جمعه ۳۱ فروردین (حمل) ۱۴۰۳ هجری شمسی برابر با ۱۰ شوال ۱۴۴۵ هجری قمری
منصور هاشمی خراسانی
 نکته‌ی جدید: نکته‌ی «عید منتظران» نوشته‌ی «حسنا منتظر المهدی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. پرسش جدید: لطفاً بفرمایید که «ترس از خداوند» به چه دلیل است؟ آیا ترس از ذات اوست یا از صفات او؟ با توجّه به اینکه او عادل است و ظلم نمی‌کند و حکیم است و کار عبث نمی‌کند و به عبارتی بدون حکمت ضرری از او به کسی نمی‌رسد. پس چرا باید از او ترسید؟ برای مطالعه و دریافت پاسخ، اینجا را کلیک کنید. درس جدید: درس‌هایی از آن جناب درباره‌ی اینکه زمین از مردی عالم به همه‌ی دین که خداوند او را در آن خلیفه، امام و راهنمایی به امر خود قرار داده باشد، خالی نمی‌ماند؛ احادیث صحیحی از پیامبر در این باره؛ حدیث ۲۱. برای مطالعه‌ی آن، اینجا را کلیک کنید. نقد جدید: حضرت علامه در نامه‌ی شماره‌ی ۶ فرموده‌اند: «هر چیزی غیر خدا که شما را به خود مشغول کند، شیطان است». می‌خواستم منظور ایشان از این جمله را بدانم. مثلاً اگر درگیر شغلی بودیم برای امرار معاش خود و خانواده باز هم شیطان است؟ برای مطالعه و دریافت بررسی، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید. گفتار جدید: مناجاتی از آن جناب که در آن راه‌های موجود پیش روی مؤمنان را یاد می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. فیلم جدید: فیلم جدیدی با موضوع «تقلید و اجتهاد (۱)» منتشر شد. برای مشاهده و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. کتاب جدید: نسخه‌ی سوم کتاب ارزشمند «سبل السّلام؛ مجموعه‌ی نامه‌ها و گفتارهای فارسی حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی» منتشر شد. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. نامه‌ی جدید: فرازی از نامه‌ی آن جناب که در آن درباره‌ی شدّت گرفتن بلا هشدار می‌دهد و علّت آن و راه جلوگیری از آن را تبیین می‌کند. برای مطالعه و دریافت آن، اینجا را کلیک کنید. برای مطالعه‌ی مهم‌ترین مطالب پایگاه، به صفحه‌ی اصلی مراجعه کنید.
loading
مقاله
 

﴿اتَّخَذُوا أَحْبَارَهُمْ وَرُهْبَانَهُمْ أَرْبَابًا مِّن دُونِ اللَّهِ وَالْمَسِيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَمَا أُمِرُوا إِلَّا لِيَعْبُدُوا إِلَهًا وَاحِدًا لَّا إِلَهَ إِلَّا هُوَ سُبْحَانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ[۱]

روی سخن با شیعیان و خصوصاً ایرانیان عزیزی است که در مواجهه با نهضت مقدس «بازگشت به اسلام» و سخنان سراسر حکمت حضرت علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، از بیم تزاحم این قرائت جدید و ناب از اسلام با آن‌چه تا کنون باور داشته‌اند، بر چشم و گوش خویش پرده افکنده‌اند و دست و پای خرد را در زنجیر پوسیده‌ی باورهای کهنه به بند کشیده‌اند؛ عزیزانی که برای هر قدم کوچک و بزرگ خویش چشم به دهان مراجع و گوش به ندای رسانه‌ها دارند؛ کسانی که در لابه‌لای سخنان حضرت علامه حفظه الله تعالی، به دنبال پاسخ این سؤال می‌گردند که «تکلیف حکومت و اداره‌ی امور امت در زمان غیبت چیست؟»؛ گویا ایده‌ای شبیه «تقلید» و «مرجعیت» و «ولایت فقیه» و مانند آن را انتظار می‌کشند؛ غافل از آن که در قاموس قرآن و اهل بیت علیهم السلام اصلاً چنین زمانی برای امت تعریف نشده است تا برایش تدبیری اندیشیده باشند‍؛ این اصطلاحات عجین شده با گوشت و پوست و خون شما، تنها سراب‌هایی هستند در برهوت کفر و نفاق، برای توجیه حیرت و سرگردانی حاصل از پشت کردن امت به خلیفه‌ی خدا و روی کردن عالمانشان به دنیا و زخارف بی‌ارزش آن.

