سه شنبه ۲۹ اسفند (حوت) ۱۴۰۲ هجری شمسی برابر با ۸ رمضان ۱۴۴۵ هجری قمری
منصور هاشمی خراسانی
 مقاله‌ی جدید: مقاله‌ی «ولایت فقیه؛ آخرین حربه‌ی شیطان» نوشته‌ی «فرهاد گلستان» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. پرسش جدید: لطفاً درباره‌ی سفیانی توضیحات کامل و مستندی ارائه فرمایید. در روایات اسلامی، چه ویژگی‌ها و اطلاعاتی درباره‌ی او وارد شده است؟ برای مطالعه و دریافت پاسخ، اینجا را کلیک کنید. گفتار جدید: مناجاتی از آن جناب که در آن راه‌های موجود پیش روی مؤمنان را یاد می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. درس جدید: درس‌هایی از آن جناب درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند؛ احادیث صحیحی از پیامبر که بر این دلالت دارند؛ حدیث ۱۸. برای مطالعه‌ی آن، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید. فیلم جدید: فیلم جدیدی با موضوع «تقلید و اجتهاد (۱)» منتشر شد. برای مشاهده و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. نقد جدید: در روایتی از امام محمّد باقر عليه‌ السلام آمده است که فرمود: «گویا من گروهی را می‌بینم که در مشرق خروج کرده‌اند و حق را می‌طلبند... کشتگانشان شهیدند. آگاه باشید که من اگر آن زمان را درک می‌کردم، جانم را برای صاحب این امر نگاه می‌داشتم». لطفاً بفرمایید که آیا این حدیث معتبر است؟ برخی از کسانی که یاری خراسانی موعود را واجب نمی‌دانند، به این فراز استناد می‌کنند. برای مطالعه و دریافت بررسی، اینجا را کلیک کنید. کتاب جدید: نسخه‌ی سوم کتاب ارزشمند «سبل السّلام؛ مجموعه‌ی نامه‌ها و گفتارهای فارسی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. نامه‌ی جدید: فرازی از نامه‌ی آن جناب که در آن درباره‌ی شدّت گرفتن بلا هشدار می‌دهد و علّت آن و راه جلوگیری از آن را تبیین می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید.
loading
مقاله
 

چندی پیش مطّلع شدم که یکی از شخصیت‌های دروغ‌پرداز و معرکه‌گیر در حوزه‌ی مهدویت که ید طولایی در پیش‌گویی‌های نادرست و تعیین جاهلانه‌ی مصادیق موهوم برای اخبار آخر الزمان و -از همه بدتر- سوابق سوئی در تعیین وقت برای ظهور امام مهدی علیه السلام و رسوایی‌های مکرّر ناشی از آن دارد، در وبلاگ شخصی و مدّتی بعد در کانال تلگرام خود با همان رویکرد غیر علمی و توّهم‌زده که ناشی از تطبیق‌های سلیقه‌ای و تأویل‌های بی‌قاعده و گونه‌ای رمّالی در حوزه‌ی روایات آخر الزمان است، مطلب سخیفی در مورد حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی و نهضت مبارک ایشان برای «بازگشت به اسلام» منتشر نموده و در آن باری دیگر جهل مرکّب و بی‌اطّلاعی فراوان خود در این عرصه را به نمایش گذاشته است. درباره‌ی مطلب ایشان، نکاتی چند را به عرض می‌رسانم:

۱ . ایشان در وهله‌ی اول ادّعا می‌کند که همه‌ی دست‌اندرکاران و مسؤولان پایگاه اطّلاع‌رسانی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی اهل افغانستان کنونی و به تعبیر مغلوط ایشان «افقانی‌اند»!! در حالی که این آقای محترم از فرط بی‌سوادی حتّی نحوه‌ی نگارش و املای صحیح کلمه‌ی «افغانی» را هم نمی‌داند تا آن را به شکل صحیح در وبلاگ و کانال خود بنویسد، لذا بارها و بارها در پست‌های مختلف خود، این کلمه را به شکل نادرست نوشته و در صفحاتش منتشر نموده است. ایشان یا درست نمی‌داند افغانستان کجاست و یا هم اگر می‌داند یک بار نام آن را به درستی ندیده و نخوانده است. از چنین فردی با این مقدار سواد و دقّت، تعجبّی نیست که بدون علم و با تحکّم، همه‌ی حامیان و طرفداران حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی و مجموعه‌ی دفتر ایشان را «افقانی»(!) بشمارد. از این گذشته، ادّعای این فرد در این باره ادّعایی بدون دلیل و کاملاً بی‌اساس است؛ چراکه طرفداران حضرت علامه و یاران فرهیخته و شاگردان مخلص ایشان، صرفاً اهل افغانستان یا ساکن آن نیستند، بلکه علاوه بر این کشور اسلامی از سایر کشورهای جهان نیز در جمع یاران ایشان حضور دارند و با اخلاص و ارادت تمام در راستای زمینه‌سازی برای ظهور امام مهدی علیه السلام، این رهبر فرزانه را حمایت و همراهی می‌کنند. البته این احتمال وجود دارد که فرد مورد نظر در این زمینه از توان کهانت و غیب‌گویی خود استفاده نموده یا با استفاده از رمل و استطرلاب و سایر ادوات و ابزارهای کارش به این نتیجه رسیده باشد که همه‌ی طرفداران حضرت علامه از این منطقه‌ی خاصّ جغرافیایی هستند!!!

