سه شنبه ۲۹ اسفند (حوت) ۱۴۰۲ هجری شمسی برابر با ۸ رمضان ۱۴۴۵ هجری قمری
منصور هاشمی خراسانی
 مقاله‌ی جدید: مقاله‌ی «ولایت فقیه؛ آخرین حربه‌ی شیطان» نوشته‌ی «فرهاد گلستان» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. پرسش جدید: لطفاً درباره‌ی سفیانی توضیحات کامل و مستندی ارائه فرمایید. در روایات اسلامی، چه ویژگی‌ها و اطلاعاتی درباره‌ی او وارد شده است؟ برای مطالعه و دریافت پاسخ، اینجا را کلیک کنید. گفتار جدید: مناجاتی از آن جناب که در آن راه‌های موجود پیش روی مؤمنان را یاد می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. درس جدید: درس‌هایی از آن جناب درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند؛ احادیث صحیحی از پیامبر که بر این دلالت دارند؛ حدیث ۱۸. برای مطالعه‌ی آن، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید. فیلم جدید: فیلم جدیدی با موضوع «تقلید و اجتهاد (۱)» منتشر شد. برای مشاهده و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. نقد جدید: در روایتی از امام محمّد باقر عليه‌ السلام آمده است که فرمود: «گویا من گروهی را می‌بینم که در مشرق خروج کرده‌اند و حق را می‌طلبند... کشتگانشان شهیدند. آگاه باشید که من اگر آن زمان را درک می‌کردم، جانم را برای صاحب این امر نگاه می‌داشتم». لطفاً بفرمایید که آیا این حدیث معتبر است؟ برخی از کسانی که یاری خراسانی موعود را واجب نمی‌دانند، به این فراز استناد می‌کنند. برای مطالعه و دریافت بررسی، اینجا را کلیک کنید. کتاب جدید: نسخه‌ی سوم کتاب ارزشمند «سبل السّلام؛ مجموعه‌ی نامه‌ها و گفتارهای فارسی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. نامه‌ی جدید: فرازی از نامه‌ی آن جناب که در آن درباره‌ی شدّت گرفتن بلا هشدار می‌دهد و علّت آن و راه جلوگیری از آن را تبیین می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید.
loading
نقد و بررسی
 

من کتاب «بازگشت به اسلام» را دو بار با دقّت مطالعه کردم. بار اول خیلی خوب نفهمیدم ولی بار دوم جا افتاد. انصافاً کتاب پخته و متفاوتی است و من خیلی استفاده کردم خصوصاً از مباحثی که درباره‌ی شناخت و موانع اون مطرح کرده و مباحث مربوط به موانع بازگشت به اسلام و رشته‌ی من هم الهیات ادیان و عرفان هست. به نظرم حرف این‌ها که می‌گویند کتاب ضالّه است و دلیل ندارد و از این حرف‌ها چرند است، چون خودشان نمی‌توانند کتابی در این سطح بنویسند و اگر این کتاب ضالّه باشد کتاب‌های خودشان کفریات است!! منتها من راستش یک جای کتاب را نفهمیدم و اشکال دارم و فکر می‌کنم تناقض هست. در یک جا نویسنده در بحث «مشروط بودن اقامه‌ی برخی اجزاء اسلام به اقامه‌ی کلّ آن» نوشته است: «اقامه‌ی حدود اسلامی توسّط کسانی که عالم به همه‌ی احکام اسلام و قادر به اجرای همه‌ی آن‌ها نیستند، جایز نیست، بی‌آنکه عدم اقامه‌ی حدود اسلامی توسّط آنان، جایز باشد»! این چه طور ممکن است که اقامه‌ی حدود اسلامی توسّط آن‌ها هم جایز نباشد و هم واجب باشد؟!! این که تناقض می‌شود و ممکن نیست! البته شاید من اشتباه می‌کنم. لطفاً راهنمایی بفرمایید.

برادر باانصاف و حقیقت‌جو!