عزیزان! اکنون سالیان درازی از غربت و غیبت مولا و پیشوایمان مهدی می‌گذرد. اگر اندکی حوصله کنید و به حکم ﴿قُلْ سِيرُوا فِي اَلْأَرْضِ فَانْظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ اَلَّذِينَ مِنْ قَبْلُ كَانَ أَكْثَرُهُمْ مُشْرِكِينَ[۲]؛ «بگو در زمین بگردید، پس ببینید که عاقبت کسانی که در گذشته بودند چگونه بود؟ بیشتر آنان مشرک بودند»، اندیشمندانه و منصفانه در احوال پیشینیان بنگرید، خواهید دید که هیچ ایده و شیوه‌ای برای اداره‌ی امور مسلمین و هدایت امت اسلام به صراط مستقیم کارساز نبوده و هیچ عالم و دانشمندی، هیچ سلطان و حاکم و پادشاهی و هیچ فقیه و عارف و زاهدی نتوانسته است کشتی سرگشته‌ی امت را در مسیر صراط مستقیم نگه دارد، بلکه سکانداری هر کدام، جز بازیچه شدن جامعه در دست امواج سهمگین ظلم و جور و فساد و افزایش سرگشتگی و حیرانی امت حاصلی نداشته است؛ چنانکه حضرت علامه حفظه الله تعالی در نامه‌ی خویش، خطاب به مردم می‌‌فرمایند:

هان ای مردم! از من بشنوید، اگر گوش شنوا دارید؛ چراکه برای شما مَثَلی می‌زنم: هرآینه مَثَل شما در زندگی دنیا مَثَل کودکی بوده است که مادر خویش را در انبوه جمعیّت گم کرده باشد، پس به امید دست یافتن بر او به دامان هر زنی چنگ می‌زند و مدّتی در پی او روان می‌گردد، تا آن‌گاه که از او بی‌مهری می‌بیند و در می‌یابد که او مادر نیست، پس شیون‌کنان او را وا می‌گذارد و به دامان دیگری می‌آویزد، تا آن گاه که تاریکی شب او را فرا می‌گیرد و سرمای آن او را تلف می‌کند، در حالی که یاری‌کننده‌ای برای او نیست! این بوده است مثَل شما در زندگی دنیا که به امید دست یافتن بر عدالت، به هر حکومتی دل بسته‌اید و مدّتی از آن پیروی کرده‌اید، تا آن‌گاه که از آن ظلم دیده‌اید و دریافته‌اید که در آن عدالت نیست، پس فریادکنان آن را بر انداخته‌اید و به حکومت دیگری روی آورده‌اید! پس این گونه، در جستجوی عدالت، گاهی به شرق میل کرده‌اید و گاهی به غرب؛ گاهی به چپ دویده‌اید و گاهی به راست؛ گاهی به زید روی آورده‌اید و گاهی به عمرو؛ گاهی به سلطنت دل بسته‌اید و گاهی به جمهوریّت! در حالی که عدالت، نه در شرق بوده است و نه در غرب؛ نه در چپ بوده است و نه در راست؛ نه در زید بوده است و نه در عمرو؛ نه در سلطنت بوده است و نه در جمهوریّت! عدالت تنها در حکومت خداوند بوده است که از قدرها و جاهای شما آگاه است و جز او کسی به آن راه نمی‌یابد اگرچه بسیار پویش و کوشش کند، مگر کسی که او به آن مهدیّش ساخته است، امّا شما از رحمت او ناامید و از مهدیّ او غافل شده‌اید و از این رو، حکومتی که او برای مهدیّش خواسته است را به کسانی سپرده‌اید که او حکومتی برای آنان نخواسته است! تو گویی حکومت، میراث پدرانتان است که آن را از هر کس می‌خواهید می‌گیرید و به هر کس می‌خواهید می‌دهید و گویی از آنِ خداوند نیست که فرموده است: ﴿قُلِ اللَّهُمَّ مَالِكَ الْمُلْكِ تُؤْتِي الْمُلْكَ مَنْ تَشَاءُ وَتَنْزِعُ الْمُلْكَ مِمَّنْ تَشَاءُ[۳]؛ «بگو خداوندا! مالک حکومت