وانگهی نیازی به گفتن نیست که اموری مانند «ملّیت» یا «مرزهای ساختگی» به عنوان اموری اعتباری که اصالت و ماهیّت حقیقی ندارد، هرگز معیاری برای ارزش‌گذاری شمرده نمی‌شود، مگر برای نژادپرستان کج‌فهم و کوته‌فکری که دچار عصبیّت قومی و گرایش‌های پست ملّی‌گرایانه هستند! لذا بدون شک افغانی یا ایرانی یا تاجیکی یا پاکستانی یا هندی یا ... بودن کسی هیچ ارتباطی به محتوای گفتمان و حقّانیت یا عدم حقّانیت سخن او ندارد و با این وصف، کسانی که برای ردّ مخاطب خود به چنین امور نازلی متشبّث می‌شوند، سفهایی منحرف هستند.

۲ . ایشان در ادامه‌ی مطلبش با تکبّر و خودستایی آشکاری، ادّعا می‌کند که ۱۴ سال سابقه‌ی پژوهش «پیرامون مباحث مهدویّت و آخر الزمان» دارد و نیز مدّعی می‌شود که <بررسی‌های دقیقی در مطالب پایگاه [اطّلاع‌رسانی حضرت علامه] و عبارات کتاب «بازگشت به اسلام» کرده است> و این را دلیل و پشتوانه‌ای برای صحّت سخنانش می‌شمارد، در حالی که ما به حول و قوّ‌ه‌ی الهی آشکار می‌سازیم که این فرد، بر خلاف پندارش آشنایی کافی با واضحات روایی و قواعد اولیه‌ی علوم حدیث ندارد و بیش از هر چیز اهل تأویلات بی‌پایه و اساس، تخمین‌های بدون دلیل و دچار رویکردی به غایت غیر علمی و عامیانه است؛ آنچنانکه می‌توان گفت ایشان بر خلاف ادّعای خودبینانه‌اش، به اندازه‌ی کسی که «۱۴ روز» با روایات آخر الزمانی دمخور و مأنوس بوده و آزاداندیشانه بر روی آن تحقیق کرده است، آگاهی علمی و سواد حدیثی ندارد. گواهش هم می‌تواند روش انحرافی او در بررسی روایات، اخباری‌گری مفرط، تمرکز و پافشاری مشکوک بر روی پیشگویی کردن حوادث آینده و نیز تلاش برای جلب توجّه عوام از طریق اظهار نظرات شاذ و عجیب و غریب باشد. در این صورت، طبیعی است که اشتغال ایشان در این ۱۴ سال به پژوهش عالمانه بر روی روایات آخر الزمانی نبوده است، بلکه چه بسا به دنبال شذوذ، نوادر و غرائب روایی پرسه می‌زده تا سخنی متفاوت بگوید و سرها را به سوی خود برگرداند. در غیر این صورت، ما شاهد چنین انحرافات آشکار و خطاهای فاحشی از سوی ایشان نبودیم. بگذریم که ما در اصل وجود سوابق علمی و تحقیقات ۱۴ ساله‌‌ی ایشان قویّاً تردید داریم و معتقدیم که این نیز ادّعایی مانند ادّعاهای دیگر ایشان است؛ زیرا به نظر ما کسی که حتّی اندکی طعم علم را چشیده و بوی آن را استشمام کرده است، تا این اندازه گزافه نمی‌گوید و مهملات نمی‌بافد و عبارات بدون دلیل سر هم نمی‌کند!

همچنین از اظهار نظرات ایشان معلوم می‌گردد که بر خلاف ادّعایش، هیچ‌گونه مطالعه و تحقیقی کافی در پایگاه اطّلاع‌رسانی حضرت علامه هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی نیز نداشته است؛ چراکه مواضع بنیادین و اساسی پایگاه اطّلاع‌رسانی ایشان را نمی‌داند و به غیر علم و بر اساس سوء ظنّ و اوهام باطل خویش در مورد آن اظهار نظر می‌کند. در این باره به خواست خداوند بیشتر سخن خواهیم گفت.

۳ . ایشان با جزمیّتی بی‌پایه و حالتی حق به جانب که البته از جهل مرکّب ایشان و تکبّر شایع میان همه‌ی جاهلان نشأت گرفته است، دیدگاهی شاذ و بی‌اساس را مطرح می‌کند و مدّعی می‌شود که زمینه‌ساز موعود که در روایات متواتر اسلامی از او با عنوان «خراسانی» و «قیام‌کننده از خراسان» یاد شده، اهل «خراسان» نیست، بلکه اهل چین است!!! لذا او را بر خلاف روایات متواتر اسلامی و بر خلاف همه‌ی علما و محقّقان علوم حدیث، «هاشمی چینی» نام می‌نهد!!! این در حالی است که هیچ گاه در سراسر تاریخ اسلام به چین «خراسان» اطلاق نشده، بل همواره تأکید شده که «خراسان» شامل سرزمین‌هایی از شرق افغانستان کنونی (غرب چین) تا شرق ایران است. لذا در پاسخ به ادّعای مضحک و سخیف ایشان، باید گفت:

اوّلاً تنها دلیل و مستمسک این شخص کم‌اطّلاع برای این ادّعای شاذ و نادرست، حدیثی از کتابی موسوم به «کفایة المهتدی فی معرفة المهدی» معروف به «أربعین میرلوحی» است که در آن آمده است: «قیام‌کننده از خراسان، همان که از <چین> و <مُلتان> می‌آید».

نکته‌ی اول آن است که این روایت واحد تنها در منبع متأخر و غیر معتبر «کفایة المهتدی» آمده و در هیچ منبع دیگری از منابع معتبر شیعه یا اهل سنّت، نیامده است؛ تا جایی که حتّی در کتابی مانند بحار الانوار که تقریباً همه‌ی احادیث معتبر و غیر معتبر شیعه را گرد آورده است، اثری از آن دیده نمی‌شود! وانگهی در همین یک منبع متأخر و غیر معتبر یعنی «اربعین میرلوحی» نیز هیچ سند و مأخذی برای این روایت ذکر نشده است!!! لذا جای تأسّف و تعجّب است که یک شخص مدّعی علم، به خودش اجازه می‌دهد با تمسّک به چنین خبر شاذ، غریب، ضعیف و بی‌اساسی، در برابر اخبار متواتر و مشهور بایستد و تعبیر «خراسانی» در کلام پیامبر و اهل بیتش را گستاخانه به «چینی» تحریف کند!

ثانیاً صرف نظر از عدم اعتبار این خبر شاذ، غریب، ضعیف و بی‌اساس، به نظر می‌رسد این فرد از تعبیر «الذی أتی من الصین و ملتان» این گونه برداشت کرده است که قیام‌کننده از خراسان، اهل چین و در واقع «چینی الاصل» است! در حالی که این روایت، به فرض صحّتش چنین معنایی ندارد و بر چینی بودن «خراسانی» دلالت نمی‌کند! بلکه صرفاً بیان می‌کند که او از جانب چین و ملتان می‌آید. همچنانکه ما روایاتی داریم که در مورد قیام‌کننده از خراسان می‌فرماید: «یأتی من خراسان» یعنی: از خراسان می‌آید. مانند آنکه سید بن طاووس در ملاحم از امام باقر علیه السلام روایتی درباره‌ی این شخصیت موعود نقل می‌کند که در انتهای آن آمده است: «و يَأتي مِنْ خُراسانَ بِراياتٍ سُودٍ»[۲]؛ «او از خراسان با پرچم‌های سیاه می‌آید». این دقیقاً همان تعبیری است که این آقای پیشگو آن را در مقام بیان نژاد و اصلیّت زمینه‌ساز موعود شمرده است! از اینجا دانسته می‌شود که روایت مورد اشاره‌ی او هیچ ارتباطی به اصلیّت و نژاد زمینه‌ساز ظهور ندارد، همچنانکه از پذیرش آن، پذیرش اختلاف در روایات و تناقض در بیان اصلیّت زمینه‌ساز لازم می‌آید. لذا همان طور که دیگران هم گفته‌اند، سخن صواب آن است که در مقام جمع این روایت با سایر روایات بگوییم: حتّی اگر فقره‌ی «الذی أتی من الصین و ملتان» صحیح هم باشد، تنها دلالت می‌کند که او از دورترین نقاط خراسان و به تعبیر برخی روایات «مِن عَقِبِ خُراسان» و جایی میان چین و ملتان خروج می‌کند و بر خلاف پندار واهی این آقا، هیچ گونه دلالتی به چینی‌الاصل بودن قیام‌کننده‌ی موعود از خراسان ندارد.

ثالثاً آشکار است که در این روایت علاوه بر «چین» از «ملتان» (واقع در پنجاب از ولایات شرقی پاکستان) نیز یاد شده است، در حالی که ما می‌دانیم این دو منطقه‌، فاصله‌ی زیادی از هم دارند و ممکن نیست که هر دو زادگاه خراسانی باشند! لذا تنها وجه معقول و دلالت منطقی این روایت آن است که خراسانی از جایی در خراسان میان چین و ملتان که شامل بخش شرقی کشور افغانستان کنونی می‌شود، خروج می‌کند؛ خصوصاً با توجه به اینکه ما روایات فراوانی داریم که یاران این قیام‌کننده‌ی موعود را گنج‌های طالقان نام می‌نهند و طالقان، شهری باستانی و مرکز ولایت طخارستان در شرق افغانستان کنونی است که در گذشته نیز برخی نوادگان اهل بیت از آنجا قیام کرده‌اند.

از این گذشته، اگر این حدیث با دلالتی که مدّنظر این آقاست قابل قبول باشد، چرا ما قائل به آن نشویم که هاشمی از پاکستان می‌آید و اصلاً پاکستانی است؟! بر چه اساس این فرد از میان «چین» و «ملتان»، یکی را انتخاب کرده و با ترجیح بلا مرجّح هاشمی را «چینی» دانسته است؟! بدون تردید همین سؤال ساده، رویکرد سلیقه‌ای و مبتنی بر استحسان این فرد منحرف در مواجهه با روایات را نشان می‌دهد. اگرچه ممکن است در پاسخ به این سؤال، امثال این فرد به روایت دیگری از امام باقر علیه السلام به عنوان یک شاهد استناد نمایند. در این روایت که مانند روایت قبلی تنها در کتاب «اربعین میرلوحی» آمده است و هیچ سند و مأخذی ندارد، محلّ خروج خراسانی «من اقصی بلاد المشرق من بلدة یقال لها شیلا» معرّفی شده و گفته شده است که قومی از دورترین سرزمین‌های مشرق به نام «شیلا» خروج می‌کنند و حقّ خود را از «اهل چین» مطالبه می‌نمایند، در حالی که این عبارت نیز نه تنها ادّعای این مدّعی را تأیید نمی‌کند، بل خود دلیل دیگری بر آن است که آنان «اهل چین» نیستند و محلّ خروجشان «چین» نیست، بل سرزمین دیگری غیر آن به نام «شیلا» است که چه بسا در همسایگی «چین» و مورد ستم این همسایه‌ی مستکبر قرار دارد، مانند سرزمین بدخشان که در جوار «چین» است و همسایه‌ی مستضعف و مظلوم این ابرقدرت محسوب می‌شود. قدر مسلّم آن است که این دو روایت واحد و بدون سند، نباید در تناقض با روایات متواتر و مشهوری تفسیر شود که خروج قیام‌کننده را از «خراسان» دانسته، بلکه تا حدّ ممکن باید با آن‌ها جمع شود و جمع با آن‌ها به این صورت است که بر دورترین سرزمین‌های شرقی جهان اسلام یعنی «شرق خراسان بزرگ» و نزدیک «چین» و «پاکستان» حمل شود، تا به این ترتیب هیچ روایتی نادیده گرفته نشود. بر خلاف رویکرد سلیقه‌ای و بی‌قاعده‌ی این فرد منحرف که گویا علاقه‌‌ی ویژه‌ای به چین داشته و به همین دلیل «ملتان» را در روایت مورد استنادش نادیده گرفته است، در حالی که نمی‌توان با سیاست یک بام و دو هوا و ترفند ﴿نُؤْمِنُ بِبَعْضٍ وَنَكْفُرُ بِبَعْضٍ در این حوزه‌ی حسّاس اظهار نظر نمود و روایات را بر اهواء خود حمل کرد. بنا بر این، تعبیر «هاشمی چینی» در بیان این فرد، تعبیری خودساخته و بی‌معناست و تعبیر صحیح همان است که در روایات متواتر و مشهور آمده و آن «هاشمی خراسانی» است.

از سوی دیگر، باید گفت اگر روایات متواتر و مشهوری که خروج این قیام‌کننده را از خراسان می‌دانند، «خراسانی الأصل» بودن او را ثابت نمی‌کنند، به طریق اولی روایت واحد، منکَر و ضعیفی که خروج او را از چین و ملتان می‌شمارد، نمی‌تواند چینی الأصل بودن او را ثابت نماید!

همه‌ی این‌ها در حالی است که قاطبه‌ی محقّقین علوم حدیث شخصیت زمینه‌ساز ظهور را تحت عنوان «خراسانی» می‌شناسند و البته دلیل این تعبیر هم آن است که محلّ خروج و قیام این فرد در روایات متواتر و مشهور، سرزمین خراسان است و سرزمین خراسان در زمان صدور این روایات، به بخش‌های عمده‌ای از افغانستان کنونی و بخش‌های کوچکی از سرزمین‌های شمالی و غربی آن گفته شده است. البته صحیح است که اطلاق عنوان «خراسانی» بر این شخص به اعتبار محلّ خروج اوست، نه لزوماً محلّی که در آن زاده شده است یا به آن تعلّق نژادی دارد. لذا این احتمال می‌رود که او اصالتاً اهل جای دیگری باشد، اما به طور قطع آن جای دیگر، لزوماً چین و ماچین نیست؛ چراکه ما هیچ روایتی نداریم که با صراحت به زادگاه او اشاره کرده باشد و آنچه این فرد بی‌پروا مطرح می‌کند چیزی جز تخمین، گمانه‌زنی و «تیری در تاریکی» نیست که هیچ ارزش و اعتبار علمی ندارد.

۴ . این شخص پرادّعا و کم‌سواد همچنین ادّعا می‌کند که نام شریف «منصور» از لقب‌های شعیب بن صالح تمیمی است، نه نام یا لقبی برای خراسانی موعود! همچنین با کمال تعجّب مدّعی می‌شود که «حارث پسر حرّاث» که در یک روایت ذکری از او آمده است، همان هاشمی چینی (!) و «منصور»، همان شُعَیْب تَمِیمی خراسانی است (!). همچنین مجموعه‌ی این توهّمات را روشن‌ترین دلیل خود برای این ادّعا می‌شمارد که نام «منصور هاشمی خراسانی» یک «همانندسازی نادرست» و ناشی از آگاهی اندک از احادیث است (!) و به این ترتیب، خود می‌برد و خود می‌دوزد و نتیجه می‌گیرد که حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی نمی‌تواند مصداق آن فرد موعود باشد و ضمن اهانت به معظّم له و متّهم کردن ایشان به نیرنگ، ادّعای «نکرده‌ی» ایشان در این باره را دروغ می‌شمارد!!!

و اما توضیحات ما در ذیل روشن می‌کند که این فرد تا چه اندازه در توهّم است:

اولاً جای تأسّف دارد که این مدّعی علم و فضل، با رویکردی جاهلانه و بی‌پروایی عجیبی به خودش اجازه می‌دهد تا با استناد به یک برداشت سطحی و ناقص از یک روایت واحد غیر یقینی که در معرض انواع تحریف و تصحیف و تغییر قرار داشته است، درباره‌ی عالمی بزرگ که به وضوح در حال دعوت به سوی امام مهدی علیه السلام و زمینه‌سازی برای ظهور آن حضرت است، قضاوت کند. چگونه این جاهل نمی‌فهمد که در روایات واحد غیر یقینی، در گذر هزار و چهار صد سال، تحریف‌ها و تصحیف‌ها و تغییرهای بسیاری روی داده و با این وصف، استنباط از آن‌ها به تحقیق و تأمّل بیشتری نیاز دارد و نمی‌توان با تکیه بر یک کلمه از یک روایت واحد غیر یقینی درباره‌ی یک شخصیّت مصلح و جریان مبارک اسلامی قضاوت کرد؟! آیا به راستی او نمی‌فهمد یا خود را به نفهمی زده است که یک روایت واحد غیر یقینی را نباید به تنهایی در نظر گرفت، بلکه باید آن را در کنار سایر روایات قرار داد تا از مجموعه‌ی آن‌ها به برداشتی اطمینان‌بخش دست یافت؟! متأسفانه این فرد منحرف و بی‌پروا در ارتباط با روایت ابو داوود در سنن که از شخصیتی با نام «حارث بن حرّاث» سخن به میان آورده و «منصور» را پیشاهنگ سپاه او معرّفی کرده است، دچار یک کوته‌بینی و خطای فاحش شده است؛ چنانکه پایگاه اطّلاع‌رسانی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی، با بیانی مستدل و عالمانه در این باره فرموده است:

خبر حاکی از خروج مردی از فرارود -یعنی فرا سوی رود جیحون در خراسان بزرگ- که به او «منصور» گفته می‌شود در پیش روی مردی که به او «حارث بن حرّاث» گفته می‌شود به منظور زمینه‌سازی برای حکومت آل محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم، خبر واحدی است که أبو داوود در سنن خود[۳] روایت کرده و یوسف بن یحیی گفته است که علاوه بر او، بیهقی و نسائی در سنن خود و شیخ أبو محمّد در کتاب مصابیح نیز آن را روایت کرده‌اند[۴] و مغربی درباره‌ی آن گفته است: «صَحِيحٌ أَوْ حَسَنٌ بِلا شَكٍّ وَلا رِيبَةٍ»[۵]؛ «بدون هیچ شک و تردیدی، صحیح یا حسن است» و برخی نیز آن را ضعیف شمرده‌اند، ولی در نسخه‌های آن اختلاف وجود دارد؛ زیرا ظاهر از نسخه‌ی مطبوع این است که «منصور» پیشرو لشکر «حارث بن حرّاث» است، در حالی که این چیز غریبی است؛ چراکه هیچ شاهدی برای آن در روایتی دیگر وجود ندارد. وانگهی در سایر نسخه‌ها، «حارث بن حرّاث» نیامده، بلکه آمده است: «الْحَارِثُ، حَرَّاثٌ عَلَى مُقَدَّمَتِهِ، رَجُلٌ يُقَالُ لَهُ مَنْصُورٌ»؛ «حارث، حرّاث پیشرو لشکر اوست، مردی است که به او منصور گفته می‌شود» و عظیم‌آبادی گفته که در اکثر نسخه‌ها این گونه آمده و همین معتبر است[۶] و این -چنانکه پیداست- تفاوت دارد و می‌تواند بر یکی بودن منصور و حارث حمل شود؛ چنانکه سفارینی گفته است: «هَذَا الرَّجُلُ يُحْتَمَلُ أَنْ يَكُونَ هُوَ الْهَاشِمِيُّ الْـآتِي ذِكْرُهُ وَيُلَقَّبُ بِالْحَارِثِ كَمَا يُلَقَّبُ الْمَهْدِيُّ بِالْجَابِرِ»[۷]؛ «محتمل است که این مرد همان هاشمی باشد که ذکرش می‌آید و لقبش حارث است، همان طور که لقب مهدی جابر است» و آنچه این احتمال را تقویت می‌کند آن است که از این «حارث» هیچ یادی در روایات دیگر نیست، بلکه در آن‌ها تنها از «منصور» یاد شده است، در حالی که اگر «منصور» پیشرو لشکر «حارث» بود، «حارث» از «منصور» به یاد کردن سزاوارتر بود؛ چراکه امیر و رهبر او بود؛ مگر اینکه مراد از «حارث» همان مهدی باشد؛ زیرا او تنها کسی است که در روایات دیگر، بیش از منصور از او یاد شده است و چیزی که بر این دلالت می‌کند روایت ابن حیّون (د.۳۶۳ق) از طریق عبد الرزاق، از علی، از رسول خدا صلّی الله علیه و آله و سلّم است که فرمود: «يَقُومُ رَجُلٌ مِنْ وُلْدِي، عَلَى مُقَدَّمَتِهِ رَجُلٌ يُقالُ لَهُ الْمَنْصُورُ، يُوَطِّئُ لَهُ -أَوْ قالَ: يُمَكِّنُ لَهُ- واجِبٌ عَلَى كُلِّ مُؤْمِنٍ نُصْرَتُهُ -أَوْ قالَ: إِجابَتُهُ»[۸]؛ «مردی از فرزندانم قیام می‌کند، پیشرو لشکر او مردی است که به او منصور گفته می‌شود، برای او زمینه‌سازی می‌کند -یا فرمود: برای او تمکّن ایجاد می‌کند- بر هر مؤمنی واجب است که او را یاری دهد -یا فرمود: اجابت کند»؛ زیرا شکّی نیست که این همان خبر ابو داوود است، جز اینکه از طریقی دیگر روایت شده و در آن ذکری از حارث نیامده و ظاهر در این است که منصور پیشرو لشکر مهدی است و پیشرو لشکر کسی دیگر نیست. بر این اساس، «حارث» -هرگاه اصل ورود آن ثابت باشد و تصحیفی در آن صورت نگرفته باشد- از القاب امام مهدی علیه السلام است که پیش از ظهور خود، در فرارود خواهد بود و منصور خراسانی او را همراهی خواهد کرد؛ چنانکه در برخی روایات، با اشاره به پرچم‌های سیاه خراسانی آمده است: «فَإِنَّ فِیها خَلیفَةَ اللّهِ الْمَهْدِيَّ»[۹]؛ «هرآینه خلیفه‌ی خداوند مهدی در میان آن‌هاست» و در روایتی دیگر آمده است: «فَإِنَّ الْمَهْدِيَّ وَ النَّصْرَ مَعَهُمْ»[۱۰]؛ «هرآینه مهدی و نصر به همراه آنان است»؛ خصوصاً با توجّه به اینکه بعید نیست که «نصر» تصحیف «منصور» باشد و در اصل روایت آمده باشد: «فَإِنَّ الْمَهْدِيَّ وَ المَنْصُورَ مَعَهُمْ»؛ «هرآینه مهدی و منصور به همراه آنان هستند»؛ چنانکه روایت شده است: «مِنَّا الْمَهْدِيُّ وَالْمَنْصُورُ»[۱۱]؛ «مهدی و منصور از ما هستند» و این معنای خبر ابو داوود را آشکار می‌کند و می‌تواند از آن باب باشد که روایت شده است: «مِنَ الْمَغْرِبِ يَقُومُ وَ أَصْلُهُ مِنَ الْمَشْرِقِ وَ هُناكَ يَسْتَوِي قِيامُهُ وَ يَتِمُّ أَمْرُهُ»[۱۲]؛ «(مهدی) از مغرب قیام می‌کند، ولی اصلش از مشرق است و آنجا قیامش شکل می‌گیرد و کارش سامان می‌یابد».

به هر حال، اخبار حاکی از خروج مردی از خراسان بزرگ با پرچم‌های سیاه که به او «منصور» گفته می‌شود و به سوی مهدی دعوت می‌کند و زمینه‌ی حکومت او را فراهم می‌سازد، محدود به این یک خبر نیست.[۱۳]

بنابراین، به سادگی و با اندکی توجّه به روایات دیگر و مضامین آن‌ها دانسته می‌شود که نام یا لقب خراسانی موعود و کسی که پیشاپیش حضرت مهدی علیه السلام قرار می‌گیرد و او را یاری و برایش زمینه‌سازی می‌نماید، «منصور» است، نه «حارث» و «حارث» در روایت واحد و مضطرب ابو داوود، صرفاً لقبی برای حضرت مهدی علیه السلام است که بنا بر برخی روایات رسیده، پیش از ظهور خود، در خراسان و به همراه «منصور خراسانی» حضور دارد. انصافاً عجیب است که این فرد کم‌سواد اما پر ادّعا در این باره چیزی نمی‌داند و صرفاً با چنگ انداختن به ظاهر یک عبارت مجمل و مضطرب از یک خبر واحد غیر یقینی، ادّعا می‌کند که «منصور» نام شعیب بن صالح تمیمی است، در حالی که در این روایت از شعیب بن صالح تمیمی هیچ سخنی به میان نیامده و حمل کردن نام «منصور» بر او صرفاً مبتنی بر حدس و تخمین است؛ چنانکه خداوند فرموده است: ﴿قُلْ هَلْ عِنْدَكُمْ مِنْ عِلْمٍ فَتُخْرِجُوهُ لَنَا ۖ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلَّا الظَّنَّ وَإِنْ أَنْتُمْ إِلَّا تَخْرُصُونَ[۱۴]؛ «بگو آیا نزد شما هیچ علمی هست که برای ما بیرون آورید؟! شما جز از گمان پیروی نمی‌کنید و جز حدس نمی‌زنید» و فرموده است: ﴿مَا لَهُمْ بِذَلِكَ مِنْ عِلْمٍ ۖ إِنْ هُمْ إِلَّا يَخْرُصُونَ[۱۵]؛ «آنان را به آن هیچ علمی نیست، آنان تنها تخمین می‌زنند»! با این وصف، جای سؤال دارد که چگونه این فرد بی‌پروا و بی اطّلاع، فرق دو شخصیت بارز در روایات را نفهمیده و آن دو را با هم خلط کرده و جالب‌تر آنکه با تکیه بر یک گمانه‌زنی و برداشت غلط، دیگران را به آگاهی اندک از روایات متّهم نموده؛ غافل از آنکه در واقع خود اوست که در توهّم و ضلالی بعید است!

ثانیاً این فرد دروغ‌پرداز با همین افترا و اهانت خود به حضرت علامه نشان داده که به پایگاه اطّلاع‌رسانی معظّم له مراجعه‌ی کافی نداشته و چه بسا آن را مرور هم نکرده است و قطعاً به مخاطبان خود در این زمینه دروغ گفته است؛ چراکه پایگاه اطّلاع‌رسانی حضرت علامه و نیز شخص ایشان بارها و بارها صریحاً تأکید کرده‌اند که این عالم فرزانه درباره‌ی خود ادّعای موعود بودن ندارد و خود را زمینه‌ساز موعود در روایات نمی‌خواند و اساساً اهل مشغولیت به چنین حواشی سخیف یا به دنبال طرح چنین مسائل نازلی نیست، بلکه بر روی زمینه‌سازی عینی و عملی برای ظهور امام مهدی علیه السلام تمرکز نموده است و تمام همّ و غمّش گردآوردن شماری کافی از مسلمانان برای طلب، حمایت و حفاظت از امام مهدی علیه السلام و اعانت آن حضرت برای رسیدن به حکومت است. لذا ایشان به جز این امور بنیادین و حائز اهمیت، به سایر حرف و حدیث‌ها و شایعات بی‌ارزش که صرفاً دستمایه‌‌ای برای تبلیغات مغرضان و بازیچه‌ای برای جاهلان است، اعتنایی ندارد؛ چنانکه در پایگاه اطلاع‌رسانی ایشان آمده است:

منصور هاشمی خراسانی، با آنکه از خراسان بزرگ با پرچم‌های سیاه خارج شده است و به سوی مهدی دعوت می‌کند و زمینه‌ی حکومت او را فراهم می‌سازد، مدّعی نیست که همان مرد موعود است؛ چراکه نهضت او نهضتی وهم‌آلود و ساختگی نیست تا بر چنین ادّعاهایی متّکی باشد، بلکه نهضتی متّکی بر حقایقی عینی و محسوس است؛ چنانکه خروج او از خراسان بزرگ، حقیقتی عینی و محسوس است و پرچم‌های سیاه او، حقیقتی عینی و محسوس است و دعوت او به سوی مهدی و زمینه‌سازی‌اش برای حکومت آن حضرت، حقیقتی عینی و محسوس است و کتاب بزرگ او «بازگشت به اسلام»، مهندسی فرهنگی و ایدئولوژیک برای انقلاب جهانی است. بنابراین، چه کوته‌فکرند کسانی که می‌خواهند پای ادّعاها را به ساحت این نهضت واقع‌گرا باز نمایند تا با این شیوه‌ی کوته‌فکرانه، به متانت و وزانت آن لطمه بزنند و بندگان مارگزیده‌ی خدا را درباره‌ی آن به شبهه بیندازند و دهان یاوه‌گویان و بهانه‌جویان را بر ضدّ آن بگشایند، در حالی که اگر به دنبال حقیقت بودند، آن را با چشم خود می‌دیدند و اگر به دنبال واقعیّت بودند، آن را با گوش خود می‌شنیدند و آن هنگام، محکمات را به سبب متشابهات وا نمی‌نهادند![۱۶]

لذا به برکت شفّافیت مواضع، صراحت لهجه و صداقت پایگاه اطّلاع‌رسانی حضرت علامه و روشنگری‌های بی‌بدیل شخص ایشان، جایی برای سوء استفاده و کاسبی افراد شرور و فرصت‌طلب باقی نمی‌ماند و روشن می‌گردد که این نسبت‌ها جدای از آنکه افترایی بی‌شرمانه و بهتانی عظیم است، گونه‌ای فرضیه‌پردازی و خیال‌‌بافی شمرده می‌شود که البته رویّه‌ی ثابت و رویکرد همیشگی منحرفان بی‌اخلاق و بی‌تقواست.

اما پس از آشکار شدن توهّمات پی در پی و دروغ‌گویی این فرد نااهل و بی‌سواد، به عنوان نکته‌ی آخر باید گفت که آنچه این افراد را به چنین واکنش‌های نابخردانه و نسنجیده‌ای وا می‌دارد، بیش از هر چیز سراسیمگی و واهمه‌ی فراوانشان از طرح گفتمان وزین و معقول «بازگشت به اسلام» به رهبری حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی و انتشار سریع و برق‌آسای آن در میان اقشار گونه‌گون مسلمانان است. لذا این گروه از منحرفان که خودشان نیز از بد روزگار و به واسطه‌ی «بیّن الغیّ» بودنشان، مورد طرد جوامع علمی و مراکز تحقیقی قرار گرفته‌اند، شدیداً احساس خطر کرده‌اند و سعی می‌کنند به انحاء مختلف مردم را به سوی انحرافات فکری خود مایل نمایند و از طریق ابراز دیدگاه‌های شاذ و عجیب و غریب، اذهان مردم را مشوّش و مشغول کنند تا اگر هم مردم به سوی انحرافات آنان نمی‌آیند، دست کم به سوی حق نیز نروند! این‌ها به خیال خام خود می‌خواهند با این روش مردم را از گرد نهضت مقدّس زمینه‌سازی برای ظهور امام مهدی علیه السلام پراکنده نمایند و تا حدّ استطاعت خود کمی از گسترش و سرعت نفوذ آن بکاهند؛ غافل از آنکه تا کنون خودشان، عاملی برای گسترش و تبلیغ این نهضت انقلابی و حرکت اصیل اسلامی بوده‌اند!

گواه وحشت و نگرانی بسیار این فرد منحرف آن است که در قسمت پایانی صحبت‌هایش، مخاطبان خود را -که گروهی احمق فرض کرده است- از مراجعه به گفتارها و آموزه‌های حضرت علامه و مطالعه‌ی آثار ایشان باز می‌دارد و می‌گوید:

وقت ارزشمند خود را که پدیدآورندۀ عمر گرانبهایتان است، برای خواندن و اندیشیدن در گفتارهای بیهوده و آمیخته با راست و دروغ ... از دست ندهید و به بحث و نقد آنان و سخنانشان نپردازید!!

در حالی که این توصیه‌ی «خیرخواهانه»(!) بیش از هر چیز شامل «خواندن و اندیشیدن در گفتارهای بیهوده و آمیخته با راست و دروغ» خود این فرد فریب‌کار می‌شود که با پهن کردن بساط رمّالی و غیب‌گویی، در حال ملوّث کردن گفتمان مهدویّت و ضربه زدن به باورهای اسلامی است! در حالی که در پایگاه اطلاع‌رسانی علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی به شهادت مردم منصف و آزاده، هیچ گفتار غیر مستدل و غیر معقولی وجود ندارد و هر چه هست مبتنی بر قرآن و سنّت و عقل سلیم است و دقیقاً همین است که امثال این کاهنان را به وحشت انداخته است؛ زیرا آنان خوب می‌دانند که اگر مخاطبانشان عقلانیّت و دلیل‌گرایی را از پایگاه حضرت علامه بیاموزند و با نگرشی عقل‌گرایانه، منصفانه و عاری از تقلید به اندیشه‌ها و آموزه‌های این عالم فرزانه و معلّم بزرگ مراجعه کنند، مشتری چندانی برای دکّان پیش‌گویی و رمّالی آنان باقی نمی‌ماند و دیگر کسی نیست که فریب ۱۴ سال تحقیقات انجام نشده‌ی آنان در حوزه‌ی اخبار آخر الزمان را بخورد!!

﴿سُبْحَانَ رَبِّكَ رَبِّ الْعِزَّةِ عَمَّا يَصِفُونَ

↑[۱] . «تعیین کنندگان وقت دروغ می‌گویند»، حدیث مشهوری از اهل بیت است که تعیین کنندگان وقت برای ظهور مهدی علیه السلام را دروغگو می‌شمارد.
↑[۲] . الملاحم و الفتن، ص۱۲۰
↑[۳] . سنن أبي داود، ج۴، ص۱۰۸
↑[۴] . عقد الدرر في أخبار المنتظر للمقدسي، ص۱۹۸
↑[۵] . معجم أحاديث الإمام المهديّ للكوراني، ج۱، ص۳۹۶
↑[۶] . عون المعبود للعظيم آبادي، ج۱۱، ص۲۵۸
↑[۷] . لوامع الأنوار البهية للسفاريني، ج۲، ص۸۰
↑[۸] . شرح الأخبار، ج۳، ص۳۵۹
↑[۹] . الفتن لابن حماد، ج۱، ص۳۱۱؛ مسند أحمد، ج۳۷، ص۷۰؛ البدء والتاريخ للمقدسي، ج۲، ص۱۷۴؛ المستدرك على الصحيحين للحاكم، ج۴، ۵۴۷؛ السنن الواردة في الفتن للداني، ج۵، ص۳۲؛ دلائل النبوة للبيهقي، ج۶، ص۵۱۶
↑[۱۰] . الملاحم لابن المنادى، ص۴۴
↑[۱۱] . برای این مضمون، بنگرید به: الفتن لابن حماد، ج۱، ص۹۶؛ مصنف ابن أبي شيبة، ج۷، ص۵۱۳؛ فضائل الصحابة لأحمد بن حنبل، ج۲، ص۹۶۶؛ أنساب الأشراف للبلاذري، ج۴، ص۴۷؛ المستدرك على الصحيحين للحاكم، ج۴، ص۵۵۹؛ دلائل النبوة للبيهقي، ج۶، ص۵۱۴؛ تاريخ بغداد للخطيب البغدادي، ج۹، ص۴۰۷.
↑[۱۲] . شرح الأخبار في فضائل الأئمة الأطهار لابن حيّون، ج۳، ص۳۶۴
↑[۱۴] . الأنعام/ ۱۴۸
↑[۱۵] . الزّخرف/ ۲۰
مقاله‌ها و نکته‌های دیگر از این نویسنده:
هم‌رسانی
این مطلب را با دوستان خود به اشتراک گذارید، تا به گسترش علم و معرفت دینی کمک کنید. شکرانه‌ی یاد گرفتن یک نکته‌ی جدید، یاد دادن آن به دیگران است‌.
رایانامه
تلگرام
فیسبوک
توییتر
اگر با زبان دیگری آشنایی دارید، می‌توانید این مطلب را به آن ترجمه کنید. [فرم ترجمه]
نوشتن مقاله یا نکته
کاربر گرامی! شما می‌توانید مقالات، نظرات، خاطرات و دل‌نوشته‌های خود را در فرم زیر بنویسید و برای ما ارسال کنید تا پس از ارزیابی و ویرایش، در این بخش منتشر شود.
توجّه: ممکن است که نام شما به عنوان نویسنده‌ی مقاله یا نکته، در پایگاه نمایش داده شود.
توجّه: از آنجا که پاسخ ما به پست الکترونیک شما ارسال می‌شود و لزوماً بر روی پایگاه قرار نمی‌گیرد، لازم است که آدرس خود را به درستی وارد کنید.
توجّه: شرایط لازم برای انتشار مقاله یا نکته در این پایگاه به قرار زیر است:
۱ . عدم انتشار در فضای مجازی یا حقیقی پیش از انتشار در این پایگاه
۲ . داشتن موضوع مرتبط با معارف اسلامی یا رویدادهای مهم و معضلات جهان اسلام
۳ . سازگاری با مبانی فکری علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی و انعکاس دیدگاه‌های آن جناب درباره‌ی موضوع
۴ . خالی بودن از توهین یا حملات لفظی تند به شخصیت‌های علمی یا مذهبی یا سیاسی مورد احترام مردم
۵ . داشتن تحلیل منطقی، قابل فهم و شخصی از موضوع
۶ . داشتن یک پیام یا نتیجه‌ی علمی یا تربیتی مشخّص و درخور توجّه
۷ . بخش‌بندی مقاله یا نکته‌ی طولانی با رعایت یکپارچگی و انسجام مطلب
۸ . داشتن استنادات ضروری و عدم کپی‌برداری از مطالب دیگران بدون ارجاع صریح و دقیق به آن‌ها
۹ . معتبر و معروف بودن منابع در مواردی که به منابعی استناد شده است.
۱۰ . خالی بودن از نقل قول‌های متعدّد، طولانی و غیر ضروری از دیگران به نحوی که بیشتر حجم مقاله یا نکته را به خود اختصاص داشته باشد.
۱۱ . داشتن حجم مناسب و کمتر از ۶۰۰۰ کلمه
* در صورت تمایل، می‌توانید فایل Word مقاله یا نکته‌ی خود را به پست الکترونیکinfo@alkhorasani.com ارسال کنید.