«ن وَالْقَلَمِ وَمَا یَسْطُرُونَ»[۱]
سیل جمعیتِ خوشحالی که به شوقِ خواندن به سمت سی و دومین نمایشگاه بین المللی کتاب تهران سرازیر میشد مرا بر آن داشت تا در پی بازدید از این «شویِ کتاب» آنچه را که دیدم و دریافتم با برادران و خواهران ایمانی خود به اشتراک بگذارم. همان طور که مستحضرید این نمایشگاه در مصلای تهران برپا شده است؛ یک مکان مقدّس برای عبادت و اقامهی نماز که قطعاً باید حرمتش در رفتار، کلام و پوشش حفظ شود؛ اما من در این نمایشگاه و به میزانی که حاضر بودم، رفتارهایی را دیدم که شرعاً و عرفاً در شأن یک مسلمان نیست؛ رفتارهایی نظیر انواع بدحجابی، سبکسری، بی بند و باری، نگاههای آلوده، شوخیهای سخیف و نابجا و ... وقتی این موارد را در کنار آیاتِ نوشته شده در کتیبههای شبستانِ مصلی قرار میدادم، ناخودآگاه سرم را از روی خجالت پایین میانداختم و زیر لب «أعوذ بالله من الشیطان الرجیم» میگفتم...
وقتی از پلههای کناری تنها حوضِ بزرگ مصلی بالا میرفتم در یک نگاه کلی میدیدم که از همهی اقشارِ جامعه و از هر کجای این سرزمین با هر نژاد و زبانی در هر سن و سالی برای تهیهی انواع منابع کتابی مورد نیازشان به نمایشگاه مراجعه کردهاند.
سالن ناشران عمومی، دانشگاهی، بین الملل، کودک و نوجوان، تخصصی و کمک آموزشی مملو از میلیونها کتابی است که قرار است با فروش آنها ناشر و نویسنده، حساب بانکیشان را شارژ کنند. اینکه چقدر این کتابها میتوانند در حلّ مشکلات مردم و ارتقای سطح دانش و معرفت آنان تأثیرگذار باشند، اولویت آخر است و یا در برخی موارد اصلاً جزء اولویتها نیست!
این در حالی است که وقتی عمیقتر و دقیقتر به آدمهای در حال تردّدِ داخل راهروها نگاه میکردم، از حس و حال جستجوگرانهشان، از نوع بیقراریشان متوجه میشدم که در طلب چیزی آمدهاند تا حالشان را خوب کند، موفقیتشان را تضمین کند، دانششان را افزایش دهد و از خواندنش هم لذت ببرند و هم به آرامش برسند. در یک کلام، دنبال چیزی میگشتند که آنها را از اینی که هستند به آنچه که باید باشند تغییر بدهد. حال دو سوال مطرح میشود:
۱ . آیا به درستی مردم میدانند برای این تغییر باید در پی چه باشند؟
۲ . آیا آنچه که به آنها عرضه میشود آن قدر غنی و پرمحتواست که نیازشان را تأمین کند؟
بین جمعیت رفتم و این دو سوال را از ایشان پرسیدم تا به نوع نگرش و تفکرشان دسترسی پیدا کنم. جوابهایی که شنیدم از این دست بودند:
* دنبال یک رمان خوب از فلان نویسنده میگردم تا با خواندنش به چیزهای منفی فکر نکنم.
* دنبال جدیدترین کتابها در حوزهی ثروت و موفقیت هستم تا کسب و کارم را رونق بخشم.
* دنبال تستهای فلان آموزشگاه یا فلان استاد میگردم تا در کنکور رتبهی بالایی کسب کنم.
* دنبال کتابهای آموزشِ مهارت برای کودکان هستم تا از این سن بتوانم مهارتِ مورد علاقهی فرزندم را کشف کنم و پرورش دهم.
* دنبال کتابهایی میگردم که حرف تازه و تکنیک کاربردی در زمینهی روانشناسی داشته باشند تا به اعتماد به نفس و آرامشِ نسبی در زندگی برسم.
* دنبال کتابی هستم که دعاهای سریع الاجابه داشته باشد تا زودتر به حوایجم برسم.
* دنبال یک کتاب آشپزی میگردم که دستور پخت غذاهای فوری و کم کالری را داشته باشد.
* دنبال یک منبع خارجی هستم برای تکمیل پایاننامه یا دفاعیهی دکترا و ...