تویی! حکومت را به هر کس می‌خواهی می‌دهی و حکومت را از هر کس می‌خواهی می‌گیری» و او آن را به ابراهیم داده و عهدی با عادلان ذرّیّه‌اش ساخته و فرموده است: ﴿وَإِذِ ابْتَلَى إِبْرَاهِيمَ رَبُّهُ بِكَلِمَاتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قَالَ إِنِّي جَاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِمَامًا قَالَ وَمِنْ ذُرِّيتِي قَالَ لَا يَنَالُ عَهْدِي الظَّالِمِينَ[۴]؛ «و چون ابراهیم را پروردگارش با کلماتی آزمود، پس چون آن‌ها را به انجام رساند، فرمود: من تو را برای مردم امامی قرار دهنده‌ام، گفت: و از ذرّیّه‌ام؟ فرمود: عهد من به ظالمان نمی‌رسد» و عادلان ذرّیّه‌ی او کسانی هستند که خداوند خواسته است هر ناپاکی را از آنان بزداید و آنان را کاملاً پاک گرداند و آنان در کتاب خداوند اهل بیت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم هستند[۵] و از اینجا دانسته می‌شود که مهدیّ خداوند، از آل ابراهیم علیه السّلام و اهل بیت محمّد صلّی الله علیه و آله و سلّم است و هر کس حاکمی جز او اختیار کند، به گمراهی دوری دچار شده است.[۶]

شما تلاش می‌کنید با اثبات حقّانیت «تقلید از مجتهد جامع الشرایط»، راهی برای گام نهادن در مسیر دین بگشایید؛ غافل از آنکه صدها سال است امت اسلام گام در این راه نهاده است! صدها سال است امت اسلام، گوش به فتوای مراجع دارد، امّا اکنون حاصل را چه می‌بینید؟ این شیوه‌ی دین‌داری تا چه اندازه در تربیت مسلمان، به معنای حقیقی و مطلوب قرآن و پیامبر، توفیق داشته است؟ طی این صدها سال چند مؤمن واقعی تربیت شده است؟ هم اکنون پس از صدها سال زحمات شبانه‌روزی و دود چراغ خوردن مراجع عظام و علمای اعلام و فقهای کرام و سرودن افسانه‌های کشف و کرامت عارفان، مسلمین از آن همه تألیف و تحقیق و تفسیر و داستان‌سرایی‌ها، جز انباشته شدن کتابخانه‌ها از انواع و اقسام علوم اسلامی، چه طرفی بسته‌اند؟ این همه زحمت و تلاش، کدام اعتلای فرهنگی، کدام جلوه‌ی مذهبی، کدام عدالت اقتصادی، کدام عزّت سیاسی و کدام تقوا و زهد و خدامحوری را در امت اسلام رقم زده است؟ چه اندازه از آمار جرم و جنایت کاسته شده است؟ به چه میزان رحم و شفقت و عدالت و انسانیت در وجود مسلمین اعتلا یافته است؟ اسلامی که طی ۲۳ سال از جامعه‌ی فاقد تمدن و جاهلی حجاز، تمدنی درخشان ساخت که تاریخ مانندش را به یاد ندارد، چگونه است که پس از صدها سال تجربه و اندیشه و کار علمی، اکنون از تربیت انسان‌هایی متخلّق به ابتدایی‌ترین رفتارهای انسانی درمانده است؟ جوامع اسلامی چه اندازه از عزّتی که خداوند درباره‌ی آن فرموده است: ﴿وَ لِلَّهِ اَلْعِزَّةُ وَ لِرَسُولِهِ وَ لِلْمُؤْمِنِينَ[۷] بهره‌مند بوده‌اند؟ بدون شک سخن خداوند حق است و با این وصف، هرگاه مسلمین «مؤمن» بوده‌اند، «عزت» داشته‌اند و هرگاه ذلیل بوده‌اند، مؤمن نبوده‌اند! چنان که امروز شاهد ذلت بسیاری از جوامع اسلامی در برابر جهان کفر هستیم و این نیست جز نتیجه‌ی دور افتادن از ایمان و فراموش کردن اسلام حقیقی.