اگر نیمی از مردم بلکه یک دهم آنان بلکه یک صدم آنان روحیه‌ی شما را داشتند و بدون پیش‌داوری و تعصّب و بدون اعتنا به تبلیغات مغرضان و بیماردلان، کتاب شریف «بازگشت به اسلام» را «با دقّت» و در صورت لزوم «دو بار» مطالعه می‌کردند و هر پرسش یا نقدی که برایشان پیش می‌آمد را با ادب و احترام به این پایگاه اطلاع‌رسانی منتقل و پاسخ و توضیح لازم را دریافت می‌کردند، ظهور مهدی علیه السلام بسیار نزدیک‌تر و آسان‌تر بود، ولی افسوس که حتّی یک صدم مردم مانند شما نیستند و جز با پیش‌داوری و تعصّب، کتاب «بازگشت به اسلام» را نمی‌گشایند و جز با بی‌دقّتی و عجله، آن را نمی‌خوانند و با نهایت انفعال و ساده‌لوحی، تحت تأثیر تبلیغات کاذب و بی‌اساس علیه آن قرار می‌گیرند و هیچ پرسش و نقدی درباره‌ی آن را به این پایگاه اطلاع‌رسانی منتقل نمی‌کنند؛ چراکه اساساً پرسش و نقدی درباره‌ی آن ندارند و در پی شناخت حقیقت نیستند و اگر پرسش و نقدی درباره‌ی آن داشته باشند نیز تنها با مستکبرینی در میان می‌گذارند که خود این کتاب را بهتر از آنان نخوانده‌اند و تحت تأثیر تبلیغات کاذب و بی‌اساسند و همّی جز بازداشتن آنان از خواندن این کتاب و اعتنا به پایگاه اطلاع‌رسانی درباره‌ی آن ندارند تا با بستن چشم و گوش و زبان آنان، آزادی و اختیارشان را سلب کنند و آنان را به مومی در دستان خود تبدیل نمایند. این است که آنان و همگنانشان در روز قیامت می‌گویند: ﴿رَبَّنَا إِنَّا أَطَعْنَا سَادَتَنَا وَكُبَرَاءَنَا فَأَضَلُّونَا السَّبِيلَا ۝ رَبَّنَا آتِهِمْ ضِعْفَيْنِ مِنَ الْعَذَابِ وَالْعَنْهُمْ لَعْنًا كَبِيرًا[۱]؛ «پروردگارا! ما از سران و بزرگانمان اطاعت کردیم، پس آن‌ها ما را گمراه کردند! پروردگارا! آن‌ها را دو چندان عذاب بده و لعنت‌شان کن لعنتی بزرگ!»، پس این گونه از تأثیرپذیری و انفعال خود در برابر ظالمان پشیمان می‌شوند در روزی که این پشیمانی برای آنان سودی نخواهد داشت و هر دروغ و تهمت و قضاوت عجولانه و ناعادلانه‌ی‌شان با آتش کیفر داده خواهد شد؛ زیرا آنان به سبب تبلیغات ظالمان در تکذیب حق معذور شمرده نمی‌شوند؛ با توجّه به اینکه خداوند به آنان عقل بخشیده و آنان را به شنیدن همه‌ی سخنان و پیروی از احسن آن امر کرده و تبلیغات ظالمان همیشه در تاریخ وجود داشته است؛ چراکه هیچ گاه شیطان مردم را نمی‌گذارد تا به آسانی هدایت شوند، بلکه به اقتضای «عدوّ مبین» بودن خود، هر کاری که بتواند برای جلوگیری از هدایت آنان انجام می‌دهد و در این راستا، از همه‌ی سربازان انسی و جنّی خود و از همه‌ی ابزارهای سیاسی، امنیّتی و تبلیغاتی بهره می‌گیرد و این رویّه‌ای عادی و همیشگی است.

اما در پاسخ به پرسش شما برادر گرامی باید گفت که حرمت «اقامه‌ی حدود اسلامی» بر مقصّران، توأمان با وجوب آن بر آنان، می‌تواند از باب اجتماع امر و نهی شرعی در موضوع واحد باشد که امکان دارد و واقع شده است؛ به این معنا که گاهی انجام عملی واجب مانند اقامه‌ی نماز، با انجام عمل واجب دیگری مانند ترک غصب تعارض پیدا می‌کند، به نحوی که انجام هر دو در یک زمان ممکن نیست و یا می‌تواند از باب حرمت انجام ذی المقدّمه بدون انجام مقدّمه باشد که ناشی از سوء اختیار مکلّف است و به موضوع بحث شباهت بیشتری دارد؛ به این معنا که مثلاً اقامه‌ی نماز در آخر وقت بر مکلّف واجب منجّز و مضیّق است، ولی بدون وضو یا تیمّم جایز نیست. روشن است که در چنین مواردی، تزاحم پیش آمده، ناشی از سوء اختیار مکلّف است و البته تناقض شمرده نمی‌شود؛ چراکه وجوب و حرمت عمل، از یک جهت نیست، بلکه از دو جهت مختلف است و با اختلاف جهات، تناقض صدق نمی‌کند.

آری، از کلام حضرت منصور هاشمی خراسانی به دست می‌آید که وجوب «اقامه‌ی حدود اسلامی» بر مسلمانان، وجوبی ضمنی است؛ به این معنا که در ضمن «اقامه‌ی کلّ اسلام» بر آنان واجب است و در غیر آن، بر آنان واجب نیست؛ مانند رکوع که در ضمن نماز واجب است و در غیر آن، واجب شمرده نمی‌شود، هر چند نماز واجب است و به تبع آن رکوع هم واجب شمرده می‌شود. بنابراین، اگر کسی نماز نگزارد و به جای آن تنها رکوع نماید، به اندازه‌ی رکوع نماز نگزارده و بخشی از اجر آن را نگرفته، بلکه رکوع او در خارج نماز باطل است و چیزی از نماز را کفایت نمی‌کند. اقامه‌ی حدود اسلامی نیز مانند رکوع نسبت به نماز، در ضمن اقامه‌ی کلّ اسلام واجب است و به تنهایی وجهی ندارد و سودمند نیست؛ بلکه از کلام حضرت منصور هاشمی خراسانی به دست می‌آید که چه بسا زیانبار است و می‌تواند حرام باشد؛ چراکه ایشان در بخشی از کتاب شریف خود[۲] فرموده است:

احکام جزایی اسلام، به اعتبار تحقّق کامل اسلام و متناسب با زمان و مکانی جعل شده‌اند که سایر احکام اسلام، به عنوان عواملی بازدارنده، جریان یافته‌اند و با جریان آن‌ها، موجبی برای ارتکاب جرایم نیست و تبعاً ارتکاب آن‌ها در این وضعیت، غیر طبیعی و مستلزم جزای مقرّر است. چنانکه مثلاً حکم قطع دست سارق، به اعتبار تحقّق کامل اسلام و متناسب با زمان و مکانی جعل شده که احکام اقتصادی اسلام و اقدامات پیش‌گیرانه‌ی آن از قبیل توزیع عادلانه‌ی ثروت و مالیاتی چون زکات و خمس، اقامه شده است؛ نه زمان و مکانی که احکام اقتصادی اسلام اقامه نشده و توزیع ثروت ظالمانه است و مالیاتی مانند زکات و خمس، چنانکه باید پرداخته نمی‌شود و تبعاً مقتضی برای سرقت وجود دارد و مانع آن مفقود است. این به آن معناست که اگر کسی در زمان حاکمیّت غیر اسلام و مکانی که احکام عینی و عمومی آن اجرا نمی‌شود، مرتکب سرقت شود، مستحقّ جزای مقرّر برای سرقت نیست و إعمال آن در حقّ او، غیر عادلانه و مخالف با مقصود شارع است. همچنانکه إجرای سایر احکام جزایی، منوط به تحقّق حکومت اسلامی و اجرای عین و کلّ احکام اسلام است و پیش از آن، مفید و متناسب نیست؛ چراکه خداوند این احکام را برای إجرا در حکومت خویش و متناسب با زمان و مکانی تشریع کرده است که کسی از جانب او، با علم کامل به همه‌ی آن و توانایی کامل برای تطبیق آن بر مصادیقش، زمام امور را در دست دارد و بر پایه‌ی آن، حکومت او را إعمال می‌کند و عدالت او را متجلّی می‌سازد؛ همچنانکه مجری اصلی احکام در وقت نزول، پیامبر بوده و این واقعیّت در تشریع آن‌ها، تأثیر داشته و لحاظ شده است؛ تا حدّی که دور نیست اگر این احکام برای کسی جز آن حضرت یا کسی مانند او، نازل می‌شد، ماهیّتی متفاوت می‌داشت.

حاصل آنکه بر مسلمانان واجب است از طریق ظاهر ساختن مهدی علیه السلام و رساندن او به حکومت، حدود اسلامی را اقامه کنند و اگر آن حضرت را ظاهر نسازند و به حکومت نرسانند، اقامه‌ی حدود اسلامی توسّط آنان مانند نماز بی‌وضو یا رکوع بی‌نماز است.

↑[۱] . الأحزاب/ ۶۷-۶۸
پایگاه اطّلاع‌رسانی دفتر منصور هاشمی خراسانی بخش بررسی نقدها
هم‌رسانی
این مطلب را با دوستان خود به اشتراک گذارید، تا به گسترش علم و معرفت دینی کمک کنید. شکرانه‌ی یاد گرفتن یک نکته‌ی جدید، یاد دادن آن به دیگران است‌.
رایانامه
تلگرام
فیسبوک
توییتر
می‌توانید این مطلب را به زبان‌های زیر نیز مطالعه کنید:
اگر با زبان دیگری آشنایی دارید، می‌توانید این مطلب را به آن ترجمه کنید. [فرم ترجمه]
نوشتن نقد
کاربر گرامی! شما می‌توانید نقدهای علمی خود بر آثار علامه منصور هاشمی خراسانی را در فرم زیر بنویسید و برای ما ارسال کنید تا در این بخش به بررسی علمی گرفته شود.
توجّه: ممکن است که نام شما به عنوان نویسنده‌ی نقد، در پایگاه نمایش داده شود.
توجّه: از آنجا که پاسخ ما به پست الکترونیک شما ارسال می‌شود و لزوماً بر روی پایگاه قرار نمی‌گیرد، لازم است که آدرس خود را به درستی وارد کنید.
لطفاً به نکات زیر توجّه فرمایید:
۱ . ممکن است که نقد شما، در پایگاه بررسی شده باشد. از این رو، بهتر است که پیش از نوشتن نقد خود، نقدهای مرتبط را مرور، یا از امکان جستجو در پایگاه استفاده کنید.
۲ . بهتر است که از نوشتن نقدهای متعدّد و غیر مرتبط با هم در هر نوبت، خودداری کنید؛ چراکه چنین نقدهایی در پایگاه به تفکیک و أحیاناً در مدّتی بیش از مدّت معمول بررسی می‌شوند.