
ورود به پایگاه

شمارهی نقد: | 19 | کد نقد: | 79 |
موضوع نقد: | شناخت اسلام؛ منابع اسلام؛ خلیفهی خداوند |
نویسندهی نقد: | مسعود | تاریخ نقد: | 1397/8/13 |
اگر به حکومت پیامبر (ص) و امیر المومنین (ع) دقت کنیم میبینیم که حکومت این دو بزرگوار فاقد صفت «جهان شمولی» است. بنابراین، اینجا دو مسئله پیش میآید: اولاً باید بپذیریم که عدالت نسبی وجود خارجی دارد؛ چراکه بدون صفت «جهان شمولی» عدالت مطلق میسر نخواهد شد و ثانیاً دیگر نمیتوانیم عدالت نسبی را با ظلم نسبی برابر بدانیم؛ چراکه ظلم از انسان کامل و معصوم سر نمیزند.
پاسخ به نقد شماره: | 19 | تاریخ پاسخ به نقد: | 1397/8/16 |
لطفاً به نکات زیر توجّه فرمایید:
1 . «عدالت» به معنای قرار دادن هر چیز در جای خود، نمیتواند نسبی باشد؛ زیرا قرار ندادن برخی چیزها در جای خود که معنای نسبی بودن است، با آن مغایرت دارد. بنابراین، «عدالت نسبی» و «ظلم نسبی» دو نام برای «عدم عدالت» هستند که از دو زاویهی مختلف بر آن اطلاق شدهاند؛ مانند ظرفی که نیمی از آن پر و نیمی از آن خالی است و گاه به اعتبار نیمهی پر آن «نسبتاً پر» و گاه به اعتبار نیمهی خالی آن «نسبتاً خالی» نامیده میشود، در حالی که هر دو وصفی برای «پر نبودن» آن هستند. در جهانی که خداوند بر آن حکم نمیراند نیز ممکن است در سرزمینی مانند اروپا عدالت بیشتر و در سرزمینی مانند آفریقا عدالت کمتری وجود داشته باشد، ولی در هر دو سرزمین ظلم وجود دارد و وجود ظلم به معنای عدم عدالت است. وانگهی عدالت بیشتر در یک سرزمین و عدالت کمتر در سرزمینی دیگر، خود به معنای تبعیض است که مصداق بارز ظلم محسوب میشود. از این رو، پر بودن زمین از ظلم به این معنا نیست که در همهی مناطق آن به یک اندازه ظلم وجود دارد، بل به این معناست که برخی مناطق آن در ناز و نعمت و برخی دیگر در رنج و عذاب به سر میبرند. در حالی که همهی انسانها، بندگان یک خدا هستند و به یک اندازه حق دارند که از عدالت برخوردار باشند و با این وصف، عدالت برای برخی از آنها در حالی که برخی دیگر تحت ظلم به سر میبرند، بیمعناست. عدالت تنها هنگامی تحقّق مییابد که همهی انسانها به تساوی از امکانات لازم برای رشد و تکامل برخوردار باشند، نه اینکه امکانات لازم برای رشد و تکامل در انحصار یک گروه یا سرزمین باشد و دیگران از آن محروم باشند؛ چراکه در این صورت، عدالتی وجود ندارد، بل این ظلم است که حاکم است.
2 . واضح است که رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام به آرمان نهایی خود دست نیافتند؛ چراکه عدالت جهانی در زمان آن دو حاصل نشد، ولی این به سبب ظلم و کوتاهی آن دو نبود، بل به سبب ظلم و کوتاهی اهل زمانشان بود که به قدر کافی از آن دو حمایت و اطاعت نکردند. بنابراین، عدالت نسبی، به معنای ظلم نسبی است، ولی این ظلم نسبی به رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم و امیر المؤمنین علیه السلام نسبت داده نمیشود تا با طهارت آن دو از هر رجسی منافات داشته باشد، بل به اهل زمانشان نسبت داده میشود که در جنگ أحد گریختند و با این کار خود، پیروزی اسلام بر کفر و سیطرهی آن بر جزیرة العرب و سپس پیشروی آن در شرق و غرب را به تأخیر انداختند و پس از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم با امیر المؤمنین علیه السلام بیعت نکردند و با این کار خود، او را از اقامهی عدالت مطلق بازداشتند و پس از او، بنی امیّه را بر امور مسلمانان مسلّط نمودند و با این کار خود، فرصت اصلاح و تدارک را از فرزندان او گرفتند و هنوز به سوی خلیفهاش در زمان خود بازنگشتهاند. مسلمانان حتّی در زمان حاکمیّت دیگران، بسیاری از بخشهای جهان را به تصرّف خود درآوردند و از شرق تا چین و از غرب تا اسپانیا پیش رفتند و با این وصف، میتوان حدس زد که اگر به قدر کافی از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم حمایت و اطاعت میکردند و پس از او با امیر المؤمنین علیه السلام و سایر خلفاء او از اهل بیت بیعت مینمودند، سرتاسر جهان را به تصرّف خود در میآوردند و تحت حاکمیّت اسلام قرار میدادند و از عدالت آکنده میساختند، ولی آنان این کار را نکردند و از این رو، نه تنها سرتاسر جهان را به تصرّف خود درنیاوردند، بل سرزمینهایی که به تصرّف خود درآوردند را نیز یکی پس از دیگری از دست دادند و اکنون به انواع ذلّت و حقارت گرفتار شدهاند.
3 . ممکن است زمان لازم برای اقامهی عدالت مطلق در جهان، از عمر عادی خلیفهی خداوند بیشتر باشد. در این صورت، بر خداوند واجب است که یا عمر خلیفهی خود را طولانی کند، به قدری که موفق به اقامهی عدالت مطلق در جهان بشود، مانند نوح علیه السلام و یا بعد از او خلیفه یا خلفایی برای او قرار دهد که کار ناتمام او را تمام گردانند، مانند پیامبر خاتم صلّی الله علیه و آله و سلّم. در هر یک از این دو صورت، خداوند و خلیفهاش کار خود را انجام دادهاند و عدم تحقّق عدالت مطلق در جهان، ناشی از عدم اراده و اقدام لازم توسّط مردم است؛ چنانکه فرموده است: «ذَٰلِكَ بِمَا قَدَّمَتْ أَيْدِيكُمْ وَأَنَّ اللَّهَ لَيْسَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ» (آل عمران/ 182)؛ «آن به سبب چیزی است که دستهاتان پیش فرستاده است و خداوند ظلم کنندهی به بندگان نیست».