به راستی، چرا دین اسلام که از پشتوانه‌های قدرتمندی چون قرآن -کلام ناب و تحریف نشده‌ی خداوند- و اهل بیت -به عنوان شارحان و مفسّران مصون از خطای قرآن- برخوردار است، با آن همه آموزه‌های مترقی و انسان‌ساز، تا کنون نتوانسته است جامعه‌ای حتی کوچک متجلّی از صفات الهی تأسیس نماید؟ بالاتر از آن چرا در حوزه‌های علمیه که دین را -به زعم خودشان- به صورت تخصصی آموزش می‌دهند، آموختن دروس دینی، منجر به تربیت انسان‌هایی متّقی و وارسته نمی‌شود و تنها معدودی از طلاب، آن هم به دلیل پای‌بندی شخصی به اصول و اعتقادات آموخته شده در خانواده، موفق به کسب مراتب تقوا و تعالی روحی می‌شوند و ما بقی -اگر نه بدتر و بیش‌تر، که در حدّ سایر مردم- آلوده‌ی دنیاطلبی و مادّیات می‌شوند و بی‌راهه می‌روند؟ و ده‌ها چرای دیگر که پاسخی برایشان نمی‌یابید!

و اما در مورد شیوه‌ی حکومت‌داری و اداره‌ی امور جامعه، قریب به چهل سال است که کشور ایران زیر چتر «ولایت مطلقه‌ی فقیه» با داشتن اختیارات فوق العاده، امکانات عظیم نظامی، درآمدهای نجومی اقتصادی و رسانه‌های فراگیر فرهنگی اداره می‌شود. اکنون کافی است نیم نگاهی به وضعیت جامعه در زمینه‌های مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی، مذهبی و غیره بیندازید. به چه میزان آیات قرآن را در رفتار مردم از یک سو و شیوه‌های مدیریت امور از سوی دیگر متجلّی می‌بینید؟ به چه اندازه جامعه‌ی به اصطلاح اسلامی ایران، رنگ و بوی «انسانیت» و «مروّت» (نمی‌گویم دیانت و تقوا) دارد؟ ادارات، دادگاه‌ها، درمانگاه‌ها، بیمارستان‌ها، کلانتری‌ها، مراکز علمی و حتی مذهبی به چه میزان عامل به آموزه‌های اسلام و عاری از ظلم و بی‌عدالتی و بیداد هستند؟ چه میزان از جامعه -از پایین‌ترین سطوح مانند مردم کوچه و بازار تا عالی‌ترین سطوح مانند شخصیت‌های طراز اول سیاسی و مملکتی- از لحاظ صداقت و خدمت به مردم در سطح کشورهایی که به نام کفر و انحراف می‌شناسیمشان هستند؟ تا چه اندازه از بداخلاقی‌ها و کج‌رفتارهایی چون دروغ، غیبت، افترا، توهین، تعدّی به ضعفا، رشوه، اختلاس، رانت‌خواری و انواع سوء استفاده‌های دیگر که نه تنها در اسلام، بلکه در فطرت پاک انسانی مطرود و مذموم شمرده می‌شوند، دور هستیم و هستند؟... تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل!

با این همه، شما عزیزان غافل از آنکه «آزموده را آزمودن خطاست»، در پی اثبات فرضیه‌هایی هستید که سال‌هاست آزمون خود را پس داده‌اند و جز حیرت و سرگردانی از یک سو و ظلم و فساد و بی‌عدالتی از سوی دیگر حاصلی نداشته‌اند؛ حیرت و سرگردانی در امور معنوی و اخروی و ظلم و بی‌عدالتی و گسترش فساد در امور مادی و دنیوی و این همه نیست جز نتیجه‌ی عدم حاکمیت خلیفه‌ی خداوند بر جامعه‌ی بشریّت؛ چنان که آقایمان حضرت منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی، از آن خبر داده و فرموده‌اند:

شگفتا که مردم هر زمان دست بیعت با کسی داده‌اند و عقد ولایت با کسی بسته‌اند و ندانسته‌اند که هیچ کس جز کسی که خداوند او را برای این کار هدایت کرده و توانا ساخته است، از عهده‌ی آن بر نمی‌آید و حقّ آن را ادا نمی‌کند! آنان عدالت را نزد کسانی جُسته‌اند که عدالت نزد آنان نبوده و از حاکمان خود توقّع کاری را داشته‌اند که در توان آنان نبوده است! چگونه عدالت ورزد کسی که قدر مردم را نمی‌داند و جای آنان را نمی‌شناسد، بل قدر خود را نشناخته و از جای خود بیرون است؟! چگونه عدالت ورزد کسی که خود ظالم است و در جای دیگری نشسته است و چگونه اصلاح کند کسی که خود فاسد است و جهان را به فساد کشیده است؟! آیا