﴿فَأَقِمْ وَجْهَكَ لِلدِّينِ حَنِيفًا ۚ فِطْرَتَ اللَّهِ الَّتِي فَطَرَ النَّاسَ عَلَيْهَا ۚ لَا تَبْدِيلَ لِخَلْقِ اللَّهِ ۚ ذَلِكَ الدِّينُ الْقَيِّمُ وَلَكِنَّ أَكْثَرَ النَّاسِ لَا يَعْلَمُونَ﴾[۱]؛ «پس روی خود را با گرایش تمام به حق، به سوی این دین کن، با همان سرشتی که خدا مردم را بر آن سرشته است. آفرینش خدای، تغییرپذیر نیست. این است همان دین پایدار، ولی بیشتر مردم نمیدانند».
اگر ما برای انسان یک سری ویژگیها در اصل خلقت قائل باشیم، مفهوم فطرت را به دست میدهد؛ فطرت انسان در حقیقت بدین معنی است که ویژگیهایی در اصل خلقت و آفرینش خداوند وجود دارد که سِرشت انسان وامدار اوست. فطرت، راهنمای انسان به سوی خداوندی است که دارای کمالی بیانتها است. بعثت انبیاء نیز گونهای ما بإزا و پاسخگویی به نیاز فطری و کمالجویی انسان است؛ زیرا پیامبران الهی برنامهای را عرضه داشتند که بشر طبق آفرینش خود همواره در جستوجوی آن بوده است. طبعاً من و شما هم از این عطش فطری مستثنی نبودهایم و لاینقطع به دنبال شاهراه و طریقتی بودهایم تا مسیر متلاطم و بحران زدهی دنیای امروزمان را به سمت و سوی کمال الهی سوق دهیم تا روی سعادت را ببینیم! و این مقوله منحصر به ما نبوده است؛ پیشینیان ما نیز با خصوصیات فطرتجو، کمال خود را در زمان خود اقتضا میکردند تا بتوانند نیاز فطری خود را تأمین نمایند و به مقصود فطری و رضایت خاطر برسند. لذا در این زمینه، روی سخن تنها با گذشتگان نیست و از نگاهِ صرف به گذشته، صرفه و بهرهی چندانی عاید نمیشود؛ جز آنکه بتوان از مرور خاطرات و سرگذشت آنان درس گرفت و تجربهاندوزی کرد. از اعمال و عقاید منطبق بر شرع و عقل آنها استفاده کرد و از هر آنچه که در تضاد با شرع و عقل است دوری جُست؛ تا از شاهراه به بیراهههای تاریک و بنبست فرو نیفتیم!
اما بایسته است که تجربهاندوزی را با تقلید از گذشتگان و پیروی بدون دلیل و بررسی خَلط نکنیم؛ چراکه پیشینیان مکلّف به پیروی از عقل و شرع بودند و ما حتّی اگر بخواهیم تابع آنان باشیم، باید از عقل و شرع پیروی کنیم نه از گذشتگان[۲]. بدون تردید، آنچه آنان کسب کردهاند برای آنان بوده و باید جوابگویش باشند و آنچه ما استحصال کردیم، برای ماست و خود، جوابگویش خواهیم بود نه آیندگان! پس شایسته است تقلید از آراء گذشتگانمان را واگذاریم و صرفاً از تجارب آنان بهره ببریم.
دین برنامهای مدوّن و ابزاری کارآمد از سوی شارع است که انسان به وسیلهی آن میتواند در مسیر فطرت و به سوی کمال خویش حرکت کند و از بیراههها در مسیر پر پیچ و خم زندگی دوری گزیند. اما دستیابی به ماهیت حقیقی دین برای نسل امروز، کاری به مراتب دشوارتر و پیچیدهتر از گذشتگان شده است؛ زیرا انحرافات پدید آمده پس از در گذشت پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله به وسیلهی مذاهب خودساخته و فرقههای انحرافی، مسیر را صعب العبور و حق را با باطل مشتبه ساخته است و این گونه افرادی که به دنبال حقیقت و ندای فطرت خود هستند را هر زمان و هر دورهای بیش از پیش به باتلاق سهمگین خود فرود میبرد و در دام خود گرفتار میکند؛ به نحوی که رهایی از آن در کثیری از موارد، ناممکن یا بسیار دشوار به نظر میآید.
اما تردیدی نیست که برای تمییز حق از باطل و شناسایی باتلاقهای سهمگین از زمینهای فراخ و مطمئن باید از موانع شناخت دور بود؛ موانع هفتگانهای که در کتاب ارزشمند «بازگشت به اسلام» -اثر عظیم و بیبدیل علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی- به تفصیل دربارهی آن سخن گفته شده و تبیین گردیده است؛ از جمله جهل، تقلید، اهواء نفسانی، دنیاگرایی، تعصّب، تکبّر و خرافهگرایی که هریک به واقع برای استیصال و ذلت و نگونبختی هر انسانی بسنده است تا او را از مسیر حق گمراه کند! این موانع شناختی در واقع ابزارآلات و اهرم دست شیطان است که تنها با ابزار عقل و با هماهنگی شرع، بازشناسی و تفکیک میشود؛ همچنانکه در گفتار ارزشمند علامه منصور هاشمی خراسانی آمده است: «نخستین چیزی که [خداوند] آفرید عقل بود تا با آن شناخته و پرستش شود»[۳].
