٍ لِمَا عَلَّمْنَاهُ[۸]؛ «و او به سبب تعلیمی که به او دادیم دارای علم بود» و درباره‌ی خضر فرموده است: ﴿وَعَلَّمْنَاهُ مِنْ لَدُنَّا عِلْمًا[۹]؛ «و به او از نزد خود علمی آموختیم» و روشن است که مراد از علم در همه‌ی این موارد، علم به شارع و شرع است، نه علم طبیعی و تجربی مانند طبابت و بنایی.

۴ . هر چند آیه‌ی ﴿وَلَا تَقْفُ مَا لَيْسَ لَكَ بِهِ عِلْمٌ[۱۰]؛ «و از چیزی که به آن علمی نداری پیروی نکن» مطلق است، ولی ادامه‌ی آن: ﴿إِنَّ السَّمْعَ وَالْبَصَرَ وَالْفُؤَادَ كُلُّ أُولَئِكَ كَانَ عَنْهُ مَسْئُولًا[۱۱]، علّت حکم را مسؤول بودن گوش و چشم و دل در پیشگاه خداوند دانسته است که در موضوعات شرعی مصداق دارد، نه در موضوعات غیر شرعی مانند طبابت و بنایی. به علاوه، این آیه توسّط آیات دیگری که از نسبت دادن چیزی به خداوند بدون علم نهی کرده‌اند، تبیین شده یا تخصیص خورده است؛ مانند آیه‌ای که فرموده است: ﴿قُلْ إِنَّمَا حَرَّمَ رَبِّيَ الْفَوَاحِشَ مَا ظَهَرَ مِنْهَا وَمَا بَطَنَ وَالْإِثْمَ وَالْبَغْيَ بِغَيْرِ الْحَقِّ وَأَنْ تُشْرِكُوا بِاللَّهِ مَا لَمْ يُنَزِّلْ بِهِ سُلْطَانًا وَأَنْ تَقُولُوا عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۱۲]؛ «بگو جز این نیست که پروردگارم کارهای زشت را حرام کرده است چه آشکار باشند و چه پنهان و گناه و ستم به ناحق را و اینکه با خداوند چیزی را شریک سازید که برای آن حجّتی نازل نکرده است و اینکه به خداوند چیزی را نسبت دهید که به آن علمی ندارید» و آیه‌ای که فرموده است: ﴿أَتَقُولُونَ عَلَى اللَّهِ مَا لَا تَعْلَمُونَ[۱۳]؛ «آیا به خداوند چیزی را نسبت می‌دهید که به آن علمی ندارید؟!». همچنین، حدیث «طَلَبُ الْعِلْمِ فَرِيضَةٌ عَلَى كُلِّ مُسْلِمٍ»، تحصیل علم را بر «هر مسلمانی» واجب دانسته و این سبب انصراف آن به علم به اسلام است؛ چراکه از یک سو قید «هر مسلمانی» با علم به اسلام مناسبت دارد، نه علم به طبابت و بنایی که به اسلام مربوط نیست و از سوی دیگر علم به همه‌ی علوم برای هر مسلمانی نه ممکن است و نه ضروری.

حاصل آنکه وجوب تحصیل علم بر همه‌ی مسلمانان به چیزی جز عقاید و احکام اسلام ثابت نیست.

↑[۱] . آل عمران/ ۷
↑[۲] . آل عمران/ ۱۸
↑[۳] . الإسراء/ ۱۰۷
↑[۴] . العنکبوت/ ۴۹
↑[۵] . فاطر/ ۲۸
↑[۶] . العنکبوت/ ۴۳
↑[۷] . البقرة/ ۲۴۷
↑[۸] . یوسف/ ۶۸
↑[۹] . الکهف/ ۶۵
↑[۱۰] . الإسراء/ ۳۶
↑[۱۱] . الإسراء/ ۳۶
↑[۱۲] . الأعراف/ ۳۳
↑[۱۳] . الأعراف/ ۲۸