مردمان در زمین سیر نکردند و در سرگذشت پدرانشان نظر نینداختند که به گدایی جرعه‌ای عدالت در برابر هر حکومتی زانو زده‌اند و دست هر حاکمی را بوسه داده‌اند، امّا هیچ یک بر تشنگی آنان رحم نکرده و آنان را جرعه‌نوش عدالت ننموده است؟! در حالی که به خدا سوگند، آنان تشنه‌تر از آن بوده‌اند که به جرعه‌ای سیراب شوند و جز نهری عظیم آنان را سیراب نتواند کرد! پس با این وصف، چه شده است که از روز نخست تا امروز، اولیاء خدا همواره محکوم بوده‌اند و اولیاء شیطان همواره حاکم! فرزندان انبیا همواره خانه‌نشین بوده‌اند و فرزندان ادعیا همواره منبرنشین! ائمّه‌ی ایمان همواره بی‌یاور بوده‌اند و ائمّه‌ی کفر همواره پُریاور! اگر کاخی بوده همواره برای ظالمان بوده است و اگر کوخی بوده همواره برای پاکیزگان! اگر قدرتی بوده همواره برای مشرکان بوده است و اگر هجرتی بوده همواره برای پیامبران! اگر بیعتی بوده همواره برای یزیدیان بوده است و اگر شهادتی بوده همواره برای حسینیان! اگر دولتی بوده همواره برای گمراهان بوده است و اگر غیبتی بوده همواره برای مهدیان! این چه رسوایی است که تاریخ را فرا گرفته و این چه دیوانگی است که جهان را گرفتار کرده است؟! آیا مردمان را چشم نیست تا ببینند که حاکمان‌شان همه ستم می‌کنند و عدالت نمی‌ورزند؟! یا آنان را گوش نیست تا بشنوند که سیاست‌مدارانشان همه دروغ می‌گویند و راست نمی‌گویند؟! یا آنان را هوش نیست تا پی برند که رهبرانشان همه گمراه می‌کنند و راه نمی‌نمایند؟! پس تا به کِی این زخم چرکین، گشوده خواهد بود و تا به کِی این دیوانگی ادامه خواهد داشت؟! هان، ای مردمان! به من بگویید! تا به کِی باید مانند سیاه‌مستان، از راست به چپ و از چپ به راست بلنگید، تا آخِر الأمر بفهمید که راست و چپ برای شما یکسان است و در هیچ یک عدالت نیست؟! به من بگویید! چند حکومت دیگر را باید بیازمایید و تاوان چند اطاعت دیگر را باید بپردازید، تا سرانجام دریابید که هیچ حکومتی جز حکومت خداوند، شما را به عدالت نمی‌رساند و هیچ اطاعتی جز اطاعت خلیفه‌اش، شما را از ظلم نمی‌رهاند؟! آیا این هزاران سال تجربه، بسنده نیست؟! آیا این تاوان‌های سنگین، بسنده نیست؟! آیا نمرودها و فرعون‌ها را نشنیدید؟! آیا کسراها و قیصرها را نکشیدید؟! آیا خلیفه‌ها و شاهان را ندیدید؟! آیا جمهوری‌ها و اسلامی‌ها را نیازمودید؟! پس آیا هنوز عبرت نگرفته‌اید؟! تا کجا به این زخم کهنه نمک خواهید زد؟! و تا کجا به این جنون تاریخی ادامه خواهید داد؟! هان، ای پادشاهان و امیران ستم‌کار که برای کسب سلطه و حفظ آن، خون بی‌گناهان را می‌ریزید! هان، ای فقیهان و روحانیون ریاکار که به غیر حق، خود را گماشته‌ی خدا و ولیّ امر مسلمین جهان می‌دانید! هان، ای رجال سیاسی طمع‌کار که برای دست یافتن به حکومت، مسابقه می‌گذارید! هان، ای احزاب سیاسی فریب‌کار که جز در پی قدرت نیستید! هان، ای فرقه‌‌ها و گروه‌‌های تبه‌‌کار که برای برتری یافتن در زمین، می‌‌کوشید! دست از این مردم رنج‌دیده بردارید و از میان آن‌ها و صاحب‌شان کنار بروید! آیا هزاران سال ظلم و فساد بسنده نیست؟! آیا یک تاریخ، ذلّت و مسکنت بسنده نیست؟! آیا خسته نشده‌اید از این همه شرارت و فتنه‌انگیزی؟! پس کِی به این بازی کودکانه پایان خواهید داد؟! پس کِی از این روش‌های تکراری باز خواهید ایستاد؟! اینک گوش‌های خود را فراز آورید تا بشنوید؛ زیرا من ندا دهنده‌ای از مکانی نزدیک هستم که ندا می‌دهم: ای مردمان! آیا زمان آن نرسیده است که به اصل خویش باز گردید؟! آیا زمان آن نرسیده است که عهد خدا با پدرتان آدم را به یاد آورید؟! آیا زمان آن نرسیده است که امانت را به صاحبش رد کنید و حکومت را به اهلش باز گردانید؟! آیا هنوز هم به این حکومت‌های رنگ به رنگ امیدی دارید؟! آیا هنوز هم می‌پندارید اگر به جای زید، عمرو بر سر کار بیاید، کار سامان می‌یابد؟! چه بسیار عمروهایی که به جای زیدها بر سر کار آمدند و کار سامان نیافت؛ چراکه سامان کار از جایی دیگر بود و شما غافل بودید! ... آیا به خود نخواهید آمد و به سوی اصل باز نخواهید گشت؟! آیا از خواب بیدار نخواهید شد و این کابوس به پایان نخواهد رسید؟! آیا از تاریکی بیرون نخواهید آمد و این شام سیه سحر نخواهد داشت؟! آیا از مستی به هوش نخواهید آمد و این گیجی از سر نخواهد رفت؟! آیا چشم نگشوده ناگاه تکان نخواهید خورد و بر پا نخواهید ایستاد؟! آیا سر خویش را بالا نخواهید آورد و جز پیش پای خویش را نخواهید دید؟! ... بازگردید، بازگردید به سوی اسلام؛ چراکه شما از آن بسیار دور شده‌اید! شما از اصل خود فاصله گرفته‌اید و خود را از یاد برده‌اید! شما عقل خود را ترک گفته‌اید و مانند کودکان و دیوانگان شده‌اید! شما عهد خدا را نقض کرده‌اید و میراث پیامبرش را ضایع نموده‌اید؛ همان عهد که با پدرتان ابراهیم بست و همان میراث که درباره‌اش فرمود: «ما إِنْ تَمَسَّكْتُمْ بِهِ لَنْ تَضِلُّوا بَعْدِي»؛ «تا هنگامی که به آن متمسّک باشید هرگز پس از من گمراه نمی‌شوید»! پس آن را ضایع نموده‌اید و پس از او گمراه شده‌اید، در گمراهی دوری ... زنهار! هدایت خویش را به غیر مهدی نسپارید؛ زیرا کسی راه را از کور نمی‌پرسد و با کشتی سوراخ به دریا نمی‌رود! پس آیا حکومتی جز حکومت خداوند می‌جویید؟! در حالی که عدالت تنها در حکومت خداوند است؛ حکومتی که به دست خلیفه‌ی مهدیّش تحقّق می‌یابد نه به دست غیر او و خلفا و شاهان و فقیهان در این امر با هم برابرند، جز آنکه در شیوه‌ی ظلم تفاوت دارند و برخی بیش از برخی دیگر ستم می‌کنند؛ مانند قاتلانی که همگی می‌کُشند، جز آنکه برخی خفه می‌کنند و برخی سر می‌برند و برخی سم می‌نوشانند! به سخنم گوش فرا دارید؛ زیرا سخنی بهتر از این نخواهید شنید: دنیای شما جز با عدالت اصلاح نمی‌شود و آخرت شما جز با عدالت سامان نمی‌پذیرد و عدالت جز با حکومت مهدی امکان نمی‌یابد و حکومت مهدی جز با همیاری شما شکل نمی‌گیرد، ولی بیشتر شما نمی‌دانید![۸]

اگر کتاب شریف و ارزشمند «بازگشت به اسلام» را به دور از پیش‌داوری‌ها و باورهای پوسیده و رسوب کرده در اعماق اندیشه‌تان مطالعه کنید، خواهید دید که چگونه نویسنده‌ی خردمند و حکیم آن برای سامان دادن به جامعه‌ی رو به انحطاط مسلمین و حتی سایر ساکنان زمین، از یک سو قرآن عزیز را از مهجوریت گوشه‌ی طاقچه‌ها به متن زندگی وارد می‌کند و در پرتوی انوار سراسر حکمت آن صراط مستقیم را آشکار می‌سازد و از دیگر سو برای تحقق تمام و کمال اسلام خالص، به فراهم نمودن زمینه‌ی ظهور و حضور خلیفه‌ی خدا در بین مردم و سپردن سکّان کشتی جامعه به وی می‌پردازد و این معنای عمل به وصیت پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم است؛ تمسّک به قرآن به عنوان قانون و برنامه‌ی زندگی و مراجعه به خلیفه‌ی خدا به عنوان تنها عامل و مفسّر و مجری این برنامه در سرتاسر گیتی. پس گوش به غوغای شیاطین، که از حنجره‌ی عالم‌نمایان متکبّر یا غفلت‌زدگان متحجّر بیرون می‌آید، نسپارید و چنانکه خداوند شما را آزاد آفریده است، آزاد باشید و آزاد بیندیشید؛ چرا که هر یک از شما را به اندازه‌ی کفایت عقل داده‌اند و چشم و گوش سالم عطا کرده‌اند، تا خود ببینید و بشنوید و بیندیشید و پاکیزه‌ترین کلام‌ها را برگزینید و در درست‌ترین راه گام نهید.

والسلام علی من اتّبع الهدی

↑[۱] . التّوبة/ ۳۱
↑[۲] . الرّوم/ ۴۲
↑[۳] . آل عمران/ ۲۶
↑[۴] . البقرة/ ۱۲۴
↑[۵] . الأحزاب/ ۳۳
↑[۷] . المنافقون/ ۸
هم‌رسانی
این مطلب را با دوستان خود به اشتراک گذارید، تا به گسترش علم و معرفت دینی کمک کنید. شکرانه‌ی یاد گرفتن یک نکته‌ی جدید، یاد دادن آن به دیگران است‌.
رایانامه
تلگرام
فیسبوک
توییتر
اگر با زبان دیگری آشنایی دارید، می‌توانید این مطلب را به آن ترجمه کنید. [فرم ترجمه]
نوشتن مقاله یا نکته
کاربر گرامی! شما می‌توانید مقالات، نظرات، خاطرات و دل‌نوشته‌های خود را در فرم زیر بنویسید و برای ما ارسال کنید تا پس از ارزیابی و ویرایش، در این بخش منتشر شود.
توجّه: ممکن است که نام شما به عنوان نویسنده‌ی مقاله یا نکته، در پایگاه نمایش داده شود.
توجّه: از آنجا که پاسخ ما به پست الکترونیک شما ارسال می‌شود و لزوماً بر روی پایگاه قرار نمی‌گیرد، لازم است که آدرس خود را به درستی وارد کنید.
توجّه: شرایط لازم برای انتشار مقاله یا نکته در این پایگاه به قرار زیر است:
۱ . عدم انتشار در فضای مجازی یا حقیقی پیش از انتشار در این پایگاه
۲ . داشتن موضوع مرتبط با معارف اسلامی یا رویدادهای مهم و معضلات جهان اسلام
۳ . سازگاری با مبانی فکری علامه منصور هاشمی خراسانی حفظه الله تعالی و انعکاس دیدگاه‌های آن جناب درباره‌ی موضوع
۴ . خالی بودن از توهین یا حملات لفظی تند به شخصیت‌های علمی یا مذهبی یا سیاسی مورد احترام مردم
۵ . داشتن تحلیل منطقی، قابل فهم و شخصی از موضوع
۶ . داشتن یک پیام یا نتیجه‌ی علمی یا تربیتی مشخّص و درخور توجّه
۷ . بخش‌بندی مقاله یا نکته‌ی طولانی با رعایت یکپارچگی و انسجام مطلب
۸ . داشتن استنادات ضروری و عدم کپی‌برداری از مطالب دیگران بدون ارجاع صریح و دقیق به آن‌ها
۹ . معتبر و معروف بودن منابع در مواردی که به منابعی استناد شده است.
۱۰ . خالی بودن از نقل قول‌های متعدّد، طولانی و غیر ضروری از دیگران به نحوی که بیشتر حجم مقاله یا نکته را به خود اختصاص داشته باشد.
۱۱ . داشتن حجم مناسب و کمتر از ۶۰۰۰ کلمه
* در صورت تمایل، می‌توانید فایل Word مقاله یا نکته‌ی خود را به پست الکترونیکinfo@alkhorasani.com ارسال کنید.