آری، عقل آفریدهای مهم از سوی خداوند به شمار میآید تا به وسیله آن خداوند شناخته شود؛ آفریدهای که به عنوان امانتی الهی در وجود تمام افراد بشر از ابتدای خلقت تا کنون به ودیعت نهاده شده و ابزاری برای تشخیص و تمییز حق از باطل و درست از غلط و خوب از بد بوده است؛ چنانکه یکی از شاگردان مکتب ایشان در گفتاری دیگر از گفتارهای مملو از هدایت و حکمتشان در بیان اینکه معیار شناخت، عقل است و کتاب و سنت با آن شناخته میشوند این گونه از آن وجود مبارک نقل میکند: «شنیدم منصور هاشمی خراسانی میفرماید: عقل بازگشتگاه معرفت است و هر معرفتی که به عقل باز نمیگردد، جهلی بر روی جهلی دیگر است! گفتم: نزد ما کسانی هستند که از عقل بیزاری میجویند! فرمود: و آیا از عقل جز دیوانه بیزاری میجوید؟! گفتم: آنها میگویند که بازگشتگاه معرفت، کتاب و سنّت است! فرمود: و آیا کتاب و سنّت جز با عقل شناخته میشوند؟! عقل ریشهی معرفت و کتاب و سنّت ساقهی آن و خلفاء در زمین شاخههای آن هستند؛ پس هر کس عقل را وانهد، ریشهی معرفت را بریده و هر کس کتاب و سنّت را وانهد، ساقهی آن را بریده و هر کس خلفاء در زمین را وانهد، شاخههای آن را بریده است و همگی از حاصل و میوهی آن محروم هستند»[۴]. بدین سبب باید از موانع هفتگانه شناخت با بهرهگیری از ابزار دقیق عقل که در وجود هر بشری نهادینه شده، به سوی فطرت و حقیقت با برنامهی دقیق و موشکافانهای که اسلام راستین از سوی شارع به وسیلهی پیامبر خود ارائه داده است به سوی سعادت و کمال حرکت نمود و در این میان، درگیر و مشغول انحرافات مذاهب و آیینها و فرقههای متعدد نبود و تنها به اصل آن رجوع کرد تا از سرچشمهی زلال آن سیراب شویم و لذت نیکبختی را بچشیم و تجربهای مفید برای انسانهای پس از خود به عنوان پیشینیان آنها باشیم.
درد دل و سخن آخر
ای مسلمانان! حقیقتاً در زمانهای زیست میکنیم که کژیها و انحرافاتِ برخاسته از نقصان آدمی شیوع یافته و هر یک از مسلمانان جهان را در گوشهای به خود سرگرم کرده است؛ به طوری که عدهای فطرت خود را نیز فراموش کردهاند و اثری از خداجویی و حقیقتطلبی در آنان نیست! اگر امروز پارسایی و خلوص از خود نشان ندهیم؛ خِرَد و اندیشه را از بند موانع رها نکنیم؛ کی خواهیم توانست؟! زمان در حال عبور است و فرصت کم؛ عمرها نیز کوتاه شده است و زندگیهایی بیهدف و بیسرانجام را با دستان خود به ارمغان آوردهایم! سخن این است که باید غرض خداوند را از خلقت بشناسیم تا در آماج تیرهای بلا و شقاوتی که شیطان رجیم در مسیرمان پرتاب میکند قرار نگیریم که هر یک برای هلاکت یک نفر کافیست تا از پا در آید! دریغا که عدهای از ما خود را به خواب غفلت و بیخبری زدهایم و قصد نداریم که از این خواب زمستانی بیدار شویم! امروز نهضت بازگشت به اسلام به رهبری داهیانهی عالمی جلیل القدر حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، -رهبری دلسوز و فداکار که تنها امید مستضعفان در زمین برای کوچ کردن به سوی مهدی و حکومت عدالتگستر اوست- چاهی عمیق و خطرناک را بر سر راه شما میبیند که خود از آن غافلید! لذا او و یاران و شاگردان با وفایش در صدد آگاهی بخشیِ دلسوزانه و خیرخواهانه بدون هیچ مُزد و مِنّتی برای شما برادران و خواهران مسلمان از خطرات این چاه عمیق و خطرناک هستند، تا خود را از سر غفلت به درون آن نیندازید و به هلاکت نرسانید! شما را همواره به بیداری دعوت میکنند تا حق را دریابید و از باطل بیزاری جویید و ایمان راستین را بازشناسید و به سرای هدایت قدم بگذارید! شما را به حکومت خلیفهی خداوند مهدی و به حمایت همهجانبه از او دعوت میکنند که حقی به غایت آشکار است و از پشتیبانی و جانبداری طاغوت باز میدارند! و تنها بر اساس موازین شرعی و عقلی منطبق بر قرآن و سنت متواتر و عقل سلیم با شما سخن میگویند و شما را دعوت به عقلگرایی در سایهی فطرت میکنند! حال چطور میشود که دعوت هر یک از آنان به سمت اسلام خالص و حکومت خداوند را میشنوید و اجابت نمیکنید؟! آیا چیزی جز موانع هفتگانهی شناخت در عدهای از شما رسوخ پیدا کرده است که سبب میشود تا حق را نشناسید؟! برای شما سزاوار و نیکوست که پس از ندای مقدس نهضت بازگشت به اسلام و دعوت آن از شما به ماهیت حقیقی اسلام و همچنین زمینهسازی برای حکومت خلیفهی خداوند از خواب بیدار شوید و از عقل خود بهره گیرید و برای نجات خود تصمیمی مهم اتّخاذ کنید! بیگمان تنها راه برونرفت جوامع مسلمان از معضلات خودساخته، بازنگری در عقاید و اعمالشان با رجوع به منابع یقینی و بالأخص عقل سلیم است. به امید روزی که در پیشگاه خداوند شرمسار نباشیم...