میبینید دوستان! میزان سطحینگری و عرفیگرایی مردم زمانهی ما و سطح نازل آمال و آرزوها و مطالبات آنان را؟! آری، هیچ یک از اینها به خودی خود خواستههای نامشروع یا بدی نیست، اما اکتفا به آنها و غرقه شدن در چنین خواستههای سطحی و کم اهمیتی مایهی تأسّف است.
این میزان از جهل و غفلت و دنیاگرایی و مشغولیتها و دغدغههای فرعی، آن هم از سوی کسانی که ادّعای مسلمانی میکنند، چگونه قابل توجیه است؟! مگر نه اینکه به یگانگی خدا ایمان دارند؟ مگر نه اینکه وجود با برکت رسول اکرم صلوات الله علیه را به عنوان خاتم پیامبران پذیرفتهاند؟ مگر نه اینکه اهل بیت رسول الله عموماً و مهدی علیه السلام را خصوصاً به عنوان امامان هدایت قبول دارند؟ پس دلیل این میزان از تناقض در اعتقاد و اعمال مردم چیست؟
با خودم گفتم چرا با وجود اینکه تعداد قابل توجهی از غرفههای نمایشگاه به غرفههای مذهبی اختصاص یافته است که در آن کتب اسلامی در زمینهی اصول و فروع دین، سیره و سنّت پیامبران و امامان، ادیان مختلف و انواع تفاسیر قرآنی عرضه میشود، مردم تا این اندازه دینگریز شدهاند؟! آیا مطالب این کتب برایشان قابل فهم نیست؟
اگر در طول این ۳۲ نمایشگاه کتاب، اسلام حقیقی به مردم معرفی شده و آن را درک و اجرا کردهاند، پس چرا هنوز ریشهی مشکلاتشان را نیافتهاند و اندر خم کوچههای تنگ و تاریک ظلم و فساد و استبداد ماندهاند؟!
چرا پس از گذشت سالها همچنان دست روی دست گذاشتهاند و به قول خودشان، منتظرند تا روزی برسد که مهدی علیه السلام سوار بر اسبی سفید از کنار کعبه نوای «أنا المهدی» سر بدهد؟!
وای که در درون شهر کوران دردها دارم ز بینایی...
با این اوصاف و با چنین رویهی ناصوابی که در پیش گرفتهاند، نه تنها امسال بلکه در سالهای آینده هم به کعبهی آمال خویش نمیرسند و راهی که میروند به ترکستان است!
در نمایشگاه کتاب امسال در غرفهی آثار دینی و کتب اسلامی، جای خالی یک کتاب نفیس و گرانقدر را به شدّت احساس کردم و از نبودش در دسترس مردم بسیار دریغ خوردم؛ کتاب شریف «بازگشت به اسلام» به قلم شیوا و روانِ عالم جلیل القدر حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی؛ تنها کتابی که به عنوان منبعی اصیل و خالص بر مبنای عقل، قرآن و سنت متواتر پیامبر و در نهایت بیطرفی و فارغ از تقیّد و تعصّب به مذهبی خاص، مُخِّ اسلام و مراتب اظهار امام مهدی توسّط مردم را تبیین میکند. اما همین اثر بیبدیل و هدایتگر امروز باید در مواجهه با بیمهری متولّیان این حکومت در غربتی آشکار به مصاف طواغیت برود.
ای کاش این جماعتِ در پیِ کتاب میدانستند که منشأ همهی مشکلاتشان، ظاهر نبودن امام مهدی علیه السلام است و باید دنبال راهی بگردند تا بتوانند با هموار کردنِ آن قدمی برای تعجیل در آمدن امام مهدی علیه السلام بردارند. آری، اولین قدم، مطالعهی کتاب گرانسنگ «بازگشت به اسلام» و آگاهی از چیستی و چگونگی زمینهسازی برای ظهور مهدی است.
ای کاش میشد بروم پشت تریبون اصلی مصلّی و به جای پخشِ انواع تبلیغات بیفایده و فریبنده، مردم را صدا بزنم و این گفتار حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی را برایشان بخوانم که:
در پیِ چه میگردی؟! و به دنبالِ که میروی؟! پیشوای تو مهدی است. آرامشِ شبها و خرّمیِ روزهای تو مهدی است. شادیِ ماندگار و شیرینیِ روزگارِ تو مهدی است. خوشبختیِ دنیا و رستگاریِ آخرت تو مهدی است. پس چه چیزی تو را از او باز داشته است؟! یا چه کسی تو را از او بینیاز کرده است؟! ...[۲]
خدایا چنان کن سرانجام کار
تو خشنود باشی و ما رستگار
و من الله